سخن روز شماره: ۶۲ (۱۲ شهریور ۱٣۹۷)
با سپاس از هر دو رفیق سیامک و فرهاد که گفتگوی شان را با ما خوانندگان “توده ای ها” در میان گذاشته اند. در اینجا تلاش می کنم با استناد و رجوع به “برنامه حزب توده ایران، مصوب سال 91″، نظرم رادر باره بخش اول گفتگو یعنی “نقش چپ” به شرح زیر بیان کنم.
رفیق سیامک: “من ریشه بخش بزرگی از ماندگاری جمهوری اسلامی را [الف] در نبود پیش گزاری (ارائه) برنامه جایگزینی پیشرو؛ [ب] پراکندگی “چپ” می دانم.” …. و [ج] انگار “چپ ها” اعتماد بنفس خود را نسبت به درستی برنامه جایگزینی و در پیش گیری راه رشد غیر سرمایه داری از دست داده اند.”
الف) حزب در “برنامه حزب توده ایران، مصوبه کنگره ششم بهمن ماه ۱۳۹۱” به طور دقیق برنامه جایگزینی پیشرو را ارایه کرده است و توجه خوانندگان و به ویژه رفقا سیامک و فرهاد را به صفحات 90-77 که در باره “وظایف حکومت دمکراتیک ائتلافی” سخن می گوید، جلب می کنم.
ب) پراکندگی چپ: حق با سیامک است و این پراکندکی در میان صفوف نیروهای سیاسی چپ انکارناپذیر است و امید که روزی این پراکندگی به هر دلیلی که هست بر طرف شود.
ج) به نظرم “برنامه حزب توده ایران” نشان می دهد که حزب از جمله معدود نیروهای سیاسی مترقی است که اولا در باره تمام مسایل ایران برنامه مترقی داشته و دوم، از همه نیروهای دیگر سیاسی از اعتماد به نفس بالاتری برخوردار است، با وجودی که از همه آنها بیشتر از سوی دو رژیم دیکتاتوری و استبدادی شاهنشاهی و ولایی ایران ضربه خورده است. این اعتماد به نفس بالای حزب است که هنوز رژیم بیشتر از همه از آن هراس بی حد و اندازه ای دارد و تمام نیروی اش را بسیج کرده است تا همچنان به ضربات خردکننده اش به حزب ادامه دهد.
رفیق سیامک در ادامه بخش اول سخن اش از رفیق فرهاد می پرسد: “به نظر شما دلیل این ناتوانی و نبود سرکردگی “چپ” در جنبش چیست؟ چگونه می توان پیشاهنگی اندیشه ی مارکسیستی را در مبارزه علیه دیکتاتوری برقرار کرد؟
رفیق فرهاد به پرسش ایشان پاسحی طولانی می دهد که نکات مهم آن را ابتدا در اینجا نقل می کنم و سپس نظرم را ارایه می کنم
پاسخ رفیق فرهاد: ” [1] به نظر می رسد، بتوان ریشه ی ایجاد شدن تضاد عقب ماندن عنصر ذهنی را از عنصر عینی در مبارزه ی حزب توده ایران … در نیافتن کارکرد عملی برای مصوبه های انقلابی ششمین کنگره ی حزب توده ایران یافت که تاکنون نتوانسته است، به نیاز انقلابی جامعه پاسخی شایسته ارایه دهد و برای خروج از بحران فزاینده ی اقتصادی- اجتماعی پاسخی انقلابی و متناسب … ارایه دهد [منظور ایشان ارایه نکردن یک برنامه مشخص برای سیاسگذاری اقتصادی ملی- دمکراتیک است].
“[2] به سخنی دیگر، سیاست انقلابی حزب طبقه کارگر گرفتار این تضاد است که مبادا از جنبش توده ها جدا شود اگر برنامه ی جایگزین برای اقتصاد سیاسی دیکته شده ی امپریالیستی ارایه دهد. حزم و احتیاط به عنصر تعیین کننده تبدیل شده است [منظور رفیق فرهاد این است که حزب می ترسد و احتیاط می کند برنامه اقتصادی ملی- دمکراتیکی را در مقابل اقتصاد نئولیبرالی دولت و حاکمیت ایران ارایه کند].
“[3] حزب توده ایران [در دو رژیم گذشته و حال] خواستار برپایی جبهه واحدی علیه دیکتاتوری و علیه حاکمیت نظام سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی بوده و هست. … تفاوت سیاست کنونی (حزب] با گذشته، واهمه از طرح پیشنهاد ترقی خواهانه ما برای چنین فرازمندی اقتصادی- اجتماعی در ایران است. در گذشته سخن و برنامه پیشنهادی ما پرچمدار مبارزه بود. موفقیت ما در این واقعیت نهفته بود. اکنون این کمبود به شدت محسوس است…
“[3] کمبود، نبود جستجوی جایگزین انقلابی برای گذار از نظام سرمایه داری با جهت گیری ضد امپریالیستی- ضد سرمایه داری است. … ادامه ی این کمبود، می رود که عنصر ذهنی را در حزب توده ایران به نیروی ترمزکننده بدل سازد برای رسیدن به عنصر عینی در نبرد طبقاتی در جامعه.
“[4] طبقه کارگر ایران خواستار پایان دادن بی چون و چرا به برنامه امپریالیستی اقتصاد کشور است. خواست اعتصاب ها [امروز] در اهواز و هفت تپه این نکته را به اثبات می رساند. باید برای این اقتصاد ضد مردمی و ضد ملی جایگزینی ارایه داد. تنها با چنین گامی، اعتماد به نفس زنده و فعال خواهد شد.
پاسخ رفیق فرهاد به پرسش رفیق سیامک را می توان این طور خلاصه کرد که تنها حزب توده ایران می تواند رهبری “چپ در جنبش” را به دست گیرد اگر 1) بتواند “حزم و احتیاط” برکنار ماندن از جنبش انقلابی ایران امروز را کنار بگذارد و 2) جایگزین اقتصاد نئولیبرالی که اقتصاد ملی- دمکراتیک باشد را با جسارت برای طبقه کارگر و مردم ایران ارایه کند.
به نظر می آید رفیق فرهاد هم مانند بسیاری کسان دیگر یا برنامه حزب توده ایران را نخوانده و یا اگر خوانده فراموش کرده است.
حزب توده ایران هیج باکی در ارایه یک “اقتصاد مردمی” نداشته و ندارد. حزب هیچ باکی ندارد تا اندیشه های مارکسیستی خود را به این دلیل پنهان کند که مبادا از “جنبش توده ها” برکنار بماند یا مبادا جبهه واحد ضددیکتاتوری و ضد استبدادی ایران برای طرد ولایت فقیه یعنی برچیدن کامل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران شکل نگیرد و … . حزب بدون هیچ “حزم و احتیاط” در برنامه مصوبه ی سال 91 خود به طور کاملا شفاف “اقتصاد مردمی” / ملی- دمکراتیک مورد نظرش را در صفحات 86-82 پیشنهاد و بیان کرده است.
با خواندن این چند صفحه می بینیم که حزب توده ایران هیج باکی ندارد به متحدین احتمالی آینده خود که از طریق یک جبهه واحد ضداسبتدادی و ضددیکتاتوری به قدرت می رسند و یک حکومت دمکراتیک ائتلافی را در آینده برپا می کنند، سخن از “شیوه تولیدی سوسیالیستی” بزند و آن را به عنوان یکی از وظایف مهم چنین حکومتی پیشنهاد کند، اما در عین حال می گوید: “بر پایه درک ماتریالیسم تاریخی، حزب ما تکامل و تغییر انقلابی کشورمان به شیوهٔ تولیدی سوسیالیستی را به گذر از مرحله های مشخص جامعه، یعنی تغییرهای کمِی درجهٔ رشد نیروهای مولده و رابطهٔ آنها با مناسبات اجتماعی جامعه وابسته میداند.” پس می توان این طور نتیجه گیری کرد که حزب:
1) به دلیل مارکسیست بودن، هرگز اندیشه های خود را به خاطر “حزم و احتیاط” برکنارماندن از “جنبش توده ها” پنهان نمی کند
2) با شعار پیش به سوی تشکیل جبهه واحد ضداستبدادی و ضددیکتاتوری برای طرد کامل ولایت فقیه یعنی برچیدن کامل حاکمیت ولایی ایران، حزب مانند همیشه به طور دقیق، شفاف و بی[واهمه] می گوید: الف) ترکیب و ساختار و ب) برنامه و اهداف جبهه واحد ضددیکتاتوری چه باید باشد و پیشنهادات مترقی و دمکراتیک و بشردوستانه خود را در صفحات 75-73 برنامه مصوب کنگره ششم 91 بیان می کند. و بلافاصله در صفحات 90-77 ، بدون هیج احتیاط و واهمه ای پیشنهادات خود را در باره وظایف یک حکومت دمکراتیک ائتلافیِ برامده از مبارزه این جبهه واحد ابراز می کند. پس از این نظر، هم، “سیاست کنونی (حزب] با گذشته” بر خلاف نظر رفیق فرهاد نه متفاوت، بلکه دقیقا همان است.
3) من رابطه بین “کمبودِ” یک “جایگزین انقلابی برای گذار از نظام سرمایه داری” را – که البته برخلاف نظر ایشان دقیقا ما به طور وضوح در پیشنهادات حزب در باره “وظایف یک حکومت دمکراتیک ائتلافی” (ر.ک. برنامه حزب توده ایران، صص 90-77) می بینیم- و عقب ماندن عنصر ذهنی از عنصر عینی درک نمی کنم. چیزی که “عنصر ذهنی را [نه فقط] در حزب توده ایران [بلکه هر نیرو و جنبش سیاسی- اجتماعی] به نیروی ترمزکننده بدل [می]سازد برای رسیدن به عنصر عینی در نبرد طبقاتی در جامعه”، نبودِ برنامه جایگزین اقتصاد نئولیبرالی نمی تواند باشد، بلکه به نبودِ ارتباط تنگاتنگ بین طبقه کارگر و سازمان ها و احزاب طبقه کارگری و نبودِ آموزش، تبلیغ و عمل و نبودهایِ دیگر بستگی تام و کمال دارد.
4) برنامه اقتصادی ملی- دمکراتیکی که خواست رفیق فرهاد و طبقه کارگر است، چیزی غیر از آن می باشد که در صفحات 86-83 برنامه حزب به وضوح بیان شده است؟ غیر از ان چیزی است که خواست نه فقط کارگران هفت تپه، بلکه تمام کارگران ایران و جهان است؟ اگر”برنامه اقتصادی مردمی” طرح شده در برنامه حزب، ملی- دمکراتیک نیست، پس چیست؟ اگر نیست، مفهوم اقتصاد ملی- دمکراتیک چیست؟ یا این که منظورتان این است که حزب باید در هر یک از مقالات و شماره های “نامه مردم” این “برنامه اقتصادی مردمی” اش را تکرار کند.
حال دوباره بر می گردم به پرسش رفیق سیامک که “این ناتوانی و نبود سرکردگی “چپ” در جنبش چیست؟ چگونه می توان پیشاهنگی اندیشه ی مارکسیستی را در مبارزه علیه دیکتاتوری برقرار کرد؟
به نظرمی آید از میانِ کارهای زیادی که چپ در ایران و سایر نقاط دنیا باید انجام دهد، مهمترین آن این است که از این همه بحث های آکادمیک و غیرآکادمیکِ بی سرانجام دست بردارد، از جای خود بلند شده، از عزلت و گیجی و بی انگیزگی در آید، میان کارگران برود و تمام انرژی اش را صرف آگاهی طبقه کارگر بکند، کاری که سندیکاهای کارگری متصل به بورژاوزی شب و روز به طرق مختلف در حال انجام آن هستند.
در پاسخ به تمام بحث و گفتگوی دو رفیق عزیز در دو بخش “وظیفه ی حزب توده ایران و سرنوشت “برون مانده های” توده ای باید بگویم:
“هویت مستقل طبقاتی حزب توده ایران” نه با کل بلکه فقط با رجوع و استناد به صفحات ۷۳ تا ۹۰ برنامه مصوب کنگره ششم بهمن ماه ۱۳۹۱ کاملا “قابل شناخت” و تمیز است. این برنامه هم دمکراتیک و هم سوسیالیستی است. باید یادآوری کرد که در برنامه نمی توان تمام جزییات یک برنامه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و زیست-محیطی را به طور جامع ارایه کرد. پس، به قول زنده یاد جوانشیر که در اثر بزرگ خود “انتقاد و انتقاد زخود” بیاییم به این بحث های بی پایان و بی سرانجام پایان دهیم که حاصلی جز تخریب حزب توده ایران به همراه نخواهد داشت. رفیق سیامک و به ویژه رفیق فرهاد، آن چه را که شما در باره آن بحث و گفتگو می کنید و به حق طالب آن هستید، بار دیگر تکرار می کنم که دقیقا در صفحات ۷۳ تا ۹۰ برنامه حزب توده ایران حی و حاضر است.
اما، در مورد نگرانی به جای رفیق سیامک در باره “چپ روی، و این که چه باید کرد تا حزب به یکپارچگی لازم برسد تا وظیفه خود را به کمک همه توده ای های درون و برون مانده حزب به نحو احسن انجام دهد، تنها و تنها یک راه وجود دارد و آن این انجام این وظیفه خطیر است که تمامی افراد از هوادار و عضو ساده تا برجسته ترین اعضای فعلی و سابق حزب توده ایران در هر کجا – چه در آموزش به و تبلیغ میان زحمتکشان یدی و فکر ایران و چه در بحث و گفتگوی سازنده خود با تمامی نیروهای سیاسی مترقی داخل و خارج ایران – تلاش کنند تا تمامی پیشنهادات حزب خود را در مورد چیستی، ساختار و اهداف جبهه واحد ضددیکتاتوری و ضداستبدادی و نبز در مورد وظایف حکومت دمکراتیک برآمده از مبارزه پیگیر این جبهه واحد را در گفتارها و سخنان خود به طور مداوم و پیگیرانه به کار بگیرند. تمامی این افراد باید تمام تلاش خود را بکنند تا این پیشنهادات را در حافظه خود بسپارند و خارج از این برنامه فعالیت و تبلیغ نکنند. تنها و تنها از این طریق است که نه تنها حزب توده ایران یکپارچه می ماند، که به نظرم هست، بلکه بی شک مبارزه امروز مردم و به ویژه کارگران و خانواده های جان به لب رسیده شان را آگاهانه تر و با گامهای استوارتر به پیش خواهد برد.
شما می توانید نتیجه تلاش پیگیر و مصرانه حزب توده ایران برای تشکیل جبهه واحد ضداستبدادی و ضددیکتاتوری ایران را امروز ببینید که چگونه حقانیت و بی نقص بودن این شعار کلیدی حزب از زبان ابوالفضل قدیانی با صدای بلند و با شجاعت هر چه تمام تر فریاد زده می شود که تنها راه واقعی ایرانیان و ایران از دو دشمن داخلی و بیرونی – یعنی ولی فقیه و حاکمیت ولایی اش و ترامپ وحشی و ضد بشر و امپریالیسم به رهبری حاکمیت پنهان آمریکا- همین شعار بی نقص حزب در برچیدن نظام قرون وسطایی و مستبد ولایی از طریق مبارزات مدنی سراسری است که جبهه واحد می تواند در آن نقش “ستاد مشترک” ایفا کند:
“همانطور که پیش از این نیز بارها گفتهام تداوم وضعیت رو به وخامت فعلی، ممکن است تبعات جبران ناپذیری برای کشور داشته باشد. قفل شدگی راه اصلاح امور از طریق قانونی و حقوقی، باید با استفاده از ظرفیتهای حقیقی یعنی مقاومت یکپارچه نیروهای سیاسی منتقد، مخالف، تحولخواه و سایر کسانی که خواستار اصلاحات ساختاری اند با همراهی مردم شکسته شود. قانون اساسی متناقض فعلی- که قطعا بایستی به طور بنیادی تغییر کند- ظرفیتهای خفته و مغفولی را در فصول سوم و پنجم داراست که بایستی به کار گرفته شود تا هیمنه استبداد شکسته شده و امکان تحول و اصلاح درونزا پدید آید. درخواست برکناری آقای خامنهای از قدرت باید تبدیل به خواست علنی فعالین سیاسی و مدنی و فرهنگی شود. همانگونه که در اندونزی خواست برکناری دیکتاتور سابق آن کشور –سوهارتو- تبدیل به خواستی عمومی شد و همانگونه که خواست برکناری بن علی در تونس تبدیل به فریاد همگانی گردید. در این دو کشور این خواست عمومی نهایتا به شکست هیمنه استبداد انجامید و نظام سیاسی هرکدام در فرایندی –بدون دچار شدن به فروپاشی و ازهمگسیختگی نهادهای بروکراتیک- به مطالبات تن در دادند. در هیچ کشوری استبداد در غیاب مقاومت مدنی و ملی تن به اصلاح نداده است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. طلب اصلاح بدون اراده مقاومت تنها مستبد را تحریض و تشویق به دستدرازی بیشتر به منابع عمومی، سلطه شدیدتر بر ارکان قدرت و تحدید آزادیهای مشروع و قانونی میکند تا به گمان خود پایههای قدرتش را تحکیم بخشد. وقت آن رسیده که طلب اصلاح و تحول تبدیل به اراده اصلاح و تحول شود. این اراده میتواند نظام اصلاحناپذیر ولایت فقیه را وادار به پذیرش خواست عمومی از طریق برگزاری رفراندم تغییر قانون اساسی و تغییر نظام سیاسی کند. با چنین ارادهای امکان تشکیل نظام جمهوری دمکراتیک بدون پیشوند و پسوند دور از دسترس نخواهد بود. به گمان من این شیوه مسالمتآمیزترین و کمهزینهترین راه برونرفت از بنبست فعلی کشور است.”
در پایان گفت که پراکندگی توده ای ها قابل درک بوده و دلیل ان می تواند نبود تشکیلات منظم باشد تا بتوان از این طریق سانترالیسم دمکراتیک را در تمام بدنه حزب رعایت کرد و به نظرات، پیشنهادات و انتقادات به قصد بهتر کردن حزب گوش و عمل کرد. اینکه چرا این تشکیلات وجود ندارد و آیا هنوز آن شرایط بحرانی دهه شصت پایان نرسیده است و پرسش هایی از این دست، شخصا هیچ اطلاعی ندارم. پس نمی توانم هیچ اظهار نظری در این باره بکنم. فقط امیدوارم این امر بسیار حیاتی، که می تواند حزب توده ایران را هر چه توانمندتر و توده ای تر بکند، هر چه سریع تر رخ دهد که آرزوی خیل عظیمی از هواداران و دوستداران واقعی حزب از جمله خودم است که عاشق اش هستم و حاضرم چیزهای مهمی از زندگی ام را برایش فدا کنم. با این حال، همان طور که گفتم، در حال حاضر بهترین راهکار بسیج شدن تمام رفقای توده ای در آموزش و تبلیغ “برنامه حزب توده ایران، مصوبه کنگره ششم، بهمن ۱۳۹۱ در میان طبقه کارگر و تمام مزدبگیران و سلب مالکیت شدگان ایرانی است، و نیز رساندن این پبام به تمام ایرانیان که برنامه حزب کم هزینه ترین، مترقی ترین و مسالمت آمیزترین و در عین حال انقلابی ترین و دمکراتیک ترین راهکار برای برجیدن حاکمیت ولایی و برپایی یک حکومت دمکراتیک با ائتلاف تمام نیروهای سیاسی مترقی داخل و خارج ایران می باشد.
دست همه شما رفقا گرامی را به گرمی می فشارم
و نیز پوزش می خواهم اگر کلماتی و جملاتی به کار بردم که باعث رنجش شما شده است.