مقاله شماره: ١٣٩١ / ٢١ (٨ شهريور)
واژه راهنما: پيوند تضاد اصلي و تضاد عمده روز در ايران. امكان تغيير تضاد عمده. هر جريان واقعا ضد امپرياليست در ايران تنها با محك كوشش و مبارزه آن براي ايجاد شدن يك جنبش دموكراتيك و مردمي در كشور شناخته و تعيين مي شود. شناخت توده اي هاي صادق تنها با محك دفاع آن ها از خط مشي انقلابي، يعني برنامه ”حداقل كارگري“ حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران و كوشش براي تحكيم و تدقيق اين خط مشي، ممكن و مجاز است.
تارنگاشت ”عدالت“ كه اين روزها همه پرده ها را كنار زده و با صراحت از دولت احمدي نژاد و سياست هاي اقتصادي اعمال شده توسط او دفاع مي كند، نگران چيست؟ چه چيز انگيزه ”عدالت“ براي به اصطلاح برخورد ”انتقادي- افشاگرانه“ به مقاله هاي نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران مي باشد؟ نگران «نه» گفتن «طبقه كارگر هوشمند ايران» به دعوت نامه مردم است براي پيوستن به جنبش انقلابي مردم، آن طور كه در نوشتار ”در بر همان پاشنه مي چرخد“ (١٢ مرداد ١٣٩١) در اين تارنگاشت ادعا شده است؟
قطعا حال و وضع «كله گنجيشگي هاي نخودي» از هر نوع آن كه همانجا به باد تمسخر گرفته مي شوند، نيز نمي تواند علت نگراني ”عدالت“ باشد!
علت نگراني را بايد در جايي ديگر جستجو نمود: در اين واقعيت كه خط مشي انقلابي حزب توده ايران گام به گام سيماي واقعي خود را مي شكفد و با نشان دادن راه نبرد براي دست يابي به هدف هاي دموكراتيك و سوسياليستي طبقه كارگر ميهن ما، يعني ”برنامه حداقل كارگري حزب“ (سيماي مردمي حزب توده ايران)، به تحكيم جايگاه خود به مثابه پيشقراول نظري- سياسي طبقه كارگر دست مي يابد!
بدون ترديد مي تواند كنگره ششم پيش رو در اين زمينه نقش قاطع و تعيين كننده ايفا كرده و گامي كيفي به پيش باشد!
هدف اين سطور، پاسخ به پـُر گفتن هاي ”عدالت“چي هاي شناخته شدهِ ”كله خر“ (”خر“ در اين رابطه بايد به معناي ”بزرگ“ فهميده شود!) نيست كه اين بار خود را در پس ”بي نام“ي پنهان كرده و به اصطلاح به تجزيه و تحليل مقاله ”پيش به سوي جبهه گسترده ضد ديكتاتوري“ در نامه مردم شماره ٨٩٢ پرداخته اند.
هدف نشان دادن اين نكته است كه در اين نوشتار نيز نظرها و تزهاي مطرح شده، در يك روند علمي مستدل نمي شوند، بلكه تنها به كمك تز اثبات نشده ديگري، گـويـا به اثبات رسانده مي شوند. براي نمونه، اين ”بي نام“ها …، «يكدست شدن حاكميت» جمهوري اسلامي را به مفهوم توافق همه لايه هاي حاكميت سرمايه داري بر روي اجراي يك برنامه اقتصادي مشترك، يعني توافق بر روي بخش ”زيربنايي“ هستي اجتماعي كه در «تحليل نهايي» (ماركس- انگلس) بخش ”روبنايي“ را تعيين مي كند (نامه انگلس به ژوزف بلوخ، ٢١ سپتامبر ١٨٩٠)، درك نمي كنند! از اين رو اين مدعيان ”ماركسيست- لنينيست“ كه گويا براي دفاع از منافع طبقه كارگر ايران، دفاع از ”خرده بورژوازي“ و نماينده آن محمود احمدي نژاد را به كارگران توصيه مي كنند، به جاي مستدل ساختن نادرست بودن تز «يكدست شدن حاكميت»، به اين بسنده مي كنند كه با طرح نظرها و اختلاف هاي نمايندگان لايه هاي متفاوت حاكميت سرمايه داري — تا حد همسر هاشمي رفسنجاني، «شعار ”راي من كو؟“ و فرياد ”يا حسين، ميرحسين“ در سناريوي پيش بيني شده هاشمي … ”اگر تقلب بشه، ايران قيامت مي شه“ …» وغيره وغيره –، درست بودن تز «يكدست شدن حاكميت» را گـويـا نفي كرده و آن را به اصطلاح نادرست مي نمايانند. آن ها در همين رابطه (بحث درباره نادرست بودن «يكدست شدن حاكميت») منبر نشين گونه، سري هم به صحراي كربلا زده و با هدف ”جوسازي“ در ”جنگ رواني“ آموخته از دستگاه هاي تبليغاتي امپرياليستي، اضافه مي كنند كه: «جالب اين كه مدعيان تقلب و كودتاي انتخاباتي هنوز نتوانسته اند سندي در تائيد ادعاهاي خود ارايه دهند.»
اين به اصطلاح شيوه ”ماركسيست- لنينيستي“ براي نادرست اعلام كردن و مردود دانستن تز «يكدست شدن حاكميت» در سه پاراگراف بعدي كه تقريباً نيم صفحه نوشتار را پر مي كند، ادامه دارد. در آن ها، ”بي نام“ها …، انواع تزها را مطرح مي سازند. براي نمونه: «روندهاي سياسي در دو سال و اندي گذشته نشان داده است كه …»، اما ديگر كلمه اي به منظور استدلال براي نفي تز «يكدست شدن حاكميت» جمهوري اسلامي، به رشته تحرير در نمي آورند. ”بي نام“هاي ”كله خر” (همان طور كه بيان شد، ”خر“ در اين رابطه بايد به معناي ”بزرگ“ فهميده شود!) اميدوارند كه خواننده در آب گل آلودي كه آن ها درست كرده اند، فراموش كرده باشد كه «يكدست شدن حاكميت» ريشه در عينيت سياست مشترك زيربنايي لايه هاي حاكم سرمايه داري دارد و به علت وجود اختلاف بر سر تقسيم مواهب ميان خودشان در روند چگونگي اجراي اين سياست، نفي نمي شود.
اين كه روند ”خصوصي سازي“ از دو مرحله تشكيل مي شود، امري شناخته شده است.
گام اول، ايجاد كردن شرايط حقوقي براي اين سياست ضدمردمي است. زماني كه مالكيت واحدهاي دولتي در بورس سهام ارايه مي شود، گام نخست برداشته شده است. خريدار، حتي اگر شركت جديد ”دولتي“ يا شبه دولتي نيز باشد، در ايجاد شدن شرايط حقوقي ”خصوصي سازي“ تغييري ايجاد نمي كند.
با خريد واحد و يا بخش هايي از آن توسط خريدار، كه اغلب يك شركت سهامي است، گام دوم اجراي سياست ضدمردمي ”خصوصي سازي“ برداشته شده است. گامي كه مي تواند در روز بعد، با سود و يا ضرر به شخص سومي، ازجمله به سرمايه گذار خارجي، واگذار گردد و غيره وغيره.
تبديل بيمارستان هاي شهري- دانشگاهي در آلمان به بيمارستان هاي خصوصي با اين ترفند در روندي عملي شد كه در ابتدا با تبديل نمودن شكل حقوقي بيمارستان هاي شهري و … به ”شركت سهامي خاص“، گام حقوقي در اين راه برداشته شد. اين شركت هاي سهامي خاص به طور صد در صد در مالكيت شهر يا ايالت باقي ماندند، اما به واگذار ساختن بخش هايي از وظايف بيمارستان به شركت هاي خصوصي پرداختند. بخش هايي كه براي نمونه تهيه غذا بيماران را تامين مي كرد. نهايتاً كليت ”شركت سهامي خاص“، در تكه هاي متفاوت، به مالكيت انواع شركت هاي خصوصي سرمايه گذاري درآمد كه به طور متوسط هر يازده ماه، به شركت ديگري فروخته مي شد. اين روند به دنبال مبارزات مردم شهرها، در برخي از شهرها در آلمان به روندي معكوس تبديل شده است. ازجمله شهر زولينگن در آلمان، فروش نيمي از ”شركت سهامي خاص“ ايجاد شده براي تامين بخش خدمات شهري شهرداري، تهيه آب آشاميدني، برق، جمع آوري ذباله و … را كه ده سال پيش با ترفند برشمرده شده درباره فروش بيمارستان ها، ”خصوصي سازي“ كرده بود، در تاريخ ٢٤ اوت – چهار روز پيش -، زير فشار مبارزات مردم در اين شهر، بازپس گرفت.
”بي نام“ … در ”پي نويس“ شماره ٤ نوشتار خود با بلند كردن انگشت، مي خواهد «ناديده گرفتن و وارونه جلوه دادن نويسندگان ”نامه مردم“» را به اصطلاح چوب زده (و از قول دكتر محمد نهاونديان در گفتگو با ”اعتماد“ – بدون ذكر نام او و ”اعتماد“ -) و خاطر نشان مي كند كه «جا به جايي مالكيت در ساختار دولتي، خصوصي سازي نيست»! زهي كند ذهني! خوب است اين ”كله خر“ها (…) به كتاب ”خصوصي سازي در آلمان“ (ISBN 3-89691-630-0) كه توسط ورنر روديگر نگاشته شده است مراجعه كنند، تا با همه جوانب دو گام برشمرده شده در روند اجراي برنامه خصوصي سازي آشنا شوند!
نمونه ديگر، بحثي است كه در ارتباط با برنامه ديكته شده صندوق بين المللي پول براي حذف يارانه ها طرح مي شود. ”بي نام“… در صفحه دوم نوشتار خود به طور غيرمستقيم، به عبارت ديگر با گل آلوده كردن آب، تز جديدي مطرح مي كند. او با به ميان كشيدن پاي «جريانات سياسي هم رزم در كودتاي مخملي»، اين ادعا را مطرح مي كند كه گويا تفاوتي ميان «حذف يارانه ها» و «هدفمندي يارانه ها» وجـود دارد. ”بي نامِ كله خر“ … تنها به علت گويا «فشار اين نيروها در جهت حذف يارانه ها، به جاي هدفمندي يارانه ها …»، به اين نتيجه گيري ”ماركسيست- لنينيستي“ و لزوماً ”علمي“ مي رسد كه پس چنين تفاوتي ميان آن ها وجود دارد. ”بي نام“ … با هيچ كلمه يا جمله اي خود راساً وجود تفاوت ادعايي خود را مطرح نمي كند و درستي ادعاي خـود را به اثبات نمي رساند!
اما از اين ”تز“ بي پايه و اساس و سرهم بندي شده از نظرياتي كه به اين آن نسبت مي دهد، به اين نتيجه گيري نايل مي شود كه پرداخت رقمي براي چند ماه به خانواده ها كه دولت احمدي نژاد عملي مي كند، شيوه مبارزه با دستور صندوق بين المللي پول است كه خواستار خذف يارانه ها مي باشد و حزب توده ايران بايد از آن دفاع كند! مبارزه با برنامه سرمايه مالي امپرياليستي نه هدف احمدي نژاد و نه ”بي نام“ … است و لذا او ضرورت اين مبارزه را حتي طرح هم نمي كند!
اين در حالي است كه هدف حذف يارانه ها كه ارگان هاي مالي امپرياليستي خواستار آن هستند، يك سان سازي سطح قيمت ها در سراسر جهان مي باشد. امري كه با گراني به دنبال اجراي اين طرح، ازجمله در ايران، عملي شد. نامه مردم (شماره ٩٠١ http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1718) در مقاله ”اثرهاي زيان بار تحريم هاي اقتصادي بر زندگي زحمتكشان و مسئوليت نيروهاي مترقي“، نرخ تورم را بر پايه آمار رسمي ٢٣ درصد اعلام كرد. پرداخت چند ماهه وجهي به خانواده ها، اگر هم واقعاً تا پايان دوره چند ماهه تعيين شده عملي گردد، تغييري در اجراي برنامه امپرياليستي به وجود نمي آورد، چه رسد به آن كه مبارزه اي عليه آن باشد.
همان طور كه مي دانيم، چندي پيش احمدي نژاد، سود بانكي سپرده ها را ٤ درصد تقليل داد. همه با فرياد سر و صدا، فغان سردادند – ”كارشناسان“ بي بي سي و صداي آمريكا، چه ها كه نگفتند … -. ”عدالت“چي ها اقدام دولت دهم را دستاوردي بزرگ مي دانند! اين كه سود ٢٠درصدي براي سپرده ها، نمي تواند جز با پول فروش نفت تامين گردد، حتي ”كارشناسان“ بي بي سي و صداي آمريكا نيز همنوا بودند. اين عجيب هم نيست، مگر در كشوري كه توليد داخلي در حال نزول و توليد ناخالص ملي در حال سقوط است، منبع ديگري براي تامين چنين سود كلاني براي لايه هاي مياني جامعه وجود دارد؟ البته كه خير! ”عدالت“چي ها و ازجمله ”بي نام“هاي ”كله خر“ … اين اقدام احمدي نژاد را نشان ”مردمي“ بودن او اعلام نمودند، زيرا گويا گوش صاحبان نقدينگي را بريده است!
نقدينگي در دست همين صاحبان ثروت، در ٦ سال ١٣٨٤ تا سال ١٣٩٠، از ٩٢ هزار ميليارد تومان به ٣٥٢ هزار ميليارد تومان بالغ شده است! (نامه مردم، همانجا). در حالي كه رشد نقدينگي سرمايه مالي هرز و سوداگر در سطح جهاني سي درصد در سال است، طبق آمار ارايه شده، اين رشد در ايران از مرز ٥٠ درصد نيز گذشته است! با تقسيم پول فروش نفت، «فابريك سرمايه دار سازي» دوران سلطنتي (زنده ياد جوانشير، ”اقتصاد ملي“، ص ١٢٣) در جمهوري اسلامي نيز به كار خود ادامه مي دهد. اين بار نام خائن ها به منافع توده هاي كارگر و محروم، حاكميت ولايي سرمايه داري و دولت جمهوري اسلامي است!
چانه زدن آقاي ”سامارآ“، نخست وزير دمكرات مسيحي يونان براي چند ماه طولاني كردن زمان اعمال برنامه ”رياضت اقتصادي“ تحميل شده توسط اتحاديه اروپايي- بانك مركزي اروپا- صندوق بين المللي پول به مردم يونان، تغييري در محتوا و مضمون اين برنامه ”رياضت اقتصادي“ ايجاد نمي كند، بلكه همان ”نمد مالي“ كردن خليفه عباسي توسط هلاكوخان مغول است. كسي كه به جاي مبارزه عليه برنامه نوليبرال امپرياليستي، محاسن مقاومت احمدي نژادگونه را تمجيد مي كند، ”كله خر“ (…) مفلوكي بايد باشد!
نكته پراهميت آن است كه دولت نهم به رياست محمود احمدي نژاد، اجراي برنامه نوليبرال امپرياليستي را در سال ١٣٨٥ به برنامه رسمي دولت خود تبديل نمود و بر حكم غيرقانوني سال ١٣٨٤ خامنه اي براي نقض اصل ٤٤ قانون اساسي صحه گذاشت. «يكدست شدن حاكميت» سرمايه داري در جمهوري اسلامي سيرآب از واقعيت تـوافـق بر روي ”زيربناي اقتصادي“، اقتصاد سياسي حاكميت سرمايه داري جمهوري اسلامي است. دولت احمدي نژاد، برنامه امپرياليستي ”خصوصي سازي و آزاد سازي اقتصادي“ را از نظر ”حقوقي“ اجرايي نمود. تحقق كامل آن البته به زمان نياز دارد. پس رئيس جمهورهاي آينده رژيم ولايي- امنيتي چه بايد بكنند؟
«تضاد اصلي»، «تضاد عمده»
”بي نام“ … كه خوب فراگرفته است سخنان خود را با نقل قول از آثار دانشمندان حزبي، رنگ و بوي ”علمي“ بدهد، اين بار زنده ياد نيك آيين را به كمك گرفته است تا گويا ثابت كند كه «نويسندگان ”نامه مردم“ يا معني ”تضاد اصلي“ را نمي دانند و يا مي كوشند با تردستي تضاد ”جنبش سبز“ با رژيم سياسي را، تضاد اصلي جامعه ما جا بيندازند.» به اين منظور، ”بي نام“ … مي خواهد تفسير خود (: «تضاد ”جنبش سبز“ با رژيم سياسي») را به عنوان «نظر آن ها»، يعني به جاي ارزيابي دقيق نامه مردم، به خورد خواننده بدهد و با تردستي كله خر …- گونه مي نويسد: «از نظر آن ها: ”در مرحله مشخص كنوني، تضاد اصلي، تضاد اكثريت قشرها و طبقه هاي جامعه ايران با روبناي سياسي ديكتاتوري و زيربناي اقتصادي بغايت ضد ملي آن است.“»
بدين ترتيب، جمله بلا ترديد دقيق نامه مردم چنين است: «در مرحله مشخص كنوني، تضاد اصلي، تضاد اكثريت قشرها و طبقه هاي جامعه ايران با روبناي سياسي ديكتاتوري و زيربناي اقتصادي بغايت ضد ملي آن است.»
اين تعريف، تعريف علمي از تضاد اصلي در جامعه كنوني ايران است، صرفنظر از آن كه ”جنبش سبز“ در كليت آن و يا در لايه هايي از آن، تضاد اصلي را شناخته و درك كرده باشد، يا خير! اين تعريف از تضاد اصلي، همان طور كه ”عدالت“چي ”بي نام“ … خود از كتاب زنده ياد نيك آيين نقل كرده است، اول، «تضاد داخلي [تكيه از من] پديده» است (نيك آيين: تضاد اصلي … تضاد داخلي پديده [است] …)، دوم، «بدون حل اين تضاد، كيفيت نوين پديد نمي گردد.»
به عبارت ديگر، مي توان از تعريف نيك آيين به اين ارزيابي نايل شد كه بدون سرنگوني رژيم ديكتاتوري كنوني و پايان بخشيدن به برنامه نوليبرال امپرياليستي كه برنامه رسمي دولت حاكميت سرمايه داري جمهوري اسلامي مي باشد، نمي تواند در ايران كيفيت نوين مرحله ”دموكراتيك- ملي“ انقلاب برقرار، راه رشد ترقي خواهانه جامعه گشوده و كوشش براي نوسازي اقتصادي- اجتماعي جامعه ايراني به كمك يك اقتصاد سياسي مردمي و ملي كه لزوماً بايستي سرشتي با سمت گيري سوسياليستي داشته باشد، به وجود آيد. مضمون مشخص اين ”سمت گيري سوسياليستي“، بايستي هنوز در بررسي دقيق و كارشناسانه علمي روشن و اعلام گشته و به كارپايه عملكرد جبهه متحد خلق تبديل گردد.
تضاد اصلي كنوني كه نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران آن را با دقت در مقاله ”پيش به سوي جبهه گسترده ضد ديكتاتوري“ (شماره ٨٩٢) برشمرده است و مورد تائيد «كله گنجيشگي» ها از همه نوع آن نيز قرار گرفته است، درست هسته مركزي خط مشي انقلابي حزب طبقه كارگر را تشكيل مي دهد كه خط فاصل ميان جنبش انقلابي و مدافعان انقلاب ملي- دموكراتيك بهمن ٥٧ از يك سو و مخالفان راست و ”چپ“ آن را از سوي ديگر تشكيل مي دهد و به درستي موجب نگراني ”عدالت“چي ها و كله خرها … نيز شده است! رسانه هاي امپرياليستي بي بي سي و صداي آمريكا و راديو فردا و ديگران كه جاي خود دارد.
تضاد عمـده
نكته اي كه بايستي هنوز روشن گردد اين نكته است كه ايـن تضاد اصلي، با تضاد عمـده روز در جامعه امروزي ايران گره خورده است. به عبارت ديگر دو تضاد بر روي يكديگر قرار گرفته و پيوند خورده اند. تضاد دوگانه اي كه آغاز عمل انقلابي براي حل آن وظيفه «جبهه گسترده ضد ديكتاتوري» مي باشد. جبهه اي كه زنده ياد منوچهر بهزادي در مقاله ”جبهه ضدديكتاتوري – مخالفت ها و پرسش ها“ (دنيا، نشريه سياسي و تئوريك كميته مركزي حزب توده ايران، سال سوم (دوره سوم)، شماره ١٠، آذر ١٣٥٥) بر مي شمرد. او در آن مقاله به يك نكته بسيار پراهميت و در عين حال حاد امروز ايران نيز اشاره دارد كه بازگو نمودن آن آموزنده است.
او در بخش «مبارزه ضدديكتاتوري از مبارزه ضدامپرياليستي جدا نيست»، با انتخاب همين زير عنوان، ضمن برجسته ساختن پيوند تضاد اصلي و تضاد عمده روز، بر اين نكته انگشت گذاشته و خاطرنشان مي كند كه بايستي با هشياري متوجه بود كه مضمون تضاد «عمده» روز، بر خلاف تضاد اصلي، مي تواند از اين لحظه به لحظه ديگر تغيير كند! او همچنين خاطرنشان مي كند كه در برابر يكديگر قرار دادن مبارزه ضدديكتاتوري و ضدامپرياليستي، نشان درك نكردن ديالكتيك مبارزه ضدديكتاتوري و ضدامپرياليستي، درك نكردن پيوند تضاد اصلي و تضاد عمده لحظه مي باشد!
به منظور برجسته نمودن اين مضمون و تفهيم آن، او در پاراگرافي مشخص مي نويسد: «حزب توده ايران همواره دو خصلت براي رژيم كنوني قايل بوده است: خصلت ضدملي، يعني وابستگي رژيم به امپرياليسم، و خصلت ضددموكراتيك، يعني شيوه ديكتاتوري و پليسي حكومت. حزب توده ايران به ويژه از آن جهت با رژيم كنوني مبارزه مي كند كه اين رژيم، زمينه حفظ و ادامه و گسترش تسلط امپرياليسم را بر ميهن ما فراهم آورده است!»
بلاترديد اشكال وابستگي رژيم سلطنتي- ساواكي و ولاي- امنيتي به امپرياليسم و نظام سرمايه داري جهاني شده و درجه شدت وابستگي متفاوت است، باوجود، اين هر دو رژيم زائده اي از اقتصاد جهاني امپرياليستي را تشكيل داده و از اين طريق «زمينه حفظ و ادامه و گسترش تسلط امپرياليسم را بر ميهن ما فراهم» آورده اند. يكي به صورت ايجاد كردن پايگاه هاي نظامي، قراردادهاي دو جانبه و … و ديگري از طريق اجراي سياست اقتصادي نوليبراليستي امپرياليستي.
با روشن شدن جوانب متفاوت رابطه ديالكتيكي مبارزه ضدديكتاتوري و ضدامپرياليستي است كه عمق و كيفيت اشاره بهزادي در مقاله ”جبهه ضدديكتاتوري …“ درك مي شود، وقتي مي نويسد: «برخي با اشاره به اين كه در شعار ”جبهه ضدديكتاتوري“ با هدف سرنگون ساختن ”رژيم استبداي شاه“، بر روي جنبه ”استبدادي و پليسي“ رژيم تكيه مي شود، نتيجه مي گيرند كه اين به معني صرف نظر كردن يا لااقل كاستن از مبارزه ضدامپرياليستي است. اين نتيجه گيري البته درست نيست و با واقعيت هم تطبيق نمي كند.» او سپس موضع قاطع و صريح حزب توده ايران را برمي شمرد كه نشان ميهن دوستي آن بوده و ستون فقرات خط مشي انقلابي حزب طبقه كارگر ايران را تشكيل مي دهد. زنده ياد منوچهر بهزادي اين نكته را در پاراگرافي مشخص چنين برمي شمرد:
«حزب توده ايران تنهـا نيرو در صحنه سياست ايران است كه نه فقط با اصوليت، با پيگيري، با استواري و با سرسختي عليه تسلط امپرياليسم، به سركردگي امپرياليسم آمريكا، بر ميهن ما مبارزه مي كند، بلكه هر جا كه به علل گوناگون، بين رژيم و امپرياليسم، بين گروه هاي گوناگون طبقه حاكمه و امپرياليسم، اختلاف و تضادي بروز مي كند، لبه تيز مبارزه خود را متوجه امپرياليسم مي سازد، زيرا در آخرين تحليل، دشمن عمده [تكيه از من] امپرياليسم است.»
درك دقيق مضمون سخنان زنده ياد بهزادي در بررسي حاضر و هم در شرايط كنوني در منطقه و ايران بسيار آموزنده است. اگر تضاد اصلي جامعه ايراني تنها با سرنگوني انقلابي رژيم ديكتاتوري حاكم سرمايه داري حل مي شود، و اين تضاد اصلي كه نامه مردم برجسته مي سازد، با تضاد عمده و روز جامعه نيز پيوند خورده است، باوجود اين، مي تواند امروز به فردا شرايطي به وجود آيد، كه مبارزه ضدامپرياليستي را به تضاد عمده و روز تبديل سازد. در چنين شرايطي بايستي «لبه تيز مبارزه خود را متوجه امپرياليسم سازيم، زيرا در آخرين تحليل، دشمن عمـده امپرياليسم است.»
عنواني كه زنده ياد بهزادي براي اين بخش از مقاله خود انتخاب كرده است، يعني «مبارزه ضدديكتاتوري از مبارزه ضدامپرياليستي جدا نيست»، مي تواند تنها به اين مفهوم فهميده و درك شود كه بايد با برپايي هر چه سريع تر و هر چه وسيع تر جبهه ضدديكتاتوري، شرايط سرنگوني انقلابي «حاكميت يكدست شده» سرمايه داري جمهوري اسلامي را ايجاد كرد و با سرنگوني آن، سد نفوذناپذيري عليه يورش احتمالي امپرياليسم، در راس آن امپرياليسم آمريكا ايجاد نمود!
– هر جريان واقعا ضد امپرياليست تنها با محك كوشش و مبارزه آن براي ايجاد شدن يك جنبش دموكراتيك و مردمي در ايران شناخته و تعيين مي شود.
– شناخت توده اي هاي صادق در اين دوران نيز تنها با محك دفاع آن ها از خط مشي انقلابي حزب توده ايران، يعني برنامه حداقل كارگري حزب طبقه كارگر ايران و كوشش براي تحكيم و تدقيق اين خط مشي، ممكن و مجاز است.