نویدنو 14/07/1396
مطلب دریافتی
انوشه راستگو
دوستان راه توده ای ما سال ها است که تبلیغ می کنند که در ایران دو جریان وجود دارد که اولی مردمی است و دومی در ضدیت اشکار و نهان با منافع مردم قرار دارد .
آنان در ابتدا حتا از قرار دادن نام رهبر کشور در یکی از این دو جریان خود داری می کردند.
از حدود یکی دوسال پیش با تغییر و یا بهتر بگویم اصلاح مشی خویش رهبر جمهوری اسلامی را نماینده وهدایتگر ولولای جناح راست معرفی کردند.
به این ترتیب از دیدگاه آنان رهبران دوجناح تا همین اواخر (دستکم تا تشکیل کابینه آقای روحانی) عبارت بودند از آقایان خامنه ای و روحانی که در حال جدالی بی پایان وسرنوشت ساز قرار داشتند .
پس از تشکیل کابینه ائتلافی روحانی – خامنه ای ،گردانندگان سایت مزبور ،که مانند بسیاری از تحلیل گران خوش بین برنامه های بی بی سی به اصطلاح” بور” شده بودند، احتیاج داشتند که به نوعی خود را با وقایع جدید همرا ساخته وبا جریان آب همسو شوند.
از این رو ابتدا با چرخشی 180 درجه ای اعلام کردند که این کابینه، کابینه اقای خامنه ای است . در نتیجه با توجه به موضع گیری های پیشین آنان مبنی برهدایتگر جریان ارتجاعی ونظامی معرفی کردن ” “رهبر جمهوری اسلامی ایران” این نتیجه گیری حاصل می شود که کابینه وشخص آقای روحانی نیز در خدمت نیروهای راست افراطی هستند.
اما گویا دوستان ما ناگهان از خواب بیدار شده واحساس کردند که “گاف دیگری مرتکب شده اند وبه جای پاسخ دادن به سوالات مطرح شده، سوالات بیشتری را برانگیخته اند.از این رو در شماره616 خود ناچار به توضیح بیشتر شدند تا شاید به رفع ورجوع موضوع نایل آیند.
به این نوشته ها توجه فرمایید :
” سر مقاله راه توده 616
برای یافتن راه حل مترقی بحران باید چشم و گوش ها را باز کنیم
کشاکش اصلی میان دولت روحانی، حامیان اصلاح طلب و اعتدالی آن با مخالفان راستگرا و نظامی- امنیتی آن، نه میان دو جریان اقتصادی بلکه میان دو طرح و برنامه سیاسی برای آینده کشور است. یک جریان که متکی به گروه بندیهای نظامی – امنیتی از یکسو و راستگرایان سیاسی از سوی دیگر است پشتیبان و حامل یک طرح سیاسی برای آینده ایران است و آن طرح عبارتست از خفه کردن، فاشیستی کردن و بسیجی کردن سیاست و جامعه و اقتصاد در ایران. بخش مهمی از انگیزه شعار “اقتصادی مقاومتی” نیز همین است.”
به نظر می آید که در این نوشته باز گشت دوباره ای است به همان مشی پیشین دوگانه “دیو وپری” اما با اندکی حوصله درمی یابیم که نویسنده محترم پس ازتوضیح دراز دامانی از طرح های گوناگون راستگرایان افراطی این حکم را صادر می کند که :
” پشتیبانی از حسن روحانی، پشتیبانی از یک برنامه سیاسی در برابر برنامه سیاسی دیگر است، نه حمایت از یک جریان اقتصادی در برابر جریان اقتصادی دیگر.”
به این ترتیب می کوشد بین مشی دیروز و امروز خود پلی بزند و در پایان نویسنده گرامی که سرانجام به وضعیت وخیم کشور و مردم پی برده است، ناچار می شود که مساله را چنین فیصله بدهد:
” ، فضایی که… در صورت ادامه بن بست کنونی و درگرفتن یک شورش فراگیر، امکان بیشتری برای مهار و سوق دان آن به سمت یک راه حل مترقیتر در سمت حفظ وحدت ملی و مبارزه با دو گروه بندی چپاولگر و رانت خوار در اختیار داشت.”
خلاصه کنیم :
دوگروه حاکمیت ،یکی چپاولگر ونظامی است ودیگری رانت خوار ونرم خو
به همین جهت باید از یکی در برابر دیگری حمایت کرد.
برای درک بهتر نظرات گردانندگان این سایت از خود راضی که در دوران فطرت نسبی جنبش کوشیده است، نقش آقا معلم را برای مبارزان ایران بازی کند وبا لحنی پدر بزرگانه و از بالا با دیگران سخن بگوید، باید به نوشته دیگری در همین شماره مراجعه کنیم . به نوشته زیر توجه کنید :
” چرا حمایت از روحانی حمایت آگاهانه سیاسی و تاخیرناپذیر است!
پشتیبانی قاطع و بیتزلزل راه توده از دولت حسن روحانی پشتیبانی از کیست؟ از چیست؟ و به چه معناست؟”
همین جا کمی مکث کنیم!
واقعا پشتیبانی قاطع و بی تزلزل از دولت آقای روحانی به چه معنا است؟ و چه ارتباطی با سیاست اتحاد و مبارزه دارد؟
این جمله مانند زگیلی بد شکل و بد ریخت در ابتدای نوشته آدمی را ازقدرت درک سیاسی آقایان مایوس می کند، سیاست اتحاد و مبارزه به ما می آموزاند که از حرکات درست متحدان خود حمایت و با سیاست های نادرست آنان مقابله کنیم.
در سال های نخستین انقلاب، که وضعیت شکننده ای بر انقلاب وکشور حاکم بود و حزب اصرار بر فعالیت علنی داشت، بنا به پیشنهاد رفیق طبری به جای اصطلاح “سیاست اتحاد ومبارزه ” اصطلاح “اتحاد وانتقاد” بکار برده شد تا از ایجاد حساسیت نسبت به حزب کاسته شود.( نرمشی ضرور برای شرایطی معین !)
اینک که شرایط به کلی دگرگون شده است هیچ نیازی برای به کار بردن این اصطلاح نیست.
به هر حال چه این سیاست را اتحاد و انتقاد بنامیم و چه اتحاد و مبارزه باید در نظر گرفت که “پشتیبانی قاطع و بیتزلزل ” حتا در رابطه با دموکرات های انقلابی هم سیاستی است اپورتونیستی وبه غایت راستگرایانه چه رسد به متحدانی که “رانت خوار” هستند وتوجهی به منافع ملی ندارند.
در رابطه با سیاست اتحاد و مبارزه توجه دوستان را به این نکته جلب می کنم که، این سیاست با توجه به ترکیب طبقاتی حاکمیت و سیاست های حاکم برآن، به سه نوع می تواند اجرا شود.
اتحاد ومبارزه با عمده شدن وجه اتحاد یعنی همان شیوه ای که حزب بلاقاصله پس از انقلاب دنبال می کرد.
سیاست اتحاد و انتقاد با کفه ای متوازن، این سیاست مربوط می شود به دورانی که نیروهای متحد ما دگردیسی ای را آغاز کرده اند، ولی هنوز این دگردیسی شکل کامل و جدیدی به خود نگرفته است، به عبارت دیگر نطفه گردش به راست بسته شده است، اما هنوز طفل ضد انقلاب زاده نشده است .
سیاست اتحاد ومبارزه با اولویت مبارزه. این سیاست مربوط به دورانی است که گردش به راست انجام شده است ولی هنوز کار به پایان نرسیده وامکان پاره ای حرکت های معین مترقی از طرف متحدان ما وجود دارد.
این سیاست نمی تواند به شکلی دگماتیک به پیش برده شود. تبحر سیاسی یک جریان پیشرو و مترقی و داشتن ژرف نگری و نبوغ سیاسی ـ از آن نوع که لنین از آن برخوردار بودـ باعث می شود که یک حزب انقلابی بارها و بارها ، میزان “دز” اتحاد و یا مبارزه را بیشتر و یا کمتر کند.
به عبارت دیگر هر کجا که همپیمانان ما به راست می روند، مبارزه ما با آنان بیشتر می شود و هرکجا که آنان به راهی که با برنامه ما همخوانی دارد، نزدیکتر می شوند،اتحاد ما با آنان بیشتر می شود. به این ترتیب پیاده کردن تئوری (سیاست اتحاد ومبارزه) در عمل، به مقدار بسیار زیادی “عمل گرایی” نیازمند است.
در شرایط امروز که هنوز زمینه برای طرح براندازی به هیج وجه آماده نیست، و سیاست های “چپاولگرانه و رانت خوارانه” بر دو جناح حاکم است و حرکات آزادیخواهانه بیشتر به شعارهای توخالی محدود شده است اتحاد ما با حکومت گران نیز بسیار محدود می شود و در عوض مبارزه ما شکل عمده می گیرد .حال باید بر رسی کرد رای دادن در درون جمهوری اسلامی با سیاست اتحاد و مبارزه (که درآن وجه “مبارزه” بر وجه” اتحاد” برتری دارد) تاکتیکی درست است یا نادرست.
درچه مواقعی باید از حاکمیت دفاع کنیم
پاره ای از مواردی احتمالی که در صورت رخ دادن باید از حاکمیت دفاع کرد،عبارت اند از :
در صورتی که خطرعاجل تهاجم خارجی به خصوص امپریالیسم وجود داشته باشد.
در صورتی که در مورد حقوق مدنی مردم اقدام قاطع وعملی برداشته شود
در صورتی که یکی و یا هر دو جناح به اجرای اصل 44 و یا اصول حقوق ملت قانون اساسی اقدام کنند.
.
..
در صورتی که اختیارات ولایت فقیه محدود شود.
درصورتی که انتخاباتی سالم، آزاد، برگزار شود.
در صورتی که آزادی سندیکاها و احزاب تضمین و اجرا شود
در صورتی که حصر شکسته شود.
در صورت آزادی همه زندانیان سیاسی
در صورتی که کمیته حقیقت یاب برای بررسی جنایت های سال های 60 و67 و قتل های زنجیره ای تشکیل شود.
…
…..
در جنین شرایطی و یا شرایطی مشابه آن می توان و باید از آن “اقدام مشخص دفاع کرد” و گرنه بسیار مسخره خواهد بود اگر برای نصب یک چراغ قرمز در سر یک چهار راه و یا آسفالت کردن یک خیابان و یا یک یا چند شعار آزادی خواهانه آبکی ، دوستان ما هیاهوی دفاع از یک جناح را سر دهند.
تاکید می کنم در هیچ شرایطی – حتا با پیشبرد یک سیاست اتحاد و مبارزه، با عمده شدن وجه اتحاد آن هرگز نمی توان و نباید از “پشتیبانی قاطع وبی تزلزل از رژیم ویا یک جناح آن سخن گفت.
هرگز نیز نمی توان ونباید “دفاع قاطع و بی تزلزل “از چنین حکومتی را پیش برد .
چنین سیاستی را فقط در رابطه با حکومتی انقلابی و کارگری می توان در پیش گرفت .
در ادامه نوشته وکمی پایینتر می خوانیم:
“اهرم های اساسی اقتصاد ایران امروز دست دو گروه بندی چپاولگران و رانت خواران است. چپاولگران آن جریانهای اقتصادی و نظامی و امنیتی حکومتی هستند که اکنون در خارج از قوه مجریه عمل میکنند و خواهان حذف همه رقبای اقتصادی خود، گذاشتن مستقیم بودجه و درآمد نفت کشور در جیبهای خود و بدست گیری قدرت و ثروت انحصاری هستند. در برابر آنها رانت خوارانی قرار دارند که با اتکا به برخی وابستگیها به دستگاه دولتی و نهادهای قدرت و با جدا دانستن حساب خود از چپاولگران میخواهند جایگاه و نقش و ثروت خود را به شکلی نجومی افزایش دهند.
سپاه پاسداران و آستان قدس و نهادهای اقتصادی زیر نظر رهبر گروه چپاولگران و اتاق بازرگانی نماینده عمده رانت خواران هستند.”
در اینجا خواننده فهیم با این سوال تنها می ماند که، مگر نه اینکه “اتاق بازرگانی نماینده صنفی یک نیروی اجتماعی است، پس نماینده گان سیاسی این هیولای اقتصادی چه کسانی هستند. اگر این آن ها نماینده ای سیاسی ندارند، پس چگونه موفق می شوند، که نه تنها در مقابل کابینه “آزادی خواه” روحانی که با رای بالایی هم انتخاب شده است، بایستند ،بلکه در مقابل جناح نظامی چپاولگر هم قد علم کنند؟
نویسنده محترم که از تحلیل شرایط ایران عاجز است، با آشفتگی ادامه می دهد:
” این پتانسیل و ظرفیت شورش که در جامعه بسرعت در حال بالا رفتن است ناشی از همین است که مردم احساس میکنند نظام راه حلی برای اصل مسئله تمرکز ثروت و نابرابریها ندارد، بلکه میخواهد ثروت را از دست یک عده بگیرد و بدست عدهای دیگر بدهد در حالیکه مردم این را نمیخواهند. اگر این جریان متوقف نشود، این جنون و آمادگی خودکشی فردی برای بدست آوردن یک لقمه نان، یا کسب ثروت و تغییر موقعیت طبقاتی که تمام جامعه را فرا گرفته بزودی به ضد خود تبدیل خواهد شد و به جنون و آمادگی برای خودکشی در یک عمل جمعی برای نان و کسب ثروت و یا جابجایی موقعیت طبقاتی یعنی به یک شورش وسیع و فراگیر تغییر شکل و ماهیت خواهد داد.”
به نظر می رسد که، تلاش دوستان ما برای تطبیق نظرات خود با واقعیات به سردر گمی های جدیدی دامن زده است.
آنان هم عمل فردی برای نجات خود را عبث و بی فایده می بینند و هم عمل اجتماعی را. این دلیلی ندارد جز بی اعتمادی به توده ها و قدرت تغییر از طرف آنان .
باید منتظر ماند و دید که این دوستان چگونه از هزار توی تحلیل های خود بافته خارج شده و به مسیر درست گام خواهند نهاد. لطفا کسی با این امید مخالفت نکند، چرا که:
هر عرصه را بهار و خزانی هست.
در عرصه امید، خزانی نیست.