رئیسی، عملگرایی دستنشانده بود که نه “نگاه به شرق” را برای برپایی یک اقتصاد غیرسرمایهداری می خواست و نه سیاست را برای خدمت به رنجبران و کارگران. رئیسی هم گام با بورژوازی نظامی و بازرگانی برای زنده ماندن این لایههای انگلی هم به شرق نگاه می کرد و هم پنهانی با غرب گفت و گو می کرد.
تنها هدف او خدمت به نظام بود که برای رسیدن به آن حتا کُشتن انسانهای بیگناه را درست می دانست. هیچ تردیدی در آدمکُشی رئیسی نیست. نواری که از ایتالله منتظری در بارهی کشتار سال ۶۷ در دست است می توانست مایه محکومیت رئیسی در یک دادگاه دادگر شود.
دستگاه رسانهای بورژوازی نظامی با سرپرستی سپاه پاسداران خیلی تلاش کرده است که یک چهره پاک و سادهزی از رئیسی بسازد. اگرچه هیچ پروندهای در بارهی آلودگی اقتصادی خود رئیسی در دست نیست، ولی هنگام سرپرستی آستان قدس رضوی که از نهادهای پولساز ولی فقیه است، پولخوری و دزدی به اوج رسید. در همین سه سال نیز ما آلودگی دولت رئیسی را با برکناری وزیر کشاورزی که در دزدی بزرگ “چای دبش” نقش برجستهای داشت، را دیدیم.
او در سفرهای استانی خود در سه سال گذشته هدف خود را باز کردن کارخانههای تولیدی بسته و ورشکسته شده دانست. ولی اقتصاد نه تنها سروسامان که نگرفت که هیچ، بل که گرانی، بی کاری و تورم بدتر هم شد. رئیسی حتا در میان هواداران و چاکران ولایت فقیه انتقادگران جدی داشت. به گفته خود “اصول گران” او در کارهای دولتی و کشورداری کمدان و بیانگیزه بود.
افزون بر این، او یک واپسگرای درس خوانده در آموزشگاه حقانی بود که از فرماندهندگان نبرد با آزادپوشی زنان و جنبش زن، آزادی، زندگی بود.