بورژوازی با انگشت گذاشتن بهروی زندانی کردن و کشته شدن روشناندیشان در دوران استالین از نبود دموکراسی در سوسیالیسم و ارج گذاشتن خود به آن سخن میگوید. پرفسور مارکسیست آمریکایی، گرویر فور (Grover Furr) ، با خواندن و بررسی نوشتههای بسیاری در بایگانی روسیه در بارهی دوران استالین در نوشتههای خود بهروشنی نشان داده است که این بزهکاری ها، نه از سوی استالین و هماندیشان کمونیست او، بلکه از سوی جاسوسهای امپریالیسم و هواداران تروتسکی انجام گرفته است.
ما برای فرمانروایی پرولتاریا میجنگیم، تا دستگاه فرماندهی را برای رهایی همهی انسانها از یوغ ستم سرمایه در دست گیرد. انگلس میگوید: «اگر میخواهید بدانید که دیکتاتوری پرولتاریا چیست؟ به کمون پاریس نگاه کنید! دیکتاتوری پرولتاریا آن بود!»
این بدان معنا نیست که یکدسته و یا حزبی برای شهروندان گردنکلفتی کند. سوسیالیسم و سپس کمونیسم یک پروژه انسانی است. هرگز هیچ کمونیستی که در راه آزادی کارگران از بند بیگانگی و استثمار میرزمد و آگاهانه در اینراه جان خود را از دست میدهد، خواستار زندانی و شکنجهکردن کارگرانی نیست که دیدگاه او را نمیپذیرند. نبرد برای یک دولت سوسیالیستی تحت رهبری طبقه کارگر، هیچ پیوندی با آسیب به دیگران ندارد.
کمونیستها فرمانرواها نیستند، بلکه آنها آزادی و برابری را برای مردم و طبقه کارگر میخواهند. یک كمونیست خود را سرور طبقه كارگر نمیداند و خاستگاه طبقاتی و منافعی جدا از طبقه كارگر برای خود نمی خواهد. او میداند که طبقه كارگر نیرو و توانایی رها شدن از زنجیری را دارد که سرمایهداری بر پاهایش زده است. كمونیستها بخش پیشرو، آگاه، سازمانیافته، و مسلح به تئوری انقلابی و آماده خدمت به طبقه كارگر میباشند.
آگاه شدن از رنجها و نگرانیهای تودهها برای سازماندهی آنها بسیارمهم است. همانگونه که ارانی گفت: “اگر مردم را نشناسيم، راه رخنه در قلب آنها را نخواهيم يافت و كوشش ما به هرز خواهد رفت”.