نویسنده: احسان
مقاله شماره: ۵۱ (۱۸ شهریور ۱٣۹۷ )
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/7051
مقدمه
تاکنون، فراخوان ها و بیانیه های متفاوتی، از جمله فراخوان رفراندم و بیانیه های شماره یک و دو نجات ایران از سوی اصلاح طلبانی مانند تاجزاده ها انتشار یافته است که هر یک دارای کاستی هایی بوده اند. تأکید آنها بیشتر بر اصلاحات سیاسی یا اصلاح ساختارهای سیاسی به دستِ نه مردم، بلکه خود حاکمیت ایران بود، که مهمترین آنها درخواستهای سیاسی اندرزگونه از حاکمیت برای برداشتن نظارت استصوابی و فراهم کردن آزادی تشکیل سندیکاها و فعالیتِ احزاب سیاسی و احترام به حقوق زنان در انتخاب پوشش را می توان نام برد. اگرچه این مطالبات ارزشمند هستند و از حقوق بنیادین سیاسی فردی و اجتماعی هر جامعهای بشمار می آیند، ولی هیچکدام از این بیانیه ها و فراخوان ها به سه مساله بسیار مهم زیر اشارهای نداشتند: (1) تحریم ها اقتصادی و تهدیداتی نظامی که از سوی مثلث شوم خارجی – آمریکا، اسراییل و عربستان سعودی –، که ممکن است برای انحراف افکار عمومی از فشارها و مشکلات سیاسی و اقتصادی داخلی کشورشان تهدیدات شفاهی شان را عملی کنند؛ (2) نپرداختن به عدالت اجتماعی و ریشههای بیعدالتی و نابرابری چند دهه اخیرِ حاکمیت ولایی ایران، که ریشه در اختلاف طبقاتی بین سلب مالکیت کنندگان و سلب مالکیت شوندگان دارد؛ و (3) تصور نادرست نویسندگان این فراخوان ها و بیانیه ها از اصلاح پذیری حاکمیت ایران و از این رو، درخواست های اندرزگونه آنها از حاکمیت مستبد ایران.
هر چند که ما کمتر در این جهان نابرابر شاهد بودهایم که حقوق به حق اکثریت مردم بدون مبارزه متحدانه، مصرانه و پیگیرانه علیه حکومت های مستبد به آنها برگردانده شود. مطالبات واقعی امروز مردم ایران و جهان، نه فقط مطالبات سیاسی و مطالبات روبنایی، بلکه مطالباتی زیربنایی هستند، مانند اجرایِ همزمانِ عدالت ها و برابری های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حتی زیست محیطی، که نیازمند حکومتی به راستی ملی، دمکراتیک و مستقل است، نه حکومتی که تنها تلاش کند منافع اقلیت حاکم بر کشور و منافع نظام سرمایه داری حاکم بر جهان را تأمین و منافع اکثریت مردم را بیش از پیش پایمال کند.
سه پرسش مهم
مهمترین پرسش مطرح در سطح جامعه ایران امروز این است که کدام نیروی سیاسی مترقی میتواند رهبری جنیش اجتماعی امروز و فردای ایران را تا سقوطِ رژیم جمهوری اسلامی به دست بگیرد؛ کدام نیروی سیاسی ایران میتواند در حکومت بعدی همزمان این برابری ها و عدالت های چندگانه یاد شده را برای تمام زحمتکشان یدی و فکری ایران به ارمغان بیاورد. پرسش سوم این که حین مبارزه با دشمن داخلی، چگونه میتوان جنبش مردمی ایران را از انحرافِ آن به دستِ کشورهای بیگانه و رسانههای غربی وابسته به نظام سرمایه داری حاکم جهان و از همه مهمتر از دخالت سیاسی و نظامی امپریالیستی به رهبری آمریکا جلوگیری کرد. آخرین پرسش اینکه آیا هیچ نیروی سیاسی مترقی ایرانیِ داخل یا خارج ایران به تنهایی می تواند همزمان دو دشمن ضدِ آزادیهای سیاسی و اجتماعی – رژیم به غایت ارتجاعی و ضدمردمی جمهوری اسلامی ایران و امپریالیسم به رهبری آمریکا – را از سر راه استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی، آبادانی و پیشرفت ایران بر دارد. پاسخ پرسش اخر، به یقین، منفی است. پیش از دادن پاسخ به سه پرسش آغازین، ببینیم الف) علت اصلی شکست انقلاب شکوهمند 57 و جا به جایی یک دیکتاتوری با دیکتاتوری جدید چه بوده است و ب) چگونه تا به امروژ به بقا و حیاتش ادامه دهد.
الف) با کمال تأسف باید گفت که انقلاب بزرگ مردمی ایران به دلایلیِ چند به بیراهه کشانده شد و روحانیون مرتجع آن را به شکست کامل کشاندند. به نظر میآید پراکندگیِ نیروهای سیاسی مترقیِ خواهان آزادی و عدالت اجتماعی و اختلافهای اندک شان از اوایل انقلاب تاکنون و نیز درگیر بودن مردم به جنگ ایران و عراق، دو عامل بزرگ بود که کمک کرد حاکمیت ولایی ایران تا به امروز بتواند هم تمام نیروهای سیاسی مترقی – چه مذهبی و چه غیرمذهبی –را یک به یک قلع و قمع، از مشارکت سیاسی در اداره امور کشور بیرون کند، و خود یکه تاز میدان و به دیکتاتوری مطلق بدل شود و هم بتدریج احکام دینی و شرعی مانند حجاب اجباری، اصلِ ضد بشری و قرون وسطاییِ ولایت مطلقه فقیه و … را یک به یک به قانون اساسی ایران اضافه، آنها را تا به امروز بر تک تک مردم ایران تحمیل و حق طبیعی انتخاب نمایندگان شان را در دو نهاد قانونگذاری و اجرایی کشور از آنها سلب کند. جمهوری اسلامی همزمان با نقاب ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی به فکر گسترش و صدور «ارزشها و انقلاب اسلامی» به منطقه و سرتاسر جهان افتاد و ،مانند هر حکومت ضدمردمی دیگر، با تراشیدن یکی دو دشمن همیشگی خارجی برای خود – آمریکا و اسراییل – «ارزشهای اسلامی» را مقدم بر منافع ملی ایران و ایرانیان کرده است تا به ماجراجویی ها و خیالبافی های واهی سیاسی و اقتصادی خود در منطقه و داخل کشور دست یابد. در کنار حاکمیت ولی فقیه، دولت های دست نشانده او، سیاستهای اقتصادی «رانتی- رفاقتی» و سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی دیکته شده نهادهای اقتصادی بینالمللی – روی کثیف دیگر نظام سرمایه داری – را هر روز بیش از گذشته اجرا کرده اند. سیاستی که در هر جای دنیا هدفی جز تأمین اقتصادی اقلیتی فرادست و پایمال کردن وقیحانه عدالت اقتصادی اکثریت فرودست جامعه و نوکری و سودرسانی به نهادهای اقتصادی جهانی، از جمله صندوق بینالمللی پول دنبال نمی کند.
ب) حیات و بقای حاکمیت ارتجاعی و استبدادی ایران به چهار امر بسیار مهم زیر بستگی تام و کمال دارد: (1) وانمود به انقلابی، ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی در ایران، منطقه و حتی جهان؛ (2) انتخابات مهندسی شده، تا از این شیوه ی به غایت غیردمکراتیک خود را حکومتی مشروع در ایران و جهان جای بزند و در هر دوره چهار ساله مردم را به انتخاب بین بد و بدتر از بین نمایندگان «اصلحِ» ولی فقیه ی عبور داده شده از صافی شورای نگهبان وادار کند؛ (3) اصل ولایت مطلقه فقیه، به عنوان مهمترین گره کور مشکلات چندبعدی امروز ایران، که مردم را دارای شعور کافی برای تعیین سرنوشت خود نمیداند و باید ولی و نماینده خداوند در روی زمین به جای آنها فکر و تصمیم گیری کند، ولایت فقیه ای که نهادهای نظامی- سیاسی و اقتصادیِ در هم تنیده تمام قد از آن دفاع می کنند.
راه نجات ایران از حاکمیت ولایی مستبد ایران و مثلث شوم خارجی به رهبری آمریکا چیست؟
1) خیابان: دست کم دو تجربه تلخ از کودتای آمریکایی- انگلیسی سال 32 و غارتِ انقلاب 57 به دست روحانیون مرتجع و نیز تجربه چند دهه اخیر ما از اصلاح ناپذیری حاکمیت ولایی ایران، به ما مردم و تمامی نیروهای سیاسی مترقی ایران می آموزد که باید به خیابانها آمد و ماند و نباید تا نگرفتن تام و کمالِ حقوقِ به حق خود از پای نشست و خانه نشین شد، که هیچ حکومت مستبد و هیچ طبقه اقلیت ثروتمندِ حاکم حاضر نمیشود قدرتِ سیاسی و اقتصادی اش را با سکوت، درخواست و التماس نیروهای سیاسی به دست مردم بسپارد. پس باید وارد یک مبارزه تمامعیار مدنی و طبقاتی شد، تا طبقه اکثریت فرو دستِ سلب مالکیت شده بر طبقه اقلیت فرادستِ سلب مالکیت کننده به چیرگی کامل برسد. هرگز نباید لحظه ای میدان مبارزه، خیابان، را ترک کرد. «خیابان» قویترین سلاحِ سلب مالکیت شدگان هر جامعهای است، که بر هر سلاحِ اهریمنیِ اقلیتِ حاکمِ سلبِ مالکیت کننده پیروز خواهد شد. خیابانها میدان های مبارزه مدنی است که در آن میتوان سرزمین، استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی پایمال شده، محیط زیست در حال نابود شدن، اخلاق و شرافتِ در حال از دست رفتن، و خلاصه حقوق به حق خود و فرزندان خود را از چنگ هر حکومتی، از جمله حاکمیتِ مستبدِ قرون وسطاییِ تا مغز استخوان فاسد ایران بیرون کشید و آن را برای همیشه از اریکه قدرت به زیر کشید. در این مبارزه متحدانه و پیگیرانه مدنی، اما، مردمِ حاضر در خیابانها باید بدانند چه میخواهند و چه نمیخواهند و نیازمندِ جبهه متحد واحدی از تمام نیروی های سیاسی مترقی هستند که آنها را آموزش و سازماندهی دهد.
2) اتحاد نیروهای سیاسی
برای برچیدن رژیم ولایی ایران، نیروهای سیاسی مترقیِ تاکنون پراکنده حال باید (1) اختلافات و اشتباهات کوچک و بزرگ حال و گذشته و بحثهای تمام نشدنی ِتئوریک شان و سرزنش های یکدیگر را کنار گذاشته و پراکندگی تاکنونی شان را به اتحادی منسجم بدل کنند و با طلب بخشش ازتمام مردم به خاطرِ پراکندگی شان، از همین امروز در کنارشان بایستند و (2) در یک جبهه واحد ضددیکتاتوری و ضدامپریالیستی گرد هم آیند.
3) آموزش، تبلیغ و سازماندهی
به عنوان یک ستاد مشترک فرماندهی، این جبهه می تواند با انتشار اعلامیه ها و نشریات و راه اندازی یک شبکه صوتی و تصویری خود را به تمام مردم ایران معرفی کرده و به آموزش و تبلیغ اهداف خود در میان مردم ایران و سازماندهی آنها بپردازد تا با افزایش آگاهی سیاسی و طبقاتی مردم از ویژگیهای ضدبشری دو دشمن داخلی و خارجی بتوان اعتراضات و اعتصابات پراکنده مردم جان به لب رسیده را به تدریج گستردهتر و سراسری کرد و در نهایت مردم با مقاومت پیگیرانه مدنیِ خود و ماندن در خیابانها بتوانند این حکومت ولایی ِ ارتجاعی و دیکتانوری را بدون هیچ دخالت سیاسی و نظامی خارجی برچینند.
کدام نیروهای سیاسی میتوانند در این جبهه واحد ضددیکتاتوری و ضدامپریالیستی متحد شوند؟
هر نیروی سیاسی مترقی که:
* مخالف سرسختِ هرگونه دخالت سیاسی و نظامی کشورهای خارجی تحت هر بهانهای و خواهان تعیین سرنوشت مردم به دست خود مردم باشد.
خواهان مبارزه مسلحانه با این حاکمیتِ تا دندان مسلح نباشد، چرا که این مبارزه به دلیل عدم توازن قوا بیشک شکست خورده و حکومت را مستبدتر خواهد کرد و یا ممکن است کشور را به جنگهای داخلی خانمان سوز طولانی مدت بکشاند و آن را در معرض تجزیه و فروپاشی قرار دهد، که این، تنها، خواست همان مثلث شومِ فاشیستی، نژادپرست و ارتجاعی آمریکا، اسرائیل و عربستان و بهانهای بسیار بینظیر برای دخالت های نظامی «بشردوستانه» امپریالیسم آمریکا و متحدان اروپایی و منطقه اش در سرزمین ایران است.
* خواهان مبارزه پیگیر با و سرنگونی رژیم ولایت فقیه و حاکمیت ارتجاعی و دیکتاتوری ایران از طریق مقاومت متحدانه و پیگیرانه مدنی مانند اعتراضات گسترده خیابانی و اعتصابات سراسری باشد.
* خواهان جدایی دین از حکومت باشد و حقوق تمام گروه ها، سازمانها و احزاب سیاسی را در فعالیتهای سیاسی آزاد و بی قید و شرط محترم بشمارد.
* خواهان اجرای همزمان عدالت ها و برابری های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست-محیطی باشد.
* خواهان آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی و لغو هر نوع اعدام باشد.
* خواهان حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران باشد.
* خواهان رفع تبعیض از زنان باشد و به حققوق زبانی، قومی، دینی و جنسیتی افراد و گروههای مختلف در تمام نقاط ایران احترام بگذارد.
اهداف کوتاه، میان و بلند مدتِ این جبهه واحد ضداستبدادی چیست؟
* راه اندازی یک شبکه صوتی و تصویری و شناساندن جبهه واحد به مردم ایران و جهان؛
* آموزش و تبلیغ اهداف جبهه واحد در میان ایرانیان داخل و خارج کشور و سازماندهی اعتراضات و اعتصابات تا از طریق فعالیت های علنی و مخفی بتوان در کنار شرایط عینی موجود، شرایط ذهنی لازم را برای یک انقلاب ملی و دمکراتیک فراهم آورد؛
* تشویق مردم به آمدن به و ماندن در خیابانها و مقاومت پیگیرانه مدنی تا برچیدن و سرنگونگی کاملِ حاکمیت ولاییِ ارتجاعی و دیکتاتوری ایران؛
* تدوین قانون اساسی جدید ملی و دمکراتیک از سوی مجلس موسسان برآمده از این جبهه واحد، که تمرکز آن بر تصویبِ قوانینی مانند زیر باشد که دولت ها را موظف می کند (1) سیاستهای اقتصادی مردمی، ملی و دمکراتیک تولید-محور، اشتغالزا و تضمین کننده حقوق، رفاه و امنیت شغلی تمام مزدبگیران ایران را دقیق اجرا کند؛ (2) از تاسیس مدرسهها و دانشگاههای خصوصیِ تبیعض آمیز جلوگیری و تحصیل رایگان و برابر را برای تمام دانش آموزان و دانشجویان در تمام مقاطع تحصیلی در تمام نقاط ایران مهیا کند؛ (3) برابری دستمزد و حقوق مدنی زن و مرد در همه زمینهها را در تمام مؤسسات دولتی و غیردولتی اجرا و نظارت کند(4) از ازدواج زودهنگام دختران و پسران و داشتن چندهمسر جلوگیری کند؛ (5) برابری مشارکت زنان و مردان از تمام اقوام ایرانی را در تمامی مشاغل و فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه فراهم کند؛ (6) آزادی بی قید و شرط اندیشه، دین، بیان، قلم، مطبوعات، و حق تشکیل سندیکاهای مستقل صنفی کارگران، کشاورزان، کارمندان و دانشجویان را فراهم کند؛ (7) تمام مغزهایِ متخصص، ثروتمندان، سرمایه گذاران و افراد سیاسی خود-تبعیدی ایرانیِ خارج از کشور به کار و زندگی شرافتمندانه در ایران جذب و تشویق کند؛ و غیره.
* پای ریزی یک حکومت ملی و دمکراتیک با ائتلاف تمام نیروهای سیاسی مترقی در جبهه واحد و
* برگزاری انتخابات آزاد پس از سرنگونی رژیم اسلامی ایران.
فراموش نکنیم: برای نجات ایران امروز، اتحاد فردا بسیار دیر، جبران ناپذیر و نابخشودنی است
به امید روزهای پر از لبخند و شادی برای تک تک ایرانیان
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/7051
بادرود و سلام
رفیق احسان در مقاله پر بار فوق به درستی به نقش حتمی ارتجاع جهانی در به انحراف کشاندن جنبش آتی ملت ایران اشاره می کند و راه مقابله با آنرا آگاهی و آموزش مردم توسط جبهه متحد مردمی تشکیل شده از نیروهای سیاسی مترقی و ملی از طریق یک شبکه صوتی تصویری ملی مردم ایران ارزیابی می کند که به نظر من مهم ترین بخش مسئله است.