خون سرخ حزب ت. ا. در كدام رگ جريان دارد؟ (II) خرده‏كارى‏‏ ”راه‏توده“

image_pdfimage_print

بخش دوم مقاله ١٣٨٧/٤١

اكنون براى‏‏ نشان دادن موضع نظرى‏‏ نهفته در پشت سياست حاكم بر “راه‏توده”، نكته سوم را مورد توجه قرار دهيم، كه مضمون آن در “آرايش طبقاتى‏‏ در حاكميت و وظيفه روز نيروهاى‏‏ چپ”، به طور مفصل مطرح شده است.

پيش از آغاز به بررسى‏‏، ضرورى‏‏ است يك نكته مطرح گردد.

“توده‏اى‏‏ها” در مقاله “عمده و غيرعمده چيست؟، “راه‏توده” از خصوصى‏‏سازى‏‏ دفاع مى‏‏كند” (مقاله شماره ٣٩/٨٧)، اشاره‏اى‏‏ به مقاله “آرايش طبقاتى‏‏ …” منتشر شده در “راه‏توده” (شماره ٢١٠) كرده بود. نويسنده مقاله با نام “بهرنگ”، در شش ابرازنظر با تندى‏‏ و با لحنى‏‏ غيرضرور خصمانه و توهين‏آميز، كه نشان عصبيت و انفجار نخستين پس از مطالعه مقاله “توده‏اى‏‏ها” بود، به پاسخ‏گويى‏‏ دست‏زد. به علت لحن فوق، ابرازنظرها در ابتداء انتشار نيافتند. اما در نامه‏اى‏‏ از نويسنده خواسته شد، يا آن‏ها را در “راه‏توده” منتشر سازد و يا با زدودن لحن خصمانه، انتشار آن‏ها را در “توده‏اى‏‏ها” ممكن گرداند. درهمانجا ذكر شد، كه اما به علت اهميت نظريات طرح شده در ابرازنظرها در ارتباط با بحث بين توده‏اى‏‏ها و با هدف رفع تشتت نظرى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏، به مضمون آن‏ها در “توده‏اى‏‏ها” برخورد انتقادى‏‏ خواهد شد.

بايد گفت كه لحن در طول ابرازنظرها كمى‏‏ آرام شد، اما نظريات كماكان در سطحى‏‏ مطرح نشدند، كه ابرازنظرها را شايسته انتشار سازند. بايد اميدوار بود كه شيوه توده‏اى‏‏ بحث جاى‏‏ خود را باز سازد. تا حتى‏‏ در مواقع انتقاد شديد و قاطع نيز، لحن كلام مودبانه و شايسته اخلاق انقلابى‏‏ كه زنده‏ياد طبرى‏‏ آن را به ما آموخته و “توده‏اى‏‏ها” آن را پيش‏تر مطرح ساخته است، بين شركت كنندگان در بحث جاى‏‏ خود را بگشايد و برقرار شود. زيباشناسى‏‏ سخن انتقادى‏‏، خود هنر است كه بايد آموخت!    بازگرديم به بحث ناتمام.

بهرنگ در ابرازنظرهاى‏‏ خود در نفى‏‏ دفاع “راه‏توده” از خصوصى‏‏سازى‏‏، به تدقيق مطلب مى‏‏پردازد و ازجمله تاكيد دارد، كه بحث “راه‏توده” درواقع با «برخى‏‏ از اصلاح‏طلبان [است كه] به اين نتيجه رسيده‏اند كه براى‏‏ مقابله با استبداد، از خصوصى‏‏سازى‏‏ها حمايت كنند. اين عده راه ديگرى‏‏ براى‏‏ مهار استبداد جز ايجاد نوعى‏‏ توازن ميان دولت و سرمايه خصوصى‏‏ پيدا نمى‏‏كنند. راه توده معتقد است … مى‏‏توان با آن‏ها به گفتگو نشست … نويسنده راه توده راه‏حل دسته ياد شده از اصلاح‏طلبان را قبول ندارد … و [خواستار] دموكراتيزه كردن بخش دولتى‏‏ و برقرارى‏‏ نظارت مردم بر آن است. مثلاً از طريق شوراهاى‏‏ شهر، يا سنديكاها. شوراهاى‏‏ كارخانه‏ها، مجلس وغيره كه بايد راه‏هاى‏‏ مشخص آن را كارشناسان و فعالان چپ پيدا كنند و ارائه دهند.» و اضافه مى‏‏كند «واقعا مى‏‏توان از اين صريح‏تر گفت !!!! و نوشت؟؟؟؟».

به نظر “توده‏اى‏‏ها”، آرى‏‏، مى‏‏توان و به عنوان يك توده‏اى‏‏ بايد هم گفت و نوشت، زيرا اگر توده‏اى‏‏ها نگويند، چه كسى‏‏ بايد بگويد؟؟؟؟ اگر توده‏اى‏‏ها اكنون نگويند، چه زمانى‏‏ بايد بگويند؟؟؟؟

اگر “راه‏توده” كه در «قطعنامه» مدعى‏‏ است «با هدف جلوگيرى‏‏ با چپ‏روى‏‏هاى‏‏ ماجراجويانه در جنبش نوين و جوان دانشجويى‏‏»، با آن به بحث نشسته است و مى‏‏كوشد به ترويج نظريات حزب ت. ا. بپردازد، آنوقت بايد پايبند و وفادار به اين نظريات بوده و برپايه آن‏ها، تحليلى‏‏ مستقل، همه‏جانبه و انقلابى‏‏ از اوضاع جهان و ايران داشته وارايه دهد. به عبارت ديگر بايد از «خرده‏كارى‏‏» دورى‏‏ جسته و تحليل مستقل حزب ت. ا. را در برابر مخاطبان مطرح سازد.

بحث بر سر وضع مشخص است. سياست “خصوص و آزادسازى‏‏ اقتصادى‏‏”، نسخه شناخته شده سرمايه مالى‏‏ نوليبرال امپرياليستى‏‏ است با هدف دستيابى‏‏ به سود و انباشت سرمايه در شرايط كنونى‏‏ حاكميت جهانى‏‏ خود. بايد در بحث خود براى‏‏ مخاطبان روشن ساخت، كه با طناب امپرياليستى‏‏ نمى‏‏توان به ته چاه رفت. اين نكته آغازين صحبت است، كه بايد خود به آن اعتقاد داشت، تا توانست به ترويج مستند آن پرداخت. در كدام مقاله “راه‏توده” دوره دوم، پس از شماره ٩٥ به اين نكات اشاره‏اى‏‏ شده است؟ چرا از سند سمينارى‏‏ كه آخرين كار دستجمعى‏‏ هواداران “راه توده” دوره دوم (تا شماره ٩٥) بود و در آن مواضع حزب ت. ا. در دفاع از اقتصاد ملى‏‏ و دموكراتيك توضيح داده شده است، كمك گرفته نمى‏‏شود؟

بحران مالى‏‏ كنونى‏‏ حاكم بر نظام سرمايه‏دارى‏‏ جهانى‏‏، كه هنوز عميق‏ترين بحران توليد را در پيش دارد، يك بحران دوره‏اى‏‏ تنها نيست. بحران ساختارى‏‏ نظام سرمايه‏دارى‏‏ است. با چنين تحليلى‏‏ مى‏‏توان و بايد خروج از بحران را به‏مثابه مبارزه انقلابى‏‏ براى‏‏ پايان بخشيدن به نظام غارتگر سرمايه‏دارى‏‏ توضيح داد (مقاله “نام بحران سرمايه‏دارى‏‏ است – راه خروج سوسياليسم است!” مقاله شماره ١١/٨٧) و از اين طريق «پيوند گسست ناپذير وظايف دموكراتيك و سوسياليستى‏‏» را بوجود آورد، كه جوانشير در “سيماى‏‏ مردمى‏‏ حزب ت. ا.” برمى‏‏شمرد و تنها سياست انقلابى‏‏ را تشكيل مى‏‏دهد كه قادر است تشتت نظرى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏ را ازبين ببرد و حقانيت و راهبرى‏‏ سياست حزب را به اثبات برساند و نشان دهد.

اگر حزب ت. ا. توانست در مدت كوتاه مبارزه علنى‏‏ خود پس از پيروزى‏‏ انقلاب بهمن به اصلى‏‏ترين نيروى‏‏ انقلابى‏‏ كشور تبديل گردد و راه تعميق و رشد انقلاب را نشان دهد، ناشى‏‏ از اين سياست علمى‏‏ و انقلابى‏‏ بود. از اين طريق توانست حزب در وسط جريان تاريخ ايران قرار گيرد: «ارانى‏‏ گفت، در شطّى‏‏كه آن جنبده تاريخ است، مشو زان قطره‏ها كاندر لجن‏ها در كنار مانند، بشو امواج جوشانى‏‏ كه دايم در ميان مانند.» (طبرى‏‏، “آن جاودان”)

اين، آن تجربه واقعى‏‏ و موفق، اين، آن پراتيك انقلابى‏‏ است، كه تئورى‏‏ و تز و نظريه‏ها را به اثبات مى‏‏رساند، كه مواضع حزب ت. ا. هستند و در “سيماى‏‏ مردمى‏‏ حزب ت. ا.” ترسيم شده و به رشته تحرير درآمده‏اند. توجيه خصوصى‏‏ سازى‏‏ از طريق طرح مسئله توازن قوا بين دولت و بخش خصوصى‏‏، ترفند مدافعان نسخه نوليبرال امپرياليستى‏‏ براى‏‏ اجراى‏‏ دستورات صندوق بين‏المللى‏‏ پول، بانك جهانى‏‏ و … مى‏‏باشد، كه با هدف “نرم” كردن جنبش “چپ” در ايران از درون به كار گرفته مى‏‏شود، تا اين جنبش را همراه سياست خود سازد. اين ترفند شناخته شده‏اى‏‏ مى‏‏باشد. ترفندى‏‏ كه زمينه فروپاشى‏‏ احزاب كمونيست حاكم در كشورهاى‏‏ اروپايى‏‏ شد. يورش نظامى‏‏ به اين كشورها و برانداختن نظام‏هاى‏‏ سوسياليستى‏‏، يعنى‏‏ سياست “رول بك”، با توجه به توازن قواى‏‏ نظامى‏‏ بين دو سيستم ممكن نبود. برنامه “نرم” كردن احزاب كمونيستى‏‏ از درون، از طريق پشتيبانى‏‏ از مواضع “كمى‏‏ راست‏تر” در آن‏ها، شيوه‏اى‏‏ بود كه با موفقيت به كار گرفته شد. اين همان سياست «اشغال حزب از درون» است كه جوانشير برمى‏‏شمرد و از طريق ايجاد انحراف نظرى‏‏ “نرم” در انديشه تئوريك و ايدئولوژيك آغاز شده و عملى‏‏ مى‏‏گردد. در اين زمينه بازهم صحبت خواهد شد.

البته توضيح نظر ماركس درباره «طفيلى‏‏» بودن دستگاه عظيم دولت بورژوازى‏‏، درست و آموزند است. نكات بسيارى‏‏ از آنچه در “آرايش طبقاتى‏‏ …” درباره نقش سركوبگرى‏‏ و … دولت بيان شده است را مى‏‏توان مورد تائيد قرار داد. وظيفه روز اما تجهيز مردم عليه نقض غيرقانونى‏‏ اصل ٤٤ قانون اساسى‏‏ از طريق حكم حكومتى‏‏ تيرماه ١٣٨٧ آيت‏الله خامنه‏اى‏‏ است. براى‏‏ موفقيت در تجهيز مردم بايد افشا نمود كه ارتجاع داخلى‏‏ با راهنمايى‏‏ ارتجاع خارجى‏‏، آزادى‏‏هاى‏‏ دمكراتيك و قانونى‏‏ را پايمال نمود، يورش به حزب ما را سازمان داده و اكنون پشت درهاى‏‏ بسته به مذاكره براى‏‏ تقسيم ثروت‏هاى‏‏ ملى‏‏ مردم با امپرياليسم نشسته است. غارتى‏‏ كه زيربناى‏‏ استقلال اقتصادى‏‏ كشور را برباد خواهد داد و به تبع آن استقلال سياسى‏‏ را هم.

ابراز تفاهم براى‏‏ نظريات نادرست نيروهايى‏‏ كه قادر به شناخت علمى‏‏ از واقعيت نيستند، راهگشا نيست، به قول طبرى‏‏ «لق كردن» موضع و سياست خود مى‏‏باشد. راهگشا نيست حتى‏‏  براى‏‏ ايجاد تفاهم با آن‏ها بر سر ايجاد “اتحاد”ها. درست براى‏‏ ايجاد كردن شرايط ضرورى‏‏ و مساعد به منظور برپايى‏‏ اتحادها در مبارزات اجتماعى‏‏ است، كه بايد آنطور كه لنين طلب مى‏‏كند، ارزيابى‏‏ روشن و قاطع و تحليل مستقل حزب ت. ا. را ارايه داشت، تا بتواند نقش انقلابى‏‏ خود را در تصحيح انديشه نيروهاى‏‏ صادق ايفا ساخته و به در وجود آن‏ها به نيروى‏‏ مادى‏‏ تبديل شود.

وقتى‏‏ در “آرايش طبقاتى‏‏ …» و پس از استدلال درباره عدم توازن قدرت بين دولت و سرمايه‏دارى‏‏ خصوصى‏‏، به طرح پرسشى‏‏ پرداخته مى‏‏شود، كه هدف آن در ظاهرامر ايجاد تفاهم براى‏‏ بخش خصوصى‏‏ تضعيف شده مى‏‏باشد، اما به طور عينى‏‏ از ارايه انديشه علمى‏‏ سربازمى‏‏زنيم، دانسته و يا ناآگاهانه به وظيفه انقلابى‏‏ خود پشت مى‏‏كنيم: «در اين شرايط [عدم توازن بين قدرت …] آيا عجيب است نيروهايى‏‏ كه هيچ وسيله‏اى‏‏ براى‏‏ مهار دولت مستبده نمى‏‏بينند، اميد خود را به تقويت سرمايه خصوصى‏‏ ببندند؟» عدم شناخت آن‏ها عجيب نيست. سكوت و پاسخ انحرافى‏‏ به پرسش عجيب است!

اين پرسش تائيد آميز نسبت به نظر اين «نيروها»، كه با نقل قول از طبرى‏‏ در مورد وضع بخش خصوصى‏‏ در دوران رژيم سلطنتى‏‏- ساواكى‏‏، زمينه تئوريك نيز براى‏‏ آن تدارك ديده مى‏‏شود، و از اين طريق نتيجه‏گيرى‏‏ مى‏‏شود، كه گويا ضرورت تقويت بخش خصوصى‏‏ از طريق “خصوصى‏‏ سازى‏‏” وجود دارد، در سه عرصه به خطا مى‏‏رود.

يك‏بار، شرايط گذشته و حال مشابه تصور مى‏‏شود. اين اذعان كه «بديهى‏‏ است كه ما معتقد نيستيم كه ايران امروز با ايرانى‏‏ كه طبرى‏‏ ترسيم مى‏‏كند [سال ١٣٥٣]، هيچ تفاوتى‏‏ ندارد»، در ماهيت موازى‏‏ سازى‏‏ غيرمجاز شرايط تغييرى‏‏ ايجاد نمى‏‏سازد. صحبت بر سر «هيچ تفاوت» نيست. انباشت سرمايه در اختيار بخش خصوصى‏‏ در دو دهه گذشته از طريق غارت مافيايى‏‏ و رانت‏خوارانه در ايران به مرز صد ميليارد يورو!! بالغ شده است، كه اشتهاى‏‏ آنان را براى‏‏ غارت ثروت‏هاى‏‏ ملى‏‏ بوجود آورده است! اين يك تفاوت كيفى‏‏ نسبت به آن دوران است!

دوم، تقويت بخش خصوصى‏‏ و به ويژه سرمايه‏هاى‏‏ كوچك و مردمى‏‏، ارتباطى‏‏ با برنامه “خصوصى‏‏ و آزادسازى‏‏ اقتصادى‏‏” ندارد، كه برنامه شكست خورده سرمايه مالى‏‏ امپرياليستى‏‏ مى‏‏باشد. براى‏‏ تقويت بخش خصوصى‏‏ كوچك و متوسط، وجود بخش دولتى‏‏ دموكراتيك توانمند، كمكى‏‏ بزرگ و تكميلى‏‏ مى‏‏تواند باشد. قطعات سازى‏‏ براى‏‏ توليدات بخش دولتى‏‏، همانقدر پشتوانه امنيت براى‏‏ تداوم توليد براى‏‏ اين سرمايه‏ها مى‏‏باشد، كه مثلاً در بخش كشاورزى‏‏ خريدن شير، گندم و ديگر توليدات با قيمت تضمين شده توسط دولت، چنين پشتوانه توانمندى‏‏ براى‏‏ توليد كشاورزى‏‏ داخلى‏‏ تشكيل مى‏‏دهد. سياست اعتبارى‏‏ و ايجاد خدمات زيربنايى‏‏ و سوق‏الجيشى‏‏ توسط دولت، كنترل بازرگانى‏‏ خارجى‏‏، سياست مالى‏‏ و … ابزارهاى‏‏ ديگر كمك به بخش خصوصى‏‏ كوچك و متوسط هستند.

سومين، و در ارتباط با بحث ما درباره برطرف ساختن تشتت نظرى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏ نكته‏اى‏‏ پراهميت، مسئله راهبردى‏‏ استراتژيك نظريات حزب ت. ا. در ايجاد پيوند ضرورى‏‏ بين وظايف دموكراتيك و سيوسياليستى‏‏ است. بايد درست براى‏‏ «نيروهايى‏‏» كه “بهرنگ” برمى‏‏شمرد، با روشنى‏‏ و صراحت توضيح داد، كه چرا تقويت اين بخش از سرمايه‏داران در خدمت رشد اقتصاد ملى‏‏ و دموكراتيك قرار دارد. بايد نشان داد كه اين دو بخش، بخش خصوصى‏‏ ملى‏‏ و بخش دولتى‏‏- اجتماعى‏‏ دموكراتيك اقتصاد ملى‏‏، مكمل يكديگر و اهرم دفاع از استقلال اقتصادى‏‏ و سياسى‏‏ كشور هستند. مبارزه با واردات بى‏‏رويه، كنترل دولتى‏‏ بازرگانى‏‏ بزرگ خارجى‏‏، بانك‏ها و … كه در قانون اساسى‏‏ تثبيت شده است، عرصه‏هاى‏‏ ديگر براى‏‏ دفاع و تقويت سرمايه‏هاى‏‏ ملى‏‏ مى‏‏باشند. “توده‏اى‏‏ها” در مقاله “انتخابات دوره دهم رياست جمهورى‏‏‏ و برنامه اقتصادى‏‏‏- سياسى‏‏‏ ملى‏‏‏ و دموكراتيك” (مقاله ٣٧/٨٧) اشاره‏اى‏‏ به اين بحث كرده است.

با صراحت بايد اعلام كرد، توجيه تئوريك يا سياسى‏ ضرورت اجراى‏ نسخه نوليبرال “خصوص و آزادسازى‏ اقتصادى‏”، آگاهانه و يا ندانسته، وظيفه هيچ توده‏اى‏ و يا جريان توده‏اى‏ نمى‏باشد. اين وظيفه را نويسندگان كتاب “هگل يا ماركس” به عهده گرفته اند!

مبارزه با قدرت دولت سرمايه‏دارى‏‏، كه از استقلال نسبى‏‏ دستگاه دولتى‏‏ نيز برخوردار است، مقوله‏اى‏‏ درست و اكنون نيز همانند دوران پيش از انقلاب مسئله‏ روز مى‏‏باشد. اين مبارزه دموكراتيكى‏‏ است كه بايد سازماندهى‏‏ آن را وظيفه مركزى‏‏ توده‏اى‏‏ها نيز  دانست و براى‏‏ پيشبرد آن كوشيد. در اين عرصه نيز نكات بسيارى‏‏ در تحليل “آرايش طبقاتى‏‏ …” مورد تائيد هستند.

در چنين شرايطى‏‏ بحث بر سر «توازن قوا» به سود اين بخش يا آن بخش از قشربندى‏‏ در حاكميت سرمايه‏دارى‏‏ نبايد و نمى‏‏تواند تنها محتواى‏‏ ارزيابى‏‏ از شرايط در “راه‏توده” را تشكيل دهد. و اگر مى‏‏دهد، بايد علت آن را در همان واقعيت ديد، كه بحث با «اصلاح‏طلبان» انجام شده است. يعنى‏‏ علت آن را بايد گرفتار بودن “راه‏توده” در «خرده‏كارى‏‏» و بحث مغاير با سياست حزب ت. ا. و در خدمت حفظ شرايط موجود، حفظ حاكميت سرمايه‏دارى‏‏ ارزيابى‏‏ نمود.

نه انتشار مداوم عكس شهيدان و رهبران حزبى‏‏ مى‏‏تواند اين سياست حاكم بر “راه‏توده” را خنثى‏‏ سازد و بپوشاند و نه تكرار انتشار ارزيابى‏‏ سال ١٣٧٣ كيانورى‏‏، “سخنى‏‏ با همه توده‏اى‏‏ها” و نه تاريخ‏نويسى‏‏ براى‏‏ “راه‏توده” دوره اول و “كميته برون مرزى‏‏” و … قادر است اين سياست پوزيتويستى‏‏ را توجيه كند!

به اين سياست پوزيتويستى‏‏ و تائيد آميز شرايط حاكم در جنبش توده‏اى‏‏ بايد با قاطعيت پايان داد!

در «قطعنامه» خبر از تصويب برنامه با هدف بزرگداشت تاريخ حزب داده مى‏‏شود. پيش از‏ تاريخ‏نگارى‏‏ به سبك ژورناليستى‏‏ بايد به برخى‏‏ پرسش‏ها پاسخ داد. بايد پاسخ داد كه چرا نبايد امروز به مبارزه انقلابى‏‏ عليه تشتت نظرى‏‏ در حزب پرداخت؟ مگر ايجاد تشتت در جنبش توده‏اى‏‏ هدف و برنامه ارتجاع داخلى‏‏ و خارجى‏‏ نيست؟ اگر هست، با تكيه بر كدام استدلال بايد مسئله وحدت نظرى‏‏ را به آينده موكول كرد؟

وقتى‏‏ در ابرازنظر “بهرنگ” گفته مى‏‏شود: «من فكر مى‏‏كنم كه بحران عمده امروز جنبش توده‏اى‏‏، تشتت نظرى‏‏ كه شما مى‏‏فرمائيد نباشد (اگرچه آن هم بحران مهمى‏‏ است). به نظر من بحران عمده، بى‏‏اخلاقى‏‏ سياسى‏‏ [تكيه از ما] گسترش يافته در اين جنبش و اپورتونيسم سياسى‏‏ است كه نمونه بارزش را در سند ضدوحدت پلنوم اخير مى‏‏بينيم. …»، واقعيت در بيان “بهرنگ” به طور مخدوش مطرح مى‏‏شود. برجسته ساختن «بى‏‏اخلاقى‏‏ سياسى‏‏» به عنوان علت عمده تشتت، نفى‏‏ امكان مبارزه علمى‏‏ و انقلابى‏‏ با تشتت است. «زمينه اخلاقى‏‏»، تظاهر آن منافعى‏‏ است كه براى‏‏ حفظ آن‏ها، اخلاق انقلابى‏‏ در سند پلنوم وسيع كميته مركزى‏‏ حزب ت. ا. لگدمال مى‏‏گردد. پذيرفتن «زمينه اخلاقى‏‏» به عنوان علت «عمده» تشتت، انتقال بحث به صحنه مورد نظر مخالفان برطرف شدن تشتت نظرى‏‏ است. غيرقابل شناخت و عرفانى‏‏ كردن علل بوجود آمدن تشتت نظرى‏‏ است. انتقال بحث از سطح علمى‏‏ و ماترياليستى‏‏ به سطح متافيزيك، ماوراءطبيعه و روحى‏‏ و معنوى‏‏ است. پذيرفتن غيرقابل شناخت بودن واقعيت و حقيقت است. اين موضعى‏‏ توده‏اى‏‏ نبوده، بلكه موضعى‏‏ پسامدرنيستى‏‏ است. موضعى‏‏ مذهبى‏‏ و غيرعلمى‏‏ است. آقاى‏‏ پاپ اعظم كه پيش‏تر رئيس دادگاه انگيزيسيون كليساى‏‏ كاتوليك بوده است، با اعلام “بحث” با “روشنگرى‏‏” نيز هدف جايگزين ساختن علم را توسط اخلاقيات و معنويات دنبال مى‏‏كند.

تشتت نظرى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏ يك علت و تنها يك علت دارد. علت آن عدول از وفادارى‏‏ نسبت به سياست علمى‏‏ و انقلابى‏‏ حزب ت. ا. است كه در “سيماى‏‏ مردمى‏‏ حزب ت. ا.” برشمرده شده است. نپذيرفتن زمينه علمى‏‏ بحث، پرده‏پوشى‏‏ اهداف نهان علت آنست كه نزد “راه‏توده” جنبه اخلاقى‏‏ به «عمده» تبديل مى‏‏شود و نزد سند پلنوم وسيع كميته مركزى‏‏ حزب ت. ا.، آذر ١٣٨٧، «فعاليت سياسى‏‏- انتشاراتى‏‏» زندانيان توده‏اى‏‏ آزاد شده، “عمده” مى‏‏شود، تا به بحث صميمانه با هدف برطرف ساختن تشتت نظرى‏‏ و سازمانى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏ و حزب تن داده نشود.

مبارزه انقلابى‏‏ عليه تشتت حاكم بر جنبش اجتماعى‏‏- تاريخى‏‏ توده‏اى‏‏ و حزب ت. ا. بايد راهى‏‏ طولانى‏‏ را طى‏‏ كند. در اين ترديدى‏‏ روا نيست. دستاورد عمده آن، نشان دادن سره از ناسره در برابر تاريخ خواهد بود. اين دستاورد سد راه آن خواهد بود كه ارتجاع داخلى‏‏ و خارجى‏‏ بتوانند با تبديل ساختن حزب ت. ا. به يك جريان سوسيال دموكراتيك راست و شقه شقه شده،  مبارزه انقلابى‏‏ را با نظام سرمايه‏دارى‏‏ در ايران به خاك بسپارند. خرده‏كارى‏‏، مانور پراگماتيستى‏‏، چپ‏نمايى‏‏ پنهان شده در پس اسناد حزبى‏‏ با هدف دنبال كردن يك سياست اپورتونيستى‏‏، انتقال بحث از سطح انقلابى‏‏ به سطح پوزيتويستى‏‏ و تائيد شرايط حاكم، تبليغ آگنوسيستيسم و اعلام غيرقابل شناخت بودن واقعيت، تنها و تنها از طريق تبليغ و ترويج سياست علمى‏‏ حزب ت. ا.، افشا و خنثى‏‏ خواهد شد.

سياست علمى‏‏ و انقلابى‏‏، برقرار ساختن و «پيوند وظايف دموكراتيك و سوسياليستى‏‏» برپايه انديشه و آموزش ماركسيسم لنينيسم. وظيفه روز هر توده‏اى‏‏ و هر جريانى‏‏ كه مدعى‏‏ است كه خون سرخ حزب ت. ا. در رگ‏هاى‏‏ آن در جريان است، پايبندى‏‏ به سياست علمى‏‏ و انقلابى‏‏ حزب ت. ا. است!

ازآنجا كه “بهرنگ” در ابرازنظرخود از يك سو بداخلاقى‏‏ سياسى‏‏ را سرزنش مى‏‏كند و از سوى‏‏ ديگر در ارتباط با مقاله “عمده و غيرعمده …” در “توده‏اى‏‏ها” مى‏‏نويسد: «… مى‏‏خواهيد موضع راه توده را وارونه جلوه دهيد و پيش آقاى‏‏ محمد اميدوار خودى‏‏ نشان دهيد (بالاخره ما پيش شما درس بى‏‏اخلاقى‏‏ سياسى‏‏ و شانتاژ گرفته‏ايم و اگر اجازه دهيد، درس پس دهيم!)»، لازم به نظر مى‏‏رسد كه به او اطمينان داده شود، كه در ارزيابى‏‏ خود به خطا مى‏‏رود. “توده‏اى‏‏ها” از دورنماى‏‏ شخصى‏‏اى‏‏ برخودار نيست، كه نيازى‏‏ به بدست آوردن دلى‏‏ داشته باشد و مجبور باشد «خودى‏‏ نشان» دهد. اما از آنجا كه آشنايى‏‏ بين “بهرنگ” و نگارنده تاكنون وجود نداشته است، كه او از نگارنده درسى‏‏ آموخته باشد، توضيح آنكه منظور بهرنگ از «شما» كيست، كه گويا نزد او «درس بى‏‏اخلاقى‏‏ سياسى‏‏ و شانتاژ» گرفته است، پرسشى‏‏ محق و بجاست!

سخن كوتاه. در خاتمه ضرورى‏‏ است كه يك‏بار ديگر تمناى‏‏ پذيرش آغاز بحث صميمانه بين توده‏اى‏‏ها با هدف برطرف ساختن تشتت نظرى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏، با همه گروه‏ها و به‏ويژه با مسئولان حزبى‏‏ تكرار شود.

در روزهاى‏‏ سياه و تلخ يورش‏ها به حزب ت. ا.، رفيق عزير على‏‏ خاورى‏‏ گفتند: «از بد حادثه، مسئوليت به عهده من افتاد». تا هنوز زمان باقى‏‏ است، بايد با احساس مسئوليت گامى‏‏ انقلابى‏‏ براى‏‏ وحدت نظرى‏‏ و سازمانى‏‏ برداشت!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *