حقانيت علمى‏‏ سياست توده‏اى‏‏ دو نكته پراهميت در سخن انوشه هاتفى‏‏ پاسخ به پرسش‏ها از ”ر. فرهاد“

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٨٧/٤٨

ابرازنظر انوشه هاتفى‏‏ از دو نظر از اهميت برجسته‏اى‏‏ برخوردار است. او مى‏‏طلبد اسلوب شناخته حزبى‏‏ را در همه عرصه‏هاى‏‏ روز مبارزاتى‏‏ نيز به كار گيريم و مى‏‏نويسد: «… اين مبارزه را ادامه دهيد. اكنون انتظار است كه با اين اسلوب خود را وارد مسائل و مباحثات جارى‏‏ نماييد. …»

١- نشان دادن اسلوب تحليل علمى‏‏

نه تنها در علم فلسفه و تاريخ، بلكه در هر رشته علمى‏‏ ديگر نيز حركت رشديابنده انديشه و پراتيك بايد با اسلوب مشابهى‏‏ دنبال گردد. احسان طبرى‏‏ با اشاره به انواع امكانات رشد پديده و مقايسه آن با شاخه‏هاى‏‏ درخت، بريافتن تنه درخت به مثابه رشته علّى‏‏ وجود آن تكيه مى‏‏كند.

لذا سخن انوشه درست است كه در بحث بايد رشته رشديابنده دنبال شود، تا بحث، بحثى‏‏ سازنده گردد. در بحث‏هاى‏‏ گذشته به نظر مى‏‏رسد كه دو نكته به اثبات رسيده باشد. يكى‏‏ ضرورت داشتن استقلال موضع حزب توده ايران كه برپايه انديشه ماترياليسم تاريخى‏‏ و ماترياليسم ديالكتيك نشئت گرفته و مستدل شده است؛ و ديگرى‏‏، تشخيص افتراقى‏‏ بين تضادهاى‏‏ موجود در جامعه. شناخت خصلت آن‏ها و از اين طريق تفاوت گذاشتن بين “اصلى‏‏ترين تضاد”، كه حل آن راه رشد ترقى‏‏خواهانه جامعه را مى‏‏گشايد، و به گفته جوانشير مى‏‏توان آن را هدف استراتژيك، هدف سوسياليستى‏‏ مبارزات حزب توده ايران ناميد؛ و تضادهاى‏‏ روز، از ساده‏ترين تا بغرنج‏ترين آن‏ها. به قول جوانشير وظايف و اهداف دموكراتيك جنبش توده‏اى‏‏.

حل و فصل بخشى‏‏ از تضادهاى‏‏ دوم، وظيفه‏اى‏‏ است كه بايد در چارچوب سازمان‏هاى‏‏ دموكراتيك عملى‏‏ شود. در اتحاديه‏هاى‏‏ كارگرى‏‏، در سازمان‏هاى‏‏ دموكراتيك زنان، جوانان و غيره. برخورد به تناقضات در حاكميت، نشان دادن افتراقات بين آن‏ها و موضع‏گيرى‏‏ مثبت و منفى‏‏ در برابر آن‏ها، عمدتاً مسائل سياسى‏‏ روز را تشكيل مى‏‏دهند، كه بايد حل آن‏ها از طريق موضع‏گيرى‏‏ سياسى‏‏ حزب توده ايران، يعنى‏‏ با مبارزات تبليغاتى‏‏ و ترويجى‏‏ سازمان سياسى‏‏ طبقه كارگر، در جهت راه‏حل انقلابى‏‏ تناقضات و تضادها به‏پيش‏برده شود. ضرورت پيش‏ بردن اين نبرد بغرنج است كه جنبش توده‏اى‏‏ را بر آن مى‏‏دارد، با شناخت “تنه درخت”، رشته تكاملى‏‏ بحث و انديشه را به پيش برد.

توجهى‏‏ كه انوشه با انتقاد خود نسبت به “تارنگاشت عدالت” ابراز مى‏‏دارد و تصريح مى‏‏كند «كه از تارنگاشت عدالت انتظار نمى‏‏رفت»، انتقاد به فقدان جستجو “تنه درخت” توسط “عدالت” در بحث‏ها بوده است. اين، آن نكته‏اى‏‏ است كه انوشه برجسته مى‏‏سازد. درعين‏حال او به بيان ارزيابى‏‏ انتقادى‏‏ خود از “توده‏اى‏‏ها” مى‏‏پردازد و مى‏‏تويسد: «بيان تناقضات در مواضع قبلى‏‏ و كنونى‏‏ شما … هر چند وجود اين تناقضات را [در سخن شما] منكر نيستم … انتقاد [از تارنگاشت عدالت] را توسط شما درباره عدم ارائه راه‏كار مى‏‏پذيرم. … ».

اگر بتوان براى‏‏ بحث‏هاى‏‏ در جريان تاكنون موفقيتى‏‏ برشمرد، روشن شدن اسلوب فوق براى‏‏ بحث در جهت تجميع نيرو و انديشه در پيشبرد نبرد انقلابى‏‏ حزب توده ايران است. مشكل بتواند كسى‏‏ و يا جريانى‏‏ از اين سطح علمى‏‏ بحث نزول كند، بدون آنكه اعتبار معنوى‏‏ خود را از دست دهد. به اين نكته در نوشته جداگانه و در بررسى‏‏ ابرازنظر ا. بهساز پرداخته خواهد شد.

٢- نكته دوم پراهميت، انتظار به جاى‏‏ انوشه هاتفى‏‏ است براى‏‏ حفظ اسلوب علمى‏‏ در بررسى‏‏ مسائل روز.

او مى‏‏نويسد، اكنون بايد «با اين اسلوب» به بررسى‏‏ مسائل روز پرداخته شود.

اين خواست بجا و سازنده او را بايد وظيفه‏اى‏‏ دستجمعى‏‏ ارزيابى‏‏ كرد. ب. الف بزرگمهر، عنوان تارنگاشت خود را “همه چيز را همه كس دانند” گذاشته است و اين حرف بجايى‏‏ است.

حزب توده ايران خونى‏‏ سنگين و انديشه‏اى‏‏ پربار را در نبرد طبقاتى‏‏ نابرابر از دست داده است. جبران كمبود ايجاد شده، يكى‏‏ از وظايف عمده حزب توده ايران بوده و هست، كه متاسفانه تاكنون با مسئوليت ضرور تاريخى‏‏ به آن برخورد نشده است. ازاين‏رو كماكان وظيفه كوشيدن براى‏‏ جبران اين خسارت عظيم مادى‏‏ و معنوى‏‏ در برابر حزب توده ايران، جنبش توده‏اى‏‏ و تك تك توده‏اى‏‏ها قرار دارد.

خوشبختانه توان‏ها و امكانات بسيارى‏‏ در اين بين بوجود آمده‏اند، و جز اين عجيب نيز مى‏‏بوده است. سرمايه‏گذارى‏‏ معنوى‏‏ حزب توده ايران، نمى‏‏تواند اثر خود را برجاى‏‏ نگذارد. «…

ارانى‏‏ بذر زرين بر فراز كشورى‏‏ افشاند.

ارانى‏‏ مُرد، بذرش كشتزارى‏‏ گشت پر حاصل.

به زندان،

روح بر جولان و طيّارش نشد مدفون.

به زير سنگ سرد گور،

افكارش نشد مدفون.

ارانى‏‏ در سرود و در سخن بگشود راه خود،

كنون در هر سوئى‏‏ پرچم گشايد با سپاه خود.

بمرد ار يك شقايق زير پاى‏‏ وحش ناميمون،

شقايق‏زار شد ايران.

به رغم ترس‏ها، شك‏ها،

درآمد عصر رستاخيز مردم. …»    (احسان طبرى‏‏، “آن‏جاودان”)

اگر در ايران انديشه علمى‏‏ و انقلابى‏‏ توده‏اى‏‏ عليرغم همه فشارها راه خود را مى‏‏گشايد، پديده‏اى‏‏ قانونمند است، كه در انديشه شاعرانه طبرى‏‏ نيز ابديت يافته است.

با توجه به نكات فوق است، كه گام اول در چارچوب اسلوب كار و انديشه جمعى‏‏ در نبرد انقلابى‏‏، تجميع و سازماندهى‏‏ نيروهاى‏‏ پراكنده و امكانات مى‏‏باشد. ازاين‏رو نيز وظيفه تاريخى‏‏ در برابر رفيق عزيز على‏‏ خاورى‏‏، وظيفه‏اى‏‏ معنوى‏‏ و در عين‏حال تاريخى‏‏ است، زيرا او مى‏‏تواند در اين زمينه نقشى‏‏ پدرانه و راهگشا ايفا كند و بارى‏‏ كه به قول خودش «از بد حادثه» بر دوش او گذاشته شده است را به سطح كيفى‏‏ شايسته‏اى‏‏ ارتقا داده و به نسل بعدى‏‏ بسپارد.

آنچه كه مى‏‏توان در اين سطور در ارتباط با خواست بجاى‏‏ انوشته هاتفى‏‏ برجسته ساخت، اين نكته است، كه براى‏‏ ارزيابى‏‏ علمى‏‏ حوادث جارى‏‏ در كشور نيز بايد سازماندهى‏‏ كرد. باوجود امكانات فنى‏‏ و ارتباطى‏‏ پيش‏رفته چنين سازماندهى‏‏ از امكانات بسيارى‏‏ برخودار است. جمع‏آورى‏‏ اطلاعات و دسته‏بندى‏‏ كردن موضوع‏ها، قدم پراهميت و اوليه در اين زمينه را تشكيل مى‏‏دهد. بايد قدم پيش گذاشت و آستين‏ها را بالا زد، از «يك تومن تا جان» (كيانورى‏‏)

اگر پيش‏تر گفته شده بود كه براى‏‏ رسيدن به منزل وحدت نظرى‏‏ و سازمانى‏‏ بايد هفت چكمه آهنين و هفت عصاى‏‏ آهنين تدارك ديد و راهى‏‏ شد، يكى‏‏ از آن‏ها، پذيرفتن مسئوليت در جمع‏آورى‏‏ داده‏ها و اطلاعات از گوشه‏هاى‏‏ متفاوت زندگى‏‏ روزمره مردم و عرصه‏هاى‏‏ نبرد اجتماعى‏‏ آن است. در اين زمينه گروه‏هاى‏‏ توده‏اى‏‏ فعالند و به طور پراكنده به موفقيت‏ نيز دست يافته‏اند. براى‏‏ مثال تارنگاشت عدالت در زمينه انتشار نظريات گذشته حزبى‏‏ فعال است، اما متاسفانه تنها در جهت خاصى‏‏. بايد كوشش را به همه عرصه‏هاى‏‏ «مسائل و مباحثات جارى‏‏» تسرى‏‏ داد. بايد عرصه مبارزات دموكراتيك، مبارزات كارگران، زنان، جوانان و غيره را به عرصه عمده مبارزات حزب توده ايران تبديل ساخت و ابتكار عمل را در اين زمينه دوباره بدست آورد.

(يكى‏‏ از اقدامات درست تارنگاشت عدالت بازانتشار اسناد حزبى‏‏ و مقالات نظرى‏‏ و سياسى‏‏ گذشته مى‏‏باشد.  درعين‏حال كه بايد از رفقاى‏‏ تارنگاشت از اين بابت متشكر بود، بايد تقاضا نمود، اسناد حزبى‏‏ را به طور سيستماتيك منتشر سازند و انتشار را تنها به آنچه كه مى‏‏پندارند به سود اثبات نظرياتشان است، محدود نسازد. انتشار اسناد حزبى‏‏اقدام پراهميتى‏‏ است و بايد هر بار كه چنين مى‏‏كنند، گفت “زنده‏باد عدالت!”)

انتخابات رياست جمهورى‏‏

يكى‏‏ از عمده‏ترين «مسائل و مباحثات جارى‏‏» كه انوشه هاتفى‏‏ به آن اشاره دارد، مسئله انتخابات رياست جمهورى‏‏ پيش‏رو است. او مى‏‏نويسد در بحث‏هاى‏‏ در ارتباط با حادثه پيش‏رو: «مواضع احزاب و سازمان‏ها در تمامى‏‏ زمينه‏هاى‏‏ اقتصادى‏‏، اجتماعى‏‏ و سياسى‏‏، كه از  تفكر و نگاه ذاتى‏‏شان نشئت مى‏‏گيرد، به روشنى‏‏ نمودار» مى‏‏شود.

(در اين بين مير حسين موسوى‏‏ كانديداتورى‏‏ خود را براى‏‏ انتخابات رياست جمهورى‏‏ اعلام كرده است. به اين حادثه به طور مجزا پرداخته خواهد شد.)

در تائيد اين سخن بايد خواستار آن شد، كه جنبش توده‏اى‏‏ به طور فعال و سازنده مواضع خود را در اين زمينه‏ها ارايه دهد. ازاين‏طريق نه تنها مواضع حزب روشن و تدقيق مى‏‏گردد، بلكه همچنين مى‏‏تواند كمكى‏‏ براى‏‏ نيروها مى‏‏باشد كه در مبارزات انتخاباتى‏‏ شركت مستقيم دارند.

براى‏‏ مثال بيان پيشنهاد درباره برنامه اقتصادى‏‏ دولت آينده، از چنين نقشى‏‏ برخوردار است.

در اين زمينه “توده‏اى‏‏ها” در مقاله “انتخابات دوره دهم رياست جمهورى‏‏ و برنامه اقتصادى‏‏- سياسى‏‏ ملى‏‏ و دموكراتيك …” http://www.tudeh-iha.com/?p=696&lang=fa برخى‏‏ نكات را مطرح نمود، كه در زير نقل مى‏‏شود.

نكات ديگرى‏‏ كه مى‏‏توانند مطرح شوند، ازجمله خواستار علنى‏‏ بودن مذاكرات پيش‏رو بين ايران و امپرياليسم آمريكا است، بايد مفاد مذاكرات در بحث قبلى‏‏ در ايران با مردم مطرح شده و از آن‏ها نظر خواهى‏‏ بعمل آيد. بايد خواستار آن شد كه برطرف ساختن محاصره اقتصادى‏‏، سياسى‏‏ و نظامى‏‏ ايران پايان يابد. بازگرداندن ثروت‏ها و وجوه ظبط شده ايران، خروج نظامى‏‏ آمريكا از منطقه، دفاع از حقوق قانونى‏‏ ايران در برخودارى‏‏ از فناورى‏‏هاى‏‏ پيشرفته، ازجمله استفاده صلح‏آميز از تكنيك توليد انرژى‏‏ اتمى‏‏ و … نكاتى‏‏ هستند كه مى‏‏توانند پس از بحث و روشن شدن همه جوانب آن‏ها در جنبش توده‏اى‏‏، به عنوان خواست‏هاى‏‏ مشخص مطرح گردند.

ارايه نظريات و پيشنهادهاى‏‏ ديگر درباره «مسائل و مباحثات جارى‏‏» توسط توده‏اى‏‏ها ضرورى‏‏ و سازنده است.

طرح “برنامه اقتصاد ملى‏‏ و دموكراتيك” به‏مثابه زمينه بحث مى‏‏تواند داراى‏‏ نكاتى‏‏ باشد، كه در سطور زير و به نقل از مقاله “انتخابات دوره دهم رياست جمهورى‏‏‏ و برنامه اقتصادى‏‏‏- سياسى‏‏‏ ملى‏‏‏ و دموكراتيك” ارايه شده است:

بديهى‏‏‏ است كه تنظيم برنامه مشخص براى‏‏‏ يك اقتصاد ملى‏‏‏ و دموكراتيك، نياز به شناخت شرايط و عوامل بسيار و كار كارشناسى‏‏‏ و … دارد و لذا هدف سطور حاضر، ارايه چنين برنامه كاملى‏‏‏ نمى‏‏‏تواند باشد. باوجود اين مى‏‏‏توان درباره مشخصات عمومى‏‏‏ يك چنين برنامه‏اى‏‏‏ نكات زير را برجسته ساخت:

١- شفافيت و آزادى‏‏‏ بحث عمومى‏‏‏ به منظور ايجاد شدن امكان شناخت توده‏هاى‏‏‏ مردم از اهداف ضرورى‏‏‏ و امكانات كشور براى‏‏‏ تنظيم و اجراى‏‏‏ اقدامات عاجل در مرحله كنونى‏‏‏ و همچنين براى‏‏‏ مرحله دورنمايى‏‏‏، پيش‏شرط‏هاى‏‏‏ اصلى‏‏‏ تنظيم چنين برنامه اقتصادى‏‏‏- سياسى‏‏‏ را تشكيل مى‏‏‏دهند.

(اين نكته را موسوى‏‏‏ نيز در مصاحبه پيش گفته و در ارتباط با ايجاد سرمايه ارزى‏‏‏ براى‏‏‏ راه‏اندازى‏‏‏ پالايشگاه آبادان، خاطرنشان ساخته است. تجربه موفق كوبا به دنبال فروپاشى‏‏‏ اتحاد شوروى‏‏‏ و ديگر كشورهاى‏‏‏ سوسياليستى‏‏‏ اروپا نيز در تائيد ضرورت مراجعه به مردم، ارتقاى‏‏‏ سطح آگاهى‏‏‏ آنان از طريق شفاف نمودن شرايط و تجهيز دموكراتيك مبارزه آنان است.)

٢- تقويت امكانات محلى‏‏‏ و خلق‏هاى‏‏‏ ايران از طريق ايجاد شرايط دموكراتيك تصميم‏گيرى‏‏‏ شوراها و ارگان‏ها انتخابى‏‏‏ محلى‏‏‏ و… در برنامه‏ريزى‏‏‏ و تقسيم امكانات و منابع.

(دولت خلقى‏‏‏ چين نيز بدنبال بحران اقتصادى‏‏‏ جهانى‏‏‏، اخيراً تقويت سرمايه‏گذارى‏‏‏ و توسعه اقتصادى‏‏‏- فرهنگى‏‏‏ مناطق مركزى‏‏‏ و غربى‏‏‏ كشور را به هدف عمده توسعه اقتصادى‏‏‏ خود تبديل نموده است. همچنين بهبود شرايط خدمات اجتماعى‏‏‏ براى‏‏ زحمتكشان به هدف عاجل در اقتصاد چين تبديل شده است.)

٣- براندازى‏‏‏ بزرگ زمين‏دارى‏‏‏ و اشكال منسوخ‏تر در اقتصاد روستايى‏‏‏ كشور. تجديد و توسعه سرمايه‏گذارى‏‏‏ ملى‏‏‏ در زيربناى‏‏‏ كشاورزى‏‏‏ به ويژه در بخش‏هاى‏‏‏ عقب نگه داشته شده كشور. اهميت چنين برنامه‏ها در كشور كثيرالمله بايد برجسته گردد. امرى‏‏‏ كه در حفظ تماميت ارضى‏‏‏ و وحدت و يكپارچگى‏‏‏ ملى‏‏‏ نقش بزرگى‏‏‏ ايفا مى‏‏‏كند.

٤- تقليل سطح تفاوت درآمدها به منظور بالابردن قدرت خريد اقشار تحتانى‏‏‏ كشور. تثبيت قيمت حوائج و نيازهاى‏‏ اوليه در سطح درآمد اقشار كم درآمد. تجديدنظر در قوانين مالياتى‏‏‏ به سود قشرها و طبقات كم‏درآمد. وضع ماليات بر ثروت و …

٥- آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ قانونى‏‏‏ تشكيل سازمان‏هاى‏‏‏ صنفى‏‏‏ زحمتكشان، آزادى‏‏‏ بيان، آزادى‏‏‏ ابراز عقيده، و آزادى‏‏‏ فعاليت احزاب و سازمان‏هاى‏‏‏ سياسى‏‏‏ طبقات زحمتكش. احترام به اصول حقوق مردم در قانون اساسى‏‏‏، به ويژه اصل ٢٦ آن.

٦- كنترل بازرگانى‏‏‏ خارجى‏‏‏ در خدمت توليد داخلى‏‏‏.

٧- تقويت بخش اقتصاد خصوصى‏‏‏ و تعاونى‏‏‏ از طريق اعتبارات و ايجاد كردن شركت‏هاى‏‏‏ مختلط دولتى‏‏‏ و خصوصى‏‏‏. جلب سرمايه‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏ به توليد داخلى‏‏‏ به‏مثابه جانشين براى‏‏‏ شركت آن در بازرگانى‏‏‏ خارجى‏‏‏. كنترل بازرگانى‏‏‏ داخلى‏‏‏ كلان.

توسعه امكان سرمايه‏گذارى‏‏‏ بخش خصوصى‏‏‏ در رشته‏هاى‏‏‏ كمكى‏‏‏ و در خدمت صنايع زيربنايى‏‏‏، ازجمله توليد انرژى‏‏‏ تميز (خورشيدى‏‏‏، بادى‏‏‏) حافظ محيط زيست و ….، در ارتباط با حفظ استقلال اقتصادى‏‏‏ و برنامه اقتصاد ملى‏‏‏ و دموكراتيك. توسعه سرمايه‏گذارى‏‏‏ در بخش عمومى‏‏‏ اياب و ذهاب شهرى‏‏‏ و كشورى‏‏‏، توسعه شبكه راه‏آهن، مخابرات، شبكه انفورماتيك و اطلاعات و…

٨- سرمايه‏گذارى‏‏‏ دولتى‏‏‏ در بخش توسعه فرهنگى‏‏‏ و به‏ويژه بهداشت و سرپرستى‏‏‏ پزشكى‏‏‏ مردم. كمك به خانه سازى‏‏‏ شخصى‏‏‏ از طريق اعطاى‏‏‏ اعتبارات مناسب به مردم. كمك به صنعت خانه‏سازى‏‏‏ در خدمت نيازهاى‏‏‏ كشور.

نكات فوق مى‏‏‏توانند تنها به‏عنوان پيشنهادهايى‏‏‏ براى‏‏‏ بحث، ولى‏‏‏ درعين حال، زمينه‏اى‏‏‏ براى‏‏‏ تنظيم «برنامه اقتصادى‏‏‏- سياسى‏‏‏ مردمى‏‏‏» در انتخابات رياست جمهورى‏‏‏ دوره دهم، درك شوند.

با طرح چنين پيشنهادهايى‏‏‏ توسط مدافعان ترقى‏‏‏خواهى‏‏‏ و استقلال كشور، به‏ويژه توسط جنبش توده‏اى‏‏‏ و حزب توده ايران است، كه سياست توده‏اى‏‏‏ از موضعى‏‏ خلاق در صحنه نبرد طبقاتى‏‏‏ روز حضور مى‏‏‏يابد. اهميت طرح چنين پيشنهادهايى‏‏‏ در اين نكته نيز نهفته است، كه آن‏ها مى‏‏‏توانند كمك فكرى‏‏‏ نيز براى‏‏‏ آنانى‏‏‏ باشند، كه خ. طهورى‏‏‏ آنان را «نيروهاى‏‏‏ خلقى‏‏‏» با «شناسنامه طبقاتى‏‏‏ مناسب» مى‏‏‏نامد.     (پايان نقل)

مسئله‏اى‏‏ به نام «تناقض گويى‏‏ مزمن»

در دو مقاله‏اى‏‏ كه انوشه هاتفى‏‏ انتشار آن‏ها را در تارنگاشت عدالت گوشزد كرد، كه ا. آذرنگ و ع. سهند به عنوان واكنش به انتشار مقاله “زنده‏باد بحث بين توده‏اى‏‏ها (٤)”http://www.tudeh-iha.com/?lang=fa در “توده‏اى‏‏ها” منتشر ساخته‏اند، نكاتى‏‏ وجود دارند، كه اشاره به آن‏ها ضرورى‏‏ است.

١- آشنايى‏‏ نگارنده با تارنگاشت عدالت از طريق و به اعتبار رفيق قديمى‏‏ ايرج … در چند سال پيش بوجود آمد. از حضور ا. آذرنگ در تارنگاشت نگارنده ديرتر با خبر شدم، زمانى‏‏ كه در انتشار مقاله‏اى‏‏ ديركرد غيرقابل توجيه بوجود آمد. به توصيه ايرج، صحبت تلفنى‏‏ بين ا. آذرنگ و نگارنده درباره محتواى‏‏ مقاله انجام شد. در اين صحبت تلفنى‏‏ معلوم شد كه آشنايى‏‏ گذشته در ارتباط همكارى‏‏ او با “راه توده” دوره دوم (تا شماره ٩٥) بين ما وجود داشته است. اختلاف ارزيابى‏‏ها بين ما، موجب قطع ارسال مقاله به تارنگاشت شد. همچنين با آشنايى‏‏ با مواضع مسئولان تارنگاشت، نگارنده از شركت در جلسه “پال‏تاكى‏‏” كه در پايان ماه دسامبر سال ٢٠٠٦ (و يا ٢٠٠٧) به آن دعوت شده بود، خوددارى‏‏ نمود. ظاهراً افراد ديگرى‏‏ كه به اين جلسه دعوت شده بودند نيز از شركت در آن خوددارى‏‏ كرده‏اند.

٢- متاسفانه بحث‏هاى‏‏ فى‏‏مابين، به علت شيوه‏اى‏‏ كه اكنون نيز در بحث‏ها از طرف ا. آذرنگ دنبال شد، به نتيجه مثبت و سازنده نايل نگشت. نگارنده ادامه بحث را ديگر ضرورى‏‏ نديد و آن را قطع كرد. بدون پرسش از نگارنده، ا. آذرنگ اقدام به انتشار نامه‏هاى‏‏ رد و بدل شده تحت عنوان “گفتگو با يك توده‏اى‏‏” نمود. سپس در مقاله‏اى‏‏ تحت عنوان “سخنى‏‏ با رفيق فرهاد”  مطالبى‏‏ را در تارنگاشت عدالت مطرح ساخت، كه بيش از آنكه بتوان آن را بحث بين توده‏اى‏‏ها ناميد، به ادعاهايى‏‏ شبيه مى‏‏ماند كه مى‏‏تواند براى‏‏ مثال در يك دادگاه انقلاب به تفهيم اتهام به متهم نيز طرح گردد.

سخنى‏‏ با رفيق فرهاد، بدون هر نياز و ضرورتى‏‏، چنين آغاز مى‏‏شود: «رفيق فرهاد: در ابتدا راه افتادن وبلاگ شخصى‏‏تان به نام “توده‏اى‏‏ها” را تبريك مى‏‏گويم.» نويسنده ازجمله مدعى‏‏ است كه «… شما در واقع هيچ مخالفت اساسى‏‏ با مشى‏‏ “راه‏توده” و “نامه‏مردم” نداريد. در سخن‏سرايى‏‏ها و قلمفرسايى‏‏ خودتان هم هيچ اثرى‏‏ از حتى‏‏ يك نقد ملايم از نظريات و ديدگاه‏هاى‏‏ راست و انحرافى‏‏ كه در “نامه‏مردم” و “راه‏توده- پيكنت” منتشر مى‏‏شود، به چشم نمى‏‏خورد. اتفاقا تز شما درباره “تضاد اصلى‏‏ جامعه” و “جبهه اصلى‏‏ نبرد” با شعار “جبهه آزاديخواهى‏‏” كه در پيام پلنوم اخير “نامه‏مردم” مطرح شده است و طرح “وحدت ملى‏‏” “راه‏توده-پيكنت” همخوانى‏‏ كامل دارد و دقيقاً درستى‏‏ و عينيت ارزيابى‏‏ مرا تائيد مى‏‏كند. شما فقط به “راه‏توده” سركوفت مى‏‏زنيد كه بدليل عدم برخوردارى‏‏ از دانش تئوريك در توجيه و پيشبرد موثر سياست خود بازارى‏‏ و عقيم است و شايد كه مى‏‏خواهيد با اينكار براى‏‏ ناشران “نامه‏مردم” فضا سازى‏‏ كرده و برخى‏‏ “موانع” به اصطلاح “وحدت” را از ميان برداريد. …»

«… شماييد كه بدون توجه به چندين نوشتار در مورد مواضع “عدالت”، مذبوحانه تلاش مى‏‏كنيد، آن را حامى‏‏ دولت “احمدى‏‏نژاد” معرفى‏‏ كنيد. مواضع “عدالت” در اين مورد كاملاً روشن است. مواضع من نيز به طور مبسوط در مقالات مختلف آمده است …»

به برخى‏‏ از نكات مطرح شده توسط ا. آذرنگ در نوشته‏هاى‏‏ پيشين اشاره شده و آن‏ها مورد بررسى‏‏ قرار گرفته‏اند. در اينجا براى‏‏ جلوگيرى‏‏ از طول كلام به پرسش‏هايى‏‏ كه در صفحه ٨ مطرح مى‏‏شوند، بپردازيم.

«١- شما كماكان ار “يكدست” شدن حاكميت سخن مى‏‏گويد. لطفا توضيح دهيد كه اين تز بر اساس كداميك از مباحث ماركسيستى‏‏- لنينيستى‏‏ تنظيم شده است؟»

در “زنده‏باد بحث بين توده‏اى‏‏ها (٥)    به اين پرسش در پرانتزى‏‏ پاسخ داده شد است: توافق كليت حاكميت ج. ا. در اجراى‏‏‏‏‏‏ برنامه “خصوصى‏‏ و آزادسازى‏‏ اقتصادى‏‏”، نشان يك‏دست شدن منافع آن مى‏‏‏‏‏‏باشد. اختلاف منافع قشربندى‏‏‏‏‏‏ در حاكميت بر سر سهم خود از منافع مشترك، مضمون اختلاف بين آنان است. دو پديده، يكى‏‏‏‏‏‏، داشتن اشتراك منافع به‏مثابه حاكميت يكدست شده از يك سو، و ديگرى‏‏‏‏‏‏، تضاد در برخوردار شدن از سهم بيش‏تر از منافع كل در قشربندى‏‏‏‏‏‏ حاكميت از سوى‏‏‏‏‏‏ ديگر، يك وحدت ديالكتيكى‏‏‏‏‏‏ را تشكيل مى‏‏‏‏‏‏دهند. نبايد آن دو را در برابر هم قرار داد و درنتيجه قادر به هضم فكرى‏‏‏‏‏‏ وحدت آن‏ها و درك پديده نشد.

پرسش «٢- اگر “حاكميت يكدست” است و وابسته است و سوار، و اختناق برقرار است، ديگر چه نيازى‏‏ به پوشش انقلابى‏‏ و ضدآمريكايى‏‏ دارد؟ …»

مشكل انديشه تحليل‏گر و طراح پرسش، همان مشكل انديشه غيرديالكتيكى‏‏ است، كه در پرسش نخست نيز خود را به روشنى‏‏ مى‏‏نماياند. «پوشش انقلابى‏‏ و ضدآمريكايى‏‏؟» شكلى‏‏ است كه حاكميت به عللى‏‏ كه موضوع بررسى‏‏ در اين سطور نمى‏‏تواند باشد، انتخاب كرده است. قرار دادن اين “شكل” در برابر “محتواى‏‏” سياست اعمال شده، و از آن “بدتر”، نتيجه‏گيرى‏‏ دلخواه از آن، درست ويژگى‏‏ يك انديشه غيرديالكتيكى‏‏ است، كه نظريه‏پرداز گرفتار آن است! عكس اين پرسش را نيز مى‏‏توان مطرح ساخت. مى‏‏توان گفت، اگر حاكميت يك حاكميت ملى‏‏ و ضدامپرياليست است، چرا بايد حقوق قانونى‏‏ و دموكراتيك مردم را پايمال سازد؟ چرا نبايد طبق قانون اساسى‏‏ جمهورى‏‏ اسلامى‏‏، ازجمله بند ٢٦ آن، آزادى‏‏ بيان و عقيده در ايران ممكن باشد؟ و يا به نظر پرسش كننده، آزادى‏‏ برقرار است؟ آيا حضور سنديكاهاى‏‏ زحمتكشان در يك جامعه ضدامپرياليست، امرى‏‏ “طبيعى‏‏” نيست؟ اين نوع پرسش‏ها را تقريباً بى‏‏نهايت مى‏‏توان مطرح ساخت. طرح اين گونه پرسش‏ها توسط نگارنده مجاز نيست. علت آن، نادرستى‏‏ طرح اين‏گونه پرسش‏ها مى‏‏باشد، زيرا آنوقت آن‏ها نشان حضور انديشه غيرديالكتيكى‏‏ نزد نگارنده نيز بودند.

انديشه تحليل‏گر بايد راهى‏‏ ديگر را طى‏‏ كند. راهى‏‏ كه با پرسش معروف لنينى‏‏ “به سود چه كسى‏‏؟” مشخص مى‏‏شود. اجراى‏‏ نسخه نوليبرال امپرياليستى‏‏ به سود چه كسى‏‏ مى‏‏باشد؟ پاسخ روشن است! به سود انباشت سرمايه و تصاحب سود ويژه براى‏‏ سرمايه‏داران! اعمال اين سياست در خدمت سرمايه مالى‏‏ امپرياليستى‏‏ و متحدان طبقاتى‏‏ آن در جوامع جهان سوم است. آن‏ها از به بند كشيدن شدن مردم كشورها پيرامونى‏‏ در بند نواستعمار ليبرالى‏‏ سود مى‏‏برند. نبايد گذاشت با “ژست‏هاى‏‏ ضدامپرياليستى‏‏” خاك به چشم‏مان بريزند. با «چوب لاى‏‏ چرخ» گذاشتن در روند اجراى‏‏ اين برنامه امپرياليستى‏‏، كه ا. آذرنگ در  “سخنى‏‏ با رفيق فرهاد” در دفاع از اين اقدامات مطرح مى‏‏سازد، به قول “راه‏توده” «راه به جايى‏‏ نتوان برد». آذرنگ مى‏‏نويسد: «من بر اين باورم كه در ارزيابى‏‏ نيروهاى‏‏ گوناگون بويژه لايه‏هاى‏‏ گوناگون بوروكرات‏ها بايد توجه داشت كه كداميك رويكرد خصوصى‏‏ سازى‏‏ امپرياليستى‏‏ را دربست پذيرفته است، كداميك خواهان تعديل آن است، و كداميك چوب لاى‏‏ چرخ آن مى‏‏گذارد و يا محدوديت‏هايى‏‏ براى‏‏ آن قائل است …».

در بهترين حالت مطالب اظهار شده توسط ا. آذرنگ، بيان ضرورت دارا بودن تحليل افتراقى‏‏ از سياست قشرهاى‏‏ سرمايه‏دارى‏‏ در حاكميت است. به عبارت ديگر بايد با ارزيابى‏‏ افتراقى‏‏ از منافع قشرهاى‏‏ مختلف در حاكميت، تضاد منافع بين قشربندى‏‏هاى‏‏ حاكميت را شناخت و درك كرد. اما براى‏‏ درك اشتراك منافع طبقاتى‏‏ قشرهاى‏‏ مختلف سرمايه‏دارى‏‏ در حاكميت، بايد به كليت سياست آن و نتايج سياست آن حساسيت پژوهشگرانه نشان داد. بايد به پرسش “به سود چه كسى‏‏ است؟” پاسخ داد. ديدن تضاد منافع و چشم بستن بر روى‏‏ اشتراك منافع، نگرش توده‏اى‏‏ استوار بر انديشه ديالكتيكى‏‏ نيست.

آيا با توجه به جملات فوق، انتقاد به رفيق “فرهاد” به شوخى‏‏ نمى‏‏ماند وقتى‏‏ گفته مى‏‏شود: «شما فقط به “راه‏توده” سركوفت مى‏‏زنيد كه بدليل عدم برخوردارى‏‏ از دانش تئوريك در توجيه و پيشبرد موثر سياست خود بازارى‏‏ و عقيم است»؟!

پرسش «٣- چرا امپرياليسم مى‏‏خواهد چنين حاكميت وابسته‏اى‏‏ را از سر راه بردارد؟ …»

كوشش امپرياليسم آمريكا براى‏‏ تحقق بخشيدن به “نقشه خاورميانه بزرگ”، كه ازجمله تقسيم ايران بخشى‏‏ از محتواى‏‏ آن را تشكيل مى‏‏دهد، كه پيش شرط آن سرنگونى‏‏ حاكميت ج. ا. است، كوشش براى‏‏ حفظ منافع امپرياليسم آمريكا در منطقه وجهان مى‏‏باشد. سياستى‏‏ در چارچوب “نظم نوين امپرياليستى‏‏”. كوشش براى‏‏ دست يافتن به توافق با همين حاكميت در شرايط كنونى‏‏، كه پيامد آن نقض استقلال اقتصادى‏‏ و نهايتاً سياسى‏‏ ايران خواهد بود، نه تنها يك پيروزى‏‏ مرحله‏اى‏‏ براى‏‏ امپرياليسم آمريكا در جهت دستيابى‏‏ به اهداف استراتژيك سياسى‏‏- نظامى‏‏ آن است، بلكه همچنين «اشغال» ايران از درون نيز بوده و گامى‏‏ در جهت تحقق “نقشه خاورميانه بزرگ” مى‏‏باشد. نبايد تضاد ظاهر و شكل با محتوا در پديده «از سر راه برداشتن حاكميت» را ديد، اما وحدت ديالكتيكى‏‏ آن دو را از مد نظر دور داشت. جريمه چنين اسلوب نظاره‏گر ظاهربين، عدم درك كليت حقيقت، يعنى‏‏ عدم درك «روند جارى‏‏ زندگى‏‏» (ماركس) است.

در پرسش «٤-»، انديشه خصلت شابلون و كاتگورى‏‏وار خود را مى‏‏نماياند، وقتى‏‏ مى‏‏پرسد: «آيا ما [با] رژيمى‏‏ از نوع رژيم شاه سروكار داريم؟ آيا انقلاب بهمن شكست خورده است؟ اگر نه، چرا؟»

انديشه به قول “واهيگ” شابلونى‏‏ مى‏‏كوشد با شيوه “ابن‏سينايى‏‏” و با اسلوب استقرايى‏‏ از پديده‏اى‏‏ براى‏‏ پديده بعدى‏‏ نتيجه‏گيرى‏‏ كند. اين شيوه عتيقه‏اى‏‏ در نبرد ايده‏آليسم عين‏گرا عليه ايده‏آليسم ذهن‏گرا (نگاه كن به مقاله شماره ٤٠ “زنده‏باد بحث بين توده‏اى‏‏ها”  http://www.tudeh-iha.com/?p=711&lang=fa) را نمى‏‏توان و نبايد جايگزين ارزيابى‏‏ مشخص پديده تاريخى‏‏ انقلاب بهمن نمود، زمانى‏‏ كه بايد به پرسش شكست انقلاب، آرى‏‏ يا نه، پاسخ داد.

براى‏‏ پاسخ به اين پرسش بايد به تعريف فردريش انگلس در “رشد سوسياليسم از تخيل به علم” مراجعه كرد. تعريف او درباره ماترياليسم تاريخى‏‏، تعريفى‏‏ دقيق و صائب است. او درباره تعريف ماترياليستى‏‏ از تاريخ جوامع مى‏‏گويد: «شيوه توليد وسايل زندگى‏‏ و نحوه مبادله اجتماعى‏‏ توليدات» خصلت نظام حاكم را تعيين كرده و نشان مى‏‏دهد.  اهداف انقلاب ملى‏‏ و دموكراتيك بزرگ بهمن ٥٧، در قانون اساسى‏‏ آن متبلور شده و تضمين قانونى‏‏ يافته بود. نقض غيرقانونى‏‏ اصول تعيين كننده خصلت ملى‏‏ و دموكراتيك انقلاب، يعنى‏‏ اصل ٤٤ قانون اساسى‏‏ با خصلتى‏‏ دموكراتيك و همچنين با پايمال نمودن حقوق قانونى‏‏ مردم در برخوردارى‏‏ از ابزار دموكراتيك كنترل حاكميت از طريق اصول مربوطه در قانون اساسى‏‏، در مركز آن اصل ٢٦ قانون اساسى‏‏، آرى‏‏ نقض غيرقانونى‏‏ اين اصول تعيين كننده در قانون اساسى‏‏ برآمده از انقلاب بهمن ٥٧ ترديدى‏‏ باقى‏‏ نمى‏‏گذارد، كه نتايج جانفشانى‏‏ انقلابى‏‏ مردم برباد رفته است و نظام سرمايه‏دارى‏‏ حاكم، با نابود ساختن خصلت دموكراتيك- مردمى‏‏ و ملى‏‏ انقلاب، به نظامى‏‏ در چارچوب سيستم سرمايه‏دارى‏‏ جهانى‏‏ تبديل شده است.

اين به معناى‏‏ فقدان تضاد و اختلاف بين نظام سرمايه‏دارى‏‏ در داخل و خارج از ايران نيست. درعين‏حال كه اين تضادها به معناى‏‏ تفاوت ماهوى‏‏ بين آن دو نيز نمى‏‏باشد.

تشابه منافع براى‏‏ اجراى‏‏ نسخه نوليبرال “خصوصى‏‏ و آزادسازى‏‏ اقتصادى‏‏”، ماهيت وابستگى‏‏ نظام سرمايه‏دارى‏‏ داخلى‏‏ را از سرمايه‏دارى‏‏ جهانى‏‏ مستدل مى‏‏سازد و به اثبات مى‏‏رساند.

در پرسش ٥-، نظريه‏پرداز مى‏‏كوشد با بيرون كشيدن نقل قولى‏‏ از چهارچوب بحث حاكم بر انديشه مقاله، به “اثبات” اين هدف دست يابد كه گويا “فرهاد” «جنبش ملى‏‏ لبنان را تا سطح عامل ارتجاع تقليل» مى‏‏دهد. اين كوشش همان تنظيم پرونده‏اى‏‏ است كه در ابتدا به آن اشاره شد و مى‏‏تواند مصداق اعلام جرم در دادگاه انقلاب باشد و مى‏‏توان به آن عنوان، نحوه “تفهيم اتهام” نيز داد. اما براى‏‏ آنكه پيش‏گيرى‏‏ آن روز مبادا شده باشد، در همين جا اعلام مى‏‏كنم، كه “فرهاد” جنبش ملى‏‏ لبنان را جنبشى‏‏ آزاديبخش ارزيابى‏‏ مى‏‏كند. در جنگ چند هفته عليه تجاوز اسرائيل، ١٢ رفيق عضو حزب كمونيست لبنان نيز شربت شهادت نوشيدند.

همانطور كه نشان داده شد، فقدان اسلوب انديشه ديالكتيكى‏‏ را نزد پرسش كننده بايد علت اصلى‏‏ “كشف” «تناقض گويى‏‏ مزمنى‏‏» دانست كه به «رفيق فرهاد» نسبت داده مى‏‏شود. درست براين پايه است كه نظريه‏پرداز ارشد تارنگاشت عدالت نمى‏‏تواند ديالكتيك “آزادى‏‏ و استقلال” را درك كند، كه محتواى‏‏ انقلاب بهمن ٥٧  را تشكيل مى‏‏دهد و اكنون به مضمون تفكيك ناپذير “اصلى‏‏ترين تضاد” در جامعه كنونى‏‏ ايران تبديل شده است. اتهام او به “فرهاد” درباره برداشت از آزادى‏‏ها به عنوان “اصلى‏‏ترين تضاد”، ناشى‏‏ از فقدان انديشه ديالكتيكى‏‏ نزد فرهاد نيست، بلكه ناشى‏‏ از فقدان اين انديشه نزد ا. آذرنگ مى‏‏باشد. بررسى‏‏ اين وجه بحث را براى‏‏ بحث درباره “اصلى‏‏ترين تضاد” در فرصت مناسب مى‏‏گذاريم.

يك نكته ديگر در ارتباط با اعلام كانديداتورى‏‏ مير حسين موسوى‏‏ براى‏‏ انتخابات رياست جمهورى‏‏ پيش‏رو

پس از پايان نگارش مطالب فوق، خبر اعلام كانديداتورى‏‏ مير حسين موسوى‏‏ براى‏‏ انتخابات رياست جمهورى‏‏ پيش‏رو دريافت شد. او در مطالبى‏‏ كه در “اعلاميه” خود مطرح ساخته است، هم به اهميت اصول ٤٣ و ٤٤ قانون اساسى‏‏ جمهورى‏‏ اسلامى‏‏ و هم به مسئله حق قانونى‏‏ مردم در برخودار شدن از آزادى‏‏هاى‏‏ دموكراتيك اشاره دارد. اشاره‏اى‏‏ كه قطعا در آينده تدقيق خواهد شد. اين نكات به طور طبيعى‏‏ نكاتى‏‏ هستند كه مورد پشتيبانى‏‏ حزب توده ايران و كليت جنبش توده‏اى‏‏ قرار مى‏‏گيرند، زيرا محتوا و مضمون انقلاب ملى‏‏- مردمى‏‏ بهمن ٥٧ را تشكيل مى‏‏دهند. اين دفاع از محتواى‏‏ انقلاب كه در تظاهر خود، دفاع از كانديداتورى‏‏ ميرحسين موسوى‏‏ خواهد بود، مضمون «برقرار ساختن پيوند بين وظايف دموكراتيك و سوسياليستى‏‏» حزب توده ايران را تشكيل مى‏‏دهد.

در مقاله‏ «”اقتصاد ملى‏‏”، شرط دست‏يابى‏‏ به عدالت اجتماعى‏‏» (و همچنين در “توسعه اقتصادى‏‏” “توسعه سياسى‏‏”)، كه به عنوان “سند” براى‏‏ «تناقض گويى‏‏ مزمن» نگارنده در تارنگاشت عدالت مطرح شده است، مضمون نكته فوق در ارتباط با كانديداتورى‏‏ ميرحسين موسوى‏‏، همان نكته‏ا٢ است كه در آنجا نيز مطرح شده‏اند. در مقاله «”اقتصاد ملى‏‏”، شرط دست‏يابى‏‏ به عدالت اجتماعى‏‏» از «اهدافى‏‏ كه توده‏هاى‏‏ ميليونى‏‏ مرد ميهن ما به مثابه نيازهاى‏‏ اقتصادى‏‏ هستى‏‏ اجتماعى‏‏ خود با شم سياسى‏‏ سالم خود احساس و درك مى‏‏كنند» صحبت به ميان آمده است. ارتباط بين خواست اقتصادى‏‏ و خواست سياسى‏‏ مردم (يا در مقاله مورد نظر ع. سهند، “توسعه اقتصادى‏‏ و سياسى‏‏”)، مورد توجه خاص مقاله مى‏‏باشد، وقتى‏‏ برجسته مى‏‏شود كه «كشف تضاد اصلى‏‏ و استخراج شعار عمده بيان كننده آن …» وظيفه روز است. در آخرين جمله مقاله نيز اين پيوند با روشنى‏‏ ايجاد شده است. به وظيفه ايجاد ارتباط و پيوند بين وظايف دموكراتيك و سوسياليستى‏‏ در برابر حزب توده ايران عمل شده است. در آنجا چنين آمده است: «مبارزه براى‏‏ تحقق اين خواست ملى‏‏ در عين حال راه برقرارى‏‏ آزادى‏‏هاى‏‏ قانونى‏‏ و ازجمله ايجاد شرايط ضرورى‏‏ براى‏‏ آزادى‏‏ انتخابات نيز خواهد بود.»

اگرچه بايد اذعان داشت، كه بيان و فرمولبندى‏‏ جملات از پختگى‏‏ بحث‏هاى‏‏ كنونى‏‏ در “توده‏اى‏‏ها” برخوردار نيست، اما مى‏‏توان با جسارت مدعى‏‏ حفظ اصول انديشه توده‏اى‏‏ در مقالات گذشته نيز بود. «تناقض گويى‏‏ مزمن»، اگر مغرزانه نيست، كه اميد مى‏‏رود نباشد، قطعاً مستدل نيست!

ع. سهند نيز راهى‏‏ دورتر نمى‏‏رود. در مقاله “توسعه اقتصادى‏‏، توسعه سياسى‏‏” در راه‏توده شماره ٨١، دوره دوم اسفند ١٣٧٧، بدون توجه به شرايط تغيير يافته، به مقايسه‏اى‏‏ در سطح مى‏‏پردازد. به نظر مى‏‏رسد مى‏‏توان از صرف انرژى‏‏ خاص در اين لحظه پرهيز كرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *