سخن روز شماره ۱۰
۲۶ دی ۱۴۰۳، ۱۵ ژانویه ۲۰۲۵
ولادیمیر ایشچنکو (Volodymyr Ishchenko) جامعهشناس چپگرا اوکراینی است که در حال حاضر در دانشگاه آزاد برلین مشغول به کار است
مصاحبهای ایشچنکو با فیلیپ آلکوی و ساشا یاراپولسکایا از مجله Révolution Permanente
یادداشت: این متن که برای توده ای ها ترجمه شده است، توسط ما کوتاه شده است.
همانطور که اکنون میدانیم، حمله نظامی اوکراین در سال گذشته هیچیک از اهداف خود را محقق نکرده است. در عوض، شاهد پیشروی نسبتاً موفق نیروهای روسی بودیم. این موضوع تأثیرات زیادی بر نگرش مردم نسبت به جنگ دارد. بهویژه در افکار عمومی، روندهای واضحی مشاهده میشود: وقتی اوضاع جبهه برای اوکراین خوب بود و امید به بهبود وجود داشت، حمایت از مذاکرات بسیار کم بود. اما هنگامی که وضعیت بدتر شد و امید به پیروزی اوکراین در جنگ کاهش یافت، حمایت از مذاکرات افزایش یافت، در حالی که اعتماد به زلنسکی کاهش یافت.
تعداد کسانی که سعی دارند از مرز عبور کنند زیاد است. آمار دیگری که بیشتر گویای وضعیت است، مربوط به اکثر مردان مشمول خدمت بین ۱۸ تا ۶۰ سال است که دادههای خود را در اداره سربازگیری بهروزرسانی نکردهاند. این مقررات بهمنظور بهبود کارایی سربازگیری در اوکراین معرفی شد و بهجای استفاده از روشهای خشونتآمیز برای دستگیری افراد از خیابانها، تلاش میشود تا دادههای تمام سربازان بالقوه جمعآوری شود تا سپس بتوان بهطور مؤثرتر آنها را فراخواند. کسانی که دادههای خود را بهروز نمیکنند، جریمههای سنگینی خواهند شد و کسانی که جریمه را پرداخت نمیکنند، در کار و زندگی خود مشکلات بیشتری خواهند داشت.
بنابراین، این یک موضوع بسیار جدی است. اما باوجود همه اینها، اکثریت مردان اوکراینی به این تعهد عمل نکردهاند. و در مورد مردان اوکراینی خارج از کشور، برآوردها نشان میدهند که تعداد کمی از آنها دادههای خود را بهروزرسانی کردهاند، گرچه همه ملزم به انجام این کار بودند. این به این معنی است که تمایل واقعی برای فدا کردن خود برای دولت بسیار پایین است.
فراخوانی برای خدمت نظامی بهطور فزایندهای خشنتر میشود. ویدیوهایی از دستگیریهای افراد مشمول خدمت در ملأعام و برخوردهای میان پلیس و ارتش از یکسو و مردم حاضر در محل از سوی دیگر منتشر شده است.
تحویل تسلیحات به اوکراین به کارایی سربازگیری اوکراین بستگی داشت. بنابراین ایالات متحده تحویل تسلیحات به اوکراین را به تغییر قانون سربازی در سال جاری مشروط کرد. این امر توسط بسیاری از سیاستمداران اوکراینی تأیید شده است. ایالات متحده از اوکراین انتظار داشت که سربازگیری خود را مؤثرتر کند.
مسئله فوری امروز کاهش سن سربازی است. این سن قبلاً از ۲۷ به ۲۵ سال کاهش یافت و اکنون فشار زیادی وجود دارد تا آن را بیشتر کاهش دهند، به ۲۲ یا حتی ۱۸ سال.
کوچکتر شدن جمعیت اوکراین
مقابل این فشار یک استدلال قوی وجود دارد. این گروه جوانترین و در عین حال کوچکترین بخش جمعیت اوکراین است. اگر این جوانان را به کشتار بفرستند، توانایی جمعیت اوکراین برای بازسازی پس از جنگ بهطور قابلتوجهی کاهش خواهد یافت. بر اساس پیشبینیهای اخیر سازمان ملل در مورد جمعیت اوکراین، این کشور تا پایان قرن به تنها ۱۵ میلیون نفر کاهش خواهد یافت، در حالی که جمعیت آن در سال ۱۹۹۲، بلافاصله پس از فروپاشی شوروی، ۵۲ میلیون نفر بود.
و این حتی بدترین سناریو نیست. این پیشبینی بر اساس فرضیه نسبتاً خوشبینانهای است که جنگ در سال آینده به پایان خواهد رسید و میلیونها پناهنده، بهویژه زنان بارور، به کشور بازخواهند گشت و به تولیدمثل جمعیت اوکراین کمک خواهند کرد، که میتوان گفت اصلاً قطعی نیست.
سه «انقلاب» اوکراینی – در سالهای ۱۹۹۰، ۲۰۰۴ و ۲۰۱۴ – دولتی انقلابی و قوی ایجاد نکردهاند که قادر باشد یک دستگاه مؤثر بسازد تا ارتش و اقتصاد را بسیج کند. ایده پشت این «انقلابها» این بود که اوکراین باید بهعنوان یک کشور پیرامونی وارد نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده شود. اما این نوع از ادغام تنها برای یک اقلیت از طبقه متوسط، برخی از اولیگارشها و سرمایهگذاران فراملی سودمند بود.
در اوکراین دولت هنوز در حال بحث در مورد افزایش ملایم مالیاتها است – و آن هم پس از دو سال و نیم جنگ. این بسیار گویای میزان اعتماد اوکراینیها به دولتشان و تمایل آنها برای دفاع از آن است. مشمولان خدمت عمدتاً از طبقات پایین هستند. این بیشتر افراد فقیر هستند که پولی برای رشوه دادن به ماموران سربازگیری ندارند تا آنها را رها کنند و افرادی که نتواستهاند از کشور فرار کنند.
طبقه کارگر ضعیف
طبقه کارگر در وضعیت کنونی نمیتواند نقشی ایفا کند. جنبش کارگری در اوکراین پیش از جنگ نیز ضعیف بوده است. آخرین اعتصاب سیاسی وسیع در سال ۱۹۹۳ توسط کارگران معادن دونباس انجام شد. آنها خواستار خودمختاری برای دونباس و – به طرز عجیبی – روابط نزدیکتر با روسیه بودند. اما حتی این اعتصاب نیز با منافع “مدیران قرمز” که کارخانجات سابق شوروی را مدیریت میکردند ارتباط داشت. از آن زمان تاکنون اعتصاب گستردهای صورت نگرفته است.
در طول سه دهه اخیر، تنها اعتصابات کوچک و عمدتاً محدود به شرکتها یا صنایع خاص شاهد بودهایم که به ندرت به دلایل سیاسی صورت گرفتهاند. علاوه بر این، ناتوانی در آغاز یک اعتصاب سیاسی در جریان یورومیدان ۲۰۱۴ خود باعث تشدید خشونتها شد زیرا جنبش اعتراضی نتواست فشار کافی بر دولتی وارد کند که آماده ارائه امتیاز نبود. این به راستگرایان رادیکال این امکان را داد که استراتژی اعتراضی خشونتآمیز خود را ترویج کنند.
از آغاز جنگ کنونی، اعتصابات ممنوع شدهاند. اعتصاباتی که رخ دادهاند احتمالاً اعتصابات غیررسمی بودهاند.
آنچه پس از جنگ خواهد شد، همچنان بستگی زیادی به نتیجه آن دارد. اما تا جایی که میدانیم، تقویت جنبش کارگری نیازمند رشد اقتصادی است تا کارگران از اخراج شدن جلوگیری کنند. این نیازمند بازسازی موفقیتآمیز اقتصاد اوکراین است.
در برخی از سناریوهای بسیار خوشبینانه – که لزوماً محتمل نیستند – سربازان اوکراینی که به اقتصاد اوکراین بازمیگردند ممکن است خواستههای بیشتری از دولت داشته باشند. این در برخی جنگها، به ویژه پس از جنگ جهانی اول، اتفاق افتاده است. اما در حال حاضر، این تنها حدس و گمان است. سناریوهای بسیار تیرهتری به نظر میرسد که در حال حاضر محتملترند…
رشد مارکسیسم-لنینیسم میان جوانان
سومین بخش چپ اوکراین مارکسیست-لنینیستی است و به آنچه که من «احیای نئو-شوروی» مینامم تعلق دارد، امری که در بسیاری از کشورهای پساشوروی در حال وقوع است. این گروهها عموماً در «کروژکی» – به معنای لغوی «دایرهها» – سازماندهی شدهاند. اینها سازمانهای سیاسی پیشرفتهای هستند که فراتر از گروههای مطالعه مارکسیست-لنینیستی هستند. در روسیه، این گروهها بسیار محبوبتر هستند چرا که میتوانند کانالهای یوتیوب با صدها هزار مشترک راهاندازی کنند. در روسیه، بلاروس و آسیای مرکزی، کروژکی میتوانند هزاران جوان را شامل شوند که حتی یک روز هم در شوروی زندگی نکردهاند، اما در مواجهه با واقعیت اجتماعی و سیاسی کشورشان نقد دارند و در مارکسیسم-لنینیسم سنتی ابزارهایی برای مقابله با این واقعیت پیدا میکنند. این گروهها در اوکراین هم وجود دارند و حتی علیرغم سیاستهای ضدکمونیستی و ناسیونالیسم ضدروسی در این کشور، رشد کردهاند.
این گروهها از همان ابتدا علیه دولتهای خود موضع گرفته و یک دیدگاه انقلابی-ناباورانه را اتخاذ کردهاند. این سوال پیش میآید که آیا اصلاً یک انقلاب اجتماعی، مانند آنچه که صد سال پیش در اوکراین و در دوران فروپاشی امپراتوری روسیه اتفاق افتاد ممکن است. با این حال، این گروهها از همان ابتدا علیه فراخوانهای اجباری، بینالمللیگرایی و تلاش برای مشروعیتبخشیدن به اقدامات دولت اوکراین انتقاد کردند.
نقش راستهای افراطی در اوکراین
این موضوع در طول جنگ در رسانههای غربی بهطور گستردهای مورد بحث قرار گرفته است. برخی از رسانههای لیبرال تلاش کردهاند راستهای افراطی اوکراین را کمتر خطرناک از راستهای افراطی غربی نشان دهند، زیرا آنها در سمت صحیح تاریخ قرار دارند و علیه روسیه میجنگند که دشمن مهمتری است. رژیم زلنسکی سعی کرده است با برگزاری مراسم رسمی برای گردان آزوف یا جشن تولد استپان باندرا، ناسیونالیست افراطی و هوادار نازیها، این بخشهای راست افراطی را جذب کند.
زمانی که در غرب در مورد راست افراطی اوکراین صحبت میشود، بهنظر من مقایسه اشتباهی انجام میشود. به عنوان مثال، در فرانسه، راست افراطی، به ویژه تجمع ملی، حزب لوپن، بسیار کمتر از جنبشهایی که در اوکراین از آنها صحبت میکنیم، افراطی است. بعید است که حزب لوپن از نمادهای نازی استفاده کند و موضع ظریفتری در مورد سیاستهای همکاری دولت ویشی در طول جنگ جهانی دوم دارد. آنها سعی میکنند خود را [از نازیگرایی] پاک کنند.
اما در اوکراین اینطور نیست. استپان باندرا و حتی بدتر از آن Waffen-SS، به ویژه توسط اعضای گردان آزوف آشکارا تجلیل میشود. میزان افراطگرایی راست افراطی اوکراین بسیار بیشتر از راست افراطی غربی است.
اخیراً یک کنفرانس بینالمللی “ملت اروپا” در لویو، بزرگترین شهر غرب اوکراین برگزار شد که گروههایی مانند راه سوم از آلمان، کاساپوند از ایتالیا و گروههای نئونازی مشابه از بسیاری از کشورهای اروپایی به آن دعوت شده بودند. همه سازمانهای راست افراطی اصلی اوکراین، از جمله حزب اسووبودا و اعضای برجسته آزوف/سپاه ملی، در این کنفرانس شرکت کردند. این احزاب، سازمانها و واحدهای نظامی اوکراینی بهطور کلی بهعنوان “راست افراطی” شناخته میشوند، اما آنها روابط بینالمللی با گروههای غربی دارند که بسیار افراطیتر و خشنتر از احزاب راست افراطی مستقر هستند. به هر حال، اکثر واحدهای نظامی اوکراینی که در این کنفرانس شرکت کردند، با سرویس اطلاعات نظامی اوکراین GUR مرتبط هستند.
ظرفیت ایدئولوژیک راست افراطی اوکراین برای خشونت سیاسی بسیار بیشتر از احزاب راست افراطی غالب در غرب است. آنها سلاحهای بسیار بیشتری دارند و بسیاری از ساختارهای شبهنظامی در اطراف واحدهای نظامی رسمی ساختهشدهاند و قادر به خشونت سیاسی هستند. برخلاف احزاب راست افراطی غربی که به دنبال موقعیت پارلمانی هستند، قدرت راست افراطی اوکراین همیشه بر اساس توانایی آنها برای بسیج در خیابانها و تهدید به خشونت بوده است. راست افراطی، به استثنای انتخابات سال ۲۰۱۲، زمانی که حزب راست افراطی اسووبودا بیش از ۱۰ درصد آرا را به دست آورد، نتوانسته است انتخاب شود. (با این حال، راست افراطی موفق شد در بسیاری از شوراهای محلی در غرب اوکراین بسیار قویتر حضور داشته باشد و بزرگترین جناحها را تشکیل دهد).
برخلاف احزابی که توسط الیگارشیها (شرکتهای بزرگ) یا لیبرالهای ضعیف تشکیل شدهاند، قدرت آنها عمدتاً بر اساس توانایی آنها برای بسیج خارج از پارلمان است. ناسیونالیستهای اوکراینی میتوانند به یک سنت سیاسی اشاره کنند که به سازمان ملیگرایان اوکراینی (OUN) برمیگردد که به خانوادهای از جنبشهای فاشیستی در اروپای بین دو جنگ جهانی تعلق داشت. ناسیونالیستهای اوکراینی پس از فروپاشی شوروی اغلب مستقیماً از OUN الهام گرفتهاند. این سنت در دیاسپورای اوکراین [این عبارت به افراد اوکراینی که در خارج از کشور خود ساکن شدهاند، اطلاق میشود.] ، بهویژه در آمریکای شمالی ادامه داشته است. مردم کانادا فقط اکنون میدانند که پس از جنگ جهانی دوم چه تعداد فاشیست اوکراینی را پذیرفتند. سایر جریانات سیاسی اوکراین پس از فروپاشی شوروی از مزیت یک سنت سیاسی حفظشده برخوردار نیستند.
اعضای گردان آزوف امروز بهعنوان قهرمانان جنگ تجلیل میشوند. آنها از توجه فوقالعاده رسانهها برخوردار هستند و خود را بهعنوان یک واحد نخبه معرفی میکنند، ادعایی که رسانهها آن را حفظ میکنند. بسیاری از سخنگویان آزوف به افراد مشهور تبدیل شدهاند. آنها همچنین از سفیدکاری خاصی در رسانههای غربی که قبل از سال ۲۰۲۲ آنها را نئونازی میخواند، سود بردهاند. امروز این بهراحتی فراموش میشود.
از این گذشته، ما باید نه تنها به راست افراطی، بلکه در مورد همدستی نخبگان اوکراینی و غربی در سفید کردن راست افراطی و ناسیونالیسم قومی اوکراین نیز فکر کنیم. نه تنها در اوکراین، بلکه در غرب، بحث در مورد این موضوع میتواند بلافاصله منجر به طرد شود. بهعنوان مثال، مارتا هاوریشکو، مورخ اوکراینی که به ایالات متحده نقل مکان کرد، همچنان به نوشتن مقالات انتقادی در مورد ناسیونالیستهای اوکراینی، سیاستهای قومی-ناسیونالیستی اوکراین و راست افراطی اوکراین ادامه میدهد و هزاران تهدید، تهدید به مرگ و تهدید به تجاوز دریافت میکند.
آزوف رشد کرده و حالا دو تیپ را تشکیل داده است: تیپ سوم حمله و تیپ آزوف در گارد ملی. به علاوه، واحد ویژهای به نام “کراکن” وجود دارد که تحت نظر اطلاعات نظامی اوکراین (GUR) است. جذابیت سیاسی و شهرت آنها در رسانهها به طرز چشمگیری افزایش یافته است. مشروعیت آنها نیز بیشتر شده است. بنابراین آنها تضعیف نشدهاند بلکه تقویت شدهاند. و برخلاف افسانه رایج، آنها از سیاست جدا نشدهاند.
رادیکالیزه شدن راستگرایان افراطی اوکراین بستگی به ثبات حکومت زلنسکی و وضعیت اقتصادی اوکراین دارد. در صورت فروپاشی نهادهای دولتی و شکست اقتصادی، ملیگرایان شانس خوبی برای تثبیت قدرت خود خواهند داشت زیرا آنها نیروی سیاسی مشروع، شناختهشده و نظامیشدهای هستند.