جانبدار سياست مستقل طبقاتي و برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران

image_pdfimage_print

سخن روز شماره: ۳۹ (۵ تیر ۱٣۹۷)

 

بازانتشار ”فراخوان عمومي – سرنگوني آري، به دست مردم و براي حاكميت مردم“ در صفحه توده اي ها با واكنش هايي همراه شده است كه نياز به بحث در اين باره را نشان مي دهد. در اين زمينه ابرازنظرهايي نيز ارسال شد كه انتشار يافت.

براي نمونه رفيق گرامي مهرگان تضادي را در واقعيت انتشار فراخوان به مثابه گامي «فردي» در برابر نياز جامعه برجسته مي سازد كه به ويژه در برابر «چپ» و سازمان هاي آن قرار دارد. اين دقت موشكافانه نشان هشياري منتقد است كه كمبود عمده اي را در نبرد طبقاتي در ايران برجسته مي سازد. او مي نويسد: امضاي «فردي» در دفاع از فراخوان توسط افرادي كه «در چپ عضو و فعال سازماني هستند … [داراي اين] معني روشن است كه نيروهاي سياسيِ داراي سازمان .. هنوز به بلوغ كار جمعيِ سازماني نرسيده اند.»

اين انتقاد اصولي كه نشان هشياري در يافتن تضادها در نبرد طبقاتي است كه تنها با حل آن راه گذار انقلابي از رژيم ديكتاتوري و نظام سرمايه داري وابسته به اقتصاد جهاني امپرياليستي گشوده مي گردد، موضع گيري بسيار شايان توجه و پر بار است و بايد آن را ارج نهاد.

رفيق عزيز احسان نيز با برجسته ساختن سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران و نشان دادن «شاخص» هميشگي آن در نبرد عليه امپراليسم، به وجود تضاد ديگري در ميان برخي از مبارزان براي سرنگوني انقلابي رژيم ديكتاتوري اشاره دارد كه آن را به عنوان كوشش «آقاي شهاب برهان» افشا مي سازد. اين كوشش، در اصرار شهاب برهان بر موضع غيرمستدلي قابل شناخت مي گردد كه انگار بايد مشخصه ي چپ غيرانقلابي باشد. موضعي كه در ادامه و دامن زدن به سياست افشا شده ي ضد توده اي تبلور مي يابد. رفيق احسان مي نويسد: «چرا ايشان سعي دارد موضوع نقدش را به هر ترتيبي به ضد حزب توده ايران ربط دهد ..»؟ در حالي كه «يكي از شاخص هاي بزرگ حزب توده ايران ضديت هميشگي اش با امپرياليسم به رهبري آمريكا بوده و هست»!؟

در راستاي نقد سازنده و فعال به ”فراخوان“، توده اي ها در مقدمه اي نقطه اساسي ضعف آن را برجسته كرد. اين نقطه ضعف، بيان تضاد اصلي است كه جنبش رهايي بخش كنوني مردم ميهن ما با آن روبروست. «فراخوان عمومي – سرنگوني آري، به دست مردم و براي حاكميت مردم» از اين كمبود اساسي رنج مي برد و در نارسايي خود غرق مي شود كه پاسخي براي دوران پس از سرنگوني انقلابي رژيم ديكتاتوري ارايه نمي دهد. روشن نمي كند كه توده هاي مردم براي دستيابي به «چه شرايطي» بايد برزمند؟ آنچه كه مي خواهيم به جاي رژيم ديكتاتوري قرار دهيم چيست؟ آيا دستگاه اداره سكولاري است براي ادامه ي اقتصاد سياسي امپرياليستي كه رژيم حيله گر آن را «اقتصاد اسلامي» مي نامد؟

از اين رو در مقدمه توده اي ها ازجمله آمده است: «گذار از ديكتاتوري بايد با برنامه اي ملي- دمكراتيك براي رشد اقتصادي- اجتماعي ايران همراه باشد كه به پرچم مبارزه ي مردم عليه ديكتاتور و نظام سرمايه داري وابسته به اقتصاد امپرياليستي بدل گردد.

بدون برنامه شفاف و صريح براي رشد اقتصاد ملي به سود توده هاي مردم، هر فراخواني از كمبودي محتوايي برخوردار است. از اين رو نيز ضروري است كه امضا كنندگان فراخوان درباره ي چنين برنامه نيز نظرات خود را مطرح و آن را به بحث با توده هاي مردم بگذارند.»

اين مواضع انتقادي با نشان دادن تضادهاي عمده و اساسي در جنبش رهايي بخش كنوني مردم ميهن ما ضرورتي را برجسته مي سازد كه توجه به آن نياز روز جنبش انقلابي است. اين ضرورت شركت فعال و سازنده ي در توضيح مواضع انقلابي حزب توده ايران در چنين شرايط است.

ابرازنظر ديگري نيز ارسال شده است كه هنوز انتشار نيافته. اما مساله هاي مطرح در آن پراهميت هستند. از اين رو در اين سطور به بررسي آن پرداخته مي شود.

 

ابرازنظر كننده ”ناظر“ كه ظاهراً تمايلي به روشنگري براي سياست انقلابي حزب توده ايران در ارتباط با برپايي اتحادهاي اجتماعي ندارد، در ارتباط با «فراخوان …» مي نويسد: «زديد به سيم آخر؟ با پيشينه سياسي و ”مبارزاتي“ اكثر اين امضا كنندگان آشنا هستيد؟»

بدين ترتيب، ”ناظرِ“ محترم نشان مي دهد كه به نظر او و بر خلاف موضع حزب توده ايران، مضمون اتحادهاي دمكراتيك اجتماعي را براي گذار از ديكتاتوري نبايد از درون ضرورات تاريخي مبارزه دريافت، بلكه آن را بايد در ارتباط با افراد شركت كننده در آن قرار داد. بدين ترتيب، نمونه اي زنده از نبود درك انقلابي از «بلوغ كار جمعي» به نمايش گذاشته مي شود. نارسايي كه علت پراكندگي ميان مبارزان و ايجاد نشدن اتحادهاي اجتماعي است!

پيامد اين موضع فردپرسيِ انديويدوآليستي كه ”ناظرِ“ گرامي شرط كار جمعي در اتحادهاي اجتماعي مي پندارد، ممانعت كردن از ايجاد شدن اتحاد اجتماعي، حتي گذرايي و ناپايدارترين نوع آن است. اين انديشه ي ضد ماركسيستي- ضد توده اي كه قادر نيست با ارايه ي پيشنهادي كه توانايي حل تضادها را در درون اتحاد در جهت هدف استرتژيك جنبش مردمي داشته باشد، تمام هم خود را در جهت برپا نشدن اتحاد و يا حتي نابودي آن پس از ايجاد شدن به كار مي گيرد.

”ناظرِ“ محترم در ادامه ي ابرازنظرش، تزي را مطرح مي سازد بدون آن كه حتي كلمه اي براي به ثبوت رساندن آن بيان كند. او مدعي است كه ”فراخوان ..“ يك «ژست گيري در ظاهر ”مستقل“ [اما در] عمل و منطقا به سود آن اردو (ترامپ- نتانياهو- رجويست ها و متحدين منطقه اي آن ها)» است.

اين وظيفه ي ”نظارت“ كه ”ناظرِ“ محترم براي خودش تعيين كرده است، از هر نوع منطق و برهان دروني تهي است. ”ناظر“ كه برنامه ي مشخصي براي طرح ندارد، در پايان ابرازنظر با حمله به توده اي ها ناخواسته موضع ضد توده اي و برتري جويانه خود را برملا مي سازد. او مي نويسد: «اما در مورد شما!»

سپس به طرح پرسشي مي پردازد كه نشان انديشه اي است كه نتوانسته است سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران را دريابد. سياستي طبقاتي مستقلي كه صحت درستي و واقع بيني موضع آن از درون مضمون انقلابي آن قابل شناخت و درك است و نه از موضع فرد. به موضع اين «شما» و آن «شما» بازنمي گردد!

”ناظرِ“ محترم در پايان ابرازنظرش مي نويسد: «اما در مورد شما! تكليف خودتان را معلوم كنيد. بالاخره قصد اتحاد با امثال فرشاد مومني ها را داريد، يا با اين ها را؟ ..».

”ناظرِ“ محترم كه سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران را به رسميت نمي شناسد و باوري به برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران ندارد، درك نمي كند كه توده اي ها از برنامه اقتصاد ملي- دمكراتيكي دفاع و پشتيباني مي كند كه نتيجه گيري منطقي- ديالكتيكي از مصوبه ششمين كنگره ي حزب توده ايران است كه در آن مرحله انقلاب ايران مرحله ي ملي- دمكراتيك اعلام شده است.

براي اين مرحله رشد اقتصادي- اجتماعي بايد برنامه اقتصاد ملي از ويژگي خاصي برخوردار باشد كه طرح آن و اثبات درستي آن و واقع بيني آن تنها از عهده انديشه ي ماركسيستي- توده اي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران برمي آيد كه از تجربه قريب به هشتاد سال مبارزه ي ترقي خواهانه و رهايي بخش برخوردار است و داراي ارثيه فرهنگي غني است كه آموزگاران برجسته و بي همتاي آن در صد سال گذشته براي ما به جا گذاشته اند.

حزب توده ايران وظيفه جلب فرشاد مومني ها و ديگران، ازجمله اقتصاددان سعيد رهنما را داراست كه يكي از امضا كنندگان ”فراخوان“ نيز است. وظيفه در برابر توده اي ها به منظور دستيابي ه اين هدف استراتژيك استدلال براي صحت درستي و واقع بين بودن اقتصاد سياسي ملي- دمكراتيك در برابر همه ي متحدان احتمالي و مدعيان از قبيل استاد سعيد رهنما است به منظور جلب آن ها به جبهه متحد خلق كه در آن موضع توده اي ستيزي به گذشته تعلق دارد.

اين مبارزه با متحدان احتمالي و مدعيان رنگارنگ، از اين رو نيز پراهميت و يا حتي بايد گفت، از اين رو تعيين كننده است، زيرا اهرم جلب و سازماندهي زحمتكشان از طريق بردن آگاهي اجتماعي- اقتثصادي سوسياليستي به درون طبقه كارگر است.

مبارزه ي اتحادي ما، آن طور كه زنده ياد جوانشير آن را در ”سيماي مردمي حزب توده ايران“ برمي شمرد، عمدتاً مبارزه اي دمكراتيك است، ازجمله براي برپايي اتحادهاي وسيع و پايدار اجتماعي. اما از آن جا كه اين مبارزه ي دمكراتيك تا به آخر پيگير و هدفمند است، مي تواند و بايد به مبارزه سوسياليستي فرارويد تا به نتايح ضروري تاريخي براي پيروزي در شرايط كنوني نبرد طبقاتي در ايران و جهان دست يابد.

«دشمن سنگدل است. ولي ما مغروريم» (اط). رشد سرمايه دارانه در جهان امروز براي هيچ كشوري ممكن نيست. باقي ماندن در نظام اقتصاد سياسي امپرياليستي، به معناي گرفتار شدن در بندهاي نواستعماري اين برنامه ضد مردمي و ضد ملي كه توسط سازمان ها مالي امپرياليستي تنيده شده است. متحدان صادق بايد به برنامه ما بپيوندند. اين يك حكم آمپراتيو تاريخي است! سوسياليسم يا بربريت!

٤ تير ١٣٩٧  ٢٥ ژوئن ٢٠١٨

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *