رابطه سياست اتحادي و استقلال خط مشي انقلابي حزب توده ايران! چاره رنجبران، وحدت و تشكيلات است!

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩٥ / ٢٠ (١٨ خرداد)

واژه راهنما: سياسي. تئوريك. نبردطبقاتي

نقش «تضاد اصلي» در حل «تضاد عمده». «جنبش قدتمند و فراگير مردمي به خودي خود به وجود نمي آيد».

 

يك اطلاع: به دنبال حمله سيبري به توده اي ها در چند ماه پيش كه هنوز نيز هر ده دقيقه انجام مي شود، تنها نگارش توده اي ها بدون خط فاصل ميان ”توده اي“ و ”ها“ عمل مي كند: tudehiha توده اي ها.  در صورت لزوم بايد در آدرس هاي الكترونيكي مقاله هاي گذشته خط فاصل (–) (tudeh-iha) خذف شود تا دسترسي به مقاله ممكن گردد!

 

سياست اتحادي، وظيفه ي حزب طبقه كارگر در صحنه  نبرد دمكراتيك در جامعه است. نبردي كه در ارتباط با وظيفه سوسياليستي آن قرار دارد، بخشي از آن را تشكيل مي دهد و بر اين پايه تعريف مي شود. به سخني ديگر، وظيفه دموكراتيك، اهرم مبارزاتي اي است وابسته به وظيفه سوسياليستي حزب طبقه كارگر. در عين حال، اين وظيفه، وظيفه ي پراهميتي را در تامين هستي اجتماعي زحمتكشان و ديگر نيروهاي اجتماعي ايفا مي سازد.

تشخيص ديالكتيك رابطه و جدايي اين دو وظيفه در مبارزات حزب طبقه كارگر از اين رو از اهميت برجسته برخوردار است، زيرا بي توجهي به آن مي تواند با دو انحراف بزرگ در مبارزه روبرو گردد. تكيه يك سويه به مبارزه ي دموكراتيك، جنبش كارگري را به سوي سنديكاليسم منحرف مي سازد. در حالي كه تكيه يك سويه به مبارزه ي سوسياليستي، جنبش كارگري را به ورطه سكتاريسم، و تبديل شده به گروه منفرد و بي تاثير در جامعه سوق مي دهد.

اما چگونه مي توان روزانه  و به طور مستمر تناسب و رابطه ي مشخصِ واقع بينانه را ميان مبارزه در دو صحنه دموكراتيك و سوسياليستي از وظايف حزب طبقه كارگر يافت و تعيين كرد؟ آيا ظوابط عيني اي را مي توان براي تعيين ديالكتيك مشخص اين دو وظيفه ارايه داشت، آيا چنين ظوابطي وجود دارد، و يا بايد تنها به كمك ”شم سياسي- طبقاتي“ به پرسش پاسخ داد؟

 

پاسخ، روشن و قابل بازتوليد است! بايد ضمن توجه و پايبندي به وظيفه سوسياليستي، هشيارانه خواست هاي دموكراتيك و روز جنبش كارگري را طرح و از آن دفاع نمود و براي زحمتكشان ارتباط آن را با هدف سوسياليستي حزب روشن و قابل شناخت ساخت. مضمونِ شعار قديمي در شعر معروف لاهوتي، ”چاره رنجبران، وحدت و تشكيلات است!“، پاسخ شايسته ي است براي تعيين رابطه ديالكتيكي دو وظيفه پيش گفته.

براي آن كه بحث نظري بي پايان ادامه نيابد، به بررسيِ مشخصي بپردازيم:

در مقاله ”نبرد ايدئولوژيك در مرحله ملي- دموكراتيك فرازمندي جامعه، …“ (١) پس از اشاره به «سه بعُد شناخت ماركسيستيِ كليت واقعيت» (٢)، به نتيجه گيري در باره «استقلال سياست حزب توده ايران» پرداخته و ضرورت آن مستدل شد.

همانجا در باره شناخت دقيق چگونگي اين رابطه، و استدلال براي اولويت استقلال سياست حزب طبقه كارگر نسبت به سياست مبارزه براي اتحاد اچتماعي اشاره شد كه بدون ترديد، مساله روز را تشكيل مي دهد. مساله روز را در شرايط بغرنج كنوني در ايران و نه تنها در ايران، ازجمله در كشورهاي آمريكاي لاتين مانند ونزوئلا و …، كه بايد به طور مجزا پرداخت.

اين بغرنجي را مي توان از مضمون نظرهايي بازشناخت كه اين جا آن جا طرح مي شود. براي نمونه در ابرازنظري كه ”محسن“ گرامي نسبت به مقاله ”وجه تمايز روشنفكر ماركسيست مدافع منافع طبقه كارگر با روشنفكران خرده بورژوازي و بورژوازي“ (٣)، طرح كرده است و يا در نتيجه گيري اي كه در مقاله اخير در نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران انتشار يافت. (٤)

 

ريشه ي بغرنج ي كه براي ذهن محسن گرامي ايجاد شده است، در ناروشني از شناخت رابطه ميان «تضاد عمده» و «تضاد اصلي» در شرايط كنوني در ايران ناشي مي شود. او كه خود را در ارزيابي از تضاد ميان «داعشي هاي وطني و مردم عزيز ايران» با ”راه توده“ هم سو مي داند، و اين تضاد را به درستي «تضاد عمده» ارزيابي مي كند، در ارزيابي از «تضاد اصلي» در جامعه، همانند آن ها، با ابهام روبروست. به نظر او گويا وجود «تضاد اصلي» ميان «وابستگان [سرمايه داري حاكم] به استكبار (امپرياليسم) و مردم عزيز ايران» از اين رو قابل اغماض است، زيرا حل آن مساله روز و «عمده» را در ايران تشكيل نمي دهد.

به سخني ديگر، او و ديگرانِ گرفتار در اين بغرنج، كليت هستي اجتماعي را در ايران مورد توجه قرار نمي دهند. آن ها دو بخشِ ”تضاد عمده“ و ”تضاد اصلي“ را تك تك مورد توجه قرار مي دهند، رابطه ي ميان آن ها را نفي مي كنند و با سرور و خوشحالي انديشه ماركسيستي- توده اي را كه كليت را مورد توجه قرار مي دهد، زيرا كليت ”حقيقت“ است، مورد ترديد قرار مي دهند.

اين انديشه كه درخت ها را مي بيند، بدون آن كه درك كند كه با جنگل روبروست، براي نفي برداشت ماركسيستي- توده اي، ظاهراً ناخواسته، استدلال قديمي و نخ نما شده ي امپرياليسم را مورد تائيد قرار مي دهد كه استعمارگران ”پيشرفت و توسعه اقتصادي- فرهنگي“ را به كشورهاي مستعمره ”صادر“ كرده اند و راه ترقي آنان را گشوده اند!

استدلال آقاي حميد آصفي نيز عليه مبارزه عليه نفوذ امپرياليسم كه توده اي ها خواستار آنند، از همين انديشه ”صدور پيشرفت و توسعه“ توسط امپرياليسم و پذيرش استدلال استعمارگران سيرآب مي شود. او كه خود را نماينده ”بورژوازي ملي“ مي داند، سرشت دفاع از حق حاكميت ملي را در مبارزه ضدامپرياليستي آگاهانه به سود لايه معيني از بورژوازي وابسته نفي مي كند كه سودش، همان طور كه رفيق علي رضا جباري (آذرنگ) در پاسخي به او در اخبار روز (٥) برجسته مي سازد، در وابستگي به اقتصاد امپرياليستي تامين مي شود، و نه در دفاع از منافع ملي ايران!

به سخني ديگر، نظريه پرداز محسن با تاثير «تضاد اصلي» در ايران بر هستي زحمتكشان يدي و فكري در همه لايه بندي امروزين آن در يك سو، و تاثير سلطه ي نظام سرمايه داري وابسته به اقتصاد جهاني شده امپرياليستي و حاميان امپرياليستي آن در سوي ديگر، موافق نيست! نفي اين تاثير از چنين ريشه شناختي نزد او و ديگران سيرآب مي شود. از اين رو او نتيجه گيري خود را از سياست اتحادي ”راه توده“ مورد تائيد قرار مي دهد كه خواستار دنباله روي از لايه اي از سرمايه داران در ايران است كه نماينده آن دولت حسن روحاني است. در انديشه ي ”راه توده“ هم كليت هستي زحمتكشان جايي ندارد! نبايد گول ”زرق و برق“ ظاهر نشريه و ”عكس و تفصيلات“ با آب و رنگ آن را خورد!

 

نقش تضاد اصلي در حل تضاد عمده!

اين ابهام ميان ”تضاد عمده“ و ”تضاد اصلي“ را در سطحي ديگر، دقيق تر در سطح مبارزه اتحادي در جامعه مي توان در مقاله پراهميت اخير نامه مردم مشاهده نمود با عنوان ”انتخاب جنتي و لاريجاني بر كرسي هاي رياست و بن بست تئوري بافي هاي بي سرانجام اصلاح طلبان حكومتي“ كه پيش تر به آن اشاره شد (٤).

اين مقاله كه با قاطعيت و شفافيت «نظريه پردازي هاي … تسليم طلبانه» نزد «رئيس شوراي سياست گذاري اصلاح طلبان، آقاي عارف» را بر ملا مي كند و توهم زايي در باره «”پروژه اعتماد سازي با حاكميت“» را افشا مي سازد، و با صراحتِ شايسته تكرار مي كند كه «نمي توان از درونِ چارچوب هاي تعيين شده رژيم ولايت فقيه و تاييدِ نظارت استصوابيِ جنتي- يزدي و رهبريِ سپاه و نيروهاي سركوبگر، زمينه ساز تغييراتي شد كه بي چون و چرا استبداد را با چالش روبرو كند …»، … آري، در انديشه حاكم بر اين مقاله پراهميت كه واقعيت هاي بسياري را در سياست حاكميت و گروه هاي آن، ازجمله اصلاح طلبان قابل شناخت مي سازد و نادرستي سياست آن ها را افشا مي كند، در اين مورد ابهام وجود دارد كه نقش تاثير «تضاد اصلي»، تضاد ميان كار و سرمايه، در حل «تضاد عمده» در شرايط كنوني ايران چه نقشي است؟ و چگونه مي توان از آن براي حل ”تضاد عمده“ بهره برد؟

 

نامه مردم كه خود به درستي در پايان مقاله هشدار مي دهد كه «بالا بردنِ انتظارات مردم جان به لب رسيده از ادامه استبداد و ظلم [شلاق بر پشت كارگراني كه دستمزد عقب افتاده خود را طلب مي كنند!] با نظريه هايِ بي پشتوانه، به جز دلسريِ مردم و بي اعتباريِ كامل اصلاح طلبانِ استحاله شده [تنها اصلاح طلبان؟] … نتيجه اي نخواهد داشت»، به اين پرسش پاسخ نمي دهد كه با كدام شعارها «بايد با بسيج گردان هاي اجتماعي [به خوان زحمتكشان؟!]، با اتحادعمل و تلاش در راه سازمان دهي اعتراض هاي پراكنده ي مردم …» پرداخت؟

مقاله به اين پرسشِ در برابر حزب طبقه كارگر پاسخ نمي دهد كه پرچم قشون زحمتكشان در مرحله كنوني، كدام پرچم است؟ رابطه ميان پرچم اتحاد ضد ديكتاتوري و پرچم گذار از نظام سرمايه داري براي حزب طبقه كارگر ايران كدامست؟

مقاله ي نامه مردم اين پرسش را اصلاً مطرح نمي سازد و در نتيجه به آن پاسخي هم نمي دهد. آن وقت هشدارش عجيب مي ماند كه به درستي مي نويسد «جنبش قدرتمند و فراگير مردمي به خودي خود به وجود نخواهد آمد … و توافق بر سر يك برنامه حداقل در راستاي تحقق آزادي و عدالت [اجتماعي!] …» كه ضروري است، ايجاد نخواهد شد!

انديشه حاكم بر مقاله، مضمون «برنامه حداقل» را براي دوران كنوني، برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران براي مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب ارزيابي نمي كند و لذا آن را مطرح نمي سازد، براي اثبات واقع بينانه بودن آن استدلال نمي كند، و تنها با تكرار دعاگونه ضرورت اتحاد، باري ديگر و باري ديگر و باري ديگر به گرداب ذهن گرايي در مي غلطد!

گرفتار در ابهام تئوريك بودن، دست و بال استدلال نامه مردم را مي بندد. انديشه به اين نكته توجه ندارد كه تنها راه حل علمي، راه حل مبتني بر انديشه ماركسيستي- توده اي است كه با نشان دادن رابطه ميان تضاد اصلي و تضاد عمده در كليت هستي جامعه، مي توان نيروهاي پيگير، صادق و زير فشار را در بورژوازي ملي براي يك سياست ائتلافي به سود منافع ملي مردم ايران و حق حاكميت سرزمين همه ايرانيان متقاعد ساخت، نمايندگان راست بورژوازي را منفرد و نمايندگان ”چپ“ آن را تقويت نمود!

استقبال آقاي حميد آصفي در مقاله ”چپ ايران كجاست؟“ (٦) از پيشنهاد توسط انديشه سوسيال دموكرات در حزب توده ايران در باره «برنامه حداقل» كه در آن دفاع يك سويه از «بورژوازي كارآفرينِ ارزش افزا» مطرح مي شود، نشان مي دهد كه چگونه حذف «برنامه حداقل كارگريِ» مورد نظر زنده ياد جوانشير در ”سيماي مردمي حزب توده ايران“، تنها مورد تائيد راست ترين مدافع بورژوازي در ايران قرار مي گيرد. در چنين تركيبي، انديشه سوسيال دموكرات در حزب طبقه كارگر، ناخواسته در كنار ”راه توده“ و شركا قرار مي گيرد.

به مساله خشنودي راست ترين موضع مدافع نظام سرمايه داري وابسته از «برنامه حداقل» مورد تائيد انديشه سوسيال دموكرات در حزب توده ايران به طور مجزا پرداخته خواهد شد.

 

استدلالِ نامه مردم، با بي پاسخ گذاشتنِ پرسش در باره رابطه ميان ”تضاد اصلي“ (ميان كار و سرمايه در ايران) با ”تضاد عمده“ كه ”محسن“ آن را از قول ”راه توده“، ”تضاد با داعشي“ها مي نامد، به سطح استدلال ”محسن“ و ”راه توده“ از اين طريق نزول مي كند، كه مورد تائيد قرار مي دهد و اين توهم را ايجاد مي سازد، كه گويا مي توان ”تضاد عمده“ را بدون شركت طبقه كارگر در مبارزه ضد سرمايه داري به ثمر رساند!  –  و از طريق چانه زدن با نمايندگان و نظريه پردازان بورژوازي از قبيل حميد آصفي و ديگران، ”تضاد عمده“ را حل و در چانه زني در جريان آن، ”سهمي“ هم براي طبقه كارگر دست و پا نمود! به سخني ديگر باور به آشتي طبقاتي!

 

گرده ي زحمتكشان ايران زير ضربه شلاق نظام سرمايه داريي اي خونين مي شود كه جابرانه ترين شكل استثمار نيروي كار را به زحمتكشان تحميل كرده است! چگونه مي توان بدون اين درفش خونين، توان مبارز ي انقلابي زحمتكشان را عليه ديكتاتوري و به منظور حل «تضاد عمده» سازمان داد؟ كدام كند ذهن به چنين توهمي باور دارد؟

 

براي انديشه سوسيال دموكرات حاكم بر مقاله نامه مردم نيز اهرم پرتوان مبارزات طبقه كارگر در نبرد عليه استثمار سرمايه دارانه، در شكل و جهت دادن به مبارزه روز براي حل ”تضاد عمده“، همان قدر نقشي ايفا نمي كند كه براي ”محسن“ و هم فكران ”راه توده“ ايش هم نقشي ايفا نمي سازد! سكوت مستمر در باره مبارزات روزانه زحمتكشان در ايران در نامه مردم و همچنين در ”راه توده“، در تائيد چنين موضعي است! (٧)

 

انديشه ماركسيستي- توده اي كه مدافع خط مشي انقلابي حزب توده ايران است، از اين رو مرحله كنوني فرازمندي جامعه ايراني را مرحله ”ملي- دموكراتيك“ ارزيابي مي كند، زيرا ترديد ندارد كه براي به ثمر رساندن آن، نقش طبقه كارگر و مبارزات آن تعيين كننده است. بدون برقراري سركردگي نظري و عملي طبقه كارگر، مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب به ثمر نخواهد رسيد! انقلاب به اجبار در بن بستي گرفتار خواهد ماند كه اكنون در آن گرفتار است!

از اين روست كه مبارزه براي احراز نقش سركردگي انقلاب توسط طبقه كارگر، وظيفه اي انكارناپذير است كه جز از طريق مبارزه در چارچوب حل ”تضاد اصلي“ در جامعه دست نيافتني است! سركردگي اي كه بايد آن را از طريق سازماندهي مبارزه زحمتكشان عليه ”تضاد اصلي“ در جامعه به ثمر رساند كه زير تاثير فشار و سلطه خفقان آميز آن، زحمتكشان يدي و فكري و خانواده هاي آنان و مردم هم راه و هم بسته با آنان در شهر و روستا، بيكاران، خيابان نشين نان و به حاشيه رانده شده ها و … زجر مي كشند.

با بحث هاي انتزاعي آصفي ها، محسن ها، ”راه توده“ اي ها، ”عدالت“ي ها و ”مهر“ي ها و ديگران نمي توان زحمتكشان را به اتحاد با لايه هايي از سرمايه داران قانع ساخت، كه آن ها را براي طلب دستمزد عقب افتاده به تخته شلاق مي بندد! چرا آقاي رئيس جمهور روحاني با حضور خود هنگام شلاق زدن به گرده كارگران گرسنه كه دستمزد خود را طلب مي كنند كه ٥ بار زير مرز فقر قرار دارد، مانع اجراي اين جنايت نمي شود؟

 

انديشه سوسيال دموكرات در حزب توده ايران كه آگاهانه رابطه ميان ”تضاد اصلي“ و ”تضاد عمده“ را در ايران نفي مي كند، با نقض مصوبه هاي ششمين كنگره حزب توده ايران در پيوند ميان مبارزه صنفي- دموكراتيك و سياسي- سوسياليستي، در كنار طيف پيش گفته ي راست روها قرار مي گيرد و به وظيفه انقلابي خود عمل نمي كند.

بستن در حزب بر روي توده اي هايِ مدافع خط مشي انقلاب حزب توده ايران، ممانعت حتي از شركت آنان در حوزه هاي حزبي، پشت كردن به سنت حيدر عمواقلي، اراني، روزبه، هاتفي ها و ديگران است. جمع شدن فتنه گراني از قبيل رزمين مهرگان ها به دور خط سوسيال دموكرات  – كه هم زمان از پوشش آنان برخوردار اند –  پيامد منطقي و قاتونمند چنين سياست تسليم طلبانه است.

 

استقلال سياست انقلابي حزب توده ايران تاثير بي واسطه و مستقيم بر روي سياست اتحاد حزب طبقه كارگر دارد. تنها با اهرم پرتوان چنين استقلال انقلابي است كه مي توان پيش شرط برپايي جبهه ضد ديكتاتوري را از ”پائين“ ايجاد نمود. هر انتظار و تصور ديگري، انتظاري عبث است و چنانچه آگاهانه بروز مي كند، نشان پيروي از سناريوي تنظيم شده در «انديشكده»اي است كه بايد به طور مجزا به آن پرداخت!

 

١- نبرد ایدئولوژیک در مرحله ملی- دموکراتیک فرازمندی جامعه، مقاله شماره ١٢، ارديبهشت ٩٥ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2743

٢- شناخت ماركسيستي عبارتست از: «انديشه ي شناخت تاريخي، هنگامي كه گذشته را مورد بررسي قرار مي دهد؛ انديشه آزاديبخش، هنگامي كه در باره آينده مي انديشد؛ و آن هنگام كه انديشه ي ماركسيستي براي درك وضع زمان حال مي انديشد، انديشه تشخيص وضع حال است. اين سه بعد زمانيِ شناخت از پديده ها، از يك پارچگي برخوردار است. از اين رو تشخيص وضع كنوني بدون آگاهي از گذشته و انديشيدن در باره آينده (كه بُعد ممكن يك حقيقت تاريخي را تشكيل مي دهد) ناممكن است.» (توماس مچر، ”ماركسيسم به مثابه تئوريِ بهم پيوستگي كليت“ در نشريه Aufhebung ، نشريه فلسفه ي ديالكتيكي، شماره ٢٠١٥/٧. مچر در رساله خود، نظر فيلسوف ديگر آلماني، هانس هينس هولس را در باره انديشه ديالكتيكي توضيح مي دهد كه هولس در اثرش ”طرح جهان و [تئوري] بازتاب“ ارايه مي كند. مچر در رساله خود ضمن توضيح بهم تنيدگي كليت واقعيت مورد نظر هولس، به آن اضافاتي در باره سه بُعد زماني واقعيت مي افزايد و تئوري را توسعه مي دهد. مطالعه هر دو اثر به علاقمندان توصيه مي شود.

٣- مقاله شماره ٩٥ / ١٣ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2747 ابرازنظر پيش تر هم منتشر شد.

محسن گرامي مي نويسد: «سيامك گرامي، اگر منظور از دگران، ياران راه توده است، آنان در مورد سرمايه داري هم نظر با نامه مردم هستند و متاسفانه به نظر من در اين مورد، دچار راست رويِ كودكانه اي هستند. ليكن در عمل، بنا بر تجربه دراز بقول لرها ”از عقلم نيست، از سرنوشتمه“، تضاد عمده در اين مرحله بين داعشي هاي وطني و مردم عزيز ايران مي بينند كه به عقيده من تحليل درستي است. اينكه حكومت ولايي زيربنايش نيروهاي ميراي پيش سرمايه داريست، من از استاد محيط آموختم. ولي با ايشان در مورد تضاد اصلي بين وابستگاه به استكبار (امپرياليسم) و مردم عزيز ايران موافق نيستم و رفتم در به اصطلاح انتخابات به فهرست جانيان اميد، آگاهانه راي دادم. پاينده باشي، بدرود».

٤- نامه مردم شماره ١٠٠٠، خرداد ٩٥ http://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/3206-2016-0

٥- www.akhbar-rooz.com ١٧ خرداد ٩٥، ٦ ژوئن ٢٠١٦

٦- اخبار روز ١٥ خرداد ٩٥، ٤ ژوئن ٢٠١٦

٧- مراجعه به نشريه الكترونيكي ”نويدنو“ كه در خط انديشه سوسيال دموكرات در حزب توده ايران عمل مي كند، در شناخت بي باوري به نبرد ميان كار و سرمايه در ايران توسط اين انديشه كمك است. در اين نشريه، به جز تعدادي از مبارزان كه در باره ي مسائل مشخص در ارتباط با مساله ها در ايران مي نويسند، تنها ترجمه ي مواضع احزاب كارگري در جهان تا ريزترين زواياي آن انتشار مي يابد. هيچ ارتباطي ميان اين ترجمه هاي طولاني و ريز و مساله هاي مربوطه در ايران برقرار نمي شود. هيئت تحريريه نويدنو مايل است در اين زمينه تغييري ايجاد سازد كه بايد به استقبال آن رفت. بايد پيشنهادهاي ضروري و كمك به مسائل ايران و به ويژه طرح مبارزات طبقه كارگر را به مثابه يك ستون فعال در اين نشريه برپا داشت.

One comment

  1. آرش وجدانی - سردبیر نویدنو

    رفیق گرداننده تارنگاشت توده ای ها
    با درود بر شما
    صرف نظر از محتوی نوشتار شما و بی توجه به مواضعی که بیان می کنید ، ذکر نکته ای را لازم می دانم :
    نویدنو در طی بیش از 10سال فعالیت خود هماره اعلام کرده است که نشریه حزبی نیست و مسئولیت و ماموریتی از این بابت متوجه خود نمی داند . نویدنو نشریه ای است در چپ ، و حزب توده ایران را برجسته ترین نماینده طبقه کارگر وچپ ایران می شناسد . از این رو تحلیل های آن را جهت اطلاع خواننده های خود بازتاب می دهد .
    بنا بر همین وظیفه نشریه بودن و چپ بودن خود را موظف می داند افکار عمومی ایران را در جریان موضع گیری های احزاب کمونیست وکارگری در موضوع های حاد روز قرار دهد . در این جهت هم خود را در حدی که بر بیانیه های احزاب کمونیست وکارگری ، مقدمه ، تحشیه یا تفسیری ارائه کند نمی داند و آن را به “اهل فن” وا می گذارد . وظیفه عمده و “اصلی ” یک نشریه انتقال آگاهی و آشنا کردن خواننده ها به طیف نظرهایی است که در چپ جریان دارد . بدیهی است هر یک از رفقای تحریریه ، یا تحریریه نوید نو که در مورد موضوعی نظر ویژه ای داشته باشند آن را بنام خود در چارچوب نشریه ارائه می کنند .
    خواهشمند است عین این مطلب را در راستای رعایت حقوق مطبوعاتی در زیر مطلب خود منتشر سازید .
    با ارادت واحترام
    آرش وجدانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *