مقاله شماره: ٤٩/٨٩ (٢٧ اسفند)
واژه راهنما: شركت در نبرد آزاديبخش ملى به معناى مبارزه عليه نسخه نوليبرال امپرياليستى و مبارزه توامان براى برقرارى آزادى و حقوق اجتماعى. كيانورى و وحدت نظرى و يكپارچگى سازمانى حزب توده ايران.
يكى از دو آماج عمدهاى كه انتشار “تودهاىها” را ضرورى ساخت، ضرورت مبارزه با تشتت نظرى و سازمانى در جنبش تودهاى بود. زندهياد نورالدين كيانورى در رساله “سخنى با همه تودهاىها” از آن روى براى “راهتوده” دوره دوم رسالتى گذرا و «بهطور استثنايى» قايل شد و «وجود نشرياتى مانند “راهتوده” را مغتنم شمرد [زيرا] از آن براى فراهم كردن زمينه جمعشدن همه اعضاى حزب در كنار هم و در درون حزب كمال استفاده» به عمل آيد.
كيانورى براى اين نشريه حزبى كه انتشار آن با شماره ٩٥ دوره دوم پايان يافت (ادامه انتشار غيرمجاز آن از طريق دزديدن آرشيو و اسناد نشريه توسط على خدايى عملى شد)، ازجمله وظيفه مبارزه با تشتت نظرى حاكم بر جنبش تودهاى قايل بود. او در آن رساله در سال ١٣٧٣ در اين زمينه ازجمله با تاكيد بر ضرورت وجود «حزبى متحد و نيرومند و مجهز به ايدئولوژى و خطمشى انقلابى» نوشت: «تجربه فعاليت اخير باز هم بيش از گذشته به ما نشان مىدهد كه حزب پاره پاره، حزبى كه داراى وحدت اراده و عمل نباشد، نمىتواند منشاء اثر انقلابى گردد.
برخى رفقا، با توجه به مسايل موجود در حزب و نيز جنبش بينالمللى كمونيستى و ازجمله با استناد به اقدام اخير حزب كمونيست فرانسه، معتقدند كه قبل از هر چيز، زمان مركزيت دموكراتيك به آخر رسيده است و بايد به فكر شكل جديدى از سازماندهى حزب بود. با اين نظر نمىتوان توافق داشت. همه مىدانيم كه نه ايران، فرانسه است و نه حزب توده ايران، حزب كمونيست فرانسه. اگر كمونيستهاى فرانسوى پس از ٥٠ سال فعاليت در شرايط وجود آزادىهاى سياسى توانستهاند مرحله مركزيت دموكراتيك را پشت سر گذارند، ما هنوز اين مرحله را آغاز نكردهايم. آنچه كه امروز در مقابل حزب ما قرار دارد، تبديل شدن آن از حزبى عمدتاً مبتنى بر مركزيت، به حزبى واقعا مبتنى بر “مركزيت دموكراتيك” است. پيشرفت در اين زمينه، تنها به خواست ما بستگى ندارد، بلكه به شرايط بيرون از خواست، و ازجمله وجود آزادىهاى سياسى و اجتماعى، ميزان اتحاد طبقه كارگر و حمايت آنها از حزب خود، درجه آگاهىهاى اجتماعى و يك سلسله عوامل ديگر وابسته است. بديهى است كه مىتوان در مورد شكل مركزيت دموكراتيك متناسب با شرايط ما و تناسب ميان مركزيت و دموكراسى بحثهاى سودمندى را نجام داد، اما اينكه حاكميت اين اصل اساسى را از روابط درون حزب كنار بگذاريم، قابل پذيرش نيست. وضعيت كنونى، يك وضعيت استثنايى و حاصل انباشتشدن دراز مدت يك سلسله علل و عوامل عمدتاً استثنايى است. استثنا را تعميم ندهيم و از آن نتايج نادرست اتخاذ نكنيم. … براى بنبست كنونى، چارهاى بيانديشيم و برون رفت از آن را در كنار گذاشتن هويت سازماندهى انقلابى خود نجويم.
چاره اوضاع كنونى، در پايهريزى حزب و تشكيلات ديگرى، به موازات تشكيلات حزب توده ايران، مسلمـا نيست، در دعوت كردن اعضا به پذيرش بىچون و چراى سياستهاى نادرست موجود نيز نيست. در خانه نشستن و منتظر تغيير تناسب جناحها (كدام جناحها؟) شدن نيز نمىتواند راه حل تلقى گردد. …
هيچ اصلى مطلق نيست و در شرايط استثنايى مىتوان، براى نجات مصالح حزب و جنبش، بهطور استثنائى، پارهاى از اصول را ناديده گرفت. … مصالح حزب و جنبش را بالاتر از هر چيز ديگرى قرار دهيم. در چارچوب همين دعوت است كه وجود نشرياتى مانند “راهتوده” را امروز بايد مغتنم شمرد و از آن براى فراهم كردن زمينه جمعشدن همه اعضاى حزب در كنار هم و در درون حزب كمال استفاده را نمود. همان چيزى كه احتمالاً منتشر كنندگان اين نشريه نيز جزء به آن نمىانديشند. …»
كيانورى در ادامه دوباره به تجربه “انشعاب” از حزب بازمىگردد و نشان مىدهد كه با چه دغدغه و «دلنگرانى» به اين خطر مىانديشد و مىنويسد: «اما اگر امروز برخى تماشاچى هستند، نه از آن روست كه از مبارزه بريدهاند، بلكه بدان خاطر است كه تجربه مبارزه در بيرون از تشكيلات حزب، هميشه منفى از آب درآمده است. همه فرصت طلبها ابتدا راه خود را از انتقاد از خطمشى حزب آغاز كردهاند، سپس تشكيلات جداگانهاى را، با ادعاى دنبال كردن “راه واقعى” حزب توده ايران بوجود آوردهاند، پس از چندى ادعا كردهاند، كه اساساً “مشى موجود” ريشه در تاريخ حزب دارد و همه اين تاريخ را منكر شدهاند و متعاقباً به اين “نتيجه” رسيدهاند كه منشاء همه “مشكلات” در ايدئولوژى ماركسيسم و اعتقاد به سوسياليسم و كمونيسم است و دست آخر، در منجلاب ضدتودهاى در غلطيدهاند. ما همه از قرار گرفتن در اين راه وحشت داريم.» (“راه توده” شماره ٢٤، شهريور ١٣٧٣) (تكيه از نگارنده)
نظريات زندهياد نورالدين كيانورى از صراحت و شفافيتى برخودارند كه هر تفسير و توضيح اضافى را غيرضرورى مىسازند.
وظيفه تودهاىها در خدمت يكپارچگى حزب چيست؟!
وظايف در برابر حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران در نبرد آزاديبخش ملى، در مرحله “ملى- دموكراتيك” روند انقلابى كنونى، از يك سو ترديدى باقى نمىگذارد كه نبرد بىامان افشاگرانه حزب، جنبش تودهاى و همه نيروهاى چپ صادق در مبارزه عليه نسخه نوليبرال امپرياليستى متمركز شده است. سازماندهى طبقه كارگر مىتواند دور اين محور و جهت دستيابى به اين آماج با موفقيت همراه باشد.
از سوى ديگر، مبارزه براى حفظ دستاوردهاى دموكراتيك- مردمى انقلاب بهمن، بخش دوم و جدايىناپذير وظايف كنونى در برابر حزب توده ايران و همه مبارزان راستين و ميهندوست را تشكيل مىدهد. بار عمده اين نبرد بر دوش زحمتكشان و در مجموع نيروى چپ ميهن ما قرار دارد، زيرا مبارزه براى آزادىهاى دموكراتيك در شرايط كنونى، بخش جداناپذير مبارزه براى حفظ “حقوق دموكراتيك” زحمتكشان نيز مىباشد. به عبارت ديگر، مبارزهاى است براى حفظ مرحله “ملى- دموكراتيك” روند انقلابى و به بيانى ديگر، به معناى مبارزه با روند ضدانقلابى و قهقرايى بازگشت مرحله “ملى- دموكراتيك” انقلاب بهمن ٥٧ به مرحله “بورژوا- دموكراتيك” است كه هدف اپوزيسيون داخلى وخارجى از سلطنتطلب تا جمهورىخواه را تشكيل مىدهد.
ايجاد و حفظ گذراترين اتحادهاى ضرورى اجتماعى در اين مرحله از روند انقلابى به منظور دستيابى به آزادى و دموكراسى، هيچگاه و در هيچ لحظهاى جدا از كوشش بزرگتر و پراهميتتر حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر و همه نيروهاى راستين چپ براى مبارزه به منظور جلب و سازماندهى زحمتكشان به مبارزه روز انقلابى از طريق ايجاد وحدت ميان مبارزه براى دموكراسى و نبرد براى حقوق دموكراتيك زحمتكشان، وحدت ميان وظايف دموكراتيك و سوسياليستى حزب نمىباشد. مبارزهاى كه پيششرط پيروزى جنبش انقلابى و همچنين پيششرط تعميق انقلاب است. تنها از اين طريق است كه حزب توده ايران و در كل جبش چپ به چوبدست نيروهاى راست و “بورژوا- ليبرال” تبديل نمىشود.
همجنسى “راهتوده” و “عدالت”
در چنين شرايط تاريخى است كه جريان “عدالت” با اتخاذ مواضع دفاع از حاكميت سرمايهدارى مافيايى و بهويژه دولت نژادپرست و كودتايى احمدىنژاد كه تحقق بخشيدن به برنامه نوليبرال امپرياليستى را برنامه رسمى دولت خود اعلام داشته است (نگاه شود ازجمله به استدلال معیوب “عدالت”: «احمدىنژاد مانع غارت ثروتهاى ملى!» http://www.tudeh-iha.com/?p=1568&lang=fa)، و عليرغم اعتراف خود به عمده بودن مبارزه ضدامپرياليستى در شرايط كنونى از طريق مبارزه بىامان با برنامه نواستعمارى نوليبرالى آن، به عنصر فعال دامن زدن به تشتت نظرى و سازمانى در جنبش تودهاى بدل شده است و از اين طريق خود را به عنوان عامل اجراى برنامه ارتجاع داخلى و خارجى براى دستيابى به اين هدف افشا كرده است.
اگر چه در سياست “راه توده”- پيكنت مىتوان تضادهاى چشمگيرى با سياست پيش گفته حاكم بر “عدالت” يافت، اما وحدت عمل و هدف آن دو از چشم باريكبين و دقيق دور نمىماند.
“راه توده” كه با سيماى بزك كرده “چپ” و با وظيفه منحرف ساختن مبارزه چپ انقلابى برانگيخته شده است، بديهى است كه با صراحت دفاع از برنامه “خصوصىسازى و آزادسازى اقتصادى” را نفى مىكند، زيرا «بخشى از اصلاحطلبان مدافع اين برنامه هستند»!
اين نشريه، باوجود افشاگرىهاى انجام شده در سالها و در ماههاى اخير و بهويژه در نامه مردم (نگاه شود ازجمله به زندهباد نامه مردم http://www.tudeh-iha.com/?p=1312&lang=fa ، پیشنهاد حزب توده ایران: «برنامه مترقى اقتصادى» http://www.tudeh-iha.com/?p=1560&lang=fa)، تاكنون حتى يك مقاله و نوشتار عليه اين برنامه امپرياليستى منتشر نساخته است. برعكس، “راهتوده” مىكوشد با برجسته ساختن مواضع و خواستهاى لايههايى از سرمايهداران و مجريان اين برنامه امپرياليستى، همصدا و همنوا با اين لايههاى بورژوازى، روند ضدانقلابى بازگشت آماج آزادى و حقوق دموكراتيك در انقلاب بهمن را به پيش برده و آن را به آزادىهاى بورژوازى در چارچوب مرحله “بوژوا- دموكراتيك” انقلاب محدود سازد. با چنين مواضع، اين نشريه و “سردبير” آن در «كنگره جمهوريخواهان ملى» شركت مىكند (“دكتر فريبرز بقايى، يادى از يكى از قربانيان يورش به حزب توده ايران”، “راه توده” ٢٠١٠ر١١ر١٧).
آنچه در اين سياست ضد ماركسيستى- ضدتودهاى “راهتوده” بهويژه شديداً خود افشاگرانه است، اين نكته مىباشد كه مىكوشد اين سياست را عليرغم نظريات صريح و روشن نقل شده از زندهياد كيانورى در بالا، از اين طريق به عنوان نظريات حزب توده ايران بنماياند، كه اين مواضع ضدتودهاى را با انتشار عكس و نظريات رهبران و فعالان و كادرهاى شهيد شده حزبى همراه ساخته تا وضع را آنچنان بنماياند كه گويا اين نشريه، حافظ نظريات و سنتهاى آنها مىباشد. دقيقاً شيوهاى كه “عدالت” نيز به خدمت مىگيرد.
اين در حالى است كه سرگذشت شخصى “على خدايى”، كه خود را “سردبير” اين نشريه اعلام مىكند، آنچنان ناروشن و پرابهام و مه آلود است كه او بايد هنوز به پرسشهاى بسيارى، ازجمله در ارتباط با سفر و اقامت خود و خانوادهاش در آمريكا پس از تغييرات ضدانقلابى در كشور محل اقامتش، چكوسلواكى، پاسخ دهد، تا بتوان ادعاى صداقت در “دفاع” از موضع و شخصيت رهبران و كادرهاى حزبى توسط او را واقعى پنداشت.
همان طور كه زندهياد نورالدين كيانورى در رساله پيش گفته در سال ١٣٧٣ برجسته ساخته و مورد تاكيد قرار مىدهد، شرايط «استثنايى» فعاليت راه توده، و ديگر جريانهاى مشابهه، پايان يافته است. مواضع حزب توده ايران براى مرحله “ملى- دموكراتيك” انقلاب، هيچ جريان صادق چپ و بهويژه آنهايى كه خود را تودهاى مىداند، مجاز نمىكند، سياستى ديگر را به نام حزب توده ايران دنبال كرده، تبليغ و ترويج كنند.
از اين روى در وحله اول اين نشريه، چنانكه “عدالت” و ديگر جريانهاى مشابهه، بايد با پاسخ به پرسشهاى سياسى- ايدئولوژيك زير تن دهد كه
١- آيا مبارزه ملى- ضدامپرياليستى مضمون نبرد آزاديبخش كنونى مردمى ميهن ما را تشكيل مىدهد؟
٢- آيا مبارزه عليه پايمال ساختن آزادىهاى قانونى و دموكراتيك در اصلهاى “بخش حقوق ملت” در قانون اساسى، توامان مىباشد با مبارزه براى دستيابى به حقوق دموكراتيك، براى “عدالت اجتماعى” در مرحله كنونى “ملى- دموكراتيك” انقلاب؟
٣- آيا مبارزه براى حفظ مرحله “ملى- دموكراتيك” انقلاب وظيفه حزب توده ايران و همه نيروهاى چپ مىباشد؟
با پاسخ به اين پرسشها است كه آنوقت اين نشريه، چنانكه ديگر مدعيان، بايد پاسخ دهد كه چرا از مواضع روشن و صريح نامه مردم، ارگان مركزى حزب توده ايران در مورد نكات پيش گفته، عليرغم نظريات صريح و روشن كيانورى كه در شماره ٢٤ راه توده انتشار يافته است و پيشتر مطرح شدند، دفاع نمىكند؟ آنها را باز انتشار نمىدهد و در مورد درستى موضع آنها نمىنويسد؟
علت تن ندادن اين نشريه و “سردبير” آن به نظريات كيانورى، عليرغم ادعاى “دفاع” از نظريات او و ديگر كادرهاى حزبى روشن است! “دفاع” پرطمطراق او از كادرهاى حزبى كه على خدايى مىخواهد از موضع گويا يك مسئول دلسوز حزبى به نمايش بگذارد، خالى از دورويى و برنامهريزى در خدمت هدف ارتجاع داخلى و خارجى نمىباشد كه خواستار اختلاف و تشتت در حزب توده ايران هستند و آن را پاره پاره مىخواهند، زيرا به گفته كيانورى، «حزب پاره پاره، حزبى كه داراى وحدت اراده و عمل نباشد، نمىتواند منشاء اثر انقلابى گردد.»
اين نشريه با لباس و سيمايى بزككرده “تودهاى”، به عامل و عنصر مجرى برنامه ارتجاع داخلى و خارجى براى ابدى ساختن تشتت نظرى در حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران تبديل شده است. وظيفهاى كه نمايى ديگر از وظيفه “عدالت” و ديگران را نشان مىدهد، اما از جنس و خون آن مىباشد.
آرى اين دو نشريه و تارنگاشت، باوجود تضادهاى ظاهرشان، دو روى يك سكه مىباشند.