مقاله شماره ٨٩ / ٣٤ (٢٣ مهر)
واژه راهنما: قانون حذف يارانهها را به اهرم تجهيز و سازماندهى مبارزه زحمتكشان تبديل سازيم. رابطه سرشت مردمى و ملى مبارزه انقلابى كنونى با راه رشد ترقىخواهانه و دموكراتيك آينده.
سازمانهاى امپرياليستى از قبيل بانك جهانى و صندوق بينالمللى پول، همواره براى اعطاى اعتبار به كشورها شروطى دارند. يكى از اين شروط، به اصطلاح “كوچك كردن دولت”ها است. در واقع منظور اين سازمانهاى امپرياليستى از “كوچك كردن دولت”، تعديل و حذف وظايف اجتماعى دولتها و خصوصى كردن خدمات اجتماعى است. مىخواهند از اين طريق براى سرمايههاى انباشت شده خصوصى، امكان سرمايهگذارى فراهم آورند.
آنچه “كوچك كردن دولت” ناميده مىشود، چيزى نيست جز پوششى براى واگذار كردن خدمات اجتماعى به بخش خصوصى و در واقع، فراهم كردن امكان سرمايهگذارى جديد و در نتيجه به كار افتادن سرمايههاى سرگردانى كه دنبال جايى براى سرمايهگذارى جديد مىگردند. اضافه توليد نسبى كالاهاى مصرفى در جهان، اين سرمايههاى سرگردان و سوداگر را به سوى خصوصى سازى موسسات شهرى نيازهاى روزمره مردم، از قبيل تامين آب آشاميدنى، اياب و ذهاب و غيره رانده است. بدين ترتيب برنامه نوليبرال امپرياليستى براى خصوصىسازى، ريشه در نيازهاى اجتماعى مردم نداشته، بلكه وظيفه آن تامين سود و انباشت مضاعف سرمايه براى نقدينگى ٦٥ بليو يورويى سرمايهداران سوداگر در شركتهى سرمايهاى امپرياليستى مىباشد.
در اين دوران از تمدن و جامعه شهرى كه بالاجبار خدمات اجتماعى نقش پروزنتر و سهم كلانترى در توليد اجتماعى يافتهاند و روز به روز باز هم بيشتر مىيابند، پرواضح است كه سرمايه خصوصى مايل نباشد اين عرصه توليد اجتماعى را در يد اختيار دولت بگذارد. بر اين پايه است كه سازمانهاى سرمايههاى فراملى امپرياليستى، همچون بانك جهانى و صندوق بينالمللى پول، “كوچك كردن دولت” را يكى از شرايط اعطاى اعتبار و وام به كشورهاى نيازمند تعيين كردهاند.
يكى از نتايج اجراى برنامه نوليبرال “خصوصىسازى و آزادسازى اقتصادى” در كشورهاى پيرامونى، ارتقاى مصنوعى قيمتها در اين كشورها و رساندن آن به سطح قيمتها در كشورهاى متروپل سرمايهدارى است. از اين طريق بايد گويا شرايط رقابت ميان اقتصاد كشورهاى مختلف در جهان، همگون و هماهنگ گشته و موانع “مصنوعى” تفاوت سطح درآمدها و قيمتها در كشورهاى مختلف برطرف و از اين مجرا، تجارت جهانى بدون محدوديت ممكن گردد.
اما آنچه هماهنگ كردن “شرايط رقابت ميان كشورهاى پيرامونى و متروپل” ناميده مىشود و از طرف تمامى كشورهاى غربى و سازمانهاى بينالمللى سرمايه امپرياليستى تحت عنوان “سياست درهاى باز” پىگيرى و در واقع ديكته مىشود، كه در آن نقش و شرايط “سازمان تجارت جهانى” عليه منافع كشورهاى پيرامونى از موضعى كليدى برخودار است، در واقع تحميل شرايطى بـرابـر، بر اقتصادها و امكات نـابـرابـر كشورهاى پيرامونى نسبت به كشورهاى پيشرفته سرمايهدارى مىباشد. تحميل اين شرايط “برابر” حاصلى جز نابودى توليد داخلى و رشد بيكارى و تصرف بازار مصرف كشورهاى با اقتصاد ضعيفتر توسط كشورهاى با اقتصاد قوىتر و پيشرفتهتر و از اين طريق گسترش بازار فروش اين كشورها ندارد. منطق “بازار آزاد (بازار بىنظارت)” نمىتواند بپذيرد، كالايى در گوشهاى از بازار جهانى، بسيار ارزانتر از در گوشه ديگرى به فروش برسد. براى ايجاد تعادل در اين بازار، آن طور كه اقتصاددانان “بازار آزاد (بازار بىنظارت)” مدعيند، بايد سطح قيمتها در همه گوشههاى بازار جهانى، يكى باشد.
براى اين متخصصان اما كوشش براى تقليل سطح دستمزدها در كشورهاى متروپل و پيرامونى گويا در ارتباط با “قيمت نيرو كار” قرار ندارد كه بايد بر پايه سطح گرانى قيمتها بازتوليد گردد، بلكه خواست تقليل دستمزدها، تسهيل اخراجها و اشتغال بدون قرارداد و …، از چشمه ديگرى سيراب مىشود. چشمهاى كه وظيفه آن تنها ارتقاى سطح سود و انباشت سرمايه از طريق تقليل دستمزدها مىباشد.
فشار كنونى كشورهاى امپرياليستى بهويژه ايالات متحده بر جمهورى خلق چين براى ارتقاى ارزش واحد پول آن كه رئيس صندوق بينالمللى پول آن را بىپرده در نشست ماه اكتبر امسال اين سازمان، «جنگ ارزها» ناميد، با همين هدف ايجاد “گرانى مصنوعى” در چين عملى مىشود، تا صادرات به اين كشور را براى كشورهاى امپرياليستى آسانتر و صادرات چين را به اين كشورها محدود سازد.
در ايران، تصويب قانون حذف يارانهها كه به آن نام “هدفمند شدن يارانهها” را دادهاند، در چهارچوب اجراى دستور صندوق بينالمللى پول و با هدف رساندن سطح قيمتها در ايران به سطح جهانى عملى مىشود. در چهارچوب اجراى برنامه نوليبرال امپرياليستى در سالهاى اخير، قرار است حذف يارانهها در ايران با تصويب قانونى ضدمردمى و ضدملى به مورد اجرا گذاشته شود كه حتى پيش از اجرايى شدن آن، نتايج ضدمردمى آن به بارى مضاعف بر دوش مردم تبديل شده است. با اجراى برنامه نوليبرال امپرياليستى، از يك سو، سطح توليد داخلى بنا به گفته نمايندگان مجلس به كمتر از٤٠% نزول كرده و كشور با رشد بيكارى بالغ بر بيش از ١٤% روبروست. از سوى ديگر، تورم قيمت مايحتاج عمومى افزايشى دو رقمى نشان مىدهد.
“هدفمند كردن يارانهها”، پرده ساترى است كه بر روى سياست حذف كمكهاى اجتماعى غيرمستقيم (سوبسيدها) به منظور نازل نگهداشتن قيمت مايحتاج روزانه و اوليه مردم مىباشد. طراحان اين قانون، استدلال مىكردند كه از اين طريق نوعى بودجه براى “كمكهاى خيريه” تامين مىشود كه بايد گويا به طور “هدفمند” ميان نيازمندان تقسيم گردد. اين هويجى است كه بايد مردم را با آن آرام كرد و روشنفكران جامعه را سرگرم. بايد به صراحت دو نكته را در اين برنامه ضدمردمى و ضدملى از هم جدا كرده و اين پرده را كنار زد.
يكى، مساله حذف يارانههاى غيرمستقيم براى مايحتاج روزانه و اوليه مردم (سوبسيد) است؛ و ديگرى، ايجاد شرايط ادارى “هدفمند كردن يارانهها”. چرا حاكميت سرمايهدارى مافيايى كنونى مايل است اين دو را همزمان پيش ببرد، نكتهاى است بايد مورد توجه خاص قرار گيرد.
ايجاد شرايط پرداخت كمكهاى سرانه، نياز به زمانى طولانى و كار تداركاتى، اعم از تدوين قوانين و تعيين ظوابط شناسايى شرايط كسانى كه بايستى “هدفمند” از اين امكانات بهرهمند شوند، تشكيل سازمانهاى اجرايى، مسئول و پاسخگو و احتمالا دهها تغيير لازم در كل سيستم مالياتى كشور و … دارد، تا اينكه بتواند چنين سازماندهى روزى موثر واقع گردد. تازه در چنين مرحله است كه بايد و مىتوان براى تامين بودجه آن اقدامات قانونى را به جريان انداخت. بدين ترتيب، موضوع اينست كه آقايان اساساً هدف ديگرى كه همان حذف كمكهاى غيرمستقيم براى مايحتاج اوليه مردم است را دنبال مىكنند، تا با جلب رضايت بزرگان بانك جهانى و صندوق بينالمللى پول و به تبع آن سرمايه امپرياليستى و دولتهاى آن، به هدف تامين شرايط براى بقاى خود دست يابند.
در اين ارتباط بايد با صراحت ضعف جنبش مردمى “سبز” را مورد توجه قرار داد. واقعيت آن است كه متاسفانه بخشى از اين جنبش، همانقدر از اين حذف يارانهها و هماهنگ شدن قيمتها حمايت مىكند، كه موتلفه و اقمارش چنين مىكنند. نگاهى به روزنامه “سرمايه”، به تنهايى براى درك اين موضوع كافى است.
اعلام اينكه كه گويا دولت با پرداخت ٢٠ تا ٤٥ هزار تومان به هر ايرانى، گرانى را جبران و تورم را مهار خواهد ساخت، نه تنها از طرف زحمتكشان و لايههاى مختلف مردم به عنوان افسانهاى مبتذل تلقى مىشود، خطر پيامدهاى تورم در پيش، كه بانك جهانى و صندوق بينلبمللى پول به آن نام “شوك درمانى اقتصادى” نهادهاند و از طرف دولت احمدىنژاد نيز به عنوان «درمان مشكلات اقتصادى» ناميده مىشود، حتى موجب نگرانى برخى از گروها در حاكميت سرمايهدارى مافيايى كنونى نيز شده است. «هشدار كميسيون امنيت ملى مجلس به احمدىنژاد در خصوص تبعات هدفمندى يارانهها» كه آقاى حسين ابراهيمى، سخنگوى كميسيون در گفتگو با خبرنگاران مطبوعات مطرح نمود (١٨ مهر)، صرفنظر از انگيز و هدف بيان اين سخنان توسط ابراهيمى، نشان فاجعه در راه براى زحمتكشان است. پرداخت اين وجوه قرار است از طريق بانكى در كشورى عملى شود كه مراجعه به بانك حتى در شهرها نياز به صرف ساعتها وقت دارد.
حذف يارانهها ابزار چانهزدن با امپرياليسم
موضوع مورد بحث در محافل مختلف، اين نكته است كه چرا دولت اجراى قانون تصويب شده را آغاز نمىكند. صحبت از آن است كه مشكلات پيش گفته و نگرانى از اجرايى شدن قانون، موجب به عقب افتادن اجراى قانون است. بدون ترديد اين نكات در عقب افتاد اجراى قانون سهيم هستند، اما علت اصلى را بايد در جايى ديگر جستجو نمود.
حاكميت سرمايهدارى مافيايى كنونى كه اجراى برنامه امپرياليستى “خصوصى سازى و آزادسازى اقتصادى” را كه آغاز تحقق بخشيدن به آن به زمان رياست جمهورى هاشمى رفسنجانى بازمىگردد و تاكنون بلاانقطاع ادامه داشته است، با “حكم حكومتى” غيرقانونى نقض اصل ٤٤ قانون اساسى توسط آيت الله خامنهاى در تيرماه ١٣٨٥ به سياست رسمى خود تبديل نموده است، و همچنين اجراى اين برنامه نوليبرال امپرياليستى را همزمان به ابزار نزديكى و چانهزدن با امپرياليسم جهانى تبديل ساخته است. تصويب قانون خذف يارانهها و تعلل در اجرايى ساختن آن را نيز بايد به عنوان چنين ابزارى توسط اين حاكميت براى معاملات پشت پرده با امپرياليسم ارزيابى نمود.
حاكميت سرمايهدارى مافيايى كنونى در ايران كه با اجراى برنامه نوليبرال امپرياليستى، كشور را عملاً به زائده برنامه اقتصادى “جهانى سازى” امپرياليستى تبديل نموده و با ايجاد كردن زيربناى اقتصادى مورد قبول امپرياليسم به متحد طبيعى آن تبديل شده است، دل به اين اميد بسته است كه امپرياليسم نيز به نوبه خود، بقاى حاكميت اين سرمايهدارى مافيايى را مورد تائيد قرار دهد. تعويق اجرايى شدن قانون حذف يارانهها، ابزارى است براى اعمال “فشار” به امپرياليستها جهت دريافت چنين موافقت و تائيد اين حاكميت توسط آنها، كه شايد در مذاكراتى كه اجراى آن براى روزها و هفتههاى آينده از سوى هر دو طرف تدارك ديده مىشود، عملى گردد.
تاكيد بر ضرورت توجه و افشاگرى عليه برنامه نوليبرال امپرياليستى كه برنامه رسمى حاكميت سرمايهدارى مافيايى كنونى را تشكيل مىدهد و حذف يارانهها بخشى از آن است، از اين روى پراهميت است، زيرا همان طور كه پيشتر اشاره شد، به نظر مىرسد كه در كار تبليغى و ترويجى جنبش مردمى “سبز” در اين زمينه كمكارى و از نظر محتوايى، نارسايى شديدى حكمفرماست. اين در حالى است كه ميرحسين موسوى در موارد متعددى بر اهميت توجه به منافع معلمان، زحمتكشان و كارگران و … انگشت گذاشته است.
يكپارچگى «تضاد اصلى»
واقعيت پيش گفته، يعنى نقض غيرقانونى قانون اساسى بيرون آمده از دل انقلاب بهمن ٥٧ از طريق صدور “حكم حكومتى” توسط آيتالله خامنهاى، اجراى مستمر برنامه نوليبرال امپرياليستى كه همان طور كه در مقاله “جنبش مردمى، واقعيتهاى عينى و نقش زحمتكشان” در نامه مردم، ارگان مركزى حزب توده ايران به تفصيل برشمرده مىشود (http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1146 و http://www.tudeh-iha.com/?p=1312&lang=fa)، نشان مىدهد كه در تضاد ميان مردم ميهن ما با روبناى ديكتاتورى رژيم ولايى و زيربناى اقتصادى سرمايهدارى كنونى، جنبه ديگرى نيز وجود دارد كه بايد مورد توجه ويژه مبارزان قرار گيرد.
به عبارت ديگر، تضاد مردم ميهن ما با زيربنا و روبناى حاكم بر ايران، از يك سو، خصلتى مردمى و ضد نظام سرمايهدارى مافيايى حاكم داراست. و از سوى ديگر، داراى مضمون و سرشتى ملى- ضدامپرياليستى است.
اين واقعيت اما همچنان نشان مىدهد كه اشك امپرياليسم و دلسوزى “حقوق بشرى” آن براى جنبش مردمى كه همزمان است با گذاشتن انگشت بر روى ماشه پرتاب موشك و آغاز يك تجاوز نظامى اتمى به ايران، اشكى تمساحگونه مىباشد، زيرا زيربناى اقتصادى كنونى در ايران مورد تائيد آنها مىباشد. اين امر آنقدر مورد توجه و دقت محافل امپرياليستى قرار دارد كه تلويزيون صداى آمريكا، بلافاصله نسبت به خبرى كه گويا قرار است در جريان حذف يارانهها احياناً بارى ديگر تقسيم “گوپن” ضروى بشود، هشيار داد.
با توجه به نكات فوق، يعنى با توجه به ديالكتيك و بهمپيوستگى تضاد مردم در جنبش رشد يابنده كنونى با زيربنا و روبناى حاكم بر ايران، يعنى جنبه مردمى جنبش كه مقاله پيش گفته نامه مردم آن را به عنوان «تضاد اصلى» در مرحله كنونى مبارزات مردم برجسته ساخته است، همزمان خط فاصل ميان جنبش مردمى و جريانهايى از “اپوزيسيون” را نيز تشكيل مىدهد كه با بازگو كردن اهداف كنونى كشورهاى امپرياليستى در مورد ايران، تنها خواستار “آزادى” و “حقوق بشر آمريكايى” و “انتخابات آزاد” تحت كنترل ارگانهاى مورد نظرشان هستند. دقيقاً در شناخت و حفظ سرشت “ملى” جنبش كنونى مردم ميهن كه بخشى جدايىناپذير از سرشت “مردمى” آن را تشكيل مىدهد، ماهيت دوگانه و در عين حال توامانِ تضاد مردم با ارتجاع داخل و خارجى، به مثابه وحدت ديالكتيكى اين دو تضاد، شناخته و درك مىشود.
لذا حفظ اين خط فاصل با “اپوزيسيون” پيش گفته، در عين حال پاسخ ضرورى و واقعبينانه است به پرسش در باره راه رشد آتى ايران. راه رشدى كه با احياى ساختار زيربناى اقتصادى بيرون آمده از دل انقلاب بهمن ٥٧ و با حفظ و تقويت موزون و ضرورى هر سه بخش آن در شرايط كنونى، قابل دسترسى است. راه رشدى كه بايد در دست دولتى دموكراتيك، مردمى و قانونى ضامن رشد و ترقى دموكراتيك جامعه ايرانى بوده و به سياست نوليبرال امپرياليستى قاطعانه پايان بخشد. راه رشدى كه از خصلتى مردمى، ضدامپرياليستى و ملى برخودار باشد. از اين روى بايد در كنار جنبه مردمى، همزمان جنبه ملى خواست جنبش، يعنى جنبه تضاد با امپرياليسم، به عبارت ديگر، سرشت ملى- ضدامپرياليستى آن بهمثابه اهرم پرتوان براى روشنگرى و سازماندهى زحمتكشان مورد توجه قرار گيرد.
ارتجاع حاكم با تدارك سركوب لايههاى فرودست كه اولين قربانيان اجرايى شدن قانون حذف يارانهها هستند، نشان مىدهد و خود به اثبات مىرساند، كه مبارزه براى افشاى برنامه نوليبرال امپرياليستى و مبارزه عليه قانون حذف يارانهها مىتواند نقش اهرم پرتوانى براى تجهيز مقاومت زحمتكشان ايفا سازد. از اين روى، بايد هشيارانه، هوشمندانه و به طور انقلابى، به تجهيز زحمتكشان عليه فاجعه در حال تكوين حذف يارانهها پرداخت و آن را به يكى از اهرمهاى سرنگونى حاكميت مافيايى سرمايهدارى كنونى تبديل نمود. اين مبارزه بايد با هدف احياى دستاوردهاى مردمى و ملى انقلاب بهمن و در راس آن احياى اصلهاى اقتصاد دموكراتيك ملى، اصلهاى ٤٣ و ٤٤ قانون اساسى به پيش برده شود.
اقتصاد ملى و دموكراتيك بر پايه اصلهاى ٤٣ و ٤٤ قانون اساسى بيرون آمده از دل انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ در دست دولتى مردمى و پايبند به اصلهاى قانون اساسى در “بخش حقوق ملت” مىتواند راه رشد ضدسرمايهدارى نوليبرال را در ايران گشوده و با تجهيز و اتحاد همه نيروهاى مدافع اهداف مردمى و ملى انقلاب بهمن ٥٧ به پيروزى نهايى نايل گردد.
دیدگاهتان را بنویسید