مقاله شماره: ١٣٩٤ / ٣٥ (١٢ شهريور)
واژه راهنما: ديالكتيكِ استقلال سازمان هاي دموكراتيك و سياسي- طبقاتي، ديالكتيكِ خواست هاي دموكراتيك و سياسي- طبقاتي. سرشتِ ”تاريخي“ خواست هاي دموكراتيك و سياسي- طبقاتي. «شعارهاي دموكراتيك در ادامه پيگير و قاطع خود، خصلت كارگري و سوسياليستي به خود مي گيرد» (ف. م. جوانشير، سيماي مردمي حزب توده ايران.) «من انقلابم!» (احسان طبري، با پچپچه پاييز، ٩). ”اسلام سياسي“، ايدئولوژي جامعه قبيله اي- برده داري در ايران.
هسته مركزي در سخن پيمان نعمتي در مقاله «حزب توده ايران و جنبش مستقل زنان»، اين ارزيابي است كه جنبش زنان يك جنبش دموكراتيك مستقل در ايران است. اين ارزيابي اي مستدل و محقانه است!
به نظر او، حزب توده ايران گويا چنين برداشتي از جنبش زنان ندارد و مي خواهد با «استفاده ابزاري» از اين جنبش، آن را در خدمت «تغيير قدرت سياسي، جايگزيني آن با حكومتي … ديگر» قرار دهد. اين ارزيابي ناوارد و برداشتي نادرست است! پيمان نعمتي در اينجا محق نيست!
اتهام متكي به برداشتِ نادرست نظريه پرداز كه مي خواهد به حزب توده ايران نسبت دهد كه گويا نگرشي «ابزاري» به جنبش زنان داراست، همان طور كه در سطور زير نشان داده خواهد شد، پيامد برخورد هدفمندِ پوزيتويستي ي شخص نظريه پرداز به جنبش مستقل زنان است كه با هدف تائيد شرايط حاكم كنوني در ايران انجام مي شود!
ريشه ي نظري ي اين برداشت نادرست از سياست حزب توده ايران نزد نظريه پرداز، بي توجهي به سرشت دموكراتيك مبارزات تساوي طلبي زنان در چارچوب ”تاريخي“ آن است. به سخني ديگر، در ذهن نظريه پرداز كه مي خواهد به عنوان مدافع حقوق زنان در ايران سخن براند، اين پرسش طرح نشده است كه چرا در ايران، مساله مجاز بودن ديدار از مسابقات واليبال، يكي از موضوع هاي مبارزه ي دموكراتيك جنبش زنان را تشكيل مي دهد، در حالي كه در كشورهاي پيشرفته سرمايه داري، براي مثل، مساله دفاع از قانون ”سقط جنين“ و يا تصويب آن، مساله روز جنبش دموكراتيك زنان است؟ اين مبارزه متفاوتِ دموكراتيك در حالي برقرار است كه در هر دو نوع از جوامع، مساله دريافت ”مزد مساوي براي كار مساوي“، همچنان مساله حل نشده و موضوع مبارزه تساوي طلبي سياسي (- سوسياليستي) جنبش زنان را تشكيل مي دهد! از اين تفاوت، سرشت ”تاريخي“ مطالبات دموكراتيك و سياسي (- سوسياليستي) قابل شناخت و درك مي شود. بدون هضم فكري اين تفاوت، درك روند گذار خواست هاي دموكراتيك به سياسي كه به آن در سطور زير پرداخته مي شود، با مشكل روبرو خواهد بود.
در مقاله ”انديشه سوسيال دموكرات و برنامه اقتصاد ملي“ (اخبار روز ٩ شهريور ١٣٩٤)، به همين نكته از ديدگاه رشد ”فرهنگ- مدنيت“ در جامعه اشاراتي انجام و بهم تنيدگي روابط روبنايي و زيربنايي در كليت هستي انسان و جامعه انساني نشان داده شده است: «فعاليت و تظاهر فرهنگي انسان پديده اي مستقل از كليت هستي او نيست. رشد فرهنگي انسان، تابعي است از چارچوب كلي هستي انسان. بازتاب روان و روابط اجتماعي انسان در كليت فعاليت او در شرايط رشد مشخص تاريخي شرايط هستي جامعه است. در اين روند، ما با دو پديده بهم تنيده روبرو هستيم كه در زير به آن پرداخته مي شود. … دو پديده بهم تنيده پيش گفته، عبارتند از ”شيوه توليد“ هستي و ”صورتبندي اقتصادي- اجتماعي“ (يا فرماسيون). تظاهر چگونگي روابط روبنايي ميان انسان ها در هر شيوه توليد اجتماعي خاص در هر دوره، چنانكه اشاره شد، در تظاهر ”فرهنگ“ آن دوره در كليت متنوع آن (براي نمونه در رابطه ميان زن و مرد) قابل شناخت است.»
خواست دموكراتيكِ ديدار از بازي هاي ورزشي در ايران كه مخالفت با آن نشان سطح روابط اجتماعي عقب افتاده ي حاكم (فرماسيون) است، ويژگي خاص شرايط تحميل شده توسط ”اسلام سياسي“ است كه در آلمان يا ايتاليا مطرح نيست، در حالي كه خواست تساوي دستمزد، خواستي ناشي از روابط زيربنايي سرمايه دارانه در هر دو نوع از جوامع بوده، لذا خواست سياسي (- سوسياليستي) مشترك جنبش مستقل زنان در همه اين كشورها را تشكيل مي دهد.
نعمتي نيز «پيوند» ميان خواست هاي دموكراتيك و سياسي- طبقاتي را مي پذيرد، اما در پذيرش خود پيگير نيست!
اين ناپيگيري در نظر نظريه پرداز، در سطور زير به چشم مي خورد: «خواسته هاي سياسي [بخوان دموكراتيك ي] جنبش زنان، رابطه مستقيم با نظام سياسي [داشته] و بعنوان بخشي از استراتژي جنبش زنان، اهداف مشترك سياسي [-دموكراتيك] جنبش زنان [را] با اهداف جنبش سياسي [- دموكراتيك] عمومي [تشكيل مي دهد] و نوع نقد نظام سياسي (حاكميت ها) را بيان مي كند. اين اهداف بطور عمومي با دموكراسي و خواسته هاي آزادي هاي سياسي [ي دموكراتيك] بيان مي شود.» با تدقيق هاي انجام شده، مي توان سخن پيمان نعمتي را كاملا مورد تائيد قرار داد.
ناپيگيري در انديشه كه ديرتر خواهيم ديد، ريشه در بي توجهي به قانون ديالكتيكي چگونگي ي گذار كمّيت يك پديده به كيفيت نوين دارد، از اين جا به بعد در سخن نظريه پرداز تظاهر مي كند. انديشه جستجوگر و هشيارِ نظريه پرداز واقعيتي را در جامعه تشخيص مي دهد كه نمي تواند علت وجود آن را به كمك منطق تاكنون ابراز و دنبال شده در باره مبارزات دموكراتيك توسط خود – كه با سهل انگاري تنها «سياسي» ناميده مي شود -، توضيح دهد. اين واقعه، همان پديده ي «دوره هاي كوتاه مدت استثنايي» است كه به آن اشاره دارد.
پديده هايي كه براي انديشه غيرديالكتيكي، همانند غول هاي سحرآميز و عرفاني در جامعه ظاهر مي شوند، و همه حساب و كتاب هاي «استراتژي جنبش زنان» را نزد نظريه پردازي هاي كم نفس، بر هم مي ريزند. «من انقلابم! سنگلاخي خارگين در آستان مرغزار كبود.» (*)
«استراتژي»ي گرفتار در بندهاي شرايط حاكم، كه همان استراتژي پوزيتويستي در خدمت حفظ شرايط حاكم است، ميان تهي بودي خود را در اين «دوره هاي كوتاه مدت استثنايي» بر ملا مي سازد:
گفته مي شود: «هرچند جنبش زنان استراتژي اولويت خواسته هاي اصلي خود را [كه همان خواست هاي «سياسي»- دموكراتيك هستند] بطور عادي دنبال مي كند، اما در دوره هاي كوتاه مدت استثنايي [!]، خواسته هاي سياسي [- طبقاتي] كه اهداف مشترك با اپوزيسيون را دارند، به اولويت اصلي جنبش زنان بطور موقت [!] تبديل مي شوند.» و اين دوران هاي «موقت»، همان دوران هايي هستند كه خواست هاي دموكراتيك در جامعه ي بحران زده، به انبوه كمّي اي رشد مي كند كه با تبديل شدن به خواست هاي سياسي- طبقاتي، كيفيت نويني را در جامعه پايه مي ريزد. اين دوران ها، دوران انقلابات اجتماعي هستند!
با وقوع انقلاب و جابجايي قدرت سياسي از دست طبقات حاكم به طبقات ديگر اجتماعي كه به دنبال تعميق ”تضاد روز يا عمده“ ( كه اكنون در ايران، فشار ديكتاتوري بر همه لايه هاي مردم است) اجتناب ناپذير شده است، كيفيت نويني در تركيب طبقاتي حاكمه ايجاد مي شود. البته كه اين دوران ها، دوران هاي «استثنايي» و «موقتي» هستند، و جامعه دو باره به رشد اصلاحي- تدريجي در شرايط نوين باز مي گردد.
چگونگي رشد اصلاحي در مرحله نوين در جامعه، منوط به تركيب طبقات حاكم جديد است. چنانچه طبقات و لايه هاي ترقي خواه نتوانند شرايط برقراري و حفظ حاكميت سياسي خود را ايجاد سازند – مثلا به علت تفاوت هاي آشتي ناپذير و يا بحث هاي انحرافي، و از همه مهم تر به علت ناتواني در تدارك نظري برنامه اقتصاد ملي اي كه بايد پس از پيروزي به مورد اجرا بگذارند و … -، بقاياي طبقات و لايه هاي ارتجاعي قادر خواهند شد با استفاده از روابط سنتي و جا افتاده خود و همچنين پشتيباني ارتجاع جهاني، مواضع حاكميت خود را تثبيت و روابط ارتجاعي گذشته را در سطح و شكا ديگري برقرار سازند. سرنوشت دردناك انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما، چنين شرايطي را در ايران قابل شناخت مي سازد.
پيشنهاد آن دوران حزب توده ايران، برپايي جبهه متحد خلق براي تعميق انقلاب بهمن از مرحله سياسي به اقتصادي بود كه شرايط دموكراتيك و اقتصادي عملي شدن آن در قانون اساسي بيرون آمده از دل انقلاب به وسعتي تاكنون بي سابقه ايجاد شده بود. متاسفانه پيشنهاد حزب توده ايران كه با حيله ها و نهايتاً يورش ارتجاع به حزب عملي نشد. اكنون نيز پيشنهاد برپايي جبهه گسترده ضد يكتاتوري و تنظيم برنامه اقتصاد ملي براي دورانِ پس از گذار از ديكتاتوري، به مثابه وظيفه تاريخي ي تمام طبقات و لايه هاي ميهن دوست و خلق هاي ساكن سرزمين ايران، توسط حزب توده ايران طرح شده و پاسخ مثبت ديگر نيروهاي ميهن دوست را انتظار مي كشد، تا فاجعه شكست انقلاب بهمن تكرار نگردد.
برخلاف نظر پيمان نعمتي، اين شرايط نوين نبايد لزوماً «حكومتي غيردموكراتيك ديگري»، به ارمغان آورد. اگر چنين است، همان طور كه اشاره شد، دو دليل دارد: ناتواني نيروي نو در كليت آن در پس از پيروزي، براي برپايي جبهه متحدي كه پيروزي را به ثمر برساند! و دوم، ناتواني اي كه ريشه در پراكندگي و در بحث هاي بي ثمر و انحرافي در دوران پيش از پيروزي دارد، كه به جاي تنظيم برنامه عمل اقتصادي- اجتماعي ضرور، دنبال مي شود.
زنده ياد ف. م. جوانشير، دبير وقت كميته مركزي حزب توده ايران، در اثر موجز و موشكافانه خود با عنوان ”سيماي مردمي حزب توده ايران“، گذار خواست هاي دموكراتيك به سياسي- سوسياليستي را توضيح داده و مستدل مي سازد. او در صفحه ٤١ كتاب مي نويسد: «شعارهاي دموكراتيك در ادامه پيگير و قاطع خود، خصلت كارگري و سوسياليستي به خود مي گيرد.»
از اين روست كه حزب توده ايران با دفاع همه جانبه از جنبش مستقل زنان، براي تحقق بخشيدن به خواست هاي دموكراتيك خود، خواست هايي كه مي تواند حتي در شرايط همين حاكميت سرمايه دارانه معيوب نيز تحقق يابد، دفاع و پشتيباني همه جانبه مي كند. در عين حال حزب توده ايران ترديد ندارد، مبارزه هوشمندانه جنبش دموكراتيك و مستقل زنان در ايران، در ادامه پيگير و قاطع خود به عنصر پرتواني براي گذار از رژيم ديكتاتوري ولايي بدل و به مثابه گردان توانمندي در جنبش كلي مردمي و ملي مردم ايران، نقش شايسته خود را ايفا خواهد نمود!
انديشه پوزيتويستي ي سوسيال دموكرات كه در بحث و استدلال هاي ارايه شده در مقاله ”حزب توده ايران و جنبش مستقل زنان“ مسلط است، قادر به پاسخگويي به نيازها و وظايف جنبش دموكراتيك كنوني زنان در ايران نيست.
جنبش مستقل زنان، ”استقلالي“ مرموز و عرفاني- مذهبي ندارد. اين استقلال، استقلالي به جا است كه بيان ويژگي خاص نبرد زنان ايران است كه در جامعه عقب افتاده ي قبيله اي مبتني بر ايدئولوژي ”اسلام سياسي“ جريان دارد و بايد به ثمر رسانده شود. ايدئولوژي قبيله گرانه ”خودي و غيرخودي“ي ”اسلام سياسي“، از همان نوع خليفه گري ”داعشي“ و ”طالباني“ است. تفاوت هاي ظاهري ميان ايدئولوژي ”داعشي“ و غيره با نوع ولايي آن در ايران، ناشي از شرايط هستي مردم انقلابي ايران است كه در يك قرن اخير دو انقلاب بزرگ و چندين جنبش هاي ملي و رهايي بخش را تجربه كرده اند. اين ايدئولوژي ارتجاعي كه بر همه شئون هستي اجتماعي مردم ميهن ما، به ويژه بر هستي زنان، سايه شوم سلطه خود را گسترده است، بايد به زباله دان تاريخ افكنده شود!
مردم ميهن ما بايد به اين ديكتاتوري ضد موكراتيك و ضد ملي پايان دهند تا راه رشد و فرازمندي اقتصادي- اجتماعي را در ايران بگشايند. برباد دادن ميلياردها دلار ثروت مردم در ماجراجويي ”اتمي“ در دو دهه اخير از يك سو، و موافقت نامه گويا ”برد- برد اتمي“ كه راه تبديل ايران را به كشور نيمه مستعمره سرمايه مالي امپرياليستي گشوده است، از سوي ديگر، ضرورت مبارزه براي گذار از ديكتاتوري را مستدل مي سازد كه در آن بدون ترديد، جنبش دموكراتيك مستقل زنان ايراني نقشي بزرگ (و نه «ابزاري») ايفا خواهد نمود!
رابطه ديالكتيكي استقلال جنبش زنان و جنبش كارگري ميهن ما، ريشه در فشار دوگانه اي دارد كه زنانِ محروم و زحمتكش ميهن ما زير سلطه آن قرار دارند. فشار جنسيتي و طبقاتي. مبارزه دموكراتيك زنان براي «اصلاح» خاص قوانين مربوط به امور زنان، همانقدر در هماهنگي قرار دارد با مبارزات دموكراتيك مشابه ديگر زحمتكشان و جوانان و خلق هاي ساكن ايران براي تغيير قانون هاي مربوطه، كه مبارزه مشترك سياسي- طبقاتي آن ها از وحدتي يكپارچه برخوردار است! كليه اين خواست ها از ريشه شرايط طبقاتي حاكم بر ايران سيرآب مي شوند.
در شرايط تعميق بحران اقتصادي- اجتماعي، شناخت بهم تنيدگي خواست ها و ريشه مشترك آن ها آسان تر مي گردد و انكار آن توسط مواضع پوزيتويستي صادق از نوع بيان شده در مقاله مورد بحث نيز ناممكن مي گردد.
(*) احسان طبري، با پچپچه پاييز، ٩ – بخش نخستِ «نثر موزون شاعرانه»ي زنده ياد احسان طبري، دبير وقت كميته مركزي حزب توده ايران، بازتابي از بحث كنوني است:
اين سوداگران، شعرك هاي خود را نوازش مي كنند: عروسك هايي لوس و برّاق، ولي آنها دست فروشان بازارهاي تنگ اند. سفيران خويشند. ناگهان مردي غريب، دراز گيسو، شبَق موي، خنده مرواريد، سوار بر سمندي بال دار در مي رسد، و نعره مي كشد: اي مستان غرور و شهوت! من در دكانچة نزول خواري شما نخواهم نشست. اين سفرة پولك ها و عروسك ها را به باد دهيد! با دلي مالامال از آتش و خون آمده ام. پيامي سهمناك دارم تا همة ابعاد واژگون شوند. همة خوار شدگان بالا بفزايند. من رياضيات خِرد و شاقول تجربه را جانشين عزايم خواني عتيق خواهم ساخت. بر بساط گسترده مي تازم تا شما را به خود آورم. مرا رسول نابودي نشمريد كه در وجودم ستاره هاي عشق و دلبستگي، گوهر سازندگي و همبستگي است. من انقلابم! سنگلاخي در آستان مرغزار كبود.
..