تعيين منافع طبقاتي روندي عيني است!
پاسخی به پرسش سهند گرامی!

image_pdfimage_print

دوره جدید: مقاله شماره: ۲۳(۱۹ خرداد ١٣٩۶)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری

سهند گرامي در ادامه بحث در باره ي استفاده از امكان تبليغات در نظام سرمايه داري مي نويسد:
روز شما خوش!
سال ها پيش، در چهارمين روز انتشار “پيك نت”، آخرين تماس را با مدير “راه توده” داشتم. محترمانه به انتشار مطلبي در “پيك نت” كه براي “راه توده” فرستاده شده بود، اعتراض كردم. مكالمه تند شد. در حين مجادله مخاطب گفت: «شايد رفيقي بخواهد از درآمد آگهي تجاري در پيك نت زندگي معيشتي خود را تامين كند». در پاسخ گفتم، در آن صورت يا آگهي دهنده ها دوستدار مشي و منش توده اي ها شده اند – كه چنين امري در جهان و ايران امروز اگر نگوييم محال بسيار بعيد است – يا نشريه توده اي ناگزير تجاري و مبتذل، بازاري و خياباني خواهد شد …
به باور من آگهي “نامه مردم” و “توده اي ها” در اخبار روز در كنار ديگر آگهي هاي تجاري، روي ديگر همان سكه متاسفانه رايج است. و به اين مي ماند كه “اومانيه” برود در “فيگارو” آگهي بدهد. اين باور من است. و پيامدهاي اين حركت براي من روشن است.

سهند گرامي، شما محقانه امكان تاثير خطري را ذكر مي كنيد، كه نفي آن نه ممكن و نه براي روشنگري در باره ي نقش تبليغات در نظام سرمايه داري كمك است. از سوي ديگر نمي توان مدعي شد كه آن ها كه گرفتار در دام تبليغات نظام سرمايه داري نيستند، به طور خود بخود از خطر اشتباه در ارزيابي مبرا هستند!؟ شما قطعا مدعي نيستيد كه “عدالت” كه نه آگهي مي گيرد و نه مي دهد، هميشه ارزيابي درست ماركسيستي- لنينيستي درباره ي پديده ها در چنته دارد؟!

از نظر تئوري شناختِ ماركسيستي ما با مساله ي تعيين منافع طبقاتي بر پايه ي تاثير شرايط عيني و يا ذهني و تعيين ديالكتيك آن روبرو هستيم. لئو كفلر آن را “ديالكتيك منافع طبقاتي و ايدئولوژي” مي نامد و آن را در بخش هشتم با زيرعنوان “رشد علم تاريخ از توصيف به شناخت” در اثرش “تاريخ و ديالكتيك” توضيح مي دهد.

وظيفه اين سطور نه دفاع از انتشار «آگهي تجاري» و نه نفي آن است. «آگهي تجاري»، نكته بسيار جنبي و غيرتعيين كننده براي مبارزه ي امروز ماركسيست- توده اي ها است و افتادن در دام بحث در اين زمينه بسيار نابخردانه مي ماند.
همان طور هم اين سطور وظيفه دفاع از مخاطب شما را دنبال نمي كند كه مدعي است «زندگي معيشتي» خود را از اين طريق تامين مي كند و يا از طريق مقاله نويسي براي نشريات نظام سرمايه داري كه برخي ديگر براي تامين «زندگي معيشتي» خود دنبال مي كنند!
شما محق هستيد داراي «باوري» باشيد كه مطرح مي سازيد مبني بر اين كه «آگهي “نامه مردم” و “توده اي ها” در اخبار روز … روي همان سكه متاسفانه رايج است»! و گويا با ادامه ي چنين عملكردي «نشريه توده اي ناگزير تجاري، مبتذل، بازاري و خياباني خواهد شد». اين «باور» اما مستدل نيست! اين يك ادعا و تز است كه شما بايد در ابتدا آن را به اثبات برسانيد. كوششي در اين زمينه در سطور شما ديده نمي شود.
نه تنها شما كوششي براي اثبات درستي ادعاي تزگونه خود نمي كنيد، بلكه فراتر از آن، به عام گويي نظري مي پردازيد و مي خواهيد “درستي” شيوه ي غيرماركسيستي- توده اي عام گويي را تنها با آوردن مثال و نمونه گويا به اثبات برسانيد. اين شيوه علمي بررسي پديده ها نيست. اين پيروي كردن از “پديدار شناسي” ذهن گراي ايده آليستي است كه اخيراً در ارتباط با ابرازنظر رفيق عزيز “ابي” سويه هايي از آن مورد بررسي قرار گرفت. (١)

بررسي ماركسيستي- تود ايِ هر پديده كه مبتني است بر علم ديالكتيك ماترياليستي، از اسلوب تحليل مشخصِ شرايط مشخص پيروي مي كند كه مضمون پديده را قابل شناخت مي سازد. شناختي كه پيش شرط است براي ارزيابي كه ديگر جايي براي «باور» غيرعلمي و مذهبي باقي نمي گذار، بلكه درك شرايط پديدار شدن پديده را در شرايط تاريخي مشخص ممكن مي سازد. امري كه سرشت پديده را تعيين مي كند و معرفت به جايگاه آن را در نبرد طبقاتي- تاريخي در جامعه قابل دريافت مي سازد.
براي نمونه، هنگامي كه بايستي ازجمله پديده ي انتشار آگهي براي «بازگشت توده اي ها به صحنه نبرد طبقاتي» مورد تحليل قرار گيرد، مي بايستي به مساله حمله ي سيبري به آن همان قدر پرداخت كه به مساله آدرس جديد نشناخته براي علاقمندان! هنگامي كه روزانه چند ده نفر از طريق آگهي در اخبار روز از آدرس جديد توده اي ها با طلاع مي شوند، انتشار آگهي بلاترديد از مضموني مثبت و در جهت تاريخي- ترقي خواهانه در چارچوب نبرد طبقاتي حاكم برخوردار است. گامي است با مضمون رهايي بخش و در تامين استقلال سياست طبقه كارگر و حزب آن!
خوشبختانه شما نيز تاكنون نتوانسته ايد به مضمون «مشي و منش توده اي» توده اي ها انتقادي را روا بدانيد. كشاندن بحث به صحنه هاي فرعي در تائيد اين نكته است!
براي نمونه شما تاكنون به پرسش ها درباره ضرورت استقلال سياست حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران همان قدر پاسخي ارايه نكرده ايد كه درباره پرسش در مورد ضرورت انتقال مضمون “اقتصاد سياسي” مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب به درون مردم و تبديل آن به پرچم تجهيز و سازماندهي طبقه كارگر و متحدان نزديك و دور آن، سكوت اتخاذ كرده ايد!؟ اين طور نيست؟ آيا هنگام آن فرا نرسيده است كه درباره ي مضمون عملكرد نظري- سياسي توده اي ها صحبت كنيد، به جاي نگران بودن درباره خطر «مبتذل، بازاري و خياباني» شدن خط مشي انقلابي- توده اي آن؟! خوشحال مي شدم اگر در اين زمينه ابرازنظري از شما دريافت مي كردم كه براي ادامه گفتگوي جدي در باره ي وظايف روز پيش روي توده اي ها و چپ انقلابي راه گشا مي بوده است!

تعيين منافع طبقاتي روندي عيني است!
همان طور كه مي بينيد، كوشش سطور پيش مستدل ساختن ضرورت اين امر است كه تعيين منافع طبقاتي طبقه كارگر بايستي بر پايه واقعيت عيني شرايط در نبرد طبقاتي عملي گردد. تعيين شرايط نبرد طبقاتي بر پايه ي برداشت ايدئولوژيك- ذهنيِ اين يا آن فرد، رفيق و يا جريان در جنبش گارگري، به ويژه آن هنگام به شدت انحرافي خواهد بود، هنگامي كه چنين مواضعي “كاتگوري گونه” اعلام و خطر «مبتذل، بازاري و خياباني» شدن مشي انقلابي- توده اي به عنوان واقعيتي مطلق پيش گويي نيز گردد.

زمينه نظري اين برداشت، همان طور كه بيان شد، تئوري شناخت ماركسيستي است. دو نمونه ي تاريخي و شرايط كنوني نبرد طبقاتي در ايران مي تواند براي درك مطلب كمك باشد.
١- مي دانيم كه پس از پيروزي انقلاب كبير فرانسه، در انتخابات دو مجلس آغازين، حق راي براي انتخاب نماينده تنها به افرادي تفويض شد كه “مالك” بودند. به سخني ديگر، بورژوازي انقلابي كه دفاع از “مالكيت” را به درستي به عنوان زمينه عيني دفاع از مالكيت خود ارزيابي مي نمود، دهقانان و حاشيه نشينان شهري فاقد مالكيت را از حق راي محروم كرد. “استدلال” آن ها براي سياست خود اين بود كه “رعيتِ” وابسته به فئودال و اشراف، مي تواند مجبور شود راي خود را به سود ارباب در صندوق راي بياندازد. هيچ يك از انديشمندان اين بورژوازي به اين فكر نيفتاد خواستار سلب حق انتخاب شدن مالكين فئودال و اشراف شود!
٢- در برابر اين سياست طبقاتي مبتني بر نقش عيني “مالكيت” فردي، يعني بر پايه شرايط “عيني” كه توسط بورژوازي انقلابي به خدمت حفظ منافع خود گرفته شد، تعيين منافع طبقاتي را بر پايه ذهنيت- برداشت ايدئولوژيكي مي توان در نمونه ي ديگر قابل شناخت ساخت.
مي دانيم كه يكي از صحنه هاي اصلي مبارزه ي ماركس و انگلس در قرن نوزدهم عليه جريان آنارشيسم در جنبش كارگري عملي شد كه سلطه خود را بر اين جنبش مستولي ساخته بود. كارگران تحت تاثبر تبليغات آنارشيست ها مي پنداشتند كه فقر و درماندگي آن ها ناشي از تاثير ماشين آلات مدرنِ توليد است و نه ناشي از شرايط استثمار نظام سرمايه داري. تخريب ماشين آلات توسط كارگران در اين دوران تحت تاثير تبليغات آنارشيست ها پيامد برداشت ذهني- ايدئولوژيك از منافع طبقاتي است.
٣- خطر گرفتار ماندن در برداشت ذهني- ايدئولوژيك براي تعيين نمودن منافع طبقه كارگر در شرايط حاكم در ايران كنوني نيز در سطح ديگري به چشم مي خورد. نكته را بشكافيم و مورد بررسي قرار دهيم.
بدون ترديد اِعمال برنامه ضد كارگري و ضد ملي نوليبراليسم امپرياليستي، يعني اِعمال برنامه ي ديكته شده ي “خصوصي سازي و آزاد سازي اقتصادي”، علت بي واسطه را براي تشـديـد فقر و بيكاري، درماندگيِ طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان و همچنين نابودي توليد داخلي تشكيل مي دهد و خطر دهشتناكي را عليه استقلال ملي ايران به نمايش مي گذارد. از اين رو مبارزه با استثمار نوليبرال نيروي كار، وظيفه اي خطير را در مبارزه ي امروز طبقه كارگر و حزب آن، حزب توده ايران تشكيل مي دهد.
محدود ماندن مبارزه ي طبقه كارگر عليه پيامدهاي ضدكارگريِ فاز نوليبرال استثمار نظام سرمايه داري، و اعلام منافع دموكراتيك- صنفي طبقه كارگر به مثابه ي كليت “منافع طبقاتي” طبقه كارگر، از اين رو برداشتي ذهني- ايدئولوژيكي از شرايط نبرد طبقاتي در جامعه است، زيرا به مساله “مالكيت” كه زمينه عينيِ منافع طبقات حاكم را تشكيل مي دهد، بي توجه است.
اين محدود ماندن، ناشي از تعريف منافع طبقاتي طبقه كارگر بر پايه برداشت ذهني- ايدئولوژيك است، زيرا در شرايط ادامه سلطه ي حاكميت نظام استثمارگر سرمايه اداري، مساله ي “مالكيت” به سود زحمتكشان نه مطرح مي شود و به طريق اولي حل نشده باقي مي ماند. به سخني ديگر،شرايط عيني منافع طبقاتي كارگر از مد نظر دور مي ماند.
بر اين پايه است كه بايد مبارزه عليه فاز نوليبرال استثمار شيوه ي توليد سرمايه دارانه را با مبارزه عليه كليت نظام استثمارگر پيوند زد. پيوندي كه در مصوبات ششمين كنگره ي خزب توده ايران تثبيت شده است. امري كه ازجمله بايستي با طرح “اقتصاد سياسي” مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب، به عنوان جايگزين تاريخي براي كليت نظام سرمايه داري و شكل مالكيت آن مطرح شده و در باره ي آن روشنگري به عمل آيد.
مبارزه عليه جنگ طلبي امپرياليسم و ابزار تجاوزگرانه آن، سازمان “ناتو”، بدون مبارزه عليه نظام سرمايه داري حاكم بر جهان به نتيجه مطلوب دست نمي يابد. از اين رو مبارزه براي صلحِ جهاني و در منطقه، مبارزه اي عليه نظام سرمايه داري بوده و با هدف گذار از آن انجام شود.
مي دانيم كه در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب كه مرحله اي خاص و مستقل را در فرازمندي جامعه تشكيل مي دهد، مالكيت سرمايه دارانه از بين نمي رود. به سخني ديگر، در مرحله رشد ملي- دموكراتيك جامعه ما با اشكال متفاوت “مالكيت” روبرو هستيم. اما دورنماي گذار از مالكيت خصوصي بر ابزار بزرگ توليد اجتماعي و به ويژه بخش عمومي- دموكراتيك توليد نيازهاي اوليه و پايه توده ها، پا مي گيرد. پا گرفتن و پا قرص كردن بخش عمومي- دموكراتيك توليد اجتماعي در اين دوران، مضمون عيني منافع طبقاتي طبقه كارگر را در اين دوران تشكيل مي دهد.

بر پايه اين تحليل ماركسيستي- توده اي است كه در گفتگوهاي صميمانه با رفيق عزيز محسن نيز بر اهميت طرح مساله ي اصلي در نبرد روزانه طبقه كارگر، يعني مساله “مالكيت”، اشاره شد. طرح زمينه عيني- اصلي مبارزه ي طبقاتي پس از انتخاب روحاني، پرتوان ترين اهرم است «جهت يك نفس تازه كردن در مبارزه ي نفس گير» حاكم بر ايران خفقان زده! زيرا، همان طور كه اشاره شد، ريشه در منافع عيني طبقاتي طبقه كارگر داراست!

١- نگاه شود به مقاله ديالكتيك عين و ذهن يا “پديدار شناسي” ايده آليستي و حاكميت طبقه كارگر يك امكان تحقق پذير است – شماره ٩٦/١٧ و ١٥، ارديبهشت ٩٦.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *