راه رشد آتى‏‏‏ ايران، مضمون بحث درباره ”رهبر كيست”! خط فاصل با ارتجاع‏

image_pdfimage_print

مقاله شماره ٢ (١٨ فروردين ١٣٨٩)

“بحث ” درباره “رهبر كيست” كه به نُقل گفتگوهاى‏‏‏ نه تنها رسانه‏هاى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ بى‏‏‏بى‏‏‏سى‏‏‏ و صداى‏‏‏ آمريكا و ديگران تبديل شده است و همچنين درونمايه بحث‏هاى‏‏‏ “زنده” اقتصاددان‏ها و استادهاى‏‏‏ دانشگاه را در تلويزيون جمهورى‏‏‏ اسلامى‏‏‏ نيز تشكيل مى‏‏‏دهد (تلويزيون ايران ٢٤ اسفند ١٣٨٨)، ظاهر جدلى‏‏‏ درباره محتواى‏‏‏ راه رشد آتى‏‏‏ كشور مى‏‏باشد.

موضع اپوزيسيون راست و به اصطلاح “چپ” و جمهورى‏‏‏‏خواه و … در خارج از كشور روشن است. خواست آن‏ها، روى‏‏‏ ديگر مدال شعار “حقوق بشر” آمريكايى‏‏‏ است. يعنى‏‏‏ برقرارى‏‏‏ كامل و بدون چون و چراى‏‏‏ “اقتصاد بازار” و تبديل ايران به زائده‏اى‏‏‏ از اقتصاد امپرياليستى‏‏‏. اين آن برنامه‏اى‏‏‏ است كه به نظر اين محافل بايد در ايران تحقق يابد، تا بتوان به زعم آن‏ها گفت كه “جنبش سبز” پيروز شده است.

متاسفانه اين جريان‏ها كه از سرسخت‏ترين مخالفان انقلاب بهمن ٥٧ بوده و هستند، توانسته‏اند به كمك سياست ضددموكراتيك حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏، نفوذ نه چندان كمى‏‏‏ در خيزش انقلابى‏‏‏ مردم ميهن ما بيابند. علت موفقيت آن‏ها روشن است. زمانى‏‏‏ كه حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ امكان قانونى‏‏ هر ابرازنظر آزاد را در ايران با خشونت توصيف‏ناپذير مسدود ساخته، مردم و احزاب ملى‏‏‏ و مترقى‏‏‏ و مدافع انقلاب بهمن و در مركز آن حزب توده ايران را با خشونت “حاكميت اوباش” (نورالدين كيانورى‏‏‏) سركوب مى‏‏كند، راه نفوذ نيروهاى‏‏‏ وابسته به امپرياليسم را مى‏‏گشايد و گشوده است. سرشت ضدملى‏‏‏ سياست ضددموكراتيك و قانون‏شكنانه حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ در ايران، از گشودن اين راه نفوذ دستگاه‏هاى‏‏‏ تبليغاتى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ براى‏‏‏ تعيين سرنوشت جامعه ايرانى‏‏ نتيجه و مستدل مى‏‏‏گردد.

كشورهاى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ سرمايه كلانى‏‏ براى‏‏‏ تبليغ عليه انقلاب شكوهمند بهمن ٥٧ مردم ميهن ما بكار انداخته‏اند، تا برنامه خود را به عنوان برنامه خيزش انقلابى‏‏‏ مردم به جنبش القاى‏‏‏ كنند. اين همان برنامه “اشغال از درون” است كه بهيچ‏وجه در تضاد با برنامه امپرياليسم براى‏‏‏ تجاوز و اشغال نظامى‏‏‏ ايران نيست.

وزن اساسى‏‏‏ تبليغات امپرياليستى‏‏‏ تاكنون در اين سو قرار داشت كه اين برداشت را القا كند كه گويا با حذف شكل حاكميت دوران قبيله‏اى‏‏‏ در ايران، يعنى‏‏‏ با حذف اصل عتيقه‏اى‏‏‏ خداشاهى‏‏‏ “ولايت فقيه” از قانون اساسى‏‏‏، همه مشكلات ايران برطرف گشته و راه رشد اقتصادى‏‏‏ و اجتماعى‏‏‏ ايران گشوده خواهد شد. واقعيت آنست كه رسانه‏هاى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ توانسته‏اند اين برداشت را در افكار عمومى‏‏‏ مردم ميهن ما نفوذ داده و حتى‏‏‏ آن را به نظر غالب در جريان‏هاى‏‏‏ “چپ” نيز تبديل سازند.

در هفته‏هاى‏‏‏ اخير، رسانه‏هاى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ ضرورى‏‏‏ مى‏‏‏بينند دگرگونى‏‏‏ در سياست خود بوجو آورند. اين ضرورت عمدتاً ناشى‏‏‏ از وضع كم و بيش “پات” در تناسب قوا ميان خيزش انقلابى‏‏‏ مردم و حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ در ايران است. خشونت و سبعيت برخورد حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ كه قادر به كوچك‏ترين عقب‏نشينى‏‏‏ و تمكين در برابر خواست‏هاى‏‏‏ قانونى‏‏‏ و دموكراتيك مردم نمى‏‏‏باشد، ضرورت توسعه پايگاه اجتماعى‏‏‏ خيزش انقلابى‏‏‏ را مستدل ساخته است. اين واقعيت براى‏‏‏ گردانندگان تبليغات امپرياليستى‏‏ نيز روشن شده است. امپرياليسم و تبليغات آن اما با يك تناقض روبروست.

توسعه پايگاه اجتماعى‏‏‏ خيزش انقلابى‏‏ مردم مى‏‏‏تواند تنها با جلب زحمتكشان شهر و روستا به آن عملى‏‏‏ گردد. اما چطور مى‏‏‏توان زحمتكشان و ميهن‏دوستان را با تشديد تبليغات براى‏‏‏ خصوصى‏‏‏سازى‏‏‏ و به مورد اجرا گذاشتن دستورات صندوق بين‏المللى‏‏‏ پول و بانك جهانى‏‏‏، به مبارزه عليه حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ كه به مجرى‏‏‏ همين برنامه تبديل شده است، جلب كرد. حاكميتى‏‏‏ كه براى‏‏‏ نمونه مى‏‏‏خواهد با حذف سوبسيدها يكى‏‏‏ از شروط اصلى‏‏‏ محافل پيش گفته مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ را در ايران پياده كند و يا صنعت ملى‏‏ نفت را در بازار بورس به حراج بگذارد.

اكثريت مردم ميهن ما مدافع بخش دولتى‏‏ اقتصاد هستند. اين بخش در سرزمين بزرگ و كثيرالملله ايران داراى‏‏ تاريخى‏‏ چند هزار ساله بوده و يكى‏‏ از علل ثبات تاريخى‏‏ ايران مى‏‏باشد. در تناقض با اين واقعيت تاريخى‏‏، در بحث محافل پيش گفته در رسانه‏هاى‏‏ امپرياليستى‏‏ بيش‏تر و بيش‏تر اين برداشت خود را نشان مى‏‏دهد كه آن‏ها خواستار آنند كه اضافه بر حذف اصل عتيقه‏اى‏‏ خداشاهى‏‏ “ولايت فقيه”، بخش‏هاى‏‏‏ ديگرى‏‏ نيز‏ از قانون اساسى‏‏‏ بيرون آمده از دل انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ حذف گردد، تا گويا بحران حاكم بر هستى‏‏‏ اجتماعى‏‏‏ در ايران رفع شده و راه رشد آتى‏‏‏ كشور هموار گردد. بحث درباره “رهبر كيست” در رسانه‏هاى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏، بحثى‏‏‏ است به منظور يافتن راه حلى‏‏‏ براى‏‏‏ تناقض برشمرده شده.

به نظر اين رسانه‏هاى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏، آن بخش ديگر از قانون اساسى‏‏‏ كه بايد حذف گردد، اصل‏هاى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏ آن است! آن‏ها در اين زمينه با صراحت سخن مى‏‏گويند. متحدان طبيعى‏‏ آن‏ها در ايران، مدافعان و مجريان نقض غيرقانونى‏‏‏ اصل ٤٤ قانون اساسى‏‏‏ و اجراى‏‏‏ برنامه “خصوصى‏‏‏ و آزادسازى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏” هستند.

به عبارت ديگر، جريان‏هاى‏‏‏ راست سلطنت‏طلب تا به اصطلاح “چپ” و جمهورى‏‏‏خواه و … در خارج از كشور و مدافعان حفظ و تعميق شرايط سيطره نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ در ايران، بر سر سرنوشت آتى‏‏‏ جامعه ايرانى‏‏‏ توافق دارند.

اين محافل مى‏‏خواهند وضع اقتصادى‏‏‏ حاکم بر کشور را از این طریق گويا سامان دهند که کلیه محدودیت‏ها در برابر  نفوذ فعال مایشاء سرمایه مالی امپریالیستی را در ایران برطرف سازند. آن ها این هدف را تحت عنوان ایجاد امکان برای سرمایه گذاری خارجی مطرح می سازند. گویا با سرازیر شدن سرمایه خارجی، بیکاری، گرانی، بی عدالتی و فقر و بی خانمانی در کشور برخواهد افتاد! گویا واردات بی رویه کنونی که همراه است با ورشکستگی کارخانه ها و سقوط تولید داخلی پایان خواهد یافت. گویا حقوق کارگران و قانون کار از یورش سرمایه داری در امان خواهد بود و انواع افسانه ها دیگری که برای مردم شناخته شده اند.

در واقع اما، ورود ایران پيش از آنكه كشور از يك برنامه اقتصاد ملى‏‏‏ و دموكراتيك برخوردار باشد، به چرخه اقتصاد جهانى‏‏‏ امپرياليستى‏‏، آخرین محدودیت ها برای سرمایه‏داران كشورهاى‏‏ ثروتمند، برای گردش آزاد سرمایه شركت‏ها فراملى‏‏ سرمايه‏گذارى‏‏ و برای خروج بلافاصله سودهای کلان از کشور برخواهد افتاد. قوانین ملی در حفاظت از سرمایه داخلی- ملی برخواهد افتاد، صنایع ملی شده نفت و ديگر ثروت‏هاى‏‏ ملى‏‏، به مال بی صاحب غارت سرمایه سوداگر امپریالیستی تبدیل خواهد شد و …

با خصوصى‏‏‏ سازى‏‏‏ و نابودى‏‏‏ بخش دولتى‏‏‏ اقتصاد، پرتوان‏ترين اهرم حفظ استقلال اقتصادى‏‏‏ كشور برباد خواهد رفت. نئوكلونياليسم در مرحله “جهانى‏‏‏سازى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏”، با ثروت بادآورده و سوداگرانه و مافيايى‏‏‏ خود، همه ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏ و متعلق به مردم ميهن ما را صاحب خواهد شد. همانطور كه اشغال‏گران اسرائيلى‏‏‏ نيز با خريدن زمين‏هاى‏‏‏ مردم فلسطين، گام به گام به “مالك” سرزمين فلسطينى‏‏‏ها و “صاحب” حاكم بر سرنوشت آن‏ها تبديل شدند!

با تحقق برنامه امپرياليستى‏‏‏ “آزادسازى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏”، حقوق صنفی و سیاسی طبقه کارگر، نه تنها محفوظ نخواهد ماند، بلکه شرایط کار سخت‏تر، مدت كار روزانه و سالانه طولانى‏‏تر، دستمزدها نازل‏تر و شرایط اخراج از کار آسان‏تر خواهد شد. كوشش سرمايه‏داران مافيايى‏‏ در ايران در حال حاضر براى‏‏ نقض قانون كار، نشان خطر در شرف تكوين به دست دولتى‏‏ است كه با تقسيم “صدقه” خود را مدافع زحمتكشان مى‏‏نماياند. در کشور امپرياليستى‏‏ آلمان، باوجود فعالیت سندیکایی كارگران با سابقه صدوپنجاه ساله، بعد از عملی شدن برنامه آزادسازی اقتصادی، اکنون نیمی از محل‏های اشتغال، دارای قراردادهای موقتی و غیررسمی هستند. اخراج کارگران از کار به امری روزمره تبدیل شده است، بدون آنکه بیکار شده‏ها بتوانند از حقوق خود دفاع کنند.

پاسخ قاطع و مردمی- دموكراتيك وملی به خواست محافل سلطنت طلب و غیره، پاسخی روشن و در هماهنگی با پاسخی است که باید به حاکمیت سرمایه‏داری مافیایی و رانت‏خوار کنونی در ايران داد: بازگشت به اجرای اصل‏های اقتصادی قانون اساسی بیرون آمده از دل انقلاب بهمن که باید با نظارت شفاف و موثر زحمتکشان و کلیه لایه‏های ميهن‏دوستان به مورد اجرا گذاشته شوند.

اصل‏هاى‏‏ اقتصادى‏‏ ٤٣ و ٤٤ قانون اساسى‏ حافظ ثروت های ملی از یک سو و برپایی اقتصادی ملی و دموکراتیک از سوی دیگر هستند که به نیازهای زحمتکشان و همه نیروهای میهن دوست پاسخ مثبت خواهند داد. سرمایه گذاران ملی وميهن‏دوست مورد حمایت قانون قرار خواهند گرفت، تولید داخلی تقویت شده و از نظر کمی وکیفی رشد خواهد نمود. براین پایه بخش دولتی اقتصاد به اهرم پرتوانی در حمایت از استقلال اقتصادی و سیاسی ایران تبدیل خواهد شد.

از این روست که می توان گفت که خواست‏های مردمی- دموكراتيك و ملی پیش گفته ابزار قدرتمندی را برای توسعه پایگاه خیزش انقلابی مردم در برابر حاکمیت سرمایه‏داری ضدمردمی تشكيل مى‏‏دهند. توسعه مردمى‏‏‏ پايگاه خيزش انقلابى‏‏‏ در عين حال نقش اهرمى‏‏‏ پرتوان را براى‏‏‏ حفظ استقلال ملى‏‏‏ ايفا مى‏‏‏سازد.

حبيب‏الله پيمان در مصاحبه اخير خود (http://de.mg41.mail.yahoo.com/dc/launch?.gx=1&.rand=0s6s9hjt744rf) به درستى‏‏‏ پيوند سه عنصر سياسى‏‏، فرهنگى‏‏ و اقتصادى‏‏ را در «جنبش سبز» برجسته ساخته و آن را ادامه انقلاب بهمن ٥٧ ارزيابى‏‏‏ مى‏‏‏كند. او مى‏‏‏گويد: «بر این باورم که جنبش سبز به لحاظ ماهیت و اهداف در قد و قواره یک جنبش ملی رهایى‏‏‏‏بخش ظهور نمود و از این بابت بى‏‏‏‏شباهت به سه جنبش بزرگ سده اخیر ایران نبوده و در تداوم تحقق آمال و ارزش‏های پدیدآمده در آن‏ها سیر مى‏‏‏‏كند و همان هدف‏ها و خواست‏های اساسی را دنبال مى‏‏‏‏كند. پیش از یک قرن است که ملت ایران برای رهایی انقیادهای سه‏گانه، یکی سیاسی، یعنی استبداد و خودکامگی در حوزه سیاست. دوم فرهنگی: یعنی وابستگی فکری وعقلی به مراجع و کانون‏های بیرون از خرد و شعور فردی و جمعی و بالاخره اجتماعی- اقتصادی، یعنی از سلطه و مناسبات مبتنی بر غارت، دلالی، بهره‏کشی و تبعیض و بیعدالتی مبارزه مى‏‏‏‏کند. بهرغم پیروزى‏‏‏‏های مقطعی و دستاوردهایی نظیر قانون اساسی در بر دارنده اصولی مربوط به حقوق اساسی ملت، [تا دستيابى‏‏‏‏ به] حق آزادی و حاکمیت ملی … راه درازی در پیش است» و در ارتباط با امکان فراگیرتر کردن جنبش سبز مى‏‏‏‏گوید: «… منعکس کردن مشکلات ومطالبات آنها (نیروهای اجتماعی فعال در عرصه تولید و خدمات) از سوی جنبش سبز و حمایت موثر از آن‏ها در مواجه با معضلات و محرومیت‏ها اقتصادی و اجتماعی است. …»

باید خواست‏هاى‏‏‏ دموكراتيك و ملى‏‏‏ را آويزه پرچم خیزش انقلابی مردم نمود و از این طریق خط فاصل با نیروهای ارتجاعی در داخل و خارج از کشور را شفاف و برجسته ساخت. بايد به پرسش “رهبر كيستِ” دستگاه‏هاى‏‏ تبليغات امپرياليستى‏‏ پاسخى‏‏ قاطع، روشن و شكوهمند داد: منافع دموكراتيك و ملى‏‏ مردم ميهن ما!

واژه راهنما: تبليغات امپرياليستى‏‏ اقتصاد دموكراتيك و ملى‏‏ را هدف قرار داده است. خصوصى‏‏ و آزادسازى‏‏ اقتصادى‏‏ نقض كننده استقلال اقتصادى‏‏ و سياسى‏‏ كشور است. سرمايه‏گذارى‏‏ خارجى‏‏ بدون برنامه اقتصاد دموكراتيك ملى‏‏، حراج ثروت‏هاى‏‏ ملى‏‏ است. دفاع از آماج انقلاب بهمن، خط فاصل با ارتجاع. “رهبر” خيزش انقلابى‏‏، آماج‏هاى‏‏ انقلاب بهمن ٥٧ هستند.

١٧ فروردين ١٣٨٩

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *