دیالکتیک میان پیکار در درون و برون میهن

image_pdfimage_print

سخن روز شماره ۳۲
( ۹ شهریور ۱۳۹۸ – ۳۱ آگوست ۲۰۱۹)

سال های درازی پس از کودتای سال سی و دو تلاش حزب توده ی ایران بر برپایی سازمان های کم و بیش متمرکز بوده است. ولی پس از یورش های پی در پی دستگاه امنیتی دیکتاتوری شاه به سازمان های درون کشوری و پس از فروپاشی تشکیلات تهران حزب، حزب دیگر از اینگونه سازمان دهی هسته های حزبی پرهیز کرد و به سوی سازمان های پراکنده و جداگانه پرداخت.
هر هسته که جایگاه دو تا چهار هوادار حزبی بود با هسته های دیگر پیوندی نداشت. هسته ها بدون پیوند با رهبری حزب به پیاده سازی رهنمودهای حزب و گسترش پیام حزب می پرداختند. بدین گونه تا اندازه بسیاری هسته ها از یورش سازمان های امنیتی بدور مانده بودند و اگر هم هسته ای زیر یورش قرار می گرفت چونکه با دیگر هسته ها پیوندی نداشت، ژرفا و پهنای یورش گزمگان شهنشاهی بسته و تنگ می شد.
این گونه سازماندهی پیکارگران حزبی درون کشور یکی از بزرگترین نوآوری های حزب در آن دوران بوده است که با یادگیری از آموزه های انباشته شده در جنبش کمونیستی جهانی پیاده شده بود.
در این دوران، بخش دموکراتیک، سانترالیسم دموکراتیک با نامه ها و واکاوی های هسته ها از ان چه که در درون کشور می گذشت، انجام می شد و هسته های حزبی درون کشور در برنامه ریزی سیاست های حزب چندان نقش سرراست (مستقیم) و پویایی نداشتند. البته بودند هسته هایی که یک هوادار را برای پیوند با یک رفیق حزبی در برون کشور به اروپا می فرستادند که ان هم با پیش روگیری شرایط کار پنهانی انجام می شد.
آن هایی که در آن سال ها به کار حزبی در برون کشور می پرداختند، می دانند که رهنمودهای کار پنهانی حتا در برون از کشور نیز براورده و پیاده می شد. برای نمونه بسیاری از دانشجویان توده ای به پخش روزنامه ها و نوشته های حزب به گونه پنهانی می پرداختند و کسی نمی دانست که آنها هواداران حزب هستند.

پس از یورش نخست جمهوری اسلامی به حزب، سازمان دهی پنهانی و آشکار و هویدا در دوره کوتاهی با هم درآمیخته شده بود و برای نمونه بیشتر هواداران و عضوهای حزب به کارهای گذشته حزبی خود می پرداختند و همزمان نشست های گوناگون عضوهای دستگیر نشده کمیته مرکزی و کادرهای برجسته کم و بیش پنهانی برگزار می شد.
پس از یورش دوم اگر چه که اینجا و آنجا برخی ها کوشیدند که یک گروه کم و بیش بزرگ حزبی با پیوندهای سازمانی مانند گذشته درست کنند ولی شیوه سازمان دهی دوگانه دوباره به سود شیوه پنهانی و پراکنده دگرگون شد.

در سال های نخست کوچ رهبری حزب به برون کشور هر گونه رفت و آمد غیر حزبی به ایران به برون راندن از حزب کشیده (منجر) می شد. حزب نیاز داشت که برای تندرستی سازمانی و پاسداری از پاکیزگی آن و برای بازداشتن نیروهای امنیتی، رفت و آمد به ایران را زیر پرسش بگیرد و رفیقانی را که به این کار دست زده بودند را به کناره حزب و برون آن بکشاند. در آن دوران حتا برخی از رفیقان گماشته شده بودند تا رفتار و کردار نوآمدگان به نشست های گوناگون حزبی را وارسی و بازرسی کنند.

ولی انگار این آموزه بزرگ و ارزشمند را بسیاری از نیروهای “چپ” سوسیالیستی به فراموشی سپرده اند.
بسیاری از دوستان با گفتن اینکه “شبکه های اجتماعی اینترنتی” جهان را به سود انقلابی ها دگرگون کرده است با ولنگاری سازمانی شگفت انگیزی پنهان کاری را به دور انداخته اند و مرزهای درون و برون را از بین برده اند. در بیست سال گذشته نمونه هایی دیده شده است که پروا و دوراندیشی در کارهای سازمانی مانند گذشته پیاده نمی شود. کسانی به ایران می روند و همزمان در نشست های سازمانی و حزبی برون کشور هم هستند و برخی ها هم که در ایران کم و بیش ناشناخته هستند و کار سیاسی نیمه پنهانی می کنند، می آیند و در جشن های گوناگون برون کشور در کنار رفیقان آشکار خود در چادرهای سازمانی و حزبی می ایستند.

این درست است که هر رفیقی که به ایران می رود زیر ذره بین رژیم قرار نمی گیرد. ولی هنگامی که یک راه پیشگیری درست دیگر همه گیر پیاده نمی شود، این خطر است که چندتایی از این رفیقان به دام بیافتند و به بدین گونه به تندرستی سازمانی های سوسیالیستی و کارگری کوبه ( ضربه) زده شود. و این هم درست است که هر رفیقی که از ایران به برون کشور می آید فرستاده رژیم نیست ولی اگر حتا یکی از آنها از این دسته باشد به سازمان های سوسیالیستی و کارگری آسیب فراوانی زده می شود.

اگر ما به این پدیده رفت و آمد به گونه ای گسترده نگاه کنیم و پهنه جای پای (اثر) آن را در گرداوری، برنامه ریزی و پخش سیاست این سازمان ها و حزب ها بررسی کنیم و بسنجیم به آسانی در می یابیم که اینکار می تواند آسیب های فراوانی به خط مشی انقلابی و طبقاتی “چپ” انقلابی بزند.
درآمیزی برون کشوری ها و درون کشوری ها در یک گردهمایی و فراموش کردن مرزهای گذشته میان آن دو می تواند به ناگزیر خط مشی این سازمان ها را برای زنده نگاه داشتن نیروهای درونی دگرگون کند. رفیقانی که در درون میهن با چهره ای کم و بیش شناخته شده به پخش دیدگاه های انقلابی- سوسیالیستی می پردازند، نمی بایست و نمی توانند مانند هواداران برون از کشور آشکارا و رک و راست با جمهوری اسلامی در افتند.

نیروهای درونی از برای سرشت و گوهر کار پنهانی که زیر چکمه های شمشیرکشان انجام می شود، نمی توانند به آزادی سخن از سرنگونی ولایت فقیه و واژگونی نظام سرمایه داری برانند. آن ها به ناگزیر زیر “ملاحظات” و “معذوریت ها”یی هستند که برون کشوری ها نیستند. بنابراین اگر چه پروا، پرهیز، دوراندیشی و آهسته روی نیروهای انقلابی درون کشوری درست است ان چه که نادرست است، تراوش این پرهیزکاری به کارکرد هواداران برون کشور است.
در اینجا سخن از رفت و آمدهای برنامه ریزی شده حزبی که همیشه با ژرفش نبرد طبقاتی می‌تواند نقش بزرگ‌تری در پیشبرد سیاست انقلابی کمونیست ها داشته باشد، نیست. تاریخ همه حزب های کمونیست جهان پر است از این گونه رفت و آمدهای پربار برای رهبری جنبش درون کشور. ولی هیچ کدام از این حزب ها شرایط سخت نبرد در درون میهن را به بیرون از میهن گسترش نداده اند. نیروهای بیرونی می توانند و باید با دلاوری، رک و روشن سیاست گزاری کنند. نگه داری نیروهای درونی در پنهان کاری است، نه در دگرگون کردن خط مشی انقلابی.

بگذارید برای نمونه از جای دیگری آغاز کنیم. آیا می توان سیاست پشتیبانی “عدالت” از دولت آقای احمدی نژاد را با رفت و آمد برخی از دست اندرکاران این تارنگار به ایران از هم جدا کرد؟ آیا ناجوان مردی و نادرست است اگر اینکه گفته شود که بی ریب این رفت و آمد ها دست کم چشم “عدالت” را برای دیدن سرشت نئولیبرالی دولت احمدی نژاد بسته بود؟
نمونه دیگر رفت و آمد آقای علی توسلی به کنگره های گوناگون سازمان پیشین اکثریت است. نیروهای امنیتی رژیم ایشان را از یکی از جمهوری های گذشته شوروی ربوده بودند و او سال ها ناپدید بوده است. ولی به ناگهان در یکی از کنگره های اکثریت چهره خود را نشان می دهد و گویا با گفتن اینکه “من به چاره جویی دشواری های خود با جمهوری اسلامی پرداخته ام”، بخشیده می شود.

یادمان باشد که در گذشته یکی از اندیشمندان و سیاست گزاران امنیتی رژیم، آقای حجاریان آشکارا گفته بود که جمهوری اسلامی همیشه به دنبال آن هست که “دشمن را به مخالف و مخالف را به منتقد بدل کنند”.
آیا مگر در این رفت و آمدها نیست که برخی از این “مخالفان” در سلول های “دانشگاهی” و با “نوازش و آموزش” اسلامی استادان شکنجه سپید به “متتقد” دگرگون می شوند؟ آیا کسی می داند که این “مخالفان” “منتقد” شده هنگام برگشت به برون کشور چه تاثیری در سیاست گزاری این سازمان ها داشته و دارند؟
سازمان ها و حزب های “چپ” انقلابی و سوسیالیستی باید با یادداشتن برنامه امنیتی آقای حجاریان آن را بی سو (خنثی) کنند. وگرنه رفتار و کرداری که زاییده ولنگاری سازمانی است، می تواند که خط مشی انقلابی این سازمان ها را کم رنگ کند. بدین گونه واکاوی انتقادی سرمایه داری آرام آرام بی جان می شود و به روشنگری برای دیدگاه و پیش گزاری جایگزینِ سوسیالیستی پرداخته نمی شود. اندک اندک عضوها و هواداران این سازمان ها به جای واکاوی طبقاتی به انسان دوستی (اومانیسم) بورژوایی خشنود خواهند شد و آرزوی برپایی دولت رفاه اجتماعی سوسیال دموکراتیک جای اندیشه ناب سوسیالیستی را می گیرد. نبرد طبقاتی فراموش می‌شود و نبرد مدنی- فرهنگی تنها وظیفه آن ها می شود.

آیا این دگرگونی ها یی که ما هم اکنون در برنامه برخی از سازمان های “چپ” می بینیم زیر تاثیر “ملاحظات” و “معذوریت ها”یی نیست که این همه اینجا و آنجا از آن سخن رانده می شود؟ آیا رژیم دارای برنامه ای هماهنگ برای دگرگون کردن خط مشی دیگر نیروهای انقلابی و سوسیالیستی نیست؟ چه کسی می داند که تا چه اندازه “تئوریسین هایی” که اینجا و آنجا از “واقع گرایی” سخن می گویند زیر تاثیر “ملاحظات” و “معذوریت ها” هستند؟
راه نبرد با ترفندهای رژیم برای آبکی کردن خط مشی انقلابی نیروهای سوسیالیستی، تنگ کردن پهنه گفتگو و بالا بردن دیوار برای پاگذاشتن دیدگاه های نو در درون نیست بلکه برگشتن به سیستم سازمان دهی پیش از انقلاب حزب توده ایران است.
نیروهای درونی به سازمان دهی پنهانی نیروهای پیکار می پردازند و واکاوی خود را از توان انقلابی توده ها به رهبری می رسانند ولی تنها رهبری برون کشور با بهره برداری از آزادی خود و بدون بیم زندان و شکنجه با گردآوری از داده های گوناگون از درون و بیرون به پیش گزاری و پخش برنامه و خط مشی انقلابی می پردازد. انجام درست دیالکتیک میان پیکار درون و برون میهن دست یورش گران را از ما کوتاه می کند.

چنین دیالکتیکی نیاز به یک رهبری توانمند در برون کشور دارد که زیر بار “ملاحظات” و “معذوریت ها”یی که نیروهای درونی از آن رنج می برند، نرود و به آن “ملاحظات” تن در ندهد. همزمان پیاده کردن چنین دیالکتیک نبرد نیاز به یک رهبری هوشمند و آزادی خواه دارد که به بهانه شرایط کار پنهانی درون کشور پهنه دموکراسی و گفتگوهای بنیانی درون حزبی را در برون کشور تنگ نکند.

9 Comments

  1. فرهاد عاصمی

    رفیق سیامک مساله مهم و قابل بحثی را میان توده ای ها مطرح کرده اند که می تواند کمک بزرگی برای روشنگری و ترویج سیاست انقلاب حزب توده ایران باشد. این رفیق عزیز ولی به دلایلی که خود میدانند به مشکل درون حزب نپرداختنه اند. نگارنده در مقاله ای که در دست تهیه دارد این مساله را کاملا باز خواهد کرد.
    بدون تردید بدون یافتن دیالکتیک متناسب برای مبارزه درون و بیرون از ایران برای شرایط کنونی، سیاست مستقل طبقاتی حزب توده ایران نمی تواند بندهایی را از دست و پای استدلال و پراتیک خود بگشاید که اکنون حزب را به سطح جریانی سوسیال دمکرات بدل ساخته است که می تواند در ئایان صف حزب چئپ ایران جای بگیرد، آن طور که آقای اسماعیل ص توصیه می کند.

  2. جمال حق گو

    تو حزب را در باکو تنها گذاشتی و رفتی دنبال راه کارگریها. حالا پس از سالها لاس زدن با این و اون به دام عاصمی افتادی یا او به دام تو واقعا که جفت خوبی هستید در ضربه زدن به حزب. حالا کاسه گرمتر از آش شدید و میخواهید که با دروغ بالا بیایید. اعضای حزب گول شما را نمیخورند

  3. سیامک

    دوست گرامی آقای حق گو.
    برداشت من این است که شما دوست دارید که راه گفتگوی سازنده بسته بماند و پافشاری می کنید که گفتگو را به سوی دیگر بکشانید.
    ایکاش می نوشتید که در باره درونمایه نوشته چگونه می اندیشید؟
    روزتان خوش

  4. فرشاد

    آقای سیامک حتی سردمداران ج. ا. هم به این واقعیت پی برده اند که نفوذی کسیست که آتشین تر از دیگران است و در سردادن شعارهای آتشین و مجیزگویانه گوی سبقت را از سایرین ربوده و بطرز عجیب و غریبی یقه درانی می کند. بله آقای محترم ایران رفتن یانرفتن ملاک نفوذی بودن نیست که شما نمی دانم با چه توجیهی شرایط کنونی را برای کاشتن تخم بدبینی فراهم یافته اید!
    تعجب بیشتر از رفیق فرهاد است، که گویا علیرغم تجربه تلخ علی رضا خدایی خیال آموختن از گذار روزگار را ندارد! رفیق گرامی من سایت عدالت را اصلا نگاه نمی کنم چه برسد که بخواهم از گردانندگانش دفاع کنم. اما هر چقدر هم شما با کسی نزدیک باشید و به وی اطمینان داشته باشید، این دلیل نمیشود که هر چه وی بر کاغذ سیاه می کند را منعکس کنید؟ گویا این دوست ما فقط فیلسوف نیست کارشناس امنیتی هم هست! مسئله دیگر این یادداشت چه دردی از امروز ما می خواهد دوا کند؟

    1. سیامک

      دوست گرامی فرشاد.

      چالش بنیانی خود رفت و آمد نیست که می تواند در راستای نیرومند کردن کنش های انقلابی در میهن نیز باشد. دشواری در این است که نباید بهره برداری از امکان رفت و آمد به معنای تحمیل شرایط مبارزه ی در درون کشور به برون از کشور شود. این دو مبارزه باید هم دیگر را تکمیل کنند. جایگزین یکدیگر نیستند. هر کدام شرایط ویژه خود را دارد. آن کس که رفت و آمد می کند باید ویژگی های کار پنهانی را به یاد داشته باشد.

      شاید دو نمونه زیر چالش را روشن تر کند.
      نمونه یک: دوستی که در فیس بوک خیلی با قلمی تیز و تند و نیشدار کوشا بود به ناگهان آرام شد. روزی به من گفت که همسرش را که به ایران رفت و آمد می کند گرفته بودند و او برای حفظ امکان رفت و آمد او به ناگزیر آهسته رو شد. نمی دانم که آیا این دوست در سازمانی که هوادار آن است جا و مقامی دارد و یا نه. اگر داشته باشد پس در آنجا هم آهسته روی هایی خواهد کرد.
      نمونه دو: دوستی که از همسرش جدا شده بود گفت که همسرش برای آسان کردن رفت و آمد خود همه ی گفتار و نوشتار او را با دستگاه های پیچیده شنود به جمهوری اسلامی داده است. باز نمی دانم که این خانم جایگاه ویژه ای در سازمانی که هوادار آن بود داشته است و یا نه؟ اگر داشته بود پس در آنجا هم دستگاه شنود می توانست گذاشته باشد.
      من می دانم که دیگران نیز از این گونه نمونه ها آگاه هستند و شنیده اند و یا به چشم خود دیده اند.
      بنابراین هر رفت و آمدی به معنای در چنگ دشمن بودن نیست. بلکه باید به یاد داشت که برخی از مسافران می کوشند برای حفظ امکان سفر خودشان، سطح بالای مبارزه ی برون از کشور را به سطح مبارزه ی شدنی در درون کشور پایین بیاورند.
      از برای همین در آمیختگی این دو شیوه بسیار گوناگون پیکار به سود جنبش نیست.

  5. احسان

    رفیق عاصمی عزیز،

    آنچه رفیق سیامک نوشته است، فکر نکنم، ربطی به موضوعی داشته باشد که شما دل تان می خواهد طرف در هر نوشته کوتاه یا بلندش در باره هر موضوعی دیگر این را هم (نامنصفانه و غیرمستدل) در متن خود بگنجاند که “نداشتن دیالکتیک متناسب برای نبرد درون و برون از ایران…اکنون حزب را به سطح جریانی سوسیال دمکرات بدل ساخته است”.
    شما تاکنون حتی در یکی از نوشته هایتان با استناد به اسناد نوشتاری حزب توده ایران نتوانسته اید باورهای تان را اثبات کنید. به هیمن دلیل بر این باورم که آگاهانه یا ناآگاهانه، به عمد یا غیر عمد ضربه ای هولناک به آن می زنید و این تنها دشمنان سوگند خورده داخلی و خارجی حزب توده ایران را بی شک شاد خواهد کرد. ولی به عنوان یک توده ای بیرون حزب با افتخار می گویم که حزب توده ایران بر خلاف باورتان حزب مارکسیست لنینیستی است و هرگز از این باور راسخ خود نه دست برداشته است و نه بر خواهد داشت. حزب توده ایران بر خلاف باور و نوشته های بدون ارجاع به نوشته های حزب با قدرت به مبارزه طبقاتی پایبند بوده و خواهد بود. حزب توده ایران نه سوسیال دمکرات است و نه اپورتیونیست راست. این انگ های شما به حزب غیرمستند و غیرعلمی و بنابراین غیرمارکسیستی است. از میان چندین دلیل، مهمترین دلیل غیرمارکسیستی بودن تهمت های شما به حزب، همین غیرمستند بودن است. آنچه غیرمستند است غیرعلمی و غیراکادمیک است، در حالی که مارکسیسم که خودتان بهتر از من و امثال من می دانید، یک علم است و همه رویدادها و تفسیرهایش علمی است.
    متاسفانه مجبورم کرده اید که در فرصت مناسب با استناد به نوشته های خودتان و ارجاع به اسناد حزبی در مقاله ای بلند موضع شما را نقد کنم و اثبات کنم که نوشته هایتان تنها و تنها تهمت نابجا و غیررفیقانه و در تضاد با سنت توده ای ها و حزب توده ایران است.
    موفق باشید

  6. ع. سهند

    کینه به «عدالت» برخی را به پَر-پوچ گویی انداخته است. در یک گوشه از سایت حقیر خود از آقای عموئی که ساکن ایران است مطلب می‌گذارد، از سوی دیگر رفتن دیگران به ایران را زیر سوال می‌برد. فراموش می‌کند که «مرکزیت» حزبی که برای پذیرفته‌شدن دوباره به آن آسمان و ریسمان می‌بافد زیر چشم و گوش ام-آی-۵ و ام-آی-۶ فعالیت می‌کند، و سخنگوی آن که در عمل همه‌کاره آن است در دولت فخریه انگلیس رسماً ریاست یک دانشکده را دارد و عملاً همه فعالیت‌های خود او و هر کس که با او در ارتباط است را در معرض دید آن دستگاه‌های مخوف می‌دهد، و در روزهایی که اداره مهاجرت آمریکا یک دانشجوی فلسطینی دانشگاه هاروارد را به دلیل مطالبی که در صفحه فیس‌بوک خود دریافت کرده است از فرودگاه به کشور خود باز برمی گرداند و ۵ دانشجوی چینی را که برای تعطیلات تابستانی به کشور خود رفته بود به همان دلیل در فرودگاه توقیف و اخراج می‌نماید، آزادانه برای سخنرانی به ایالات متحده می‌رود.

    این بحق بحث بسیار مهمی است، اما اعتبارنامه امثال آقای فرهاد عاصمی برای حتا شرکت در این مباحث مدت‌هاست که سوخته و بی‌اعتبار است.

    ع. سهند

  7. فرهاد عاصمی

    تئوری انقلابی حزب توده ایران برای شرایط کنونی!
    رفیق عزیز احسان
    بی صبرانه و با خشنودی در انتظار مقاله ای که وعده داده اید هستم. مطمئن باشید که از مطالعه ی آن و به ویژه از اثبات وجود فعالیت انقلابی حزب توده ایران شاد خواهم شد و آماده هستم ارزیابی خود را پس بگیرم و ابرازتاسف نیز بکنم. این یک ادعای خشک و خالی نیست، این آرزوی بلاتردید من است پس از یک عمر توده‌ای بودن و در صفوف حزب توده ایران رزمیدن!
    ولی رفیق عزیز بحث بر سر این یا آن نقل قول از این و یا آن نوشتار و مقاله نیست. علایم بسیاری را من از مواضع انقلابی حزب توده ایران در مقاله های خود بازتاب داده‌ام و از آن‌ها دفاع بعمل آورده ام. هیچ فردی باندازه ی من از مصوبات انقلابی ششمین کنگره ی حزب توده ایران دفاع نکرده است، ازجمله از مصوبه درباره پیوند مبارزه صنفی- دمکراتیک و سیاسی- سوسیالیستی آن. آخرین نمونه آن سخن روزی است که در ارتباط با مقاله نظر گیر انتشار یافته در ٬٬به پیش٬٬ نگاشته شد که لابد خوانده اید. بدین ترتیب مساله بر سر نشان دادن این یا آن موضع درست نیست. مساله بر سر این نکته است که حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران آنگاه قادر خواهد شد در روند نبرد طبقاتی جاری در ایران موثر واقع شود که شرایط حاکم بر ایران را تئوریزه کرده و از آن تئوری انقلابی ضروری را برای مبارزان در گود خونین نبرد ارایه دهد. نکته طرح شده در سخن روز امروز با عنوان «حمایت بجای دخالت و درآمیزی» نیز همین مضمون را مورد توجه قرار داده است. نبرد طبقاتی ژرفش شونده در ایران، مبارزان را در برابر این پرسش قرار می‌دهد که جایگزین برای شرایطی که نمی‌خواهند چیست؟ اگر حزب طبقه کارگر به این پرسش پاسخی علمی- مارکسیستی و منطبق با شرایط ایران ندهد، انواع برداشت‌های معیوب دست بالا را می یابند و نبرد مبارزان را به خطر می اندازند!
    این نتیجه‌گیری به نظر می‌رسد که واقع‌بینانه و ضروری باشد که علت کمبود ذکر شده، نیافتن دیالکتیک مبارزه درون و بیرون از کشور، نیافتن دیالکتیک مبارزه ی علنی و نیمه مخفی و مخفی است. این نتیجه‌گیری به نظر واقع‌بینانه است که علت کمبود کارکرد انقلابی حزب توده ایران در ارایه ی تئوری انقلابی واقع‌بینانه برای شرایط ایران، ناشی از بدفهمی و کم هوشی توده‌ای ها نیست، بلکه ناشی از اسلوبی است که بر کارکرد حزب طبقه کارگر ایران حکمفرماست. کوشش برای تغییر و تصحیح آن از این رو ضروری است. یک گام انقلابی است. کمک است برای تقویت اعتبار حزب توده ایران. البته و صد البته می بایستی این نبرد در درون حزب عملی می‌شد تا دشمنان را شاد نسازد، آن طور که نشانه‌های آن خیلی زود دریافت شد. ولی شما می‌دانید که رفقایی که بایستی شرایط بحث درون حزبی را ایجاد سازند، دشمن شاد کنان، از وظیفه ی خود سر باز می زنند!
    رفیق عزیز تردید نباید داشت که مبارزه ی علنیِ زشت آغاز شده را هر لحظه می‌توان پایان داد. در عین حال اما نباید تردید داشت که برای تقویت مواضع انقلابی حزب توده ایران باید به آن حتی در این شرایط نامساعد نیز ادامه داد.
    دستتان را می فشارم و برایتان و برای همه ی توده‌ای ها توان مضاعف در نبرد سخت در پیش آروز دارم.
    فرهاد عاصمی
    ۸ شهریور ۱۳۹۸ ۲ سپتامبر ۲۰۱۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *