خاتمي و پيشنهاد ١٥ ماده اي او

image_pdfimage_print

سخن روز شماره: ۵۰ (۱۸ مرداد ۱٣۹۷)

 

در روز گذشته (١٤ مرداد) محمد خاتمي، رئيس جمهور اصلاح طلب پیشین در جمع نمايندگان اصلاح طلب ادوار مجلس باري ديگر برنامه ١٥ ماده اي خود را با تغييراتي مطرح ساخت. هدف پیشنهاد حفظ نظام جمهوري اسلامي است كه به گفته ي او «از انقلاب برآمده» است. او اما نمي خواهد اين نوزاد انقلاب را با زنده كردن دستاوردهاي انقلاب حفظ كند. بلكه او میخواهد به این هدف با تداوم اجراي سياست اقتصادي اي دست یابد كه نوزاد انقلاب را با مرگ روبرو ساخته است.

خواست آزادي زندانيان سياسي و پايان دادن به «حصر» كه خاتمي طلب مي كند، خواستي به جا و شايسته است، اما كافي و جامع براي دفاع از سرشت مردمي- دمكراتيك و ملي انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما نيست. استه تيك ناشايستگي و ناهنجاری پيشنهاد ١٥ ماده اي خاتمي آن جا متبلور مي شود كه نسبت به اقتصاد سياسي اسلامي- امپرياليستي سكوت برقرار است. او درباره ي دستاورد انقلاب بهمن که هدف آن برپايي جامعه اي با رشد موزون و مداوم عدالت اجتماعي است، سخن نمي راند كه در اصل هاي اقتصادي در سطح قانون اساسي تثبيت شد و پامال منافع طبقات حاكم رانت خوار كنوني گشته است كه دستگاه ولايت فقيه نماينده و سود بر آن است و دستِ ريزه و كلان خواران ديگر را نيز برای غارت باز گذاشته است.

اقتصاد اسلامي- امپرياليستي نئوليبرال حاكم، اقتصاد ضد مردمي و ضد ملي وارداتی كه علت علّي نابساماني و بحران فزاينده ي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي در ايران است، در سخنان و پيشنهاد ١٥ ماده اي خاتمي جايي ندارد.

او در این باره سکوت می‌کند که «اقتصاد اسلامی» با پیامدهای فاجعه آمیز آن برای زحمتکشان یدی و فکری میهن ما که زنان اولین قربانیان آن هستند، توسط سازمان های مالی امپریالیستی دیکته شده است و رژیم دیکتاتوری ولایی آن را با «حکم حکومتی» غیرقانونی خود در سال ۱۳۸۵ به برنامه رسمی همه ی دولت های نظام سرمای داری بدل ساخته است.

خاتمی که به نابسامانی زندگی توده های مردم اذعان و اعتراف دارد، در این باره سکوت می‌کند که برنامه خصوصی سازی و حراج ثروت‌های مردم و ملی دستور صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی به حاکمان ارتجاعی کنونی است که پیامد آن وابستگی نو استعماری به اقتصاد جهانی امپریالیستی است که ضربه پذیری کنونی اقتصاد ایران را موجب شده است؛

خاتمی سکوت می‌کند که نابودی حقوق زحمتکشان در برخورداری از قراردادهای رسمی و جمعی، رشد ۵۰ درصدی فقر مطلق را در ایران موجب شده است که رسول خضری، نماینده مجلی کنونی به آن اعتراف دارد؛ و بسیاری نکته ی دیگر که با سکوت برگذار می شود که افشاگر ناهنجاری استه تیک ژست دمکرات مآب محمد خاتمی اصلاح طلب در پیشنهاد ۱۵ ماده‌ای اوست.

 

بر اين پايه است كه برنامه ١٥ ماده اي پيشنهاد شده تنها به بررسي  در سطح غلطيده اي نزول مي كند كه تنها مي تواند به اين نتيجه غير مستدل فرارويد كه گويا با حل مساله ي «خودي و غيرخودي» و يك سري نكته ها در اين سطح، روند انقلابي در جريان و يورش توده هاي مردم به مواضع دشمن طبقاتي پايان خواهد يافت.

خاتمي با دفاع نيم بند از «ايجاد فضاي باز و امن و آزاد سياسي»، به دفاع از «حقوق ملت» نمي پردازد كه در اصل ٢٦ و ديگر اصل هاي مربوطه ی قانون اساسی تثبيت شده اند و پامال سلطه ي ارتجاع و مذهب ارتجاعي شده اند. او از حق فعاليت آزاد احزاب سياسي، در مركز آن حزب توده ايران و ديگر نيروهاي چپ دفاع نمي كند كه محك برقراري آزادي در ايران است. او از آزادي زنان براي برخورداري از حق تعيين سرنوشت خود دفاع نمي كند كه محك كيفيت آزادي در جامعه است.

او در اين بند و در بندهاي ديگر پيشنهاد خود (مانند تغيير نگاه رسانه هاي ملي، محدود كردن دايره غيرخودي، رفع محدوديت هاي بي جا در انتخابات، پايان دادن افراط و تندروي)، حفظ نظام را با حفظ شرايطي دنبال مي كند كه علت علّي بحران حاكم كنوني را در همه ي سطوح هستي اجتماعي مردم ميهن ما تشکیل می دهد. علت بحران اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي- امنيتي و بحران در حفظ منافع ملي و تماميت ارضي كشور.

رئيس جمهور پيشين اذعان دارد كه مردم زير بار ستم اقتصادي و سياست «رياضت اقتصادي» گرفتارند و از اين رو بپاخواسته اند، اما راه حل اصلاح طلبانه اي كه مطرح مي سازد، كوچكترين اشاره اي به سياست اقتصادي حاكميت ندارد و راه حلي براي آن ارايه نمي دهد. «شنيدن اعتراض مردم»، تاييد «خطر جدي براي زندگي مردم»، تاييد «اعتراضات به حق» مردم وغيره به سطح ارايه ي پيشنهاد جايگزين براي سياست اقتصادي اسلامي- امپرياليستي فرانمي رويد. بلكه برعكس، با چماق ««فضاي پيچيده امروز» كه ساخته خود حاكمان است، تسليم «معترضان دلسوز» را به اين شرايط خواستار مي شود. او مي خواهد جنبش زحمتكشان يدي و فكري را براي تغيير شرايط فلج کرده و به تسليم وادارد.

گفته شد كه خواست آزادي زندانيان سياسي و پايان دادن به «حصر» كه خاتمي طلب مي كند، خواستي به جا و شايسته است، اما كافي و جامع نيست. استه تيك ناشايستگي و ناهنجاری اين خواست در پيشنهاد ١٥ ماده اي خاتمي آن جا متبلور مي شود كه نسبت به اقتصاد سياسي اسلامي- امپرياليستي سكوت برقرار است. اقتصاد ضد مردمي و ضد ملي اي كه علت علّي نابساماني و بحران فزاينده ي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي در ايران است.

 

 بايد به اصلاح طلبان و شخص خاتمي هشدار داد كه دستشان را در دست آخرين نخست وزير شاه نگذارند!

گذار از ديكتاتوري، بدون گذار از اقتصاد نئوليبرال، راه اصلاحات بنيادين را در ايران مي بندد. تحولات انقلابي توسط توده هاي زحمتكش و محروم در روند متين و هوشمندانه ي انقلابي تحقق خواهد يافت! اين نيازي تاريخي است. در اين امر ترديدي روا نيست.

اصلاح طلبان صادق مي توانند و بايد در اين رود اصلاح طلبانه ي بنيادين و مسالمت آميز توده ها نقشي سازنده ايفا سازند. به اين منظور مي توانند آن ها با پذيرش نيازها و خواست هاي به حق اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي توده ها، به مبارزه ي آنان بپوندند. به خواست پایان دادن به‌خصوصی سازی و آزاد سازی اقتصادی!

بايد خواستار گذار از ديكتاتوري و اقتصاد ضد مردمي و ضد ملي اسلامي شد كه ديكته شده توسط سازمان هاي مالي امپرياليستي از قبيل صندوق بين المللي پول و بانك جهاني است.

بايد با دفاع از «وحدت ملي» خواستار يك بحث و بررسي عمومي و آزاد درباره ي آينده ي اقتصادي- اجتماعي جامعه ايراني شد. حزب توده ايران به اين منظور برپايي جبهه متحد خلق را پيشنهاد مي كند كه با تنظيم چنين برنامه مردمي- دمكراتيك و ملي براي اقتصاد كشور، شرايط آزادي انتخاب را در جامعه براي مردم ايجاد می سازد.

2 Comments

  1. انوشه

    مقاله بجا و درست است. تنها ایرادی که بدان وارد است صحه گذاشتن روی خواسته دروغین خاتمی مبنی بر رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی است. در پی نامه صد نفره «اصلاح اصلاحات» به خاتمی که به ابتکار نهضت آزادی و با هدف راهیابی محمد توسلی به شورای هماهنگی اصلاح طلبان نگاشته شده بود، خاتمی با تعدادی از امضاکنندگان نامه که مورد اعتمادش بوده اند نشستی داشته که طی آن پاسخش را در سه محور بدانها می دهد: 1) عارف دست‌زدنی نیست و تغییر نخواهد کرد ۲) او (یعنی خاتمی) اهل تعامل با نظام است و از این مسیر کوتاه نمی‌آید ۳) تغییر شورای عالی اصلاح‌طلبان نیز ممکن نیست.
    خاتمی حتا این را اشاره هم داشت که به میرحسین موسوی گفته راهش تعامل با نظام است نه راهی که موسوی می‌رود. این جمله آخر به این معناست که خاتمی موافق تداوم حصر است و تنها به شرط توبه موسوی خواهان رفع آن می شود. بیهوده نیست که بجای دیدار با دختران موسوی به دیدار همسر کروبی می رود که رویکرد اقتصادیش همسو با خاتمی است: نولیبرالی.
    درخواست آزادی زندانیان سیاسی هم آنقدر اما اگر دارد که قانون اساسی نظام را در اذهان تداعی می کند.

  2. فرهاد عاصمی

    رفیق انوشه ی عزیز، ممنون برای ابرازنظر شفاف و روشنگر برای شرایط حساس کنونی. شما با باریک بینی، خواست هایی را شفاف قابل شناخت و درک ساخته اید که هنوز برای بسیاری در ایران، مبهم است.
    توده ی مردم همیشه تضاد میان موضع تسلیم طلبانه ی خاتمی ها و موضع انقلابی حزب توده ایران را درک نمی کنند. آن ها موضع متزلزل و تسلیم طلبانه ی خاتمی و دیگران را، به ناروا عین احساس مسئولیت او و دیگران برای هستی مردم ایران و سرنوشت ایران ارزیابی می کنند.
    ویژگی شرایطی که در آن بحث بااصلاح طلبان در جریان است، تشریح تضاد پیش گفته است. در چنین شرایطی نیاز به روشنگری توده ای ها و حزب طبقه کارگر انکارناپذیر است. بحثی که باید شکاف ایجاد شده را در صفوف آن ها قابل شناخت سازد، علت علی آن را توضیح دهد. نیازی که شما برمی شمرید و هر روز ضرورت شناخت آن زلال تر می گردد.
    با شما موافقم که به برخورد افتراقی به نظرات لایه بندی میان اصلاح طلبان نیاز داریم، تا بتوانیم جریان چپ نزد آن ها را جلب کنیم. اما چگونه؟
    بدیهی است که خواست ما برای پایان دادن به «حصر» همراه است با خواست گذار از دیکتاتوری و نظام سرمایه داری وابسته که مجری دستورات سازمان های مالی امپریالیستی در ایران است. مبارزه با اقتصاد سیاسی نئولیبرال- بخوان اسلامی. از این رو توضیح پیامدهای ضد مردمی و ضد ملی این سیاست وارداتی هسته ی مرکزی برخورد متفاوت را با قشربندی میان اصلاح طلبان تشکیل می دهد.
    باوجود چنین برخوردی اما نمی توان آن را به معنای شرکت در «راهی که موسوی می‌رود» ارزیابی نمود. این راه هنوز از شفافیت لازم برخوردار نیست. برای نمونه نمی توان نظرات نمایندگان آن را در خارج از کشور همیشه مورد تایید قرار داد.
    ما در واقع به مرز یا مرزهای مبارزه ی اتحادی با لایه های حاکم و پیرامونی آن می رسیم، رسیده ایم. بدیهی است که با حدث و گمانه زنی نیز نمی توان نبرد طبقاتی را در جامعه هدفمند به پیش برد. چه باید کرد؟
    به نظر می رسد که راه حل، دفاع و جانبداری از برنامه مستقل طبقاتی حزب توده ایران است. این جانبداری برای متحدان طبیعی و نزدیک طبقه کارگر، ستاره ی راهنما است. برای متحدان دور، اهرم اقناع و جلب را تشکیل می دهد. برای متحدان دورتر اهرمی است که آن ها می توانند با برخورد صادقانه به مضمون سیاست حزب طبقه کارگر، مواضع حزب توده ایران را بشناسند و چه بسا به آن نزدیک شوند.
    برای آن ها که نمی توانند و نمی خواهند به مواضع حزب توده ایران نزدیک بشوند، زیرا مرحله ملی- دمکراتیک انقلاب را برنمی تابند، سیاست مستقل طبقاتی حزب توده ایران به اهرم روشن شدن مرزها در جامعه تبدیل می شود. چنین وضعی موجب ایجاد شدن قطب بندی در جامعه می گردد.
    برای نمونه، دفاع از مالکیت عمومی- دمکراتیک توده های مردم، قطب بندی را میان سلب مالکیت کنندگان و سلب مالکیت شدگان ایجاد می سازد و تعمیق می بخشد.
    ما با چنین برخورد افتراقی در فعالیت روشنگرانه- تبلیغی خود، حربه ای را که حاکمان برای تثبیت «مالکیت خود» به خدمت گرفته اند، علیه آن ها به کارمی گیریم.
    این حربه دو سو دارد. یکی افشای حاکمات و نظرات و ایدئولوژی آنان است. سوی دیگر، ارتقای سطح آگاهی طبقاتی نزد طبقه کارگر و توده های میلیونی زیر فشار سلطه ی اقتصاد نئولیبرال- اسلامی حاکم است. روند نبرد طبقاتی چنین ژرفش می یابد. این طور نیست؟
    رفیق عزیز انوشه، شما با باریک بینی تضاد حاکم را در نظرات خاتمی نشان داده اید. زنده باید. ادامه شرکت فعال شما در توضیح مواضع حزب توده ایران و کمک به انطباق آن با شرایط تغییر یابنده ی انقلابی در لحظه ی کنونی بسیار ارزشمند است. با طرح و روشنگری درباره ی تضادها در اندیشه و کارکرد لایه های اجتماعی به کمک بیاید. دست نیازمند دراز شده را بگیرید و بفشارید.
    فرهاد عاصمی
    ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ ۱۲ اوت ۲۰۱۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *