حمله سيبري به توده اي ها!
لـه لـه و تنفس!

image_pdfimage_print

دوره جدید: مقاله شماره: ۲ ( ۱٣ فروردين ١٣٩۶)

واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری

شاعر توده اي، زنده ياد سياوش كسرايي در قطعه “له له و تنفس” در دفترِ “به سرخي آتش، به طعم دود” مضمونِ نبرد طبقاتي را در ميهن ما ايرانيان در قالب واژه ها قابل شناخت مي سازد: «در زير پاشنه ي هر در، در پشت هر مفّـر، من له له سگان مفتش را، پي جوي و هرزه پوي، احساس مي كنم … مي بينم آشكار اين پوزه هاي وحشت را، له له زنان و هار. آنگاه از ميان صداهاي گونه گونِ اين له له، آن تنفّس هر دم بلندتر … تا آستان قلبم بي تاب نزديك مي شوند …».

در اثر اخيرش با عنوان “نبرد طبقاتي”، فيلسوف ايتاليايي دومينيكو لوزوردو تاريخ نبرد طبقاتي را از آغاز آن تا به امروز مورد بررسي پژوهشگرانه قرار مي دهد و مضمون كتاب را “يك بررسي تاريخي سياسي و فلسفي” مي نامد. او نشان مي دهد كه اين نبرد ميان طبقات با اولين ضد انقلاب عليه موقعيت اجتماعي زن عملي شد. اشكال استعماري، برده دارانه، برتري جويانه- فاشيستي، پوپوليستي و … با نمونه هاي تاريخي چهارصد صفحه كتاب را به مجموعه پر ارزشي بدل مي سازند كه ضرورت مطالعه آن براي نبرد امروز در ايران نيز انكار ناپذير است.

مطالعه كتاب را متاسفانه هنوز به پايان نرسانده ام، اما ترديد ندارم كه يكي از اشكال جديد نبرد طبقاتي در دوران كنوني، كه ادامه كوشش همه جانبه طبقات حاكم است براي سلب حق بيان نظر و عقيده طبقه كارگر و متحدان آن تشديد شده است. حمله سيبري به امكان ابرازنظر زحمتكشان و دفاع از منافع آن ها تظاهر “نبرد طبقاتي از بالا”ست كه در آن «لـه لـه سگان مفتشِ پي جوي و هرزه پوي» انكار ناپذير است. بايد با «تنفس» آرام و پيگير به دفع يورش طبقاتي ادامه داد!

 براي چندمين بار صفحه توده اي ها مورد حمله سيبري قرار گفت كه اين بار از همه سهمگين تر و خطرناك تر است. گرچه تعمييرات با موفقيت روبروست، اما پايان نيافته و خطر نيز برطرف نشده است. از اين روست كه تمنا از مبارزان براي شركت در نبرد و تقويت توده اي ها، يك خواست فردي و انتظار شخصي نيست، بلكه بخش است از ضرورت تداوم نبرد طبقاتي عليه دشمن طبقاتي.

در توده اي ها نه با سكوت انتقادي و يا تائيدآميز، كه با شركت فعال در ابرازنظر بايد شركت نمود. بايد درباره ي تضاد روز در ايران، موضعي طبقاتي از ديدگاه منافع طبقه كارگر را توضيح داد و مستدل ساخت. پرسش مركزي اين پرسش است كه آيا مي توان از شرايط حاكم ديكتاتوري گذشت، بدون آن كه نظام سرمايه داري حاكم را مورد پرسش قرار داد و ضرورت گذار از آن را مستدل ساخت، يا خير؟

اين كه براي اين گذار به اتحادهاي اجتماعي تا درون لايه هايي از طبقات حاكم نياز است، ترديدي روا نيست. پرسش اما اين پرسش است كه آيا بايد به خاطر برپايي اين اتحادها، از مبارزه ي ضد سرمايه داري صرفنظر نمود؟ آيا چنين صرفنظر كردني، به معناي مطلق نمودن مبارزه ي اتحادي، به معناي دنباله روي از اين يا آن لايه طبقات حاكم نخواهد بود؟ و يا آيا براي گذار از ديكتاتوري بايد اتحادهاي كوچك روزانه را بر سر مساله ها و تضادهاي روزانه ناشي از سياست اقتصادي- اجتماعي حاكم از “چپ” سازمان داد؟ آيا اتحاد با نزديك ترين متحدان طبقه كارگر، گام نخست است، و يا كوشش براي يافتن زبان مشترك با لايه هاي “اصلاح طلب” و …؟

ابرازنظر هر رفيق در اين زمينه پراهميت است. اين نكته را آموزگار توده اي، زنده ياد احسان طبري با صفت «صداقت» توصيف مي كند: «صداقت در آن است كه هر كَس در عصارء خود با عشق به تبار انساني خويش بجوشد: “كه از آن دست كه پروردم، مي روم”» (ديباچه، با پچپچه پائيز”). او جسارت و صداقت براي بيان نظر و موضع خود را از اين رو ضروري مي داند، زيرا «محتوا و مضمون است كه ماهيت مي سازد. … آنچه در اين ميان اصل است، اينست كه جوهر سخن چيست و يا لااقل چه پلكاني را، ولو ناشيانه و نا هموار، براي عروج قريحه هاي راستين ديگر ساخته است. اگر چون “شاپور نقاش” در “خسرو و شيرين” نظامي، نگارگر چيره دستي نبود، لااقل فرهاد كوهكني باشد، با نهيب احساسي بي شائبه و سالوس، در اين كوه ساران سنگيده و بي قلب جهان سرمايه، و ما ايرانيان عاطفهء و رنج خود را نمي پوشانيم، از تندي و تيزي احساسي كه در ماست.» (همانجا)

 

نشانی اینترنتی مقاله:https://tudehiha.org/fa/119

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *