مقاله شماره: ١٣٩٥ / ٦٠ (٩ مهر)
واژه راهنما: تئوريك. سياسي
مي خواهند كمر مقاومتِ زحمتكشان و همبستگي طبقاتي را نزد پرولتاريا نابود سازند. سازماندهي موفق مبارزه نياز به آموزش انقلابي ماركسيستي دارد. شرايط نفوذ برداشت انحرافي به ارگان مركزي حزب توده ايران بايد روشن گردد. آيا ناتواني در حذف ماركسيسم- لنينيسم از برنامه حزب توده ايران راهي ديگر را دنبال مي كند؟
تحت عنوان ”جهاني شدن سرمايه و طبقه كارگر“ مقاله اي در نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران انتشار يافته (شماره ١٠٠٨، ٢٩ شهريور ١٣٩٥) (١) كه به آن به طور مختصر در مقاله ي ”مارکسیسم اندیشه ای انتقادی! «شرايط فعلي» پديده اي مرموز؟“ (٢) در توده اي ها اشاره شد.
اين مقاله كه ظاهراً ترجمه، اقتباس و … از مقاله اي است كه منبع آن در نامه مردم ذكر نشده است، با صراحت و بدون هر گونه پرده پوشي موضع جريان انحرافي اي را مطرح مي سازد كه آن را مدافعانش «خوانش جديد از ماركس» مي نامند.
همان طور كه در مقاله ي در توده اي ها اشاره شده بود، برنامه اين جريان سوسيال دموكرات راست كه مي توان آن را همان «سياست و خط مشي» بليرگونه ناميد كه در نشست اخير كميته مركزي حزب توده ايران (تيرماه ٩٥) افشا شد، حذف انديشه و اسلوب ماترياليسم ديالكتيكي از جامعه شناسي علمي، از جامعه شناسي ماركسيستي- توده اي است. (٣). به اين منظور اين انديشه ي انحرافي مي كوشد انديشه ي بانيان سوسياليسم و در راس آن كارل ماركس را به دو جزء تقسيم كند:
- ماركس انقلابي و انديشه نبرد طبقاتي را به فراموشي بسپارد؛
- ماركس دانشمند را به عنوان يك آكادميسين به موزه بفرستد!
بنگاه هاي نظري و آكادميكِ سرمايه داري دائماً به اشكال مختلف به مقابله با تفكر سوسياليستي مي پردازند. آن ها براي رسيدن به اين هدف از شيوه هاي متنوع استفاده مي كنند. در حالي كه اين بنگاه ها در هنگام ”تبادل نظر“ با افراد مترقي و غيرماركسيست بدون پروا تئوري انقلابيِ ماركسيستي را به طور مستقيم زير حمله و با انواع نام هاي ”سنتي“ و ”گذشته“ و غيره مورد پرسش قرار مي دهند، تاكتيك هايشان در برخورد با ماركسيست هاي انقلابي موذيانه و مزورانه تر است. در اين برخوردها، آن ها سعي مي كنند كه با تائيد ”بخش غير خطرناك“ ماركسيسم، بخش انقلابي آن را زير عنوان مدرنيزه كردن ماركسيسم به كلي از مفهوم انقلابي آن تهي كنند، و جامعيت و اعتبار آن را زير سوال ببرند.
اين جريان انحرافي كه يكي از نمايندگان آن در منابع فارسي زبان، شيدان وثيق است كه گه گاهي در ”اخبار روز“ نظرات خود را مطرح مي سازد، مي كوشد زبان ماركسيستي را از اين طريق نابود سازد كه براي نمونه از ”ماركسيسم“ صحبت نمي كند، بلكه از واژه ي ”ماركسي“ استفاده مي كند، تا زبان مورد نظرش جا بيفتد. (٤) مثلا، همان طور كه در مقاله در نامه مردم به كار گرفته شده است، از «اقتصاد ماركسي» سخن مي راند و آن جا كه نويسنده مقاله مي خواهد از ”اقتصاد ماركسيستي“ صحبت كند، آن را چنين بيان مي كند: «با به كار گيري مقوله هاي اقتصاد ماركسي، اين بحث مي تواند درست تر در گزاره هايي كه مي آيد، بيان شود: …».
نقش تخريب زبان ماركسيستي كه بر پايه موازين علمي از ساختار پيشرفته و پا قرص كرده ي كنوني برخوردار شده است، ظاهر امر است كه با وجود اين نشان مي دهد، كه ماركسيست ها بايد به زبان و اصطلاح هاي جا افتاده زبان خود نيز حساسيت نشان دهند. مساله اصلي، تهي ساختن انديشه ي ماركسيستي- توده اي از مضمون ماترياليست تاريخي و ماترياليسم ديالكتيكي است. آن ها مي كوشند انديشه بانيان سوسياليسم را از درون بجوند و نابود سازند. اين شيوه را مي خواهند جايگزين اعلام رسمي حذف انديشه بانيان سوسياليسم علمي از موازين ايدئولوژيك حزب طبقه كارگر سازند.
روند برشمرده شده ي ضدمنافع طبقه كارگر و در خدمت نبرد طبقاتي از ”بالا“ را مي توان به راحتي و شفافي در مضمون مقاله ”جهاني شدن سرمايه و طبقه كارگر“ در نامه مردم بازشناخت و دريافت. وظيفه سطور كنوني، كالبد شكافي اين برنامه و قابل شناخت ساختن آن است!
١- مقاله چه مي گويد؟
مقاله در آغاز با سخناني پرطمطراق اين احساس را در خواننده ايجاد مي سازد كه گويا از موضعي ”چپ“ و همچنين از موضع اقتصاددانان غيرچپ از نوع ”پل ساميولسون“، عليه روند جهاني سازي امپرياليستي موضع مي گيرد. نويسنده مي كوشد چنين القا كند كه حتي اقتصاددانان غيرچپ نيز «از همان آغاز نادرستي» پديده «جهاني شده سرمايه داري» را شناخته و آن را به مثابه پديده اي افشا شده مورد بررسي قرار داده و عليه آن استدلال نموده اند. اما اين جمله آغازين در مقاله، به قول ژورناليست ها تنها يك ”استارت“ است. ”استارت“ي است به منظور منحرف ساختن توجه خواننده هشيار از مساله اصلي و جلب آن به مساله ي غيرعمده! مساله را بشكافيم!
هدف جهاني سازي، تشديد استثمار نيروي كار!
روند جهاني سازي امپرياليستي كه در چهار دهه اخير تحت هژموني سرمايه مالي امپرياليستي اِعمال مي شود، و ”جنگ اقتصادي“ را در سطح جهان به زحمتكشان و خلق هاي زير ستم در كشورهاي پيراموني و همچنين در كشورهاي متروپل سرمايه داري تحميل نموده است، تحميل نبرد طبقاتي از ”بالا“ به زحمتكشان است توسط سرمايه مالي امپرياليستي! هدف آن تقسيم ثروت از ”پايين“ به ”بالا“ است كه با ايجاد فقر تشديد يابنده ي ٩٩ درصد از مردم و ثروتمند تر شدن يك درصدي فوقاني جامعه همراه بوده است.
اين سياست ضد انساني تحت شرايط فاشيستي- نظامي و هم چنين با ابزارهاي به اصطلاح ”دموكراتيك“ به زحمتكشان و مردم جهان تحميل مي شود. آغاز اين روند با برنامه تاچريسم، با سركوب اعتصابات كارگري در انگلستان رغم خورد و «قطره قطره مردن» بابي ساندر، مبارز ايرلندي را در تاريخ مبارزات زحمتكشان به خاطره ي تاريخ سپرد.
انعكاس چنين تشديد نبرد طبقاتي در ايران، اين واقعيت است كه كارگران ايراني براي دريافت دستمزد عقب افتاده ي خود به تخته شلاق بسته مي شوند و مبارزي همانند رفيق اصغر عظيم زاده بايد «قطره قطره مردن» را به اهرم مبارزه و نبرد جان بازانه خود بدل سازد، تا پاسخي شايسته و در خور به نبرد طبقاتي از ”بالا“ در شرايط تفوق قدرت ارتجاع و حاكميت سرمايه مالي و متحدان داخلي آن داده باشد!
تشخيص سرشت تشديد نبرد طبقاتي، تشخيص تشديد تضاد ميان ”كار و سرمايه“ در روند جهاني سازي امپرياليستي است. اين تشخيص علمي- طبقاتي، هسته ماركسيستي- تود اي را در نبرد طبقاتي در نظام سرمايه داري در جهان و ايران امروز تشكيل مي دهد.
تشخيص سرشت تشديد نبرد طبقاتي به دنبال برقراري هژموني سرمايه مالي امپرياليستي در جهان و ايران، تشخيص دو قطب تضاد اصلي را در دوران كنوني تشكيل مي دهد. قطب سرمايه مي كوشد با ابزار ”جهاني سازي“ كه آن را ”الزامات جهاني“ مي نامد و آن را به مثابه يك ”مشيت الهي“، سرنوشتي محتوم براي زحمتكشان قلمداد مي سازد، كمر مقاومت طبقه كارگر را در مبارزه ي طبقاتي بشكند!
كمر مقاومت زحمتكشان را از اين طريق بشكند كه همبستگي طبقاتي را نزد پرولتاريا نابود سازد!
سركوب سنديكاها كه تاچريسم در انگلستان آغاز كرد، همان قدر با هدف نابودي همبستگي ميان زحمتكشان انجام شد كه ”آزاد سازي اقتصادي“ و لغو و نابودي قراردادهاي دستجمعي كار، تحميل قراردادهاي سفيد امضا، اجاره داري نيروي كار و ده ها ترفند ديگر، به منظور نابودي همبستگي ميان كارگران و ايجاد ناتواني براي مقاومت در برابر فشار سرمايه دنبال مي شود. تهديد به انتقال فرصت هاي توليدي- شغلي به كشورهاي با نيروي كار ارزان، ابزار جنايتكارانه ي ديگري را در خدمت جهاني سازي امپرياليستي تشكيل مي دهد كه از آن به وسعت سواستفاده مي شود!
تنها با تشخيص دو قطب تضادِ تشديد شده ميان كار و سرمايه، يعني تضاد تشديد شده ميان زحمتكشان و سرمايه داران و پيامد ضد كارگري- ضد انساني تشديد استثمار طبقه كارگر است كه پرولتارياي انقلابي مي تواند آگاهانه به وظيفه روز خود در مقابل يورش نبرد طبقاتي از ”بالا“ عمل كرده و در برابر آن آگاهانه و هدفمند به مباره بپا خيزد.
تنها با چنين شناخت پر اهميتي، مبارزه ي جمعي و مقاومت جان بازانه و فراگير و بهم پيوسته صنفي- سياسي طبقه ي پرولتاري ممكن خواهد شد و همبستگي پرولتاريايي دو باره زنده خواهد گشت! بدون چنين شناخت آگاهانه ي از شرايط نبرد طبقاتي، بدون شناخت آموزش انقلابي ماركسيستي- توده اي سازماندهي موفق مبارزه ناممكن است!
اين است وظيفه ي روز حزب طبقه كارگر براي انتقال شناخت و آگاهي طبقاتي به درون طبقه كارگر!
٢- ”جهاني شدن سرمايه داري و طبقه كارگر“ كدام هدف را دنبال مي كند؟
مقاله ي «خوانش جديد از ماركس» به جاي ترسيم و توصيف و قابل شناخت ساختن نكته هاي پيش، و پس از جمله پرطمطراق ”استارت“ مي نويسد: «استدلال آناني كه جهاني سازي را نادرست مي دانستند، بسيار ساده بود: اگر سامانهء (سيستم) اقتصادي دنيا اجازه واردات فراورده هاي چيني يا هندي به ايالات متحده را بدهد، آن گاه اين اقدام به ناچار دستمزد كارگران آمريكايي را آسيب پذير خواهد كرد، …».
بحث بي محتوا از منظر نبرد طبقاتي به ويژه در جهان امروز در مقاله كارگري در نامه مردم چنين ادامه مي يابد: «اين بحث [صدمه خوردن كارگر آمريكايي … ف ع] را به گونه يي ديگر مي توان مطرح كرد: نظر به اينكه حركت آزادِ فراورده ها و سرمايه در جهان [كه بيان فيتيش و كالايي شده روابط اجتماعي ديكته شده توسط سرمايه مالي امپرياليستي است كه در مقاله كارگري مسكوت گذاشته شده است ف ع و] افزايشِ رقابت بين كارگران كشورهاي گوناگون را موجب مي شود، [لااقل اين حُسن را نيز ايجاد مي كند! ف ع كه] مي توان گفت كه تا اندازه اي به از بين بردنِ ناهمسانيِ دستمزدها در كشورهاي خواهد انجاميد كه در نتيجه، تا اندازه اي به معناي افزايش دستمزدهاي واقعي كارگران جهان سوم است» [پس، هورا! هورا! زنده باد جهاني سازي! ف ع]!!
گرچه ادامه نقل اين تبليغات سردمداران ماسك دارِ مدافع سرمايه در اين سطور توهيني به خواننده ي توده اي است، بايد اشاره كنم كه مقاله «خوانش جديد از ماركس» تا پايان بر اين پايه بنا شده است كه اصل ”مهندسي اجتماعي“ را به خواننده تفهيم كند. هدف توجيه ”بدي“ ها با ”حسن“ها است. اين توجيه، ارتباطي با درك رابطه ديالكتيكي ميان پديده ها ندارد. هدف شيوه ي ”مهندسي اجتماعي“، كه بايد آن را شناخت، كوششي است براي در پرده نگاه داشتن مضمون تضاد ميان كار و سرمايه. هدف «لق» كردن مبارزه است!
مايلم تنها به بيان يك نمونه ديگر اكتفا كنم كه در ارتباط قرار دارد با آن چه نويسنده «اقتصاد ماركسي» مي نامد. مايلم به كمك اين نمونه، ترفند توجيه اصل ”مهندسي اجتماعي“ را شفاف تر سازم كه ابزار به اصطلاح استدلال نويسنده مقاله است. در ادامه در مقاله چنين آمده است:
«با به كارگيري مقوله هاي اقتصاد ماركسي، اين بحث مي تواند درست تر در گزاره يي كه مي آيد بيان شود: جهاني شدن با جابه جاييِ كنش هاي اقتصادي از كشورهاي پيش رفته به جهان سوم، در حالي به كاسته شدن نيروي كار ذخيره شده در كشورهاي جهان سوم (به خاطر دستمزدهاي پايين در اين كشورها) مي انجامد، به افزوده شدن نيروي كار ذخيره شده [بخوان بيكاري! ف ع] در كشورهاي پيشرفته منجر خواهد شد … به كاستن از ناهمسانيِ كارگران (به لحاظِ مزد) در كشورهاي پيش رفته و كشورهاي كم تر توسعه يافته در جهان خواهد انجاميد. …». آري اين است ترازوي كم و زياد و خوب و بد براي توجيه ”مهندسي اجتماعي“!
اين كه محتواي مقاله ”جهاني شدن سرمايه و طبقه كارگر“ از انبوهي نكته هاي غيره عمده، درست و نادرست، واقعي و نيمه واقعي به هم بافته شده است، نكته مركزي نيست. همان طور كه اشاره شد، مي خواهند انديشه ماركسيستي- توده اي را بي سروصدا به خاك بسپارن!
سواستفاده از واژگان «اقتصاد ماركسي»، تنها كوشش براي نابودي زبان ماركسيستي- توده اي نيست! چنين تركيبي از واژگان در زبان ماركسيستي اصلاً وجود ندارد. ماركسيسم از ”انتقاد اقتصاد سياسي“ سخن مي راند كه به معناي قابل شناخت ساختن مرحله مشخص رشد ماترياليسم- تاريخي جامعه و ساختار اقتصادي- اجتماعي آن است!
براي نمونه، اقتصاد سياسي مرحله ملي- دموكراتيك فرازمندي جامعه، بيان اين واقعيت است كه ما در مرحله انقلاب ملي- دموكراتيك با ”اقتصاد سياسي“ اي سرو كار داريم كه اقتصاد سياسي سوسياليستي نيست، اما ديگر اقتصاد سياسي نظام سرمايه داري نيز نيست! اين مضمون كه همان درك ماترياليسم تاريخي از مرحله رشد جامعه است را مي خواهد «خوانش جديد از ماركس» با ترفند به كار بردن و تحميل زبان و اصطلاحات خود از ما توده اي ها بگيرد!
انديشه انحرافي «خوانش جديد از ماركس» كه همان «خط مشي و سياست» بليرگونه است مي خواهد مضمون انديشه ماركسيستي- لنينيستي را از ذهن توده اي ها بزدايد. از اين رو نيز است كه بايد به افشاگري سند مصوب نشست اخير كميته مركزي حزب توده ايران آفرين گفت كه اين خط مشي را افشا و رسوا ساخته است!
بدين ترتيب، مساله مركزي اين نكته است كه تحت چه شرايطي، چنين برداشت انحرافي به ارگان مركزي حزب توده ايران راه يافته است؟ آيا پيش از انتشار چنين مقاله ي انحرافي، بحث هايي در حزب جريان داشته است؟ آيا در سمينارهاي علمي، ضرورت چنين تغيير و راه گشايي براي موضع انحرافي مورد بررسي قرار گرفته است؟ آيا اعضاي كميته مركزي حزب توده ايران آگاهانه از اين امر با خبر هستند كه جرياني به نام آن ها، نظرات بليرگونه را در ارگان مركزي حزب مطرح مي سازد؟ و يا اين روند، با ظرافت و با گام هايي كه جورابي پشمين به پا دارد، بدون سروصدا به جويدن انديشه و مواضع ماركسيستي- توده اي در درون حزب توده ايران پرداخته است؟
آيا مصوبه ي تاريخي كنگره سوم حزب توده ايران در حفظ ايدئولوژي ماركسيستي- لنينيستي در برنامه حزب بايد اكنون با گام هاي بي سروصدا و نامرعي خنثي گردد و از برنامه حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران انديشه بانيان سوسياليسم علمي حذف گردد؟
خوشبختانه رفيق گرامي محمد اميدوار در روز ١٦ اكتبر ٢٠١٦ در جلسه سخنراني به مناسبت ٧٥ مين سالگرد پايه گذاري حزب توده ايران و جلسه پرسش و پاسخ در وين/ اتريش شركت خواهد كرد. خوشبختانه خبر اين نشست به موقع به طور رسمي در صداي مردم انتشار يافته است. بدين ترتيب اين رفيق گرامي مي تواند پرسش هاي مطرح شده را مورد بررسي قرار دهد.
نگارنده مايل است كه اگر هنوز فرصت داشته باشد و وضع جسمي اجازه دهد، در جلسه در وين شركت كند. بهر جهت طرح پرسش هاي پراهميت ديگري نيز در اين نشست ضروري است. عمده ترين آن ارايه تعريف براي ”اقتصاد سياسي“ مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب ايران است.
مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب كه تعريف حزب توده ايران از مرحله فرازمندي جامعه ايراني است، مورد تائيد ششمين كنگره حزب توده ايران در سال ١٣٩١ قرار گرفته است.
اين نكته ي پراهميت است كه بايد با شفافيت به آن پاسخ داد كه با توجه به تعريف مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب و اقتصاد سياسي اين مرحله، بايد مبارزه ي روشنگرانه- تبليغي حزب توده ايران در چه سطح و با توجه به كدام الويت ها سازمان داده شود؟ امري كه سد راه نفوذ انديشه هاي انحرافي به درون حزب نيز خواهد بود.
١- ”جهاني شدن سرمايه و طبقه كارگر“ مقاله اي در نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران انتشار يافته (شماره ١٠٠٨، ٢٩ شهريور ١٣٩٥) http://www.tudehpartyiran.org/2013-12.03.22.37.25/3298.2016-0
٢- ”مارکسیسم اندیشه ای انتقادی! «شرايط فعلي» پديده اي مرموز؟“ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2880
٣- در اين سند، ضديت نيروهاي راست با روند بازسازي در حزب كارگر انگلستان تحت رياست جرمي كوربي نشان داده شد كه با پيروزي ٦٢ درصدي او در انتخاب مجدد رياست حزب در ماه سپتامبر ٢٠١٦ از بُعدي پراهميت برخوردار است.
٤- نگاه شود به مقاله ي ”بازگشت به مارکس“، مضمون ”ماتریالیسم تاریخی“ را تحریف می کند! در توده اي ها شماره ٢٦ خرداد ٩٥ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2783 و اسب ترویا، نسخه ”آزاد سازی“ مبارزه، مبارزه همه چیز، هدف هیچ چیز در توده اي ها شماره ٢٧ تير ٩٥ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2785 و نفی مبارزه طبقاتی به سود کیست؟ ”اقتصاد سیاسی“، مضمون علم ماتریالیسم تاریخی! اسلوب ”دیالکتیک نفی“ نارساست! در توده اي ها شماره ٢٩ تير ٩٥ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2795 و مقاله ي لوبی یسم یا نبرد طبقاتی، محک کدامست؟ اصل مهم قبول ناهمگونی و احترام به نظرات در توده اي ها شماره ٣١ تير ٩٥ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2799. بحث ها در اطراف ابرازنظرها و در زيرنويس ها نيز به موضع مطرح مي پردازد.