دیالکتیکِ قدیمیِ دوآلیستی و یا ماتریالیسم دیالکتیک؟

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٩٥ / ٧  (٣ ارديبهشت)

واژه راهنما: تئوريك. سياسي

انديشه نظارهِ گرِ ظاهربين. تضاد و وحدت جفت متضاد. مضمون تاريخيِ جانبداري.

پيش گفتار: رفيق رزمين مهرگان چندي پيش نوشتاري در ”فيس بوك“ منتشر ساخت و خواستار انتشار آن در توده اي ها نيز شد. (١) علل پناه بردن او به ”فيس بوك“ براي انتشار نوشتارش در مقاله ي با عنوان هزاران دوست، يا ”پروفيلي“ فتنه گرا؟ مورد نگش قرار گرفت. برخي ديگر از انديشه هاي مطرح شده توسط او در نوشتار ديگر با عنوان ”ديالكتيك خودي و غيرخودي، باد كدام قشون به درفش وزيدن“، شكافته شد (٢). در اين سطور انديشه غيرديالكتيكي در نظرات او مورد موشكافي قرار مي گيرد.

انديشه دوآليستي

برداشت ساده ی انسان از طبیعت و از خود به مثابه بخشی از آن در طول تاریخ، از این رو برداشتی دوآلیستی باقی ماند و هنوز هم نزد برخی ها باقی مانده است، زیرا برای اندیشه ساده انگارانه ي ظاهربين، تنها ظاهر واقعیت قابل شناخت است. برای درک مضمون پدیده، انسان به اسلوب دیالکتیکِ ماتریالیستی نیاز دارد.

بايد توجه داشت كه انسان براي حفظ زندگي و بازتوليد آن در طول تاريخ، از خود رفتاري مطابق با قوانين ناخودآگاه ديالكتيكي بروز مي دهد. اما ”درك“ ضرورت عملكرد ديالكتيكي خود را در ذهن، تنها در سطحي دوآليستي- غيرديالكتيكي به ثمر مي رساند، مگر آن كه انديشه مجهز به ”تئوري شناخت“ ماترياليست ديالكتيكي باشد. آگاهي به تئوري شناخت، روندي روشنفكرانه است و بايد به مثابه علم آموخته شود. (هدف سطور زير، بررسي ”تئوري شناخت“ نيست)

آن هنگام که انسانی «که کمی بیش از یک بوزینه درک می کرد» (احسان طبری، نوشته های فلسفی و اجتماعی، جلد اول)، به جستجوی ذهن گرایانه ی علل پدیده ها پرداخت، گرفتار در برداشت دوآلیستی اندیشه ی عرفانی و دیرتر مذهبی از جهان و طبیعت باقی ماند. برداشت خوب و بد، بهشت و جهنم، آسمان و زمین، خداوند و شیطان، ذهن و عین، روح و تن وغیره وغیره از پدیده ها، پیامد برداشت دیالکتیک ساده یا قدیمی و یا غیرماتریالیستی است!

نزد این اندیشه ساده انگارانه، جفتِ متضادها در پديده ها تنها در کیفیت تضادگونه آن ها قابل شناخت است. كيفيت وحدت جفت متضاد براي اين انديشه غیرقابل تصور و درک است. از این رو این اندیشه، روند پديدار شدن پدیده ها را محدود و مكانيكي درک می کند. علل علـّي و صوري پديدار شدن پديده در انديشه جاي شايسته دارا نيست. تاریخی بودن پديده ها را در نمی یابد.

بر اين پايه، جفت های متضاد در اندیشه دیالکتیکِ ساده انگارانه تنها در شکل ثبات گونه ی خود در برابر هم قرار گرفته و تظاهر می کند. روز و شب در برابر هم. این در حالی است که برای شناخت ریشه علًی و صوري پديدار شدنِ روند تاریخیِ هستي كه در گذران شب و روز  تظاهر مي كند، به سخنی دیگر، براي درك تغییر، رشد و تکامل، همچنين به شناخت و درک وحدت شب و روز نیاز است. ”انسان“، بدون درك تن و جانش  – كه انديشه ي ساده انگارانه آن ها را مستقل و در برابر هم قرار گرفته مي پندارد -، انسان نيست، وجودش قابل درك نيست!

 

این برداشت ساده انگارانه در مبارزه اجتماعی از جمله با این بن بست روبرو می گردد که «شرایط حاکم» را تنها از دیدگاه ثبـات آن می بینید و مورد توجه قرار مي دهد. لذا از «همان آش و همان کاسه»، وحشت دارد، بدون آن كه گذرایی بودن آن را كه ناشي از علل گذراي پديدار شدنش است، درک کند. يا تنها مكانيكي و محدود درك مي كند.

در انديشه دوآليستي تنها تكرار مكانيكي پديده ها به ثمر مي رسد. اين انديشه نمي تواند در ذهن خود اين برداشت را به ثمر برساند كه ”رودخانه ي امروز، رودخانه ديروز“ نيست! تكرار مكانيكي از ”چرخ گردون“ …!

از اين رو، به وظيفه جستجوي علل پديدار شدن پديده نه باور دارد و نه مي انديشد. براي اين انديشه «همان آش و همان کاسه»، هميشه «همان آش و همان کاسه» باقي مي ماند. روز، روز است و شب، شب!

 

بررسي تئوري شناخت در انديشه دوآليستي ساده انگارانه كمك است براي درك علت ناتواني آن در دريافت مضمون پديده. به اين منظور مي تواند بررسي شعري كه رفيق گرامي رزمين مهرگان در آغاز نوشتارش ذكر كرده است، كمك باشد:

«تو اول بگو با كيان دوستي، پس آنگه بگويم كه كيستي»!

 

تئوري شناختِ نهفته در اين شعر، مبتني است بر شيوه قياسِ منطقي Indution كه شناخت مورد ”خاص“ي، زمينه شناخت مورد ”خاص“ ديگر است ( Deduktion نتيجه گيري منطقي از ”عام“). اين تئوري شناخت كه توسط اولين نمايندگان انديشه ايده آليست  عيني در هزارسال پيش در ايران به كار گرفته شد – مانند بيروني، ابن سينا و ديگران -، اهرم پراهميتي را در نبرد عليه انديشه ايده آليسم ذهني تشكيل داد. اين اسلوب در زمان خود دستاورد بزرگي در نبرد براي تغييرِ جامعه مذهبي مبتني بر نظام برده داري- فئوداليسم آسيايي بود. انديشه روشنفكرانه به منظور شناخت جامعه فئودالي آن دوران با روابط اقتصادي- اجتماعي محدود و ساده اش، هنوز نياز به ”تئوري شناخت“ رشد يافته اي مانند اسلوب ديالكتيكي تجزيه و تحليل شرايط پيچيده نظام سرمايه داري كنوني ندارد.

رفيق عزيز سيامك در نوشتار قبلي با عنوان ”هوشياري انقلابي در استفاده از رسانه هاي خبري و شبكه هاي اجتماعي“ (٣)، توجه را به گوشه اي پراهميت از پيچيدگيِ ايدئولوژي جامعه كنوني جلب مي كند و نسبت به آن هشدار مي دهد. اين پيچيدگي كه مبتني است بر رشد نيروهاي مولده كه بغرنجي روابط اجتماعي كنوني پيامد آن است، بدون شناخت اسلوب ديالكتيك ماترياليستي، غيرقابل شناخت و درك است. البته مي توان اسلوب نتيجه گيري قياسي را در بررسي منطقي امروزي نيز به كار برد. اما نمي توان آن را به مثابه تنها اهرم تحليلي براي نيروي نو در شناخت و درك پديده ها پنداشت و به آن قناعت كرد!

نيروي نو و ترقي خواه مسلح به انديشه دوآليستي ساده انگارانه نمي تواند وظايف مبارزاتي خود را براي تغيير در جامعه ي سرمايه داري با موفقيت به سرانجام برساند. زيرا مبارزه عليه نظام سرمايه داري دوران امپرياليسم كنوني، بدون شناخت علل بروز پديده ها توسط زحمتكشان ناممكن است. بر خلاف دوران برده داري- فئودالي كه ”مشيت الهي“ براي توضيح و توجيه مردم زير سلطه ايدئولوژي مذهبي حاكميت آن دوران كافي بود، و ”امير“ و ”ولايت فقيه“ به نمايندگي از طرف خداوند، سخن مي راند و هنوز در ايران مي راند، ”تئوري شناخت“ مبارزان تاريخيِ پيش گفته براي مبارزه امروز ناكافي است!  قناعت به چنين سطح تئوري شناخت، تن دادن به شرايط حاكم و ناتواني براي تغيير آن است! در اين امر ترديدي روا نيست! كمبود تاثير روشنگرانه و تبليغي مقاله هاي ”كارگري“ در نامه مردم كه به آن در گذشته پرداخته شده بود، ناشي از ناتواني براي نشان دادن عريان و مبارزه جويانه علل پديده هاي ضد كارگري در ايران جمهوري اسلامي است. (٤)

ناتواني ناشي از چنين برداشتِ مكانيكي، اندیشه را دچار محافظه کاری، قناعت غیرمستدل و سردرگمی می کند. انديشه اي كه تغيير را در پديده در ظاهرِ گويا ماندگار آن نمي بيند و درك نمي كند، عجيب هم نيست نتواند شرایط حاکم را به مثابه «تکانه»اي براي حرکت و تغییر آن در يابد. آن را به مثابه وظیفه روز نبردِ نیروی نو درک كند!

 

هنوز هم هستند افرادی که اندیشه آن ها قادر به گذار از مرحله ساده انگارانه شناخت از پدیده ها نیست که به گفته زنده یاد احسان طبری در استعاره پر معنای شعرِ زندانش ”بر مرداب تن، نيلوفر انديشه مي رويد“، همان اندیشه ی ساده انگارانه ي ظاهر بين است که شکوهمندی پرواز را تنها در «پر مگس» درک می کند. این اندیشه تنها قادر است پدیده ها را “یا این طور و یا آن طور” ببیند و “درک” کند. بدین ترتیب برای این اندیشه، ماهیت پدیده که اغلب بغرنج تر از ظاهر آن است، قابل درک نمی شود.

 

رفیق گرامی رزمین مهرگان که نام زنده یاد حیدر مهرگان را یدک می کشد تا خود را پایبند به اندیشه او بنماید، یکی از این نمونه ها است که برایش وجود مضمون پیچیده و چند لایه و پرسویه ي یک پدیده قابل تصور نیست! و لذا برای او، وجود چنین مضمونی اصلاً نمی تواند وجود داشته باشد! (ديرتر به اين نكته پرداخته خواهد شد!) برای او غیرقابل تصور است که پدیده ها، سویه و وجه های متفاوتی داشته باشند! وجود چنین پدیده هایی برای او جزو محالات است. پدیده می تواند یا روز باشد یا شب، یا خوب باشد یا بد. فرد مي تواند «رفیق دزد و یا رفیق قافله» باشد كه او آن را براي عنوان نوشتارش انتخاب كرده است. برای اندیشه عرفانی- مذهبی نیز بدون خالق، درك وجود مخلوق ممکن نیست، و … و… و

 

مضمون تاريخي جانبداري

برای چنین اندیشه ای، مفهوم «جانبداری»، مضمونی ماتریالیست دیالکتیکی، یا مضمونی تاریخی دارا نیست! به سخنی دیگر، جانبداری برای اندیشه یِ دوآلیستیِ رفیق رزمین مهرگان، «جانبداری» از روند تاریخی، از رونـد رشد نیروی نو، جانبداری از رونـد نبرد میان نو و کهن به سود نيروي نو نیست که زنده یاد احسان طبری، آموزگار چند نسل از توده اي ها آن را بارها در آثارش برمی شمرد و توضیح می دهد! («بهر آزادي گل … باش با گل همراز»، ا ط، ”پيغام“ – تقديم به كودكان ميهنم-، شعر زندان).

براي رفيق مهرگان جانبداری، «جانبداری» مکانیکی است. جانبداری “از این یا آن”، «رفیق دزد و یا رفیق قافله»! به سخني ديگر، جانبداری از یکی از دو قطب ظاهر پدیده! پديده ای که برایش تنها به صورت پدیده ای دوآلیستی مطرح و قابل درک است!

 

چنین جانبداری به طور پیگیر به “ذوب در ولایت” می انجامد. “ولایت فقیه ی” که “مطلق است”، زیرا به قول رفیق رزمین مهرگان «پالایش شده» است! دفاع از چنین “رهبری” به سطح مذهبی فرامی روید، زیرا در غیر این صورت، «همان آش و همان کاسه ی سابق» برقرار می گردد! «همان آش و همان کاسه ی سابق» که فاقد تعریف است! کیفیت آن حتی طرح هم نمی گردد. گفته نمی شود كه این وضعِِ «همان آش و همان کاسه ی سابق»، دارای کدام مشخصات و ویژگی هاست؟ در کدام زمان و تحتِ چه شرایطی ایجاد شده است؟  (به اين نكته به طور مجزا پرداخته خواهد شد)

 

بدیهی هم است که چنین اندیشه ای به بررسی و جستجوی علمی علل پدیدار شده پدیده ی «همان آش و همان کاسه ی سابق» نیز نیاز ندارد. او حتی از چنین بررسی ای وحشت دارد. به ویژه اگر باید چنین بررسی ای بر پایه ظوابط و اساسنامه و قانون عملی گردد. تن دادن او به ”فيس بوك“ و انتشار نوشتارش در آن، گامي اتفاقي نيست، قانونمند است!

در شماره اخير نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران (٥) نامه شجاعانه آقاي مهدي كروبي بازتاب شايسته يافته و مورد موشكافي قرار گرفته است. نكته ي به جايي كه نامه مردم از نامه كروبي برجسته مي سازد، خواست او براي برگزاري «دادگاه علني مطابق با اصل ١٦٨ قانون اساسي» است. امكاني كه در اختيار رژيم ديكتاتوري در ايران همانقدر نيست كه رفيق گرامي رزمين مهرگان نيز نمي تواند براي اثبات ادعاي حقوقي خود در نوشتارش به موازين قانوني- اساسنامه اي در حزب توده ايران تن دهد و به جاي آن، به ”فيس بوك“ پناه مي برد. (٦)

از این رو اين رفيق به حل و فصل عـلل از طریق “حکم حکومتی رهبر” تمایل نشان می دهد و آن طور كه اين رفيق در نوشتار خود مي نويسد، خواستار «طلب بخشایش» مي شود و «توضیح صادقانه» را پیش شرط پذیرش خواست شركت در زندگي حزبي براي نگارنده اعلام مي كند.

به سخني ديگر، جانبداری براي او داراي سرشت عرفانی- مذهبی، ”مطلقه“، ”ذوب در ولايت“! و … و … است! جانبداري از يك قطب تضاد و نه از روند تاريخي در جهت حل مساله پيش رو!

آیا سخنان نقل شده از متن نوشتار رفیق گرامی رزمین مهرگان، “کودتای انتخاباتی 88” را در ذهن تداعی نمی کند و شروطِ اعلام شده برای پایان “حصر” را در خاطره زنده نمی سازد؟

 

سرشت محافظه کارانه ی دفاع از امتیاز ها و حفظ و حراست منافع ویژه “رهبری”، پیامد قانونمند چنین برداشتی است. چنین اندیشه ای در مقام یک رفیق مسئول حزب توده ایران که به قول خودش «در کنفرانس ملی و پلنوم و کنگره» شرکت نداشته است، و لذا ظاهراً همانند رفيق ديگر مهرداد اخگر، تازه از راه رسیده است و هنوز زمان برای آموزش در اختیار نداشته، نمی تواند درک کند که می توان و حتـي بـایـد «جانبدار» رهبری کنونی حزب توده ایران بود که با وجود مشکلات، در احیای خط مشی انقلابی حزب توده ایران نقش «جانبدار تاریخی» داشته است، و هم زمان، مخالف با برداشتی بود که می خواهد مبارزه امروز حزب توده ایران را از مسیر تاریخی اين خط مشي انقلابي منحرف سازد.

 

رفیق گرامی باقر فاطمی در نوشتار خود كه رفيق مهرگان آن را به پندار خود به ”پيرهن عثمان در فيس بوك“ بدل ساخته است، از وقایع تاریخی ای سخن به میان آورده است که باید طرح آن را آگاهانه و یا ناآگاهانه، اما به طور عینی، کوششی به منظور انحراف مبارزه امروز حزب توده ایران ارزیابی نمود و به عنوان یک توده ای جانبدارِ خط مشي انقلابي حزب توده ايران كه رهبری کنونی حزب آن را احيا نموده است، از طرح آن خودداری نمود، چه رسد به موافقت با آن! (٧)

بر خلاف هدف به انحراف کشاندن مبارزه امروز حزب توده ایران كه در نوشتار رفیق فاطمی دنبال مي شود، توضیح ها و افشاگری های او همانجا علیه علی خدایی، داده های تاریخی است که نباید «گم و گور» شود، زیرا می تواند در یک بررسی تاریخی، مورد بهره برداری پژوهشگرانی از قبیل رفیق آبراهامیان قرار گرفته و در بررسی واقع بینانه و علمی به کار آمده و ارزیابی واقع بینانه از وقایع را ممکن سازد که می تواند برای انجام وظیفه ی یک “کمیسیون حقیقت یاب” کمک باشد و از این رو به قول رفیق رزمین مهرگان نباید «گم و گور» شود. (به اين نكته به طور مجزا پرداخته خواهد شد)

 

البته درک همه ي سویه های مضمون چنین پدیده ی بغرنجی برای اندیشه غیردیالکتیکی که تنها قادر به درک ظاهر “این جور یا آن جور” است  و می تواند تنها تفاوت ظاهر روز و شب را ببيند و آن را با نگاه ظاهربین خود دریابد، نشدنی است. این اندیشه ساده انگارانه عرفانی- مذهبی آن هنگام می تواند به فاجعه ای بدل گردد، که به بهانه حفظ شرایط حاکم  – که ضرورت حفظ آن را مستدل نمی سازد، بلکه با ایجاد وحشت از «همان آش و همان کاسه» توجیه می کند -، به ابزاری سركوبگرانه نزد “رهبر” و  تبديل شود که از سطح دانش مارکسیستی- توده ای نازلی برخوردار است.

دانشمندان اتحاد شوروی در اولین کنفرانس خود پس از پیروزی ضد انقلاب در این کشور، نزول «سطح بررسی علمی را به سطح شعور مسئولان حزب» مانند رفيق گرامي مهرگان و اخگر مورد شماتت و انتقاد قرار دادند و آن را یکی از عمده ترین علل پیروزی ضد انقلاب در اتحاد شوروی اعلام کردند!

 

باید امیدوار بود که رفیق رزمین مهرگان با مطالعه و آموزش اندیشه انقلابی ماتریالیسم تاریخی- دیالکتیکی قادر به درک بغرنجی ها بشود و در ابرازنظرهایش در سطح یک مسئول حزب توده ایران، برای حزب طبقه کارگر که آموزگارانی در سطح رفیق طبری ها، جوانشیرها، بهزادی ها، هاتفی ها و بسیاری دیگر داشته است، باعث شرمساری نباشد!

١- او خواستِ انتشار نوشته اش در توده اي ها را با «رعايت حق متقابل و طبق عرف رسانه اي» قابل توجيه مي داند. رفيق مهرگان اما تاكنون به تمنا براي تدقيق نظر و توضيح منظورش از «حق متقابل» و «عرف رسانه اي» پاسخي نداده است. او در باره اين نكته كه او يك مسئول حزب توده ايران است كه در سخنانش خود را چنين مي نمايد، نيز پاسخي نداده است!

٢- ”ديالكتيك خودي و غيرخودي، باد كدام قشون به درفش وزيدن“ ،  http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2653  و ”هزاران دوست يا ”پروفيلي“ فتنه گرا! انسان به مثابه ”كالا” http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2718

٣- هوشياري انقلابي در استفاده از رسانه هاي خبري و شبكه هاي اجتماعي http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2722

٤- نگاه شود به مقاله ي نويسنده بخش كارگري به انتقاد وقعي نمي گذارد!، مساله تفاوت در ارزيابي يا تضاد منافع؟ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2700

٥- نامه مردم شماره ٩٩٧ ”بحران نظري تسليم طلبان و مدافعان اعتماد سازي با رهبري استبداد“

http://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/3170-2016-0

 

٦- در اساسنامه حزب توده ايران شرايط اساسنامه اي (قانوني) براي شفاف سازي در باره ادعاي رفيق مهرگان كه در نوشتارش طرح مي كند و خود را يك مسئول حزب توده ايران مي نمايد، وجود دارد!

٧- رفیق رزمین مهرگان نظرياتِ رفیق فاطمی را كه هدف آن انحراف در خط مشي انقلابي حزب توده ايران است، در ”فيس بوك“ خود منتشر ساخته و با اصرار و سماجت خواستار انتشار آن در توده ای ها نيز است. استدلال او آنست که سلطنت طلب ها هم آن را منتشر ساخته اند! بدين ترتيب، اين فرد با ”پروفيلي“ فتنه گرا در کنار سلطنت طلب ها قرار می گیرد!

3 Comments

  1. محسن

    افرین معلوم میشود نگارنده مقاله دقیق نظر دکتر مارکس درباره تز های یازده گانه مربوط به فویرباخ را مد نظر دارد …بدرود

  2. محسن

    دوست گرامی در یاداشت های دکتر مارکس که توسط زنده یادانگلس بررسی وتدوین گردیده یازده مقوله درباره ماتریالیسم فویرباخ میباشد که کاستی های دیدگاه وی را نشان میدهد که معروف به تزهای درباره فویرباخ میباشد بدرود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *