تنهايی سخت، ولی زاينده است!
دروازهء شهرهای ناگشوده را بگشايم!

image_pdfimage_print

دوره جدید: مقاله شماره: ۸۷(۲۴ آذر ١٣٩۶)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری

 

رفيق عزيز Ali Zare

حق با شماست، تنها بودن سخت، ولی زاینده است و می تواند تکانه برای حركت پربار باشد. ارتجاع با علم به سختی تنهايي، حزب توده ایران را غیرقانونی کرده است تا صدای ما را در تنهايی در تنگنا قرار دهد. او می پندارد می تواند از اين طريق ما را از توده ها جدا و صدايمان را خفه سازد.

اما او نمی داند که تفاوت توده ای ها با مبارزان دیگر ضد دیکتاتوری، این تفاوت است که به توصیف وضع اکتفا نمی کنند و برای تغییر شرایط می کوشند. «دروازهء شهرهای ناگشوده را بگشايم!» (اط، با پچپچهء پاييز)

این کوشش نقطه ی اتكای توانایی ماست. توانایی که تنها نیست. تجربه و دانش مارکسیستی- توده ای را در چنته دارد و صبر انقلابی را در کوله بار. هستی پربار نبرد طبقاتی حزب توده ايران و پيش تازان آن و همچنين نبرد پربار رفقای گذشته و حال و آموزش هایشان ثروت و سرمایه ماست و توشه راه آینده.

پرسشی كه در برابر توده ای در تنهايی مطرح است، اين پرسش است كه از كجا بايد شروع نمود؟ راه پايان دادن به تنهايی كدامست؟ چگونه می توان و بايد نفرت از تنهايی را به عشق به تداوم پرشور مبارزه فراروياند، همان طور كه نفرت به ارتجاع را بايد به عشق به مبارزان زحمتكش و به رفيقان فرا روياند؛ نفرت از طبقات سركوبگر را به عشق و جانبداری از نبرد طبقاتی سخت كوشانه و خونين زحمتكشان فرا می روياند!

پاسخ كلی درباره ی چه بايد كرد، روشن و شفاف است كه ماركس می دهد: برای تغيير شرايط كوشيدن! اما چگونه، گام نخست كدامست؟

در حالی كه نسخه ای برای گام مشخصِ نخست برای هر رفيق و در هر شرايطی نمی توان پيچيد، می توان اين گام را نگرش تحليل گرانه و انتقادی به واقعيت ناميد. نگرشی كه وظيفه ی آن، يافتن دو متضاد در پديده پيش رو است كه واقعيت هستی پديده را شكل می بخشد و حركت و تغيير آن را باعث می گردد.

 

جای خونين ضربه ی شلاق بر پشت زحمتكش گرسنه ای كه حق خود را، دستمزد ناچيز عقب افتاده ی خود را طلب می كند – برای نمونه آن طور كه كارگران كارخانه شكر هفت تپه در خوزستان در تظاهرات در چهارمين روز اعتصاب خود امروز (بيستم آذر ٩٦) انجام می دهند كه در توده ای ها خوانديد -، چشمان پر از اشك كودك آدامس فروش كنار خيابان، دستان يخ زده ی شيشه ی ماشين پاك كن سر چراغ قرمز، تن نحيفِ معتاد بی خانمان در كنار خيابان و ..، احساس انسان دوستانه فرد را جريحه دار می سازد و برمی انگيزد، تضادِ فقر و ثروت را در برابر هم قرار می دهد، اما بی واسطه دو تضادی را ارايه نمی دهد كه بايد با شناخت آن مضمون شرايط حاكم كنونی را بر ايرانِ جمهوری اسلامی دريافت.

دريافتِ احساس درد و رنج محرومان بر روی گوشت و پوست ما، گام نخست برای درك دو متضاد اصلی است، اما هنوز كليت واقعيت هستی پديده ی در برابر ما را قابل شناخت و درك نمی سازد. ريشه ی پيامدهای جلوی چشم را عريان نمی كند.

بدون ديدن اين تضاد چشمگير در ظاهر پديده، يافتن تضادی كه مضمون واقعيت را تشكيل می دهد، ممكن نيست. بدون شناخت مضمون واقعيت، گشودن راه گذار انقلابی از آن ممكن نيست!

دفاعيات زنده ياد رفيق خسرو روزبه در بی دادگاه نظامی كه باری ديگر اين روزها مطالعه كردم، راهی را برمی شمرد كه بايد انديشه ی جستجوگر برای تغيير شرايط حاكم طی كند، تا از مرحله ی احساسی به مرحله ی آگاهی تعقلی در شناخت واقعيت و درك مضمون آن نايل شود.

«سخنان آتشين و پرشور» خسرو روزبه هنگامی كه از مرز «درك محدود مضمون زندگی به درك عميق آن، از استنباط تنگ مايه ی وظايف بشری به استنباط وسيع و پردامنه ي» آن نايل می شود، و او را «به مردی كه خواستار طوفان های عظيم اجتماعی و تحولات تاريخی ژرف تاريخي» مبدل می سازد، نقل سودمندی در اين سطور است. «رفيق روزبه در آخرين دفاع خود در دادگاه تجديد نظر توصيف جامعی از سير زندگی خويش .. و مشاهده ی مشقات و مصائب تلخ توده های زحمتكش ..» ارايه می دهد كه راه جانبدارانه ی نبرد او را در سنگر حزب توده ايران برای «ايجاد بنای نوين برای جامعه ايران ..» سنگفرش می كند. (از مقدمه ی “خسرو روزبه و بازپسين سخنانش”).

اين مواضع در صفحه ٣١ دفاعيات چنين تبلور می يابد: «فكر محدود خدمت های جزئی را به كنار گذاشتم و تصميم گرفتم كار را از ريشه و اساس اصلاح نمايم تا به بدبختی ميليون ها نفر از هم ميهنانم پايان بخشم.»

 

برای شناخت تضادی كه مضمون پديده را قابل دريافت می سازد، می توان از تظاهرات امروز كارگران شكر هفت تپه آموخت كه نشانی است از تعميق روزانه نبرد طبقاتی در ايران. در اين تظاهرات، كارگر زنی كه عليه سركوب چهره ی خود را پوشانده است، اعلام می كند كه ما خواستار بازگرداندن مالكيت كارخانه كه خصوصی سازی شده است، به مالكيت دولتی (عمومي) هستيم! با خصوصی سازي، فلاكت آغاز شد!

اين يك جمله ساده زحمتكش زير فشار دستگاه سركوب امنيتي- قضايی حاكميت سرمايه داری در ايران، كُنه مطلب را برمی شمرد، تضاد اصلی ميان كار و سرمايه از يك سو، و تضاد روز ميان حق دمكراتيك زحمتكشان در برخورداری از حقوق و آزادی های دمكراتيك قانونی و فشار دستگاه های سركوب ديكتاتوری را از سوی ديگر قابل شناخت می سازد.

بانوی مبارزه زحمتكش نكته ای را در سخن خود برجسته ساخت، كه نشان سطح آگاهی بالای طبقه كارگر از ضرورات نبرد طبقاتی در ايران است. ضروراتی كه در آن همبستگی كارگری ميان تك تك زحمتكشان و گروه ها در واحدهای متفاوت را برجسته می سازد. او در دفاع از همه كارگران، رسمي، قراردادي، موقت، اجاره ای و غيره اعلام نمود كه كارگران اعتصابی از منافع همه اين لايه های كارگری دفاع می كنند.

موضع دفاع از منافع همه ی كارگران، بيان نياز همه ی لايه های طبقه كارگر ايران در مبارزه ی مشترك عليه برنامه “آزاد سازی اقتصادي” است كه سويه ی ضد كارگري- ضد مردمی نسخه ی ديكته شده امپرياليسم را در كنار سويه ی ضدملی آن، يعنی برنامه “خصوصی سازي” به سود سرمايه سوداگر داخلی و خارجی افشا می سازد.

سخنران ديگر سويه ی ديگری از خواست كارگران را بيان نمود كه همين شناخت را از تضاد اصلی ميان كار و سرمايه تعميق و شفافيت می بخشد. او اعلام داشت كه اگر كارگری به علت تظاهرات و اعتصاب دستگير شود، اعتصاب تا آزادی دستگيرشده ادامه خواهد يافت.

برشمردن نكته های فوق از تجربه امروز طبقه كارگر ايران، برای بحث در اين سطور راهگشا است. بايد در جستجوی تضادها در پديده، آن سويه هايی را مورد توجه قرار داد كه نبرد طبقاتی را در لحظه ی تاريخی جريان آن قابل شناخت می سازد. از اين طريق حتی يك توده ای در تنهايی نيز می تواند به مثابه كار جمعی در حزب صحنه پيش رو را درك و توضيح دهد.

انديشه بايد، تكرار می شود، انديشه بايد از سطح پديده – سطح تظاهرات جانفشانانه زحمتكشان در هفت تپه كه جايگاه تبلور واقعيت را در لحظه تاريخی داراست -، به مضمون نبرد طبقاتی جاری دست يابد كه عليه استثمار نئوليبرالی و ابزار اِعمال آن، يعنی دستگاه سركوب امنيتي- قضايی حاكميت انجام می شود.

در غير اين صورت، ارزيابی در سطح می غلطد و از ويژگی ماركسيستي- توده ای برخوردار نمی شود. برای شناخت چنين ارزيابی غيرتوده اي، می توان به مقاله ی “پيشنهادها و نظرات راه توده برای عبور از بحران” نگريست كه در شماره ی ٦٢٦، ٩ آذر ٩٦ آن انتشار يافته.

در اين مقاله در نشريه ای كه می خواهد خود را توده ای قلمداد سازد، موضع خيال پردازانه و در تاييد شرايط حاكم (پوزيتويستي) به جای بررسی مبتنی بر اسلوب توده ای كه برشمرديم، حاكم است. اين موضع خيال پردازانه ناشی از مضمون پيشنهادها نيست كه می توان بر سر بسياری از آن ها با متحدان در جبهه ای به توافق رسيد. خيال پردازی خود افشاگرانه ناشی از پنداشتی است كه در پشت پيشنهادها نهفته است. اين پنداشت، باور به پيش شرط استحاله پذيری رژيم ديكتاتوری است. “باور”ی كه “راه توده” خود نيز به آن باور ندارد. از اين رو مخاطب در مقاله، متحدی نيست كه بايد در اتحاد با آن، برای اجرای پيشنهادها كوشيد. پيشنهادها را خجولانه و نصيحت و اندرزگويانه خطاب به حاكميت مطرح می سازد!

از آن جا كه “راه توده” به نبرد طبقاتی جاری و تعميق يابنده در ايران كه گوشه ای از آن به كمك تظاهرات و اعتصاب كارگران شكر هفت تپه نشان داده شد، بی توجه است، درك نمی كند كه پيش شرط برای اجرای پيشنهادهايش گذار انقلابی از ديكتاتوری و قد علم كردن عليه اقتصاد سياسی امپرياليستی است. گذاری كه با گام ها استوار توسط طبقه كارگر ايران تدارك ديده می شود.

ارزيابی مقاله از اين رو به سطح ارزيابی يك توده ای در تنهايی نيز رشد نمی كند، چه رسد به آن كه بخواهد خط مشی انقلابی حزب توده ايران را نمايندگی كند!

رفيق عزيز رضا، با توجه به همه ی موازين امنيتی برای حفظ خود و ديگر مبارزان، با توجه به امكان های موجود، به نگرش موشكافانه خود و توضيح روشنگرانه آن در ايران ادامه دهيد. آن چه را كه می بينيد و درمی يابيد، با توجه به اصل های پيش برای بازتوليد ارسال داريد. سخنان مبارزان را بازگو كنيد! مطالعه ی آثار فرهنگ غنی توده ای پشتوانه فعاليت پربار شما و ديگر رفقای و هواداران حزب توده ايران است. هر توده ای بايد به طور مداوم چند كتاب در دست مطالعه داشته باشد. تنهايی را می توان با كوشش انقلابی پربار نمود. اين تجربه ای عينی است كه بسياری از آن بهره برده اند و با وجود شرايط سخت و عليرغم نامهربانی نيمه رفيقان راه خود را يافته اند.

 

نشانی اینترنتی این مقاله :https://tudehiha.org/fa/4644

2 Comments

  1. فرهاد عاصمی

    رفیق عزیز محسن می نویسد:

    دلا خو کن به تن ها که از تنها بلا خیزد … سعادت ان کسی دارد که از تنها به پرهیزد
    پاینده باشی بدرود

    رفیق عزیز ممنون برای شعر پرمعنا و آموزنده. حق با شماست، مبارزه ی توده‌ای ها، مبارزه‌ای فردی و در تنهایی نیست. حزب و سازمان حزبی محل طبیعی این مبارزه است. در این زمینه همه آموزگاران توافق دارند.
    حزب توده ایران، گردان آگاه طبقه کارگر است که تنها در درون آن و در کار و اندیشه‌ای جمعی، وظایف بی شمار آن با پیگیری به پیش برده می‌شود و مبارزه به ثمر رسانده می شود. از این رو نیز فیلسوف آلمانی که چند سال پیش به ابدیت پیوست، درباره ی اهمیت حفظ حزب کمونیست پس از پیروزی ضد انقلاب در اتحاد شوروی کتاب پرارزشی نگاشته است با عنوان «ما کمونیست ها». او در آنجا، وحدت اندیشه ی کمونیستی و حزب طبقه کارگر را توضیح می دهد، و بر اهمیت شرکت در مبارزه ی حزبی پای می فشارد. او شرکت در حزب و مبارزه را امری توامان ارزیابی می کند.
    زنده یاد احسان طبری نیز بارها و ازجمله در ارتباط با «یادنامه زندگی»اش در کتابی با عنوان «از دیدار خویشتن»، بر اهمیت توجه به مصالح حزب توده ایران و ضرورت درک اهمیت آن در بخش «کار در مازندران» تأکید دارد. او در این مورد، در ارتباط با تلخی نامهربانی ای که تجربه کرده است، شمه ای بازگو می‌کند و از آن که تحت تأثیر این ناملایمات مجبور به بازگشت از مازندران، زادگاه ش شد که در «شاخه های ابریشم و توسکا در شعاعٍ زرینٍ خورشید، جوشیدن بلورینٍ آب، بالایٍ بلند درختانٍ در شیب های سبز، مه های دونده بر تپه ها، جاده های پیچان در طبیعتی غنی، شهرهایٍ خاموش سفال پوش و گالن پوش، فرهنگ کهن و روستایٍ ولایتی، ترانه های محلی، همه و همه کودکی مرا می انباشت و تماشای مجدد آن‌ها مرا شادان می کرد» شد می نویسد. او با حساسٍ درد تلخ در ترسیم احساس خود می نویسد: «مازندان نادیده ماند و من آن را نادیده به تهران بازگشتم.»
    طبری این درد و رنج عاطفه خود را برای حفظ مصالح عالیه ی حزب ضروری ارزیابی می‌کند و همانجا به نقل صحبتی با «ده تن نماینده ی مازندان ..» و برای آرام ساختن آن‌ها در کنگره ی دوم حزب که می خواستند برخی گفتنی ها را درباره ی رفتار برخی از مسءولان حزبی «با خشم مطرح کنند» می گوید: «دوستانٍ عزیز! حزب در خطر غیرقانونی شدن است. در قبالٍ دشمنٍ طبقاتی، ایرج اسکندری رفیقٍ ماست. در این جا، دکتر مرتضی یزدی، دوستٍ شخصی ایرج فکر می‌کند ما توطءه ای علیه شخصٍ غایب چیده ایم. در مواردی است که باید خون خورد و خاموش نشست. صبور و عاقل باشیم. زمانه خود محکٍ معجزه آسایی است.»
    زندگی متنوع است و باید در شرایط ممکن تنهایی نیز راه را یافت. کوشش شد، حتی المقدور راه ادامه کاری در نوشتار ترسیم شود. شعر زیبای شما آن را با مضمونی دیالکتیکی تکمیل کرد. ممنونم.
    فرهاد عاصمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *