نباید هیچ شکی برای افراد مترقی جهان به خصوص چپ برای مبارزه در راه سرنگونی نظم جهانی کنونی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا وجود داشته باشد. نیروهای مترقی اگر از درک نقش فعلی این دو کشور در ایجاد یک جهان چند قطبی عاجز باشند در عمل در کنار غرب و در اردوگاه امپریالیسم ایستاده اند.
همینطور نیروهای چپ باید بین نقش جهانی جمهوری اسلامی و حاکمیت بورژوازی در سرکوب آزادیخواهانه و استثمار شدید طبقه کارگر و پایمال کردن حقوق ابتدایی صنفی آن تمایز قائل شوند. حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت وحشی سرمایه داری است که بر خلاف دولتهای سرمایه داری غربی نه تنها در آن مردم، خلقها، اقلیت های دینی، جنسی و جنسیتی و طبقه کارگر هیچ حقوقی ندارند بلکه سه قوه از هم جدا نیستند و فساد، رشوه خواری، پارتی بازی، رانت خواری اساس این حکومت را تشکیل داده است. نه تنها وظیفه هر کمونیست بلکه وظیفه هر نیرو و فرد مترقی است که در سرنگونی چنین نظام کثیفی سعی و تلاش کند.
ولی همین جمهوری اسلامی در صحنه جهانی به دلایلی با هژمونی جهانی امریکا مخالف است. یکی از دلایل این نقش وجود نیروهای نظامی خیلی قوی در جمهوری اسلامی است که در تمام عرصه های جمهوری اسلامی نفوذ کرده اند و در عمل قوه مجریه، قوه قضاییه و قوه مقننه را در دست خود دارند. حیات این نظامیان به جو متشنج در منطقه وابسته است. تشنج تا در مرز جنگ ولی همزمان اجتناب از جنگی که موجب نابودی شود. این دسته نظامیان خیلی سعی کردند که موجودیت خود را به امریکا بقبولانند ولی امریکا با توجه به سیاست تسلیم کامل تمام کشورها، نیروهای نظامی جمهوری اسلامی را در ردیف نیروهایی نمیداند که حاضر به تسلیم کامل باشند.