دیالکتیک نبرد فرهنگی- طبقاتی در شرایط کنونی در ایران

image_pdfimage_print

سخن روز شماره: ۱۳ (شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹٨ – ۱۱ مه ۲۰۱۹)

کتاب پادشاه خورشید، مجموعه مقالاتی است از زنده یاد احسان طبری که در سال‌های ۱۳۶۰ تا ۶۲ در ایران نگاشته و در نشریه چیستا با نام مستعار کاووس صداقت انتشار یافته است. از این مجموعه رفیق امید مقاله ی ٬٬میانگین زرین٬٬ را در نویدنو شماره ۹۹۹ (۲۰ اردی‌بهشت ۱۳۹۸) انتشار داده است.

موضوع مقاله آموزنده، بحث درباره ی یافتن دیالکتیک مبارزه انقلابی است در شرایط مشخص لحظه ی تاریخی. مبارزه‌ای که باید با توجه به همه ی جوانب و سویه های شرایط حاکم  به مثابه ی روند در حال شدن در هستی اجتماعی با هشیاری و هوشمندی جستجو گردد.

زنده یاد طبری هشدار می‌دهد که نیافتن این دیالکتیک «جریمه» دارد.«الههء خشماگین ٬٬نِه- مِه- زیس٬٬» جریمه را «با عدم مراعات تناسب ضرور بین دو قطبِ دیالکتیکی در یک پدیده (مانند مرکزیت و دمکراسی، مبارزه و سازش، کار و آسایش،  جسارت و احتیاط و هزاران قطبین دیگر)» تعیین و اِعمال می کند.

این سر نخ شایسته را برای ادامه ی گفت و شنفت میان توده‌ای ها، مقاله ی ٬٬حضور در برابر «حضور»: طرح بحثی در برآمد چپ٬٬ که با امضای نشریه نویدنو در همین شماره انتشار یافته، به موضع بحث درباره ی وظایف کنونی چپ در ایران بدل می سازد. به طور مشخص مضمون نبرد در سنگر مورد نظر گرامشی، موضوع مقاله است و کوشش برای پیاده کردن آن در شرایط مشخص کنونی ایران.

موضوع بحث بسیار پراهمیت است و جدید نیست. گرامشی نیز در «نبرد در سنگر» هدف مشخصی را دنبال می کند. به نظر او باید در این نبرد فرهنگی، به نبرد با سلطه ی فرهنگ حاکمان پرداخت که می کوشند، هستی اجتماعی را آن چنان به خرده ریزها تقسیم کنند که بتوانند در پس آن «کلیتِ» نظام را پنهان سازند.

هدف آن، «گم» شدن رابطه میان نابسامانی های فرهنگی و اجتماعی با مضمون نظام حاکم است. توده ها نباید قادر شوند، با درک «کلیت» شرایط حاکم در نظام در خدمت منافع طبقاتی طبقات حاکم، راه خروج از شرایط حاکم سلطه ی آن‌ها را تشخیص دهند و بیابند.

می‌دانیم که مقوله ی «فرهنگ»، بیان «کاتگوری»گونه ی روابط و باورها و سنت‌های جاافتاده در جامعه است که مورد پذیرش توده هاست. حاکمان به کمک این کاتگوری ها، ایدئولوژی خود را به ایدئولوژی حاکم در جامعه بدل می سازند، ساخته اند.

مقاله ی پیش گفته ی نویدنو با توانایی و ارایه آمار نشان می‌دهد که در حوزه ی «فرهنگی» زندگی اجتماعی در ایران چه وضع اسفباری حاکم است: «همه آنچه که به عنوان محصولات فرهنگی به خورد جامعه داده می شود، مجموعه‌ای از ابتذال متجلی شده در انواع سریال های تلویزیونی .. است که بیش ترین بخش از وقت اوقات فراغت اکثریت مردم جامعه را به خود اختصاص می دهد.»

ارتجاع توانسته است با ترفند های هدفمند ازجمله «کانال های شبکه‌های اجتماعی [را] مملو از هجویات و شوخی ها و سرگرمی‌های بی محتوا» کند، با این پیامد که «نشر کتاب و روزنامه در فلاکت بارترین وضعیت خود قرار دارد. ..». دستگاه‌های ارتجاع جهانی نیز سهم خود را برای تقسیم و «آتومیزه» کردن انسان و مضمون هستی روزمره آن به عهده دارند و به طور حرفه‌ای به آن عمل می کنند. این فهرست در مقاله همه جانبه تر مطرح شده است. تکرار آن ضروری نیست.

مقاله در «کوتاه سخن» به نتیجه‌گیری می‌پردازد و به درستی برجسته می‌سازد که چپ نیازمند یک برنامه ی همه جانبه است.  رئوس این برنامه را مقاله «تمام امور زیست جامعه، اعم از فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، تفریح و سرگرمی» اعلام می کند. تصریح می‌کند که باید «به لحاظ عملی به ایجاد پایگاه توده ای» برای همه ی این صحنه‌های نبرد فرهنگی و .. در سنگر بپردازد. مقاله نوید می‌دهد که در همه ی این صحنه‌ها «با تدارک گفتگوهایی» فعال باقی خواهد ماند.

دیگر احزاب کارگری و کمونیستی در کشورهای سرمایه داری نیز با مساله نبرد «فرهنگی» به مفهوم «نبرد در سنگر» که همه ی جوانب زندگی اجتماعی را در بر می گیرد، روبرو هستند. برای نمونه در مقاله‌ای با عنوان ٬٬ترقی خواهانه بیاندیشم٬٬ در روزنامه جهان جوان نهم ماه مه ۲۰۱۹، ورنر زپمان، فیلسوف مارکسیست آلمانی در بحث با سندیکاهای آلمان سویه هایی از همین موضوع نبرد روز را مطرح می‌سازد و آن را در ارتباط با مبارزه برای «گذار از سرمایه داری» که در فعالیت کنونی سندیکاهای در آلمان با سکوت روبروست، مورد بررسی قرار می دهد. به نظر او، بدون ایجاد ارتباط در کلیت هستی اجتماعی و توضیح و روشنگری درباره ی آن، جنبش ترقی خواهانه قادر به موفقیت ازجمله در نبرد «فرهنگی» و «علمی» نیست.

شرایط نبرد طبقاتی در آلمان امپریالیستی و ایران زیر سلطه ی سرمایه ی وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیستی بی تردید متفاوت است. با وجود این ابزارهای «فرهنگی» سلطه طبقات حاکم در این کشور و ایران یکی است. اسلوب مبارزه با آن نیز یکی است. این اسلوب را زپمان در ارتباط با «کارهای علمی دانشگاهی» توسط روشنفکران در خدمت نظام امپریالیستی مورد بررسی قرار می‌دهد و آن را «کوشش طولانی و ژرف برای بررسی این یا آن جنبه از پدیده و واقعیت» می‌نامد که «در پایان آن، با این نتیجه‌گیری روبروست که ٬٬همه چیز را درباره ی آنچه نمی دانیم، می دانیم٬٬ (هربرت هورسن)»!

به سخنی دیگر «سوزن دوزی بی انتها» (اط)، آن شیوه حاکم است برای «گم» شدن ارتباط میان جنبه‌های متفاوت پدیده های جامعه سرمایه داری حاکم است که در شرایط ضد مردمی و ضد ملی ایران، علت اصلی و علّـی پدیده‌های هولناک بحران اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی حاکم بر ایران را نیز تشکیل می دهد. مقاله ی نویدنو آن‌ها را می شکافد.

می‌توان شیوه ی تقسیم کردن و به پیش بردن روند اتمیزاسیون را که مقاله ی نویدنو به درستی به آن اشاره دارد و با هدف ایجاد ابهام درباره ی علل علّی پدیده‌ها عملی می گردد چنین خلاصه کرد: سیستم‌ها و راهکارهایی که در توجیه توضیح گونه ی شرایط حاکم قرار دارند.

آن‌ها صحنه‌های مختلف هستی اجتماعی را در بر می گیرند. آن‌ها را می شکافند و می شکافند و زشتی ها و نابسامانی ها را ترسیم می کنند، بدون آنکه ریشه علّـی پدیدار شدن آن‌ها  را نشان دهند، چه برسد به آنکه آن را برجسته ساخته، بپرورانند و برای توده ها قابل دریافت سازند.

شیوه ای که به توصیف ظاهرامر محدود می شود. شیوه ای که با سکوت و گذشتن از کنار علل علّـی، امکان و شرایط شناخت از راه خروج از بحران را نمی گشاید. زپمان در برابر این شیوه، طرح و روشنگری درباره ی «ترقی خواهی اندیشه» را قرار می‌دهد.

این طرح، ایجاد ارتباط میان پدیده و مضمون آن است که هم شکل و هم مضمون پدیده را قابل شناخت می سازد.

برای نمونه می‌توان مقاله های بسیاری را ذکر کرد که در ارتباط قرار دارد با مساله «کودک همسری» در ایران. فعالان مدنی بسیاری در ایران در این زمینه می کوشند و با کارهای دقیق تحقیقات میدانی، «درد فردی» دختران خردسال را برملا می سازند. دردی که از دزدیدن «عروسک بازی» تا صدمات بارداری زودرس، و .. را تشکیل می‌دهد که برای مثال در مقاله ی ٬٬گزارشی از کودک‌همسری در روستاهای نیشابور: شوهرم مبصر کلاس دهم است٬٬ در شرق نشان داده شده است (بازانتشار با مقدمه روشنگرانه در توده‌ای ها).

چنین تحقیقات آن هنگام به هدف برای تغییر شرایط دست می یابد، هنگامی که ارتباط پدیده کودک همسری را با شرایط زیربنایی نظام سرمایه داری وابسته کنونی نشان دهد. هنگامی که پدیده ی کودک همسری را به مثابه ی ابزار روبنایی حاکمیت به منظور حفظ شرایط زیربنایی حاکمیت نشان دهد و برملا سازد. ابزار مذهب ارتجاعی را با سیمای ٬٬فرهنگ و سنت و مذهب٬٬ به خدمت حفظ سیطره ی طبقات حاکم افشا کند.

از این روست که مارکس خواستار نشان دادن کلیت شرایط حاکم است. با این هدف فعالیت فرهنگی- اجتماعی و .. به «سوزن دوزی بی انتها» مورد نیاز حاکمان بدل نمی شود. مبارزه ی فرهنگی در سطح کارکرد «دست فروشان بازارهای تنگ» منجمد نمی گردد. نشستن در «دکانچه نزول خواری» حاکمان نخواهد بود.

مارکس می گوید: «با شناساندن کلیت روابط حاکم، فعالیت تئوری، پیش از فروپاشی عملی [نظام حاکم]، به باور بر ضرورت ادامه شرایط حاکم پایان می دهد. از این رو منافع ویژه ی طبقات حاکم در این نکته متمرکز می‌شود که برداشت ناشی از سردرگمی [تئوریک نزد توده ها]، از درهم و بی ارتباط بودن سویه های متفاوت [پدیده- اجتماع] ابدی باشد.» (کلیات م ا ۳۲، ص ۵۵۳).

بر این پایه است که مبارزه ی ضروری که نویدنو پرسش های خود را در آن باره از چپ مطرح می‌سازد و تدارک ادامه بحث را در این باره  وعده می‌دهد که از اهمیت درجه اول برخوردار است. به سخنی دیگر، برشمردن فقر فرهنگی، سرگردانی فرهنگی و دیگر نکته‌های برجسته شده در آنجا، تنها آن هنگام به اهرم پرتوان برای تغییر شرایط حاکم تبدیل می‌گردد که رابطه ی نابسامانی ها با نظام حاکم سرمایه داری وابسته به اقتصاد امپریالیستی نشان داده و مستدل گردد. آری طبری این مبارزه را همانجا در پچپچه پاییز، «دروازهء شهرهای ناگشوده را بگشایم!» می نامد.

سازماندهی مبارزه وظیفه حزب توده ایران

جلوگیری از «نقض قوانین علمی تکامل [که] با عدم مراعات تناسب ضرور بین دو قطب دیالکتیکی در یک پدیده» تحقق می‌یابد و با خطر «جریمه» الهه خشمناک روبرو است که زنده یاد طبری نسبت به آن هشدار می دهد، تنها از عهده ی حزب طبقه کارگر ایران و اندیشه ی جمعی نهفته در آن برمی آید.

برای هدر نرفتن نیرو، برای سازماندهی همه ی توان ها در خدمت این هدف است که طبری درست در شرایط سال‌های ۱۳۶۰ که رابطه «مرکزیت و دمکراسی» در حزب توده ایران در اوج توانایی دیالکتیکی استثنایی قرار دارد، آن را به عنوان نمونه انتخاب می کند. این انتخابی اتفاقی نیست. او مبارزه برای دیالکتیک متناسب را  برای «مرکزیت و دمکراسی» درون حزبی از این رو انتخاب می کند، زیرا دسترسی به این دیالکتیک، کلید پیروزی است که آن روزها در دست توده‌ای ها می درخشید. مبارزه ی یکپارچه، تبلور استه تیک حاکم بر این دیالکتیک متناسب در آن دوران است!

اکنون نیز تنها با ایجاد دیالکتیک در این صحنه اصلی نبرد طبقاتی حزب توده ایران است که می‌توان به بهترین تقسیم کار و نبرد در همه ی صحنه‌های عمل فعال بود. این برداشت نادرست است که نیرو کم داریم. این برداشت درست است که متأسفانه نتوانسته‌ایم تناسب ضروری را در دیالکتیک «مرکزیت و دمکراسی» بیابیم. با حذف توان ها، با حذف هدفمند سویه ای از توان ها، قادر به حل دیالکتیک میان مرکزیت و دمکراسی در شرایط کنونی نخواهیم بود.

نا گفته نماند که بازتاب مبارزه ی فرهنگی توده‌ای ها در نویدنو و نشریه های دیگر، ازجمله در توده‌ای ها وجود دارد. آن را برجسته سازیم و به پرورانیم. همه جانه بودن آن را با برنامه روشنگرانه- ترویجی و تبلیغی تضمین کنیم. مقاله ی میانگین زرین، اقتصاد سیاسی سیل، مارکس- انگلس و محیط زیست چنین نمونه‌ هایی است.

دست اندرکاران دلسوز می‌توانند با ارسال آدرس بحث‌های مشخص در ایران به شرکت در نبرد فرهنگی در نشریه ها کمک کنند و به الوانی این کوشش ها یاری رسانند.

One comment

  1. فرهاد عاصمی

    وظیفه ی طبقاتی
    رفیقی می پرسد: چه برنامه‌ای برای مبارزه ی «فرهنگی» پیشنهاد می کنید؟
    رفیق عزیز، اجازه دهید شما را رفیق کاووس بنامم.
    پرسش شما، که پرسش رفقای نویدنو از چپ ایران نیز است، پرسش پراهمیتی است.
    آری رفیق عزیز کاووس، من پیشنهاد مشخص برای مبارزه ی فرهنگی دارا هستم. به این نکته بازمی گردم.
    در ابتدا مایلم توضیح دهم که چرا تنظیم یک برنامه برای مبارزه ی فرهنگی که من آن را مبارزه فرهنگی- طبقاتی درک می کنم، وظیفه ی حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران است. زیرا به طور کوتاه، وظیفه‌ای طبقاتی است. به سخنی دیگر، تنظیم و ارایه یک برنامه طبقاتی است از منظر منافع طبقه کارگر که انقلابی ترین و پیشروترین طبقه را در جامعه ی کنونی ایران تشکیل می دهد.
    از این رو من با پرسش از «چپ» به مفهوم عام آن برای پاسخ به این پرسش موافقت ندارم، آن طور که در نوشتار ذکر شده ی رفقای عزیز نویدنو مطرح شده است. این رفقا خواستار آنند که «٬٬چپ٬٬» ایران برنامه‌ای با «دامنه ی فراخی در تمام امور زیست جامعه، اعم از فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، تفریح و سرگرمی» ارایه کند. این خواست را آن هنگام می‌تواند «چپ انقلابی» طرح کند که خود پاسخی همه جانبه از منظر منافع پیشروترین طبقه جامعه، طبقه کارگر ایران ارایه داده باشد. چگونه می‌تواند چپ سرگردانی که از این رو پاره پاره شده است که فاقد ستون فقرات اندیشه ی طبقاتی است، برای جامعه ی طبقاتی ایران پیشنهادی همه جانبه ارایه دهد؟ چگونه می‌تواند این برنامه، چیزی بیش از «سوزن دوزی بی انتها» باشد که خواست دشمن طبقاتی بر سرگرم نمودن «چپ» است؟
    در آغاز مانیفست کمونیستی تاریخ به مثابه «تاریخ نبرد طبقاتی» تعریف می شود. هیچ پرسشی از دیدگاه اندیشه ی مارکسیستی- توده‌ای بدون داشتن محور طبقاتی، پرسشی در جهت «اندیشه ترقی خواهانه» نیست که راه حل تضاد حاکم را در لحظه ی تاریخی نشان دهد و آن را برای توده های زحمتکش قابل دریافت سازد.
    هنگامی که رفیق عزیز محمد امیدوار قریب به سی سال پیش در مقاله ی شماره اول مجله ی دنیا، ارگان تئوریک و سیاسی حزب توده ایران و در پرسش و پاسخ اخیر خود با برخی از علاقمندان مساله «فرهنگی» را زیرپایه هیستری ضد توده‌ای و ضد کمونیستی در ایران مطرح می‌سازد و می‌کوشد پاسخ آن را با تأیید و تأکید بر موضع دفاع از «پلورالیسم» توضیح دهد، نشان عدم وجود برنامه طبقاتی نزد حزب توده ایران برای پرسش مطرح است. بازتاب چنین بی برنامگی است که در پرسش رفقای نویدنو از «چپ» تظاهر می کند، بدون آن که این رفقا پیشنهاد طبقاتی مبارزه «فرهنگی- طبقاتی» را به عنوان محور بحث و مبارزه روز طبقه کارگر مطرح سازند.
    من خواستار طرح یک برنامه طبقاتی برای مبارزه ی فرهنگی در ایران هستم. پیشنهاد مشخص من در این زمینه، پیشنهاد درباره ی مبارزه ی ترویجی- روشنگرانه- افشاگرانه و تبلیغی حزب توده ایران است که در آن زمینه فرهنگی «نبرد در سنگر» نیز جای خود را داراست. تنها با چنین برنامه‌ای می‌تواند حزب طبقه کارگر ایران به «کلیت» هستی جامعه کنونی ایران بنگرد. وعده ی رفقای نویدنو را به فال نیک می‌گیرم که می‌نویسند «با تدارک گفتگوهایی به این مسائل خواهیم پرداخت». برگزاری سمیناری در این زمینه، می‌تواند نقش مثبتی ایفا سازد.
    دستتان را می فشارم و از پرسشتان تشکر می کنم.
    فرهاد عاصمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *