خاك به چشم حقيقت پاشيدن! ”فريبكاري بس است، آقاي خدايي“

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩٤ / ٦٣ (١٣ اسفند)

واژه راهنما: رفيق باقر فاطمي مي نويسد.

 

اخيراً رفيق گرامي باقر فاطمي نوشتاري با عنوان ”فريبكاري بس است، آقاي خدايي“ به توده اي ها ارسال كرد. آن طور كه ابراز شد، متن براي آقاي علي خدايي نيز ارسال شده است.

بازتاب نوشتار رفيق فاطمي كه در زير مي خوانيد، چند سطر كوتاه شده است. موضوع حذف شده، بازمي گردد به موضع نويسنده در ارتباط با تدارك و برگزاري كنگره سوم حزب توده ايران. متاسفانه رفيق فاطمي نتوانست با حذف اين نكته موافقت كند. اين حذف اما مستدل و لذا ضروري است. گرچه بررسي شرايط تدارك و برگزاري كنگره سوم حزب توده ايران از ديدگاه شناختِ همه جوانبِ تاريخ حزب توده ايران ضروري است، اما طرح فردي مساله اي كه بايد در يك كميسيون صلاحيت دار حزبي مورد بررسي قرار گيرد، به روند كنوني گفتگو براي «پیش بسوی آشتی سراسری حزبی» كه رفيق سيامك مطرح نموده اند، كمك نمي كند. اهميت تقويت همبستگي توده اي ها، نگارنده را بر آن داشت، آن را از نوشتار رفيق فاطمي حذف كند. ضرورت اين حذف از اين رو نيز قابل درك است، زيرا ميان «فريبكاري آقاي خدايي» و اين مساله ارتباطي وجود ندارد!

بايد ميان اختلاف نظر سياسي ميان توده اي ها و ”تضاد منافع“ گروه هايي كه خود را توده اي مي نمايند، تفاوت قايل شد. به طور مجزا به اين مساله پرداخته خواهد شد.

 

اشاره به يك نكته ديگر كه در اين نوشتار به آن اشاره شده است، ضروري است. اين نكته بازمي گردد به روند تصميم گيري نگارنده براي انتشار دوره دوم نشريه حزبي راه توده. اين توضيح به ويژه از اين رو ضروري است، زيرا انتشار راه توده نزد رفيق فاطمي احساس وقوع يك «كودتا» را ايجاد نموده است.

همان طور كه رفيق فاطمي مي نويسد، برخي از رفقا شركت كننده در آن نشست، داوطلبانه آمادگي خود را براي شركت در هيئت تحريريه نشريه اعلام كردند. آن ها از جمله ”برومند“ و ”ژيلا سياسي“ بودند. قريب به يك سال و لااقل پس از دو ديدار، شرايط همكاري آن ها در يك هيئت تحريريه ايجاد نشد. اطلاع از راه سياسي اي كه هر دوي آن ها به آن ادامه دادند، كه رفيق فاطمي به آن در نوشتارش اشاره اي دارد، ازجمله به مساله جايگزين ساختن يك «جنبش چپ» به جاي حزب توده ايران و اين كه «حاضران در زمينه ی مسايل سياسی- ايدئولوژيک و سازمانی دارای دیدگاه واحدی نيستند و به ویژه پیرامون علل و پیآمدهای فروپاشی سوسیالیسم اختلاف نظر چشمگيری [در آن ديدار] وجود دارد»…، علت پا نگرفتن همكاري آن ها را قابل شناخت مي سازد.

در جريان آن ماه ها، ديدارهاي ديگري هم با ديگر رفقا ازجمله با رفيق فاطمي انجام شد.

علي خدايي با انتشار راه توده در مقام يك نشريه حزبي موافق نبود. اين نكته را نگارنده در موارد ديگر نيز ذكر كرده است. او مايل بود يك «كيهان لندن از چپ» منتشر سازد. فاجعه اي كه اكنون با ”راه توده“ قلابي و دزديده شده در پيش چشم توده اي ها قرار دارد.

از اين رو، نگارنده به علت احساس مسئوليت و تعهد به وظيفه اي كه رهبري وقت حزب بر دوشش گذاشته بود، و براي انجام آن به خارج از كشور گسيل شده بود، اقدام به انتشار شماره اول راه توده ي دوره دوم نمود كه موجود است. با انتشار شماره اول نشريه بدون همكاري علي خدايي، براي او روشن بود كه نگارنده در اجراي وظيفه خود مصمم است. او سپس با همكاري با نشريه موافقت نمود. صفحه اول شماره يك نشريه كه بيش تر ظاهر يك بولتن داشت، مطابق پيشنهاد او تغيير يافت و منتشر شد.

 

رفيق باقر فاطمي (گل آقا) نوشتار خود را چنين آغاز مي كند:

 

فريبكاري بس است آقاي علي خدايي!

تكذيب ادعاي آقاي علي خدايي ”در باره تصويب انتشار راه توده“ در جلسه [ي] شماري از اعضاي كميته مركزي حزب توده ايران

اخيراً آقاي علي خدايي، ٢٣ سال بعد از انتشار خودسرانه دور دوم نشريه ”راه توده“، تازه به يادشان آمده است كه توضيحي پيرامون مشروعيت انتشار آن به خوانندگان خود بدهكارند! ولي هيهات كه ايشان قلمفرسايي را تا آنجا به بيراهه كشانده اند كه يكسره خاك به چشم حقيقت پاشيده اند و متاسفانه از خود چيزي جز نا راستي و بي صداقي به نمايش نگذاشته اند.

آقای علی خدائی در بخش 23 یاد مانده های خود درشماره 531 نشریه ”راه  توده“  به تاریخ 12  آذر 1394  نوشته اند که : «از همین جمع عضو کمیته  مرکزی که  در کنگره  کنار گذاشته شده بودند، جلسه ای 11 نفره در شهر زولینگن آلمان تشکیل شد که دو روز ادامه داشت و در پایان بحث ها  قرار شد راه توده دو باره  منتشر شود که  شد  و ادامه دارد!»
درشماره ٥٣٦ نشریه ”راه  توده“ به تاریخ 24  دی 1394 نیز درمطلبی تحت عنوان ”راه توده و راه  دشواری که 23 سال طی شد“،  آمده است که : «جعل و دروغ  و نیرنگ و ادعا  از سرچشمه فراموشی سیرآب می شوند و پیش از آنكه حوادث همه چیز را بدست فراموشكار زمانه بسپارند، باید سر این چشمه را بست.  با همین اعتقاد بود که این یادداشت ضرورت انتشار خود را یافت. ….انصاف حکم می کند  تا  به  اجلاس  دو روزه  شماری از اعضای  کمیته  مرکزی حزب  درسال 1371 با هدف تدارک انتشار راه توده کنونی (که اسناد و صورت جلسه آن با امضای 17 تن از حاضران درجلسه،  در آرشیو راه توده موجود است)  و رفقای  تاثیر گذار در تصمیم نهایی برای انتشار آن [اشاره] بکنیم!»

نگارنده این سطور، سالیان دراز است که به دلایل گوناگون ازجمله به دلیل بیزاری از همینگونه بازی های سیاسی و دروغ  بافی ها، خود را از هرگونه فعالیت تشکیلاتی و درگیری ها و دعواهای بیهوده ی لفظی در مهاجرت به دور نگه داشته است. ولی چون این بار آقای خدائی پای او را  نیز که یکی از دعوت کنندگان و حاضرین جلسه زولینگن بوده، به میدان کشیده اند، سکوت در برابر ادعاهای غیر واقعی ایشان را جایز ندانسته و از نظر اخلاقی خود را موظف می داند که واقعیات را پيرامون هدف تدارک و تشکيل و تصميمات آن جلسه و نشریه ”راه توده“ به اطلاع علاقمندان  برساند:

قبل از هرچیزی باید بر این نکته تاکید نمود که بر خلاف ادعای آقای خدائی، ”هدف“ از تشکیل آن جلسه در زولینگن به هیچوجه «تدارک انتشار راه توده کنونی» نبود. بلکه 13 نفر از اعضای کمیته مرکزی با توجه به گزارش بهمن ماه 1370 اکثریت هیئت اجرائیه درباره چگونگی تشکیل ”کنگره سوم حزب“ که  در پلنوم فروردین ماه 1369 به تصویب رسیده  بود، نه فقط  از ”اعضای برکنار شده“،  بلکه ازهمه ی اعضای اصلی  و مشاور کمیته مرکزی منتخب کنفرانس ملی حزب  دعوت کتبی  به عمل آورده  بودند […] و همچنین «رویداد های مهم جهان و نیز اوضاع حاد سیاسی- اجتماعی ایران را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهند».  […] جلسه زولینگن تشکیل شد به این  امید که چاره‌ و راهکاری جمعی برای حل بحران پیدا بشود. این بود «هدف» واقعی جلسه زولینگن!

شاید چون نیت پنهانی و درونی  آقای خدائی برای شرکت درآن جلسه، «انتشار دوباره  راه  توده»  بوده، اکنون «هدف» از تشکیل آن را  به سود خود، چیز دیگری جلوه می دهند!

آقای خدائی در باره تعداد حاضرین آن جلسه نیز درجایی از ١١ نفر و در جای دیگری از 17 نفر سخن  به  میان می آورند!  این تناقض شاید از آنجا ناشی می شود که ایشان چون بار دوم  قصد به رخ کشیدن تعداد ”امضا“های ادعایی شان را داشته اند،  به کلی فراموش کرده اند که چند هفته پیش از آن چه  نوشته اند! واقعیت اینست که تعداد حاضرین در آن جلسه 13 نفر بودند. تعداد 5 نفر هم که موافق تشکیل آن بودند، ولی به دلیل نداشتن ویزا و یا  بیماری نتوانسته بودند در آن حضور به هم رسانند، نظرات خود را فرستاده بودند. […]

درآن جلسه، پس از بحث و تبادل نظر فراوان معلوم گردید که حاضران در زمينه ی مسايل سياسی- ايدئولوژيک و سازمانی دارای دیدگاه واحدی نيستند و به ویژه پیرامون علل و پیآمدهای فروپاشی سوسیالیسم اختلاف نظر چشمگيری وجود دارد. در پایان، همه حاضران  به اين نتيجه رسيدند که  انتشار يک  نشريه  ضرروت دارد تا از طريق آن همه توده‌ای ها بتوانند با شرکت در يک گفتگوی علنی و آزاد، هم با ديدگاه های يکديگر آشنا شوند و هم  اینکه راه برای نزديکی و همکاری  مشترک آنان، گشوده گردد.

اینجا بود که موضوع  انتشار دو  باره ”راه  توده“ را  آقایان دکتر فرهاد عاصمی و علی خدائی که انگار منتظر چنین فرصتی  بودند و با همین ”هدف“ نیز به جلسه آمده بودند، پیشنهاد کردند. ولی این پیشنهاد با مخالفت اکثریت قریب به اتفاق حاضرین درجلسه مواجه گردید. مخالفان معتقد بودند که نبايد زير نام يک نشريه  شناخته شده ی حزبی فعاليت کرد، چرا که اين عمل، درفضای آکنده به پيشداوری توده‌ای های پيرامون ”نامه ی مردم“ می‌تواند، همانگونه که بعد از انتشار خود سرانه ”راه  توده“ نیز دیدیم، به سوء تفاهم و پراکندگی بيشتر و رویا رویی دربين رفقا دامن بزند و در اذهان  عمومی نیز ایجاد تشویش و یا شبهه درباره انشعابی دیگر در حزب بکند. در پایان جلسه، خود آقايان خدائی و عاصمی نيز همراه جمع به اين نظر رأی موافق دادند. هیئت  تحریریه ی داوطلبانه ای  با شرکت  خود آقایان و چند  نفر دیگر برای تدارک و انتشار نشریه  جدید انتخاب شد و قرار بر این گردید که این هیئت، بیانیه مربوط به اجلاس را تنظیم و منتشر نماید  و در اولین نشست  خود، نام نشریه را تعیین بکند. بیانیه ی  نشست کمیته  مرکزی در شهریور ماه انتشار یافت و خلاصه ای از آن در نشریه شماره 45  کار اکثریت  به تاریخ  22  مهرماه 1371  که  لینک آن  پیوست می باشد، منعکس گردید. اما هنوز آن هیئت تحریریه هیچ جلسه ای برای تدارک انتشار نشریه تشکیل نداده بود که به یکباره ”راه توده“ منتشر شد و معلوم گردید که آقایان عاصمی و خدائی خودسرانه و بدون اطلاع هیئت تحریریه،  اقدام به انتشار آن کرده اند!  به غیر از کودتا از طریق نقض آشکار ابتدایی ترین اصول کار تشکیلاتی و موازین اخلاقی و زیر پا نهادن تصمیمات جمع و از پشت خنجر زدن به رفقا و دوستان، چه  نام دیگری می‌توان بر این کار آقایان گذاشت؟!  آیا این حرکت کودتایی ناشرین خودسر ”راه  توده“ در رابطه  با حاضران درجلسه  زولینگن  که با آنها به  توافقی در باره انتشار یک نشریه رسیده بودند [ف ع: پيش تر به آن اشاره شد …] کودتای بعد از توافق، آیا ناجوانمردانه تر از کودتا بر سر اختلاف نیست؟!

ناشرین خودسرِ ”راه توده“، به اعتراضات اعضای هیئت تحریریه منتخب و برخی از حاضرین درجلسه زولینگن هیچگونه اعتنائی نکردند و همچنان به کار عهد شکنانه و جمع ستیزانه خود ادامه  دادند تا آنکه بعد از مدتی،  بنا به  نوشته آقای عاصمی در سایت توده ایها، آرشیو و دار و ندار نشریه ”راه توده“  توسط  آقای علی خدایی از زولینگن به برلین منتقل گردید و بدین ترتیب  آقای عاصمی نیز کنارگذاشته شد و علی ماند و حوض اش با عده ای  بی خبر از همه چیز! يعنی آقای خدائی با یک کودتا در کودتا، همه چیز را  قبضه و غصب کرده و به طور کامل در اختیار خود گرفتند! سال هاست که آقای دکتر عاصمی،  نشریه ”راه توده“ی آقای خدائی را «راه توده  قلابی و دزدیده  شده» می نامند!  اگر واقعیات غیر از این است، آقای علی خدائی بفرمایند و بگویند که پس چگونه است و از آن هیئت تحریریه  و از آن 17 نفر ادعایی شان که گویا برای انتشار ”راه  توده“ کنونی ”امضاء“  داده اند، چند نفر با ایشان  و با «شورای  سردبیری  راه  توده» همراهی و همکاری داشته اند و دارند؟!

لازم به یاد آوریست که برخلاف ادعای آقای خدایی، هیچ ”صورت جلسه ای“ به صورت کتبی درآن اجلاس کمیته مرکزی تنظیم نشد که کسی هم آن را امضاء کرده باشد! همه قول و قرارها براساس اعتماد رفیقانه و به صورت شفاهی انجام گردید. حال،  برای راستی نمایی، بجاست که  آقای خدائی، آن ”صورت جلسه“ و ”امضاء“های ادعایی شان را از «آرشیو راه توده» خود در آورده و منتشر نمایند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!

در پی بی اعتنایی آقایان به اعتراضات نسبت به انتشار خودسرانه ”راه توده“، نشریه ای به نام ”پیام فردا“ توسط تعدادی از اعضای هیئت تحریریه منتخب، در برلین انتشار یافت و در اولین شماره آن، بیانیه ی اعضای کمیته مرکزی و توضیحاتی پیرامون نشست زولینگن و سرمقاله ای با عنوان ”بسوی آینده با گامهای نو“ درج گردید. در هیچکدام از این مندرجات  سخنی از ”تصویب انتشار دوباره راه  توده“، به چشم نمی خورد.  در بیانیه کمیته  مرکزی در باره انتشار یک نشریه چنین آمده است: «اجلاس کمیته مرکزی با توجه به اهمیت مسائل نظری و سیاسی مطرح در برابر جنبش چپ [! ف ع] و از جمله حزب توده ایران [!، ف ع]، بر ضرورت ایجاد امکانات مطبوعاتی لازم  جهت انتشار نظرات  و تلاقی دیدگاه های گوناگون به منظور دستیابی به پاسخ های رهگشا در شرایط دشوار و بغرنج کنونی، به عنوان یک  وظیفه عمده در این مرحله از فعالیت سیاسی تاکید کرد.»  درسرمقاله ”پیام  فردا“، بعد از نقل همین مصوبه، اینگونه به آن استناد شده است: «نشریه حاضر کوششی است در این راستا و با اتکاء به تدابیر در نظر گرفته شده در این نشست.»  نشریه ”پیام فردا“ پس از انتشار چند شماره  به دلایل گوناگون تعطیل شد، ولی آیا  فقط همان چند شماره و مطالب مندرج در آن،  خود به تنهایی دلیل قاطع و روشنی بر این نیست که آقای خدائی در باره «تصویب انتشار دوباره راه  توده» در جلسه زولینگن صادقانه سخن نمی گویند و از همان «چشمه‌ای» آب می‌خورند که ادعای بستن سر آنرا دارند؟!

این هم آیا جای شگفتی و درنگ ندارد که آقای علی خدائی اکنون پس از 23 سال با دستپاچگی تمام از «تصویب انتشار دو باره راه توده» درجلسه کمیته مرکزی زولینگن خبرمی دهند و انتشار آن را به نام 17 نفر جا می زنند؟!  آقای خدائی اگر راست می گویند پس چرا این خبر را همانند نشریه ”پیام فردا“ درهمان سرمقاله اولین شماره ”راه توده“ شان تحت عنوان ”سلامی دوباره“ اعلام نکردند تا برای خود و ”راه  توده“ شان حقانیت و مشروعیت قانونی کسب نمایند؟  نشریه ”راه توده“  که نه تنها در اولین شماره خود بلکه درهمه شماره هایش در این 23 سال، در باره جلسه زولینگن و مصوبات آن، سکوت کامل و مطلق اختیار کرده و تاکنون سخنی در این باره ننوشته است، چگونه است که به یکباره خود را نماینده تام الاختیار آن جلسه کمیته مرکزی قلمداد می نماید؟!

روایت آقای خدائی در بخش 23  ”یاد ماندها“یشان در ”راه  توده“ شماره 531  درباره دیدار و گفتگوی ایشان با رفیق خاوری در برلین بعد از فروپاشی کشورهای سوسیالیستی،  واقعاً خواندنی  و درس آموز است! ایشان درحالی که مدام در ”راه توده“شان از پراکنده کردن نیروهای حزب در مهاجرت توسط رفیق خاوری ناله سر می دهند، در این روایت، با افتخار و مباهات اعتراف می‌ نمایند که در آن دیدار به رفیق خاوری گفته‌ اند که برای برکناری اکثریت اعضای هیئت سیاسی و اعضای معترض کمیته مرکزی، «من در کنار شما هستم»  و به ایشان درس هم داده‌ اند که نیازی به  کنگره نیست، بلکه با تشکیل یک پلنوم هم می ‌توان آن‌ ها را کنار گذاشت!  شگفتی آور نیست که اکنون آقای  خدائی بعد از 23 سال، مسئولیت انتشار ”راه  توده“ را می‌ خواهند به گردن همان‌ هایی بیاندازند که بنا بر اعتراف  خود، طرفدار برکناری آنان  بوده اند؟!  از روایت آقای خدائی این هم به خوبی پیداست که ایشان هیچگونه اطلاعی از مصوبات پلنوم  فروردین ماه  69  نداشته‌ اند و هنوز هم  ندارند. و گرنه لااقل باید این را می دانستند که تدارک برای تشکیل کنگره حزب، نه تصمیم فردی رفیق خاوری بلکه  مهم ترین مصوبه  همان پلنوم […] بود. آقای خدائی، وقتی به معترضین و منتقدین پیوستند که متوجه گردیدند که خودشان نیز برکنار شده اند!

به راستی  که ادعای دروغین اخیر آقای خدائی در باره «تصویب انتشار راه توده کنونی در جلسه زولینگن»، حیرت انگیز و باور ناکردنی و بیسابقه است! آخر، درحالیکه هنوز حاضرین آن جلسه در قید حیات اند  و همه ی اسناد و مدارک مربوط به آن نیز موجود است، چگونه می توان اینگونه بی پروا و آشکارا همه چیز را و همه  واقعیات مربوط به آن جلسه را وارونه جلوه داد و نام چنین کار زشتی را «بستن سر چشمه جعل و دروغ  و نیرنگ و ادعا»  نهاد؟! چگونه می‌توان با مشتی ادعاهای دروغین و ساختگی، سر آن چشمه‌ را بست؟!

این،  نخستین بار نیست که آقای خدائی آگاهانه و هدفمندانه دست به تحریف واقعیات می زنند. ایشان بیانیه مربوط به فوت کیانوری را که به ‌امضای بیش از 100  نفر از کادرهای توده‌ ای و اکثریتی رسیده بود، سانسور کردند و آن را با حذف عبارت «استبداد حاکم بر کشور» بدون هیچگونه توضیحی، در”راه توده“ به چاپ رساندند!

سرتاسر ”یاد ماندهای“  آقای خدائی در ”راه توده“  نیز که قبلا تحت عنوان ”نا گفته ها“ منتشر می شد، ملغمه ایست از یک سری واقعیات و چند سری از توهمات و شنیده ها و حدس و گمان ها و تحریفات و بافته های ذهني ایشان که  گاهی مورد بازبینی  و دستکاری  و تغییرات و اصلاحات قرار می گیرد و تحویل خوانندگان داده می شود. نشریه ”راه توده“ نام یک نشریه شناخته شده حزبیست و حتا سردبیر قانونی آن  نیز حق انتشار یاد مانده های خود را در آن ندارد. آقای خدائی که  سردبیر غاصب و خود خوانده‌ ای بیش نیستند، با چه مجوزی و به چه حقی خاطرات خود را در آن می‌نویسند و لیست  اسامی اعضاي کمیته مرکزی منتخب کنفرانس ملی و یا  کسانی را که از زندان بیرون آمده‌ اند و یا برای انجام  ماموریت حزبی از شوروی و افغانستان  به ایران می رفته اند را در آن به چاپ می رسانند؟

آقای خدائی در یاد ساخته های خود به گونه ای سخن می گویند و طوری داستان می سازند که گویا همیشه و در همه جا، ابتکارات خارق‌ العاده و کشفیات محیرالعقول و فتوحات  بسیار بزرگی از ایشان سرزده است!  برای نمونه،  توجه خوانندگان را به بزرگنمایی های ایشان در باره  نشریه ”همراهی“ و یا  کشف عوامل  نفوذي رژیم  و مجاهدین در 30  حوزه حزبی تهران در ”راه  توده“ شماره 509 و تکذیبیه یکی از اعضای سابق کمیته مرکزی فدائیان اکثریت  نسبت به ”فتوحات ناکرده آقای خدائی“ برای نجات رهبران اکثریت و انتقال آنها به افغانستان که  لینک آن در ذیل  به پیوست می باشد، جلب می کنم.

آقای خدائی درباره شعار سرنگونی رژیم که درکنفرانس ملی حزب به تصویب رسید نیز از روی صداقت حرف نمی زنند. این ادعای ایشان که گویا چون مخالف آن شعار بوده اند، وقت برای صحبت کردن در کنفرانس نگرفته اند، دیگر از آن حرف هاست!  و این درحالیست که آن شعار به اتفاق آراء  به تصویب رسیده بود، یعنی خود ایشان هم به آن رای مثبت داده اند!

در باره شعار ”طرد رژیم ولایت فقیه“ هم آقای خدائی طوری قلمفرسایی  می نمایند که  گویا  این شعار دراجلاسی  موسوم  به  ”کنگره سوم“ که نه ایشان و نه اکثریت اعضای هیئت سیاسی و کمیته  مرکزی در آن حضور داشتند، به تصویب رسیده و از آن به بعد به سیاست رسمی حزب تبدیل شده است! در صورتیکه چنین نیست و ایشان به این شعار نیز که درپلنوم کابل به اتفاق آراء تصویب و جایگزین شعار سرنگونی شد، رأی داده اند!

جای بسی سئوال است که چرا آقای خدائی با  وارونه  جلوه دادن واقعیات، سعی تمام بر این دارند که به خوانندگان خود چنین القاء نمایند که گویا ایشان همواره و از همان ابتدا به همین سیاست کنونی خود که آن را  در ”راه توده“  تبلیغ می کنند، اعتقاد داشته‌ اند و لاغیر!  بمباران دائمی فکری خوانندگان با تکرار این حکم گمراه کننده که گویا سیاست ”راه توده“  بهترین و درست‌ ترین سیاست هاست  و هر کس که آن را نپذیرد، اصلاً  توده ای و یا سیاسی نیست، از کدام  خم رنگرزی بیرون آمده است؟ در حزب توده  ایران، از بدو تاسیس آن تاکنون همیشه بر سر مسائل سیاسی اختلاف نظر وجود داشته است. هیچ حزبی در این دنیا و زندگی نمی ‌توان یافت که همه اعضا و هوادارانش در باره مسائل سیاسی روز از قبیل شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات، عین هم فکر بکنند. سیاست  و خط مشی هر حزب  و سازمان سیاسی در همه جای دنیا،  براساس برآیند دیدگاه ها و کارپایه‌ ها و پلاتفرم های گوناگون اعضاء  و جناح ها بعد از نظرخواهی و بحث و جمع‌ بندی و رأی گیری، تدوین و ترسیم  و تعیین می‌شود و نه  برحسب تبعیت  کورکورانه اعضاء و هواداران از دیدگاه شخصی این یا آن فرد یا رهبر که به جای خود محترم هست. آقای خدائی که  فقط کار مطبوعاتی می‌کنند و هیچگونه فعالیت تشکیلاتی ندارند و نظر خود را درهیچ ارگان حزبی  به رأی نگذاشته و به تصویب اکثریت نرسانده اند، چرا و به چه حقی از جانب همه توده ای ها سخن می گویند؟

نگارنده،  در باره  تبدیل نشریه  ”راه توده“ توسط آقای خدائی به تریبونی برای تبلیغ خود و تلقین و تحمیل نظرات شخصی سیاسی دنباله روانه خود به دیگران و نیز درمورد  جنجال آفرینی های ژورنالیستی و موضعگیری های سیاسی آمیخته به  تضاد و تناقض و توجیه و مغلطه گویی ایشان در ”راه  توده“ و همچنین درباره  شیوه  برخورد مطلق گرایانه و آمرانه و تحقیر‌آمیز و متکبرانه و تمسخرآمیز ایشان با مخالفین نظری خود اعم از توده‌ای و غیر توده‌ای  و با شخصیت ها و نیروها و سازمان های سیاسی مخالف رژیم، نمونه های زیادی  برای ارائه دارد، ولی چون پرداختن به آنها در این نوشتار نمی گنجد، آن را به فرصت دیگری موکول می کند.

نا گفته  نماند که من با وجود همه این ها، شیوه برخورد رفیق خاوری و طرفداران شان را نیز در رابطه با آقای خدائی درست نمی دانم.  بدون ارائه شواهد و دلایل و اسناد و مدارک محکمه پسند سزاوار نیست که کسی را رسما در ملا عام متهم به همکاری امنیتی با رژیم  کرد. حرکات عجیب و غریب آقای خدائی می‌تواند از روی جاه طلبی و خود بزرگ بینی و ناراحتی از برکناری  و کج فهمی وغیره هم باشد. به نظر می‌آید که ایشان  اساساً برداشت درستی از کار و فعالیت حزبی و تشکیلاتی ندارند و آنرا با حرفه خود که روزنامه نگاریست، اشتباهی می گیرند. و گرنه مغرورانه نمی نوشتند که چه  کار خوبی کرده‌ اند که از تحویل دادن شاخه‌ های سازمان مخفی و یا اسناد حزبی به حزب، طفره رفته اند!

در پایان، آقای خدائی را خیرخواهانه فرا می‌خوانم که اندکی هم به کرده ها و نا کرده های خود بیندیشند و دست از فریبکاری بردارند و از خود شهامت اخلاقی نشان دهند و مسئولیت غصب ”راه توده“ را که خود سرانه منتشراش می کنند و هرچه را که دلشان خواست درآن می نویسند، خود نیز به گردن گيرند و بار آن را بر دوش من و دیگران نیندازند. آقای خدايی بجاست بدانند که با نا راستی و تحريف واقعیات،  نمی‌ توان ره به جائی برد و برای انتشار ”راه توده“ و سیاست آن مشروعيت و حقانيت کسب کرد!

باقر فاطمی (گل آقا) – فوریه 2016 / ٣٠ بهمن ماه 1394


http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/desamr/531/yad23.html

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/janvye/536/rahetude.html

http://www.iranarchive.com/sites/default/files/sanad/fadaiian_aksariiat45_1.pdf
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=19345

http://www.tudehiha.com/
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/juan/509/yad%201-%2010.html

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *