مقاله شماره: ١٣٩٥ / ٢ (١٠ فروردين)
تئوريك. سياسي
موضع برتري جويانه ي ”زرمين مهرگان“، البته ”رفيق“ زرمين مهرگان و اسلوب كشف «ژرفاي رفاقت» و «عمق احترام»! جنبش توده ای خالق واژه “رفیق”.
ریشه ی پديدار شدن هر دو اصطلاح در عنوان نوشتار در دوران قبیله ای رشد جامعه ي بشری قرار دارد که در آن، رابطه خانوادگی- خونی، پیوند اصلی را میان انسان ها تشکیل می دهد.
اصطلاحِ «خودي- غيرخودي»، موضع برتري جويانه و حاكمانه ي خانوارهاي برتر را در قبيله بيان مي كند كه آغازگران برپايي نظام برده داري هستند و به كمك اين اصطلاح از منافع ويژه و ممتاز خود دفاع مي كنند. اصطلاحِ «باد كدام قشون به درفش وزيدن»، بيان موضع توده اي- مردميِ فرد متعلق به قبيله است كه با رابطه اي ”خوني“ و پيوندي آباواجدادي، مضمون نبرد توده ی ”هم خون“ را براي بقاي گروه و خانوار قابل شناخت مي سازد.
تنها با شناخت مضمون نهفته در این دو اصطلاح، سرشت طبقاتیِ جامعه ي قبیله ای – از مرحله دوم رشد آن – که دوران طولانی تاریخ بشری را در بر می گیرد و بقایای آن را در نظام سرمایه داری نیز می توان یافت، قابل درك می گردد. به کار بردن ترکیب «خودی- غیرخودی» در رژیم ولایی که حافظ نظام سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیستی در ایران است، نمونه ای از چنین بقایای عتیقه ای این اصطلاح است که به آن لباس مذهبی پوشانده اند. سرشت طبقاتی آن در دفاع از منافع ویژه و ممتاز حاکمان اما انکارناپذیر است!
زنده یاد ف م جوانشیر، دبیر کمیته مرکزی حزب توده ایران، در اثرش ”حماسه داد“، به نقل از شاهنامه فردوسی سه مرحله رشد دوران قبیله ای را در ایران برمی شمرد (1). در توضیح های رفیق جوانشیر سرشت طبقاتیِ موضعِ رابطه ي خانوادگی- خونی در ایران کهن قابل شناخت است. او در بخشي با زير عنوان ”بيداد شاهان علت نابساماني هاست” (ص ١١٥ تا ١١٧) «سه دوران تاريخي» را در شاهنامه ي فردوسي به طور مشخص مورد بررسي قرار مي دهد و از اين طريق روند ايجاد شدن جامعه طبقاتي را در ايران از زبان شاهنامه ارايه مي دهد. در آن جا، ”پرچم کاوهِ آهنگر“ نمونه ي غيرقابل انكاري است براي نشان دادنِ رابطه خوني ميان افراد زيردست قبيله که برخلاف اصطلاح «خودی- غیرخودی»، سرشت توده ای و تعلق آن به محرومان در جامعه طبقاتیِ قبیله ای را قابل شناخت مي سازد و همانند اصطلاح «باد کدام قشون به درفش وزیدن»، به دل مدافعان زحمتكشان مي نشيند.
با ایجاد شدن جنبش مارکسیستی- توده ای، واژه ”رفیق“ خلق شد. از ابتدا، مضمون و سرشت طبقاتی آن، سرشت و مضمون تعلق داشتنِ ”رفيق“ به «قشون زحمتکشان»، و «وزیدن باد منافع قشون زحمتکشان به درفشِ» آن، غيرقابل انكار است. می توان گفت که مضمون توامان ”چپ“ و ”رفيق“ همزاد است! در بحث ها، واژه رفیق، حتی آن جا که بحث انتقادی به موضع فرد جریان دارد هم به کار برده می شود. هیچ کس به این فکر نمی افتد که در جلسه احزاب کمونیست اروپایی که برای مثال نسبت به مواضع حزب کمونیست یونان این یا آن انتقاد مطرح است، واژه رفقا به کار برده نشود و یا با استثناهایی به کار برده شود. لافونتن، یکی از رهبران حزب چپ آلمان در جلسه اخیر در پاریس که برنامه B برای خروج از اتحادیه اروپایی را با رفیقِ تروتسکیست فرانسوی خود ملانشن معرفی نمود، همه حاضران را رفقا نامید.
بدین ترتیب می توان تردید نداشت که در جنبش چپ، به طریق اولی در جنبش کمونیستی- توده ای واژه رفیق کماکان با سرشتی طبقاتی و با مضمونی جانبدارانه از منافع زحمتکشان به کار برده می شود. در جنبش چپ ایران و ازجمله در جنبش توده ای نیز وضع بر همین منوال است و این واژه با مضمون جانبداری از منافع زحمتکشان درک می شود، گرچه اختلاف نظر و برداشتِ متفاوت از این منافع بالا گرفته است.
به طور روزافزون اما مي توان نزد برخي از رفقايِ توده اي با مضمونِ جديدي آشنا شد كه براي واژه ”رفيق“ به كار گرفته مي شود. در اين برداشت، مضمونِ داشتن طيفي از انديشه ”چپ“ نزد مخاطب، زمينه به كار بردن واژه ”رفيق“ در خطاب به او نيست و اين برداشت حتي به كلي رنگ مي بازد. در عوض مضمون «خودي- غيرخودي» براي واژه ”رفيق“ پررنگ شده و از به اصطلاح صلابت مذهبي برخوردار مي گردد. ”رفيق“ تنها فردي است كه گويا داراي ويژگيِ خاصِ ممتازي است. عنوان «حاج آقا» را فرهنگِ حاکمیت مذهبی در ایران با چنین برداشتی به کار می برد. کارگر سر ساختمان هیچ گاه با «حاج آقا» مورد خطاب قرار نمی گیرد. عنوان «مشدی حسن»، اوج احترام به زحمتکشی است که فرهنگ مذهبی حاکم می خواهد نیروی کارش را به خدمت بگیرد.
نکته مورد نظر در این سطور، این امر است که برای برخی از رفقا، «عمق احترام» به فرد، با غلظت شمارش تعداد مرتبه اي تعيين مي شود كه در مورد آن فرد واژه «رفيق» به كار برده شده است. براي نمونه ”زرمين مهرگان“، یک رفیق توده ای که ظاهرا داری مسئولیت حزبی در تعیین «عمق احترام» و «ژرفای رفاقت» است، شمرده است كه «٨ بار از او [باقر فاطمي] با عنوان رفيق فاطمي ياد» شده است و آن را به عنوان شيوه برطرف ساختن هر نوع «شك و شبه اي در مورد ژرفاي رفاقت ايشان [فرد به کار برنده این عنوان] با آقاي فاطمي و عمق احترامي كه برايشان قايلند» ارزيابي مي كند! (2)
به رفيق گرامي اي كه برداشت زرمين مهرگان، البته ”رفيق“ زرمين مهرگان را «تفرقه افكنانه» ارزيابي كرده است، پيش از ارسال اين نوشتارِ «تفرقه افكنانه» و در ارتباطي ديگر، نسبت به بكار بردن واژه رفيق چنين نوشته بودم:
براي شما «در ارتباط با واژه ي ”رفيق“ نوشته بودم. به نسبت برخورد به آن، دو مضمون براي اين واژه ايجاد مي شود. يكي مضمون ”خودي- غيرخودي“ كه رژيم ولايي به آن پايبند است. مضمون اين ”خودي“، حفظ منافع خاص و ويژه اي است كه رئيس قبيله براي خود قايل است. او ”خودي“ را آنكس ارزيابي مي كند، كه در خدمت حفظ اين موقعيت ممتاز براي او قرار دارد. اين بقاياي برخورد قبيله اي- طايفه اي، ديدگاه طبقاتي حاكمان را برجسته مي سازد و لذا حتي در يك قبيله، موضعي برتري جويانه و نژاد پرستانه از كار در مي آيد!
اين در حالي است كه ”اول بگو بادِ كدام قشون به درفش ت مي وزد» كه رحمان هاتفي به كار برده است، حق ويژه ممتاز نيست. تعلق به خانواده اي است كه داراي منافع مشترك برادرانه است. همان طور كه مي بينيم، اين نگرش ديگر، كه همچنين از ”دوران قبيله“اي هستي بشر به ارث رسيده است، حق تعلق به خانواده را به عنوان حق ويژه اي در خدمت حفظ منافع ممتاز گروه حاكمان ارزيابي نمي كند، بلكه آن را حقي ”خوني“ مي داند كه دفاع از آن وظيفه تك تك افراد است، صرفنظر از آن كه فرد در كدام رديف هيرارشي قرار داشته باشد. این برداشت توده ای، همانند برداشت از عنوان رفیق، موضع متفاوت نسبت به برداشت طبقاتي حاكمان از ”خودي و غيرخودي“ و بازتاب نبرد طبقاتی در جامعه است. [اضافه شد] بدین ترتیب قابل شناخت است که برداشت من درآوردی «عمق احترام» و «ژرفش رفاقت» مورد نظر رفیق زرمین مهرگان از عنوان رفیق، فاقد پایه و اساس منطقی- تاریخی است و با شناخت ماتریالیسم دیالکتیکی از تاریخ جامعه طبقاتیِ قبیله ای همخوانی ندارد.
در كليه نامه هاي اخير شما، هيچ نشاني از چنين موضعِ [دفاع از حق ”خوني“] ديده نمي شود. نه آن كه هيچ نكته مادي- عيني در نامه ها وجود ندارد كه دال به كمك به تنها خواست من براي شركت در حوزه حزبي بكند، بلكه هنوز هم من براي شما ”رفيق“ نيستم! «عزيز» هستم، اما ”رفيق“نيستم!» «عزيز» بودني كه مي تواند موضع «اپورتونيستي» را كه عنوان كرده ايد، بيش تر تداعي كند از «رفيق» بودن!
١- نگاه شود به مقاله ”بازتابي از مضمون كتاب وارثان گيلگامش“ (شماره ٣٦ شهريور ٩٤) http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2581.
2- نگاه شود به نوشتار رفیق زرمین مهرگان در فیس بوک ایشان.