مقاله ی شماره ۲۴/ ۱۳۹۸
دوستی پرسید، آیا به نظر شما خطر یورش نظامی آمریکا به ایران جدی است؟ گفتم، پاسخ به این پرسش آری یا نه نیست! برای درک وضع باید سویه های متفاوت وضع را مورد توجه قرار داد تا بتوان پاسخی نزدیک به حقیقت دریافت. پاسخی که باید هر روز با شواهد و دادههای جدید مورد بررسی مجدد قرار گیرد، توسعه یابد و یا تصحیح گردد.
۱– منافع مشترک
حاکمیت نظام سرمایه داری در ایرانِ جمهوری اسلامی دارای منافع مشترک با امپریالیسم است. این رژیم دیکتاتوری با اجرای سی ساله ی و بی چون و چرای برنامه ی اقتصادی که توسط سازمان های مالی امپریالیستی دیکته شده است، از اعتماد نسبی امپریالیسم برخوردار است. اعلام این برنامه به عنوان برنامه دولتی برای همه ی دولت ها به معنای تعهد درازمدت در برابر امپریالیسم است و توسط سران کشورهای امپریالیستی فهمیده و دریافت شده است.
براین پایه است که میتوان به این نتیجه رسید که میان منافع استراتژیک برای حفظ سرمایه داری در جهان و ایران میان آمپریالیست ها و حاکمیت ایران توافق کامل برقرار است. ایران به عنوان یک کشور سرمایه داری در سیستم اقتصاد سیاسی امپریالیستی قرار دارد و در وابستگی نواستعماری به اقتصاد جهانی امپریالیستی به زائده ی آن بدل شده است. زائدهای که وظیفه ی آن تأمین مواد خام و یا در شرایطی مشخص تأمین نیروی کار ارزان و گشودن بازار ایران بر روی کالاهای وارداتی است.
بر این پایه، باید اختلافها را پیامد برخورد منافع برای تقسیم سهم هر طرف ارزیابی نمود که در ظاهر «تضاد» به نمایش گذاشته می شود.
۲– تضاد میان امپریالیسم و ایران
صرفنظر از اختلاف برشمرده شده بر سر سهم از غارت منابع و نیروی کار زحمتکشان، تضادهای آشتی ناپذیر نیز میان آنها وجود دارد. برنامه تجزیه ایران و تبدیل آن به پاره های کوچک همانند یوگسلاوی، برنامه تعریف شده ی استراتژیک امپریالیسم برای تضمین سیطره خود در جهان است. این تضاد، برخلاف اختلافها بر سر سهم، بغرنجی رابطه میان خلق و رژیم دیکتاتوری سرمایه داری وابسته را در ایران قابل شناخت میسازد.
۳– خطر برخورد نظامی
اختلاف بر سر تقسیم سهم و هم تضاد منافعِ استراتژیک میان دو طرف امکان برخورد نظامی و یا حتی یورش و تجاوز امپریالیسم را به ایران به امکانی محتمل بدل می سازد. لذا، همانطور که حزب توده ایران مبارزه برای حفظ صلح را وظیفه ی عاجل مبارزان در ایران می داند، دفاع از صلح وظیفهای خطیر و مبرم را در شرایط کنونی تشکیل میدهد. حزب توده ایران با افشاگری علیه سیاست تجاوزکارانه امپریالیسم و با طرح خواست دوری از تشدید تشنج در روابط فی مابین، مبارزه برای حفظ و تحکیم صلح را به پیش میبرد.
۴– رژیم و حق حاکمیت ملی
در کلیت خود نمی تواند رژیم دیکتاتوری حاکم بر ایرانِ جمهوری اسلامی از منافع ملی ایران و حقوق دمکراتیک مردم آن دفاع کند.
وابستگیهای رژیم به اقتصاد امپریالیستی به دنبال سی سال اجرای سیاست نئولیبرال از آنچنان عمق و کیفیتی برخودار است که رژیم را مجبور به پذیرش خواست های امپریالیسم و نوشیدن جرعه جرعه ی زهر میکند. زهری که آنها به گلوی زحمتکشان و دیگر محرومان می ریزند.
نظام سرمایه داری حاکم در روسیه نیز در دوران یلسین و آغاز ریاست جمهوری پوتین در وضع مشابهی قرار داشت. شناخت این خطر واقعی که امپریالیسم به طور استراتژیک دنبال میکند، یعنی تقسیم روسیه به پاره های کوچک، امکان درک شرایط را در این کشور برای طبقات حاکم ایجاد نمود. نظام سرمایه داری حاکم از آن تاریخ با تغییر سیاست خود، مبارزه با خطر را به برنامه اصلی خود بدل ساخت. مبارزهای که بدون اصلاحات عمیق اجتماعی به سود زحمتکشان دورنمای مطمئن نخواهد داشت.
۵– پیش شرط حفظ استقلال ملی
در کلیت خود نمیتواند حاکمیت ضد مردمی و ضد دمکراتیک نظام سرمایه داری کنونی در ایران از حق حاکمیت ملی ایران در برابر خطر امپریالیسم دفاع کند، حق تعیین سرنوشت مردم توسط مردم را عملی سازد و رشد شکوفایی ترقی خواهانه را برای ایران تأمین کند.
این رژیم با سیاست ماجراجویانه خود که با هدف پنهان ساختن تضادهای طبقاتی از طریق دامن زدن به تضادهای کاذب مذهبی در جامعه ی ایرانی، منطقه و جهان دنبال میکند – که سیاست سنتی و دیرینه ی امپریالیستی است -، به طور فعال از سیاست استراتژیک امپریالیسم پیروی میکند.
اشتراک منافع میان حاکمیت سرمایه داری در جمهوری اسلامی با چهره ی زشت مذهب ارتجاعی، و امپریالیسم جهانی نکته ی عمده و مرکزی را در پاسخ به پرسش خطر تجاوز نظامی تشکیل میدهد. خطری که به طور عینی وجود دارد.
بدون تردید این پنداشت که به علت این خطر محتمل باید از رژیم دیکتاتوری وابسته به این شکل و آن شکل پشتیبانی نمود، نادرست و علیه منافع دمکراتیک و ملی مردم ایران عمل می کند. چنین موضع به طور عینی، به معنای پذیرفتن این ارزیابی نادرست است که رژیم دیکتاتوری کنونی با سیاست وابستگی به امپریالیسم قادر و مایل به دفاع از منافع مردم و حق حاکمیت آن هاست. برداشتی که برخی از منحرفین از قبیل ٬٬راه توده٬٬ و ٬٬عدالت٬٬ برای آن تبلیغ می کنند و با دو پا در کنار اصلاح طلبان و لایههای دیگر حاکمیت برای حفظ نظام ضد مردمی و ضد ملی می کوشند. سرنوشت تراژیک مبارزان کرد در شمال سوریه در این روزها میتواند برای این منحرفین آموزنده باشد. متحدان ترقی خواهی باید داری سرشت دمکراتیک و ضد امپریالیستی باشند. نه در داخل و نه در خارج میتوان با همکاری با ارتجاع به هدف ترقی خواهی، دمکراسی و عدالت اجتماعی و حفظ حق حاکمیت ایران دست یافت.
از این روست که مبارزه با امپریالیسم، به معنای مبارزه برای گذار از رژیم دیکتاتوری و حاکمیت سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی در ایرانِ جمهوری اسلامی است، که حزب توده ایران ضرورت آن را برجسته ساخته است. شرکت در بازیهای انتخاباتی که در آن هر بار دلقک های جدیدی به کارگرفته می شود، تضعیف ژرفش نبرد طبقاتی در ایران است و به روند رشد یابنده ی انقلابی خدشه وارد میسازد.
نه اصلاح طلبان و نه هیچ گروه دیگر قادر و مایل به تغییرات بنیادین به سود زحمتکشان نیستند و برای حفظ حق حاکمیت ایران ظرفیت لازم را دارا نیستند. علیرضا کفایی ناخواسته واقعیت «اصلاحات درجا زده» را در نوشتار اصلاحات؛ مسأله یا شبه مسأله در سایت کلمه بر ملا میسازد. او راه حل را پیوستن نیروهای اصلاح طلب صادق به جنبش مردمی و دفاع از جنبش کارگری و تقویت آن نمی داند، بلکه می پندارد به کمک «نسل جوان» اصلاح طلب، آب رفته را به جوی بازگرداند. در این پنداشت دست در دست منحرفین چپ پیش گفته دارد.
باید با زدن دست رد به سینه همه ی ترفندها و کوشش ها برای ٬٬مهندسی اجتماعی٬٬ کلیت رژیم ارتجاعی و ابسته سرمایه داری، مبارزه ی زحمتکشان را برای حقوق دمکراتیک و مطالباتی آنها مورد پشتیبانی قرار داد، پیش از تاکنون خواستار آزادی بی چون و چرای زندانیان سیاسی شد و این خواست را به مساله ی اصلی و مبارزه روز بدل نمود، و همه ی نیرو را برای سازماندهی طبقه کارگر ایران در سازمان های صنفی و سیاسی آن فعال کرد.
مبارزه ی دمکراتیک در روند رشد خود نقش رهایی بخش خود را به نمایش میگذارد. جانفشانی در این مرحله توسط نیروی نو و ترقی خواه به تغییر تناسب قوا و عقب نشینی دشمن طبقاتی میانجامد، آن طور که جسارت «دختر آبی» میآموزد!
۲۰ مهر ۱۳۹۸ ۱۲ اکتبر ۲۰۱۹