جنبشهایی در کشورهایی مانند هند، مصر و الجزایر به دنبال بازگشت به آیینهای پیش از استعمار بوده و به زندهسازی زبانها، هنرها و دستگاههای آموزشی بومی پرداختهاند. برای نمونه، در هند پس از استعمار، تلاشهایی برای پاسبانی و گسترش زبانها و آیینهای بومی انجام گرفت تا برتری زبان انگلیسی و فرهنگ غربی را به چالش بکشد.
در آفریقا و دیاسپورای آفریقایی[آفریقایی تبارهایی که در آفریقا زندگی نمیکنند]، جنبشهایی مانند پان-آفریقانیسم که از سوی شخصیتهایی چون کوامه نکرومه و دبلیو. ای. بی. دو بویز رهبری میشد، به دنبال یگانگی کشورهای آفریقایی و مردم آنها در برابر سرکردگی نژادی بود که استعمار و بردهداری را سرنوشت آنها ساختهبود. این همبستگی فرهنگی و نژادی همچنان به ریختگیری سیاستهایی در بسیاری از کشورهای آفریقایی انجامید که ضداستعماری و ضدستم نژادی غرب هستند.
نبرد برای استقلال سیاسی از نیروهای استعماری یکی از پایههای اصلی جنبشهای ضداستعماری در جنوب جهانی بودهاست. ملیگرایی به ابزاری نیرومند در این نبرد دگرگون شد زیرا خلقها برای به دست آوردن حق حاکمیت و آزاد از بندهای زنجیر غربی میجنگیدند.
در سراسر آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، نبردهای ضداستعماری در برگیرنده نبرد مسلحانه در برابر نیروهای استعماری بود. نمونههای بزرگ آن جنبش استقلال هند، جنگ استقلال الجزایر و انقلاب کوبا هستند. این جنبشها بر برجستگی حاکمیت سیاسی و حق ملتها برای کنترل سرنوشت خود پافشاری میکردند و چارچوبهای سوسیالیستی یا ملیگرایانه برای رسیدن به این هدف به کار میگرفتند. پس از استقلال، بسیاری از کشورهای جنوب جهانی ایدئولوژیهای سوسیالیستی، ملیگرایانه یا غیرمتعهد برای نبرد با سرکردگی نیروهای غربی را پذیرفتند. جنبش کشورهای غیرمتعهد، که توسط رهبرانی مانند جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر و سوکارنو بنیانگذاری شد، پاسخی سیاسی به دوران جنگ سرد بود و بر نیاز استقلال کشورهای در برابر ابرقدرت ایالات متحده و دوستی با اتحاد شوروی پافشاری داشت.