دستاوردهاى‏ تاريخى‏ طبقه كارگر در خطر است! جراحى‏ آزادسازى‏ اقتصادى‏، فاجعه براى‏ كارگران! بيانيه دو سنديكاى كارگرى در ايران

image_pdfimage_print

مقاله شماره ٨٩/٣٩ (چهارم دى)

واژه راهنما: از بيانيه دو سنديكاى كارگرى در ايران چه مىآموزيم! جنبش كارگرى دوشادوش با كدام خواست‏ها در “جنبش سبز”. رشد كيفى طبقه كارگر ايران ملزم كننده است.

سنديكاى‏ كارگران شركت واحد اتوبوسرانى‏ تهران و حومه و هيات بازگشايى‏ سنديكاهاى‏ كارگران فلزكار مكانيك در آذرماه ١٣٨٩ در بيانيه‏اى‏ پراهميت تحت عنوان “اصلاح قانون كار يا نابودى‏ دستاوردهاى‏ زحمتكشان!”، دو نكته عمده‏اى را از نبرد طبقاتى‏ جارى‏ در ايران مطرح ساخته‏اند.

اولى‏ بيان دستبرد دزدانه سرمايه‏دارى‏ حاكم بر سرنوشت اقتصادى‏ كشور و خطر عاجل نابودى‏ «دستاوردهاى‏ يك‏صدساله مبارزات خونين» طبقه كارگر ايران است كه با برشمردن موارد مشخص اين يورش به بندهاى‏ قانون كار و پايمال نمودن حقوق مصّرح كارگران در قانون اساسى‏ بيرون آمده از دل انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما، نشان داده مى‏شود؛ در آن‏جا ازجمله به توطئه‏هاى ضدكارگرى زير اشاره شده است: «حذف پيمان‏هاى دسته‏جمعى و حداقل حقوق»، «كاهش مدت بيمه بيكارى و مبلغ بيمه بيكارى به نصف»، تحميل «قراردادهاى موقت … كه به معناى بردگى كامل است»، خروج «كارگاه‏هاى تا ٢٠٠ نفر از مشموليت قانون كار» و …

ديگرى‏ نشان دادن رابطه اين اقدامات ضدكارگرى‏ در ايران با اجراى‏ برنامه نوليبرال امپرياليستى‏ است كه هدف آن تامين «سلطه اقتصادى‏ بيگانه بر اقتصاد كشور» است كه از طريق نقض «اصول قانون اساسى‏» به دست حاكميت سرمايه‏دارى‏ مافيايى‏ به عنوان متحد طبيعى‏ سياست امپرياليستى‏ عملى‏ مى‏شود.

بيانيه، پس از اشاره به خواست‏هاى‏ خود و تاكيد بر اين امر كه دسترسى‏ به آن‏ها «آسان نيست»، بر تصميم طبقه كارگر براى‏ مبارزه براى‏ تحميل «قانون مترقى‏ و حامى‏ زحمتكشان» به ارتجاع پاى‏فشرده و آن را «از حقوق مسلم و قانونى‏» طبقه كارگر ارزيابى‏ مى‏كند. بيانيه مبارزه براى‏ دسترسى‏ به خواست طبقه كارگر را مبارزه‏اى‏ «راهگشا» عليه «همدستى‏ سرمايه‏دارى‏ انگل تجارى‏ داخلى‏» با سرمايه امپرياليستى‏ اعلام و مخالفت «كارگران [را با] نسخه‏هاى‏ خانمان‏برانداز صندوق‏ بين‏المللى‏ پول و سازمان تجارت جهانى‏ كه نابودى‏ اقتصاد ملى‏ و غارت ثروت‏هاى‏ ملى‏ را با همدستى‏ سرمايه‏دارى‏ انگل تجارى‏ داخلى‏ نشانه رفته است»، بر جسته مى‏سازد.

جان‏مايه ارايه شده از بيانيه دو سنديكاى‏ كارگرى‏، نشانى‏ است از رشد كيفى‏ طبقه كارگر ايران.

رشد شكوهمند و افتخارآميزى‏ كه ريشه در شناخت رابطه ميان ايدئولوژى‏ و سياست سرمايه‏دارى‏ حاكم بر ايران با ايدئولوژى‏ و سياست سرمايه‏دارى‏ استعمارگرانه جهانى‏ دارد كه «خانمان‏برانداز» و نابود كننده «اقتصاد ملى‏» ايران مى‏بوده و با «غارت ثروت‏هاى‏ ملى‏» همراه است!

اين رشد شكوهمند كيفى‏ طبقه كارگر ايران، كه تكرار آن در همين سطور نيز غرورانگيز است، در عين حال، نشان واقعيت عينى‏ بسيار پراهميت ديگرى‏، نشان رشد تضاد اصلى‏ حاكم بر جامعه دارد. تضاد اصلى‏اى‏ كه از دو مضمون “ملى‏ و دموكراتيك”، “ضدامپرياليستى‏ و مردمى‏” تشكيل مى‏شود.

تكيه بر تعميق تضاد طبقه كارگر و همه لايه‏هاى‏ ميهن‏دوست و مدافع منافع ملى‏ و دموكراتيك مردم ايران، همان‏طور كه در بيانيه دو سنديكاى‏ كارگرى‏ برجسته مى‏شود، با سياست ضدملى و ضددموكراتيك حاكميت سرمايه‏دارى مافيايى، كانون مركزى‏ افشاگرى‏ عليه امپرياليسم و متحدان داخلى‏ آن، كانون مركزى‏ افشاگرى‏ سياست خانمان‏براندازى‏ را تشكيل مى‏دهد كه قادر است نبرد همه لايه‏هاى‏ مردم ميهن‏دوست را دسته و متحد كرده و جنبش كنونى را به نبردى‏ يك‏پارچه، هدفمند، تجهيزكننده، مبارزه‏جويانه و مهم‏تر از همه انقلابى‏ تبديل سازد. ضرورت تمركز توپخانه تبليغ و ترويج همه گردان‏هاى‏ شركت كننده در اين نبرد سرنوشت‏ساز و به گفته بيانيه دو سنديكا، «راهگشا» عليه دشمن مشترك و سياست خانمان‏برانداز آن، با واقعيت تعميق عينى‏ تضاد طبقه كارگر، كه از منافع كل جامه دفاع مىكند، با زيربنا و روبناى حاكميت سرمايه‏دارى مافيايى به اثبات مى‏رسد. ضرورت تمركز توپخانه تبليغى‏ و ترويجى‏ عليه دشمن مشترك، ملزم كننده نيز مى‏باشد. ملزم كننده براى‏ همه مبارزان مدافع طبقه كارگر ايران و در راس آن حزب توده ايران!

الزام عينى‏ حزب توده ايران به نبردى‏ «راهگشا»

سنديكاى‏ صنفى‏ كه وظيفه عمده آن دفاع از منافع روز و بلاواسطه طبقه كارگر است، دانشگاه آموزش آگاهى‏ طبقاتى‏ براى‏ كارگران نيز مى‏باشد. اين امر به‏ويژه در دوران‏هايى‏ كه با تعميق تضاد آشتى‏ناپذير، شرايط انقلابى‏ نسج گيرنده و همان‏طور كه در سرمقاله پراهميت “جنبش مردمى‏، واقعيت‏هاى‏ عينى‏ و نقش زحمتكشان” در نامه مردم شماره ٨٤٩ نشان داده شده است، حل تضاد طبقه كارگر و لايه‏هاى‏ ترقى‏خواه با زيربنا اقتصادى‏ و روبناى‏ سياسى‏ حاكم به مساله روز بدل و به پيش‏شرط تحقق يافتن خواست‏هاى‏ صنفى‏، ازجمله خواست‏هاى‏ طبقه كارگر، معلمان، دانشجويان، جوانان و به‏ويژه برخودارى‏ زنان از حقوق متساوى‏ با مردان و همچنين برخوردارى‏ خلق‏ها از حقوق ملى‏ تبديل شده است، نقش مبارزات صنفى‏ براى‏ انتقال آگاهى‏ انقلابى‏ به زحمتكشان، واقعيتى انكارناپذيرى شده است. در اين دانشگاه انقلابى‏ است كه از طريق نشان دادن ارتباط ميان پايمال شدن منافع روزمره طبقه كارگر و سياست كلى‏ و عمومى‏ طبقه و لايه‏هاى‏ غارتگر سرمايه‏دار “خودى‏” و متحدان خارجى‏ آن، آگاهى‏ طبقاتى‏ به كارگران منتقل مى‏شود و زمينه بوجود آمدن «طبقه پرولتاريا» ايجاد و روند تبديل شدن كارگران به طبقه كارگر طى‏ مى‏گردد.

نشان دادن «سلطه اقتصادى‏ بيگانه بر اقتصاد كشور» در بيانيه دو سنديكا، از يك سو بيان نقش ضدملى‏ سياست سرمايه‏دارى‏ “خودى‏”، «سرمايه‏دارى‏ انگل تجارى‏ داخلى‏» است. سرمايه‏دارى‏ كه با اجراى‏ «نسخه‏هاى‏ صندوق بين‏المللى‏ پول و سازمان تجارت جهانى‏ كه براى‏ استثمار هرچه بيش‏تر زحمتكشان دنيا به نفع عده‏اى‏ قليل ارايه گشته»، به عامل نابودى‏ زمينه اصل‏هاى قانون اساسى براى برپايى‏ يك اقتصاد ملى‏ و دموكراتيك در ايران تبديل شده است.

از سوى‏ ديگر، نشان دادن نتايج اين سياست ضدملىِ‏ «سرمايه‏دارى‏ انگل تجارى‏ داخلى‏»، همچنين بيان ريشه علّى‏ سياست ضدكارگرى‏ و ضدمردمى‏ آن است كه از طريق نابودى‏ دستاوردهاى‏ مبارزاتى‏ طبقه كارگر  – كه ازجمله با شركت جانفشانه آن در مبارزات خونين انقلاب بهمن به دست آمده است -، به سود «عده‏اى‏ قليل» از كنسرن‏هاى‏ فراملى‏ سرمايه‏دارى‏ امپرياليستى‏ عملى‏ مى‏شود. اين سياست ضدكارگرى‏، همان‏طور كه در بيانيه دو سنديكاى‏ مبارز افشا مى‏شود، از طريق تغيير ضددموكراتيك قانون كار و پايمال نمودن اصل‏هاى‏ متعدد قانون اساسى‏ عملى‏ مى‏گردد.

بدين‏ترتيب، «سرمايه‏دارى‏ انگل تجارى‏ داخلى‏» به دشمن طبقاتى‏ عليه منافع طبقه كارگر، كه از كل منافع جامعه دفاع مى‏كند، تبديل مى‏گردد. انطباق منافع طبقه كارگر با منافع كليه لايه‏هاى‏ مردم ميهن‏دوست و ترقى‏خواه كشور، ضرورت وحدت عمل مشترك آن‏ها، ضرورت «پيوند» در نبرد مشترك را عليه دشمن مشترك مستدل  ساخته و به اثبات مى‏رساند.

جانه‏مايه و مضمون سياسى‏ بيانيه دو سنديكاى‏ كارگرى‏ را بايد محكى‏ ارزيابى‏ نمود براى‏ بررسى‏ عملكردى‏ گردان‏هاى‏ مختلف “جنبش مردمى‏” در تدارك تغييرات انقلابى‏ در ايران. در اينجا بررسى‏ سياست همه اين گردان‏ها مدنظر نيست. باوجود اين بايد خاطرنشان ساخت كه مواضع استوار ميرحسين موسوى‏ و ديگران در دفاع از منافع ملى‏ و پافشارى‏ بر اصل‏هاى‏ دموكراتيك قانون اساسى‏ در ارتباط با اصل‏هاى‏ زيربنايى‏ اقتصادى‏ ملى‏ و دموكراتيك در آن، شايان دقت بوده و پشتيبانى‏ از آن‏ها را ضرورى‏ و مستدل مى‏سازد. اين مواضع راه نبرد انقلابى‏ را به سوى‏ احياى‏ آماج‏هاى‏ ملى‏ و دموكراتيك انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما مى‏گشايند و دست رد به سينه “راه رشد” نوليبرال سرمايه‏دارى‏ مورد نظر امپرياليسم و اپوزيسيون داخلى‏ و خارجى‏ مدافع آن مى‏گذرانند.

آن‏چه كه در اين سطور مى‏تواند و مى‏بايستى‏ مورد توجه انتقادى‏ قرار گيرد، فعاليت‏هاى‏ تبليغى‏ و ترويجى‏ حزب توده ايران در مورد مشخص مساله‏هاى‏ مطرح شده در بيانيه دو سنديكاى‏ كارگرى‏ است. هدف از اين بررسى‏ انتقادى‏ عمل به وظيفه‏اى‏ است كه زنده‏ياد احسان طبرى‏ براى‏ مبارزان تعيين كرده است: او‏‏ در بهمن ماه سال ١٣٤٥، دوازده سال پيش از پيروزى‏‏‏ انقلاب بزرگ بهمن مردم ميهن ما، در “ياداشت‏ها و …، (ص ٣٧)”، هدف «موضع انتقادى‏‏‏» جنبش عدالت‏خواهى‏‏‏ كارگرى‏‏‏ ميهن ما را «گشودن راه به طرف جلو» اعلام مى‏‏‏كند كه همراه است با اين خواست كه «زمينه فكرى‏‏‏ اصلاح انحرافات را به‏ويژه در جنبش انقلابى‏‏‏ كشور خود پديد آوريم.» او اين كوشش را «نوعى‏‏‏ فداكارى‏‏‏ و تلاش تله‏ئولوژيك، هدفمند و غايتمند» ارزيابى‏‏‏ مى‏‏‏كند.

با اين مقدمه و به كمك “محك” به دست آمده از مضمون و جان‏مايه بيانيه دو سنديكاى‏ كارگرى‏ در ايران، به بررسى‏ انتقادى‏ دو نوشتار، “از مبارزه سنديكاهاى‏ كارگرى‏ حمايت كنيم …” (سوم آذر) و “كارگران و زحمتكشان و پيامدهاى‏ آزادسازى‏ اقتصادى‏” (اول آذر) در نامه مردم، ارگان مركزى‏ حزب توده ايران بپردازيم به اميد كمك به «گشودن راه به طرف جلو». پاسخ به اين پرسش مطرح است كه آيا اين نوشتارها توانسته‏اند رشد تضاد اصلى‏ بر جامعه و شرايط انقلابى‏ حاكم بر آن را كه در بيانيه دو سنديكا در ايران نشان داده شده‏اند، منعكس كرده و با نتيجه‏گيرى‏ از آن نسبت به جان‏مايه و ارزيابى‏ اين بيانيه، واكنش ضرورى‏ و متناسب نشان ‏دهند؟

در هر دو نوشتار، حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران، دفاع خود از خواست‏هاى‏ دو سنديكاى‏ كارگرى‏ و طبقه كارگر را مورد تاكيد قرار داده و برجسته ساخته است: «حزب توده ايران – حزب طبقه كارگر ايران-  در كنار و همدوش سنديكاها و تشكل‏هاى‏ مستقل كارگرى‏ در اين مبارزه با اهميت قرار داشته و خواهد داشت.»

اين موضع درست و اعلام آن ضرورى است. اين دفاع، اما تنها شرط وجودى‏ حزب توده ايران، علت علّى‏ وجود حزب طبقه كارگر را تشكيل مى‏دهد! با تاكيد و تائيد بر آن، حزب طبقه كارگر هنوز كوچك‏ترين سرمايه‏گذارى‏ جديدى‏ را در مبارزه انجام نداده است. تاكيد به‏جا بر اين دفاع و «همدوشى‏»، هنوز عمل به دفاع نيست! تنها اعلام شعارگونه و تابلووار، تصميم به عمل در دفاع و «همدوشى‏» نيست! دفاع حزب طبقه كارگر ايران زمانى‏ از محتواى‏ عينى‏ و مادى‏ برخودار مى‏شود كه از كيفيتى‏ برخودار شده باشد كه بتواند راهگشاى‏ مبارزه سنديكاها باشد. آيا چنين است؟!

نوشتار “از مبارزه سنديكاهاى‏ كارگرى‏ حمايت كنيم …” از ٤٠ سطر تشكيل شده است كه ١٨ سطر آن نقل نكاتى‏ انتخاب شده از بيانيه دو سنديكا مى‏باشد. اما متن كامل بيانيه انتشار نيافته و آدرس دسترسى‏ به آن نيز ارايه نشده است. نوشتار “كارگران و زحمتكشان و پيامدهاى‏ آزادسازى‏ اقتصادى‏” از ٥٢ سطر تشكيل مى‏شود كه ٢٥ سطر آن نقل نكاتى‏، ازجمله از “ايلنا” است. هر دو نوشتار مقدمه‏اى‏ چند سطرى‏ نيز دارا هستند. بديهى‏ است كه در سطور باقى‏مانده نمى‏توان حق مطلب را نسبت به بيانيه‏ اين چنان پراهميت دو سنديكا در ايران ادا كرد كه گوشه‏هاى پراهميتى از تضاد اصلى در جامعه را مطرح و به موضوع بررسى افشاگرانه خود تبديل ساخته است. انديشه بايد اجباراً در سطح بغلطد و سروته جريان را هـم آورد.

چنين شيوه تبليغى‏ و ترويجى‏، شيوه ماركسيستى‏- توده‏اى‏ حزب طبقه كارگر نيست. خواسته يا ناخواسته، وظيفه اين شيوه، تنها خالى‏ نبودن عريضه از كار درمى‏آيد. اين شيوه‏اى‏ است كه امكان سواستفاده عمال دشمن را بوجود مى‏آورد. به ماموران وزارت اطلاعات امكان مى‏دهد، خود را در انتشاراتشان با انتشار سندهاى حزبى گويا مدافع مصالح حزب توده ايران بنمايانند.

نماينده حزب توده ايران با امضاى‏ خود در زير بيانيه نشست اجلاس احزاب كارگرى‏ و كمونيستى‏، آن‏طور كه در آخرين نشست در كشور پرتغال عملى‏ شد، مساله مبارزه با سياست نوليبرال امپرياليستى‏ كه سياست امروز امپرياليسم براى‏ دست يافتن به سود حداكثر و انباشت سرمايه است را به عنوان آماج اصلى‏ مبارزه احزاب كارگرى‏ و كمونيستى‏ مورد تائيد قرار داده است. اين نشست، مبارزه با سياست نواستعمارى‏ امپرياليستى‏ در شرايط “جهانى‏سازى‏” را مضمون “نبرد آزاديبخش خلق‏ها” در شرايط حاكم “گلوباليسم امپرياليستى‏” ارزيابى‏ مى‏كند. با چنين ارزيابى‏ از نبرد خلق‏هاى‏ كشورهاى‏ پيرامونى‏ عليه برنامه نوليبرال امپرياليستى‏ كه در سند نشست احزاب كمونيستى و كارگرى با امضاى ازجمله نماينده حزب توده ايران به تصويب رسيده، بايستى‏ مضمون فعاليت تبليغى‏ و ترويجى‏ ارگان مركزى‏ حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران، از چه سطح و محتوايى‏ برخودار باشد؟ تفاوت اين سطح و محتوا با مضمون مقاله در نشريات سرمايه‏دارى‏ از نوع “اشترن” و “لوموندديپلوماتيك” و …، چه بايد باشد، تا ارگان توده‏اى در سطح يك نشريه سوسيال دموكراتيك باقى‏ نماند؟

فقدان شلاق افشاگرى‏ عليه سياست نوليبرال امپرياليستى‏ در يك نشريه ماركسيستى‏- توده‏اى‏، در نامه مردم است كه “راه توده” را جرى‏ مى‏سازد تا در سند “نشست هيئت تحريريه” خود به دفاع از لايه‏هايى‏ از حاكميت سرمايه‏دارى‏ در ايران بپردازد كه با سياست “تعديل اقتصادى‏”، آغازگر اجراى‏ برنامه نوليبرال امپرياليستى‏ در ايران بوده و اكنون نيز تنها از كوتاه شدن دستش از غارت ثروت‏هاى‏ ملى‏ به سود خود، مى‏نالند! “راه توده” خود افشاگرى‏ مى‏كند، زمانى‏ كه به جاى قرار دادن تضاد اصلى اجتماعى، آن‏طور كه گوشه‏هاى پراهميتى از آن در بيانيه دو سنديكاى كارگرى در ايران مطرح شده‏اند، به موضوع بررسى خود، دعواى لايه‏هاى اين سرمايه‏دارى را در باصطلاح “بررسى” خود عمده ساخته و به مساله مورد بررسى نشست هيئت تحريريه خود تبديل سازد و آن را ناشى از «تغيير تناسب نيروها ميان فراكسيون‏هاى مختلف طبقه حاكم» عنوان كند. آيا مىتوانست اين “هيئت تحريه” يا مىتوانستند ديگرانى به جاى تبديل نمودن “جنبش مردمى، واقعيت‏هايى عينى و نقش زحمتكشان” به موضوع “بررسى” خود، درباره «برهم» خورد «عرصه مالكيت» به سود «سرمايه‏دارى انحصار نظامى» ده‏ها صفحه “بررسى” ارايه دهند، اگر نامه مردم بر نكات عمده و شيوه برجسته ساختن نبرد ضد برنامه نوليبرال امپرياليستى پافشارى مىنمود، آن‏طور كه در مقاله پراهميت نامه مردم شماره ٨٤٩، اوضاع ايران مورد بررسى دقيق و موشكافانه قرار گرفته است؟

اگر نامه مردم، آن‏طور كه مقاله پراهميت “جنبش مردمى، واقعيت‏هاى عينى و نقش زحمتكشان” كارپايه سياسى و تئوريك مبارزه جنبش كنونى  مردم ميهن ما را با شفافيت مىشكافد، اين كارپايه را به موضع بحث در مقالات خود تبديل ساخته بود و به طور مداوم به نكات برجسته شده در آن بازگشته و به توضيح آن‏ها در تبليغات و نوشتارهاى ترويجى خود پرداخته بود، آن‏وقت اين پرسش نيز مورد توجه قرار گرفته بود كه طبقه كارگر بايد «همدوش» كدام نيروها و جريان‏ها در “جنبش مردمى” قرار گيرد؟ در كنار آنانى كه مىخواهند به مجريان آينده برنامه نوليبرال امپرياليستى تبديل شوند و با برجسته ساختن “حقوق بشر” آمريكايى مايلند جايى براى خود در آن دست و پا كنند و جنبش را «فراطبقاتى» يا ليبرالى مىخواهند و يا در كنار و «همدوش» پيشروترين و انقلابىترين بخش “جنبش مردمى” كه خواستار احياى آماج‏هاى انقلاب بهمن و برپايى اقتصادى ملى و دموكراتيك هستند؟ و اين مبارزه را مبارزه‏اى براى آزادى ملى و رهايى از سيطره استعمارى و نواستعمارى امپرياليستى مىدانند و مىكوشند با كار تبليغى و ترويجى خود آن را به شناخت عمومى و «طبقاتى» همه زحمتكشان و مردم ميهن‏دوست تبديل سازند؟ آن‏طور كه در بيانيه دو سنديكاى كارگرى در ايران عملى شده است؟! با كدام شيوه، توسعه و تعميق “جنبش مردمى” ممكن مىگردد، چگونه مىتوان نقش انديشه طبقه كارگر را كه از منافع كل جامعه دفاع مىكند، پررنگ‏تر نمود و برجسته‏تر ساخت؟

طرح خواست به‏جا و درست «تقويت پيوند با جنبش سراسرى‏ ضداستبدادى‏» در برابر «جنبش سنديكايى‏- كارگرى‏» در ايران و طرح خواست «حمايت همه احزاب و نيروهاى‏ مترقى‏ و آزاديخواه از مبارزه به حق [طبقه كارگر]»  كه در اين نوشتارها مطرح و به مثابه «اقدامى‏ در راستاى‏ نزديكى‏ و اتحاد عمل بر ضد استبداد و ارتجاع» ارزيابى‏ شده‏اند، همان‏طور كه بيان شد، اقدامى‏ درست و ضرورى‏ را تشكيل مى‏دهند. اما طرح اين خواست‏ها در قالب جملاتى تابلوگونه، فاقد روح و قلب و ناتوان از انتقال انديشه پرخاشگر و مبارزه‏جويانه در بيانيه دو سنديكا در ايران، بيش از آن‏كه بتواند نقشى‏ تبليغى‏ و به طريق اولى‏ ترويجى‏ و راهگشا براى‏ جنبش مردمى‏ و ايجاد پيوند ضرورى‏ ميان مبارزه طبقه كارگر و ديگر لايه‏هاى‏ ميهن‏دوست ايفا سازد، بدون آنكه بتواند بازتاب عمق تضاد آشتى‏ناپذير اجتماعى‏ و بيان اوج نبرد طبقاتى‏ باشد، و بدون آنكه بتوانژد نقشى‏ روشنگرانه براى‏ ارتقاى‏ سطح آگاهى‏ اجتماعى‏ داشته باشد، تنها جملاتى‏ بى‏روح از كار در مى‏آيد كه نه دلى‏ را به طپش وا مى‏دارد و نه انديشه‏اى‏ را تسخير مى‏كند!

توصيه «تقويت پيوند با جنبش سراسرى‏ ضداستبدادى‏» به سنديكايى‏ كه در بيانيه خود «هجوم به دستاوردهاى‏ زحمتكشان» در كشورهاى‏ متروپل سرمايه‏دارى‏ «فرانسه و كشورهاى‏ ديگر اروپايى‏» را با نفرت طبقاتى‏ فرياد مى‏زند، و رسيدن اين هجوم سرمايه امپرياليستى‏ «براى‏ استثمار هر چه بيش‏تر زحمتكشان دنيا را … به دروازه‏هاى‏ ميهن عزيزمان ايران» افشا مى‏سازد، نه نقشى‏ افشاگرانه و نه كيفيتى‏ ترويجى‏ دارد.

هر دو نوشتار فاقد نتيجه‏گيرى‏ سياسى‏ هستند! اين، آن كمبود اصلى‏ را در اين دو نوشتار منتشر شده در نامه مردم، ارگان مركزى‏ حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران تشكيل مى‏دهد و باعث مى‏شود كه آن‏ها نه دلى‏ را به طپش وا دارند و نه انديشه‏اى‏ را تسخير كنند! فقدان نتيجه‏گيرى‏ سياسى‏ حتى‏ در مسكوت گذاشتن نام و نقش امپرياليسم، نقش سياست خانمان‏برانداز نوليبرال سرمايه‏ مالى‏ امپرياليستى‏، افشاى‏ برنامه تبديل نمودن كشورهاى‏ پيرامونى‏ به نومستعمره‏هاى‏ “جهانى‏سازى‏” امپرياليستى‏ و … تظاهر مى‏كند!

اين زبان، زبان ارگان سوسيال دموكراتى‏ در يكى‏ از كشورهاى‏ متروپل سرمايه‏دارى‏ مى‏تواند باشد. چرا نبايد زبان ارگان حزب كمونيست يونان، پرتغال، اسپانيا و يا آن‏طور كه در بيانيه دو سنديكا ايرانى‏ نيز ذكر شده است، زبان طبقه كارگر فرانسه، الگوى‏ زبان نامه مردم باشد؟

فقدان افشاگرى‏ مستمر ارگان مركزى‏ حزب توده ايران عليه نظام غارتگر «سرمايه‏دارى‏ جهانى‏» در خدمت سود سرمايه «به نفع عده‏اى‏ قليل»، به نفع چند شركت فراملى‏ امپرياليستى‏ كه به نبرد طبقاتى‏ از “بالا” مشغول هستند و «با همدستى‏ سرمايه‏دارى‏ انگل تجارى‏ داخلى‏» در صدد نابود ساختن «دستاوردهاى‏ زحمتكشان» ميهن ما مى‏باشند، قابل توجيه نيست! پذيرفتنى‏ نيست! در خدمت حفظ منافع طبقه كارگر ايران و مصالح حزب توده ايران نمى‏باشد!

نمى‏توان حتى‏ يك جمله مستقل عليه امپرياليسم و نظام جهانى‏ سرمايه‏دارى‏ در دو نوشتار در نامه مردم، ارگان مركزى‏ حزب توده ايران يافت. حتى‏ در جمله‏اى‏ كه از «آزادسازى‏ اقتصادى‏» صحبت مى‏شود نيز سخنى‏ از برنامه نوليبرال امپرياليستى‏ مطرح نمى‏گردد و سيلى به صورت بيانيه دو سنديكاى كارگرى در ايران است. زمانى‏ كه از «هدفمند كردن يارانه‏ها» گفته مى‏شود، اشاره‏اى‏ نيز وجود ندارد كه «دولت ضدملى‏ احمدى‏نژاد [كه] با سياست‏هاى‏ خود، چه وضعيت تلخ و دردناكى‏ را براى‏ ميليون‏ها كارگر و خانواده‏هايشان رقم زده است»، مجرى‏ سياست امپرياليستى‏ است و نبايد گول ظاهر پرخاشجويانه چانه‏زدن‏هاى‏ آن با امپرياليسم را خورد.

در نوشتار نامه مردم در دفاع از مضمون بيانيه دو سنديكا در ايران گفته مى‏شود كه «آنچه به درستى‏ و صراحت در بيانيه مشترك قيد شده، واقعيت سياست‏هاى‏ دولت ضدملى‏ و كارگرستيز احمدى‏نژاد و اصول و مبانى‏ سمت‏گيرى‏ ضدمردمى‏ اقتصادى‏- اجتماعى‏ رژيم ولايت فقيه است» و يا در نوشتار ديگر ‏كه «سياست چوب حراج زدن بر صنايع كليدى‏ مادر بر پايه ابلاغيه اصل ٤٤» مطرح مى‏شود، حتى‏ كلمه‏اى‏ هم در اين‏باره مطرح نمى‏گردد كه اين سياست ضدملى‏ سرمايه‏دارى‏ حاكم، بيان «همدستى‏» سرمايه‏دارى‏ حاكم با امپرياليسم براى‏ اجراى‏ برنامه نوليبرال آن مى‏باشد! انگار مسئول‏هاى كنونى حزب سياسى‏ طبقه كارگر، حزب توده ايران حتى‏ عليرغم بيانيه دو سنديكا در ايران، وظيفه دارند، سطح مبارزاتى‏ سنديكاها را به سطح خواست‏هاى‏ صنفى‏ تقليل دهند و تنها نگران آن هستند كه «آزادسازى‏ اقتصادى‏» ديگر «دورنماى‏ روشنى‏ در برابر كارگران و زحمتكشان براى‏ انطباق ميزان دستمزدها با نرخ واقعى‏ تورم» باقى‏ نگذارد! نگرانى‏ “ترديونيستى‏” و سوسيال دموكرات!

لنين در “چه بايد كرد؟” بر اين نكته تاكيد دارد كه طبقه كارگر «با نيروى خود تنها» قادر به دست‏يابى به سطح انديشه «ترديونيستى» مىباشد. انديشه «سوسيال دمكرات» كه امروز آن را انديشه ماركسيستى- توده‏اى مىناميم، بايد از خارج و توسط گردان آگاه طبقه كارگر به درون آن برده شود. اين مىتواند تنها به اين معنا باشد كه بايستى از هــر امكانى براى انتقال انديشه سياسى- تئوريك ماركسيست- لنينيستى به طبقه كارگر بهره جست. با چه استدلالى مىتوانند مسئول‏هاى كنونى در نامه مردم راه عكس را در تبليغات و فعاليت ترويجى خود بپيمايد؟ چرا بايد نوشتار در ارگان مركزى حزب توده ايران درباره بيانيه دو سنديكاى كارگرى، راه عكس را طى كند؟ مسئول‏هاى حزبى بايد به اين پرسش پاسخ دهند و موضع گيرند!

حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران هميشه به وظيفه براى‏ ارتقاى‏ سطح آگاهى‏ طبقه كارگر، براى‏ گشودن راه تداوم مبارزه سنديكاها در ايران در هر فعاليت، در هر نوشتار تبليغى و در هر مقاله ترويجى  پايبند بوده است. از اين روى ملزم به آن مىباشد كه مساله‏هاى‏ مطرح شده در بيانيه دو سنديكا مبارز در ايران را از نظر سياسى‏ و نظرى‏ بگشايد، توضيح دهد و مستدل سازد، و نه آنكه به سنگ‏پاره‏اى‏ براى‏ خموشى‏ و عدم تحرك و پويايى‏ انديشه پرهيجان و پرشور مطرح شده در آن‏ها تبديل گردد! نوشتار حزب توده ايران بايد از سخنان بيانيه دو سنديكاى‏ صنفى‏، پرسش‏ها و نكاتى‏ را برجسته سازد، به بحث گذارد و به آن‏ها پاسخى‏ توضيحى‏ و ترويجى‏- نظرى‏ دهد، كه بنا به سرشت يك سنديكا، در سطح صنفى‏ مطرح مى‏شوند. زمانى‏ كه اما در بيانيه مورد بررسى‏ دو سنديكا در ايران نه تنها منافع روز و صنفى‏ طبقه كارگر، بلكه دفاع از منافع سياسى‏ طبقه كارگر به موضع بحث تبديل شده است، آرى‏ فراتر از آن، زمانى‏ كه در اين بيانيه از يك سو ارتباط منافع طبقه كارگر با منافع كل جامعه نشان داده شده است و از سوى‏ ديگر ريشه نابودى‏ منافع مشترك طبقه كارگر و لايه‏هاى‏ ميهن‏دوست به موضوع افشاگرى‏ بيانيه تبديل شده است كه از طريق نشان دادن وجود وحدت منافع سرمايه‏دارى‏ امپرياليستى‏ و سرمايه‏دارى‏ داخلى‏ تبلور مى‏يابد، با كدام استدلال نوشتارهاى‏ حزب سياسى‏ طبقه كارگر تهى‏ از اين انديشه‏ها، مى‏خواهد به وظيفه سياسى‏- طبقاتى‏ و جانبدارانه حزبى براى ارتقاى‏ سطح آگاهى‏ طبقه كارگر دست يابد؟ عدم باز انتشار كامل چنين بيانيه‏اى‏ در ارگان مركزى‏ حزب توده ايران به چه معناست؟

اگر مسئول‏هاى‏ حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران اين پرسش‏ها را پيش از نگارش دو نوشتار براى‏ انديشه روشنفكرانه خود مطرح ساخته بودند، و از موضعى‏ انقلابى‏، موضع ماركسيستى‏- توده‏اى‏ به آن انديشيده بودند، آنوقت سخت نبود ببينند و درك كنند كه به دنبال تشديد و تعميق تضاد اصلى‏ در جامعه  – كه مضمون بيانيه دو سنديكا آن را مىنماياند-، بايد برنامه تبليغى‏ و ترويجى‏ متناسبى‏ ارايه دهند. اين به اين معنا نيست كه فردا در ايران انقلاب در راه است. بلكه به اين معناست كه با تشخيص آن‏كه راه تغييرات تدريجى‏ را ارتجاع داخلى‏ و خارجى‏ مسدود ساخته‏، مسئول‏ها ببينند و درك كنند كه مساله ديگر بر سر چگونگى و سرنوشت نبرد ميان لايه‏هاى‏ مختلف حاكميت سرمايه‏دارى‏ دور نمىزند  – آن‏طور كه هيئت سردبيرى‏ “راه توده” در نشست خود نتيجه‏گيرى‏ كرده است و يا جريان ليبرالى در جنبش سبز و در اپوزيسيون سلطنت‏طلب و … خارج از كشور مىخواهد آن را به توده‏ها به باوراند -، بلكه مرحله نبرد انقلابى‏ طبقه كارگر و ديگر لايه‏هاى‏ صادق ميهن‏دوست و دموكراتيك مذهبى‏ و غيرمذهبى‏ براى‏ پايان بخشيدن به حاكميت سرمايه‏دارى‏ مافيايى‏ در كليت آن آغاز شده و تكوين مىيابد. درك آن‏كه مرحله تغييرات انقلابى در راه است، به معناى تازاندن انقلاب نيست. شناخت واقعيت است براى نتيجه‏گيرى از آن با هدف انتخاب شعارها و انتخاب آماج‏هاى تبليغى و ترويجى روز براى حزب طبقه كارگر.

در نوشتار تحليلى‏ پرارزش و تعيين كننده “جنبش مردمى‏، واقعيت‏هاى‏ عينى‏ و نقش زحمتكشان” در نامه مردم شماره ٨٤٩ كليه نكات پيش گفته در سطحى‏ شايسته مطرح شده‏اند. از اين روى هيچ نوشتارى‏ در نامه مردم مجاز نمى‏باشد با عدول از مضمون اين ارزيابى‏، سياستى‏ را به حزب توده ايران تحميل كند كه با سرشت انقلابى‏ و علمى‏ آن در تضاد باشد.

تنها با درك چنين شرايطى‏ است كه آنوقت مى‏تواند يك بيانيه ٤٠- ٥٠ سطرى‏ نيز آن‏چنان به رشته تحرير درآيد، كه قلب‏ها را به طپش وادارد و مغزها را تصاحب كند. تبليغات افشاگرانه و توضيحات ترويجى‏ كه با تصاحب انديشه‏ها به نيروى‏ مادى‏ تبديل مى‏گردد، بر اين پايه زائيده مى‏شود! و گفته طبرى‏ «ايجاز فرزند باور است!»، اين چنين تحقق مى‏يابد.

شايد نگاهى‏ به موضع “سازمان جوانان و دانشجويان دموكرات ايران” كه در “ويژه‏نامه ١٦ آذر” (آذرماه ١٣٥٤) در نشريه “آرمان”، نشريه دبيرخانه خارجى‏ اين سازمان (كه در آغاز فعاليت آن و انتشار شماره اول آن تحت مسئوليت زنده‏ياد منوچهر بهزادى‏، نگارنده نيز شركت داشت) و اكنون به طور اتفاقى‏ در دسترس قرار دارد، كمكى‏ براى‏ درك شيوه تبليغى‏- ترويجى‏ ماركسيستى‏- توده‏اى‏ باشد. انتشار “آرمان” باز مى‏گردد به دوران بازگشت زنده‏ياد كيانورى‏ به فعاليت مستقيم سياسى‏ در رهبرى‏ حزب توده ايران كه مسئوليت فعاليت‏هاى‏ خارج از كشور را به عهده گرفته و در سفرى‏ به غرب، نيروى‏ توده‏اى‏ها را براى فعاليت تبليغى‏- ترويجى‏ در خدمت جنبش انقلابى‏ در حال تكوين در ايران متمركز نمود. در پى آن، پايان انتشار نشريه “جهان پزشكى‏”، ارگان سازمان پزشكان ايرانى‏ در آلمان و … و آغاز انتشار “آرمان”، مربوط به اين دوران مى‏شود. همچنين توليد نشريات “مينياتور” و آغاز ارسال آن به ايران نيز به اين دوران بازمى‏گردد. با انتقال زنده‏ياد كيومرث زرشناس از گراتس به برلين، انتشار “آرمان” به آنجا منتقل شد. كار ارسال نشريات مينياتورى‏ وظيفه گروه “ما” بود. هر كيلو اين نشريات از ٧٢ روزنامه و كتاب تشكيل مى‏شد، در واقع كتابخانه‏اى‏ براى خود! تا پيروزى‏ انقلاب، گروه “ما” بيش از ٢٠٠٠ كيلو نشريات به ايران رساند!

بيان اين فعاليت‏ها، كه گوشه‏اى‏ از تاريخ كار تبليغى‏ و ترويجى‏ حزب توده ايران را در دوران نسج شرايط انقلابى‏ در ايران پيش از پيروزى انقلاب بهمن ٥٧ تشكيل مى‏دهد، در ارتباط با مضمونى‏ كه از “ويژه‏نامه ١٦ آذر” برداشت مى‏شود، مى‏تواند براى‏ مبارزات امروز نيز آموزنده باشد.

«”سازمان جوانان و دانشجويان دموكرات ايران”، همراه با خلق‏هاى‏ ايران و در پيوند ناگسستنى‏ با طبقه كارگر و همه زحمتكشان ايران، از هر سازمان و گروه سياسى‏ و صنفى‏، چه دانشجويى‏ و چه غيردانشجويى‏ كه صادقانه در مبارزه ضدامپرياليستى‏ و ضدديكتاتورى‏ خلق‏هاى‏ ايران بكوشد، پشتيبانى‏ و با هر نيرو و عاملى‏ كه پيكار ضدامپرياليستى‏ و ضدديكتاتورى‏ خلق‏هاى‏ ايران را تضعيف كند و در اتحاد نيروهاى‏ ضدامپرياليستى‏ و ضدديكتاتورى‏ موجب اخلال و پراكندگى‏ شود، قاطعانه و پيگيرانه مبارزه خواهد كرد.

“سازمان جوانان و دانشجويان دموكرات ايران” وظايف كلى‏ خويش را به شرح زير برمى‏شمرد:

١- مبارزه با تسلط اقتصادى‏، سياسى‏ و نظامى‏ امپرياليسم، به سركردگى‏ امپرياليسم آمريكا در ايران؛

٢- مبارزه با رژيم ضدملى‏ و ضددموكراتيك شاه؛

٣- مبارزه براى‏ اتحاد نيروهاى‏ ضدامپرياليستى‏ و ضدديكتاتورى‏ به طور اعم و … در بين جوانان و دانشجويان به طور اخص؛

٤- مبارزه براى‏ دفاع از حقوق صنفى‏ و سياسى‏ جوانان و دانشجويان؛

٥- پشتيبانى‏ از جنبش‏هاى‏ ضدامپرياليستى‏ و دموكراتيك در سراسر جهان.»

در مقالات كنونى نامه مردم، ارگان مركزى حزب توده ايران، حتى ذكر جمله مبارزات “ضدامپرياليستى” بكلى به فراموشى سپرده است. گويا مبارزه با امپرياليسم، وظيفه روز نيست!

متن بيانيه دو سنديكاى كارگرى در ايران (آذر ماه ١٣٨٩)

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=12306

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *