رزمى‏‏‏‏ يك‏پارچه عليه اشغال حزب توده ايران از درون (٦) آموزشى‏‏‏ از تجارب خلق‏هاى‏‏‏ ديگر براى‏‏‏ مبارزه امروز طبقه كارگر ايران ”دو تاكتيك سوسيال دمكراسى‏‏‏“ لنين و شرايط كنونى‏‏‏ در ايران

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٨٩ / ٢٤ (٢٧ مرداد) بخش نخست

واژه راهنما: شيوه لنينى‏‏‏ تحليل. ديالكتيك رابطه طبقه كارگر و حزب آن با طبقات و نيروهاى‏‏‏ ديگر در انقلاب دموكراتيك. آموزشى‏‏‏ از تجارب خلق‏هاى‏‏‏ ديگر براى‏‏‏ مبارزه امروز طبقه كارگر ايران در انقلاب ملى‏‏- دموكراتيك. موضع “نامه مردم” التقاتى‏‏‏، متضاد، غيرمستقل و ماوراى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏. مضمون طبقاتى‏‏‏ “اتحاد”. اهميت پرچم افراشته نظريات طبقه كارگر براى‏‏‏ برپايى‏‏‏ “اتحاد”. نبردى‏‏‏ يك‏پارچه عليه برنامه ارتجاع. عنصر ملى‏‏‏- ضدامپرياليستى‏‏‏ نبرد آزاديبخش دوران كنونى‏‏، مبارزه عليه نوليبراليسم و دفاع از دستاوردهاى‏‏ مترقى‏‏ در قانون اساسى‏‏ ايران است.

«تامين آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دموكراتيك يكى‏‏‏ از الويت‏هاى‏‏‏ مبارزه در راه طرد رژيم استبدادى‏‏‏ كنونى‏‏‏ و حركت به سمت ايجاد تحولات به سود توده‏هاى‏‏‏ محروم جامعه است … به باور ما، سازماندهى‏‏‏ سياسى‏‏‏ جامعه به قصد [برپايى‏‏‏] دموكراسى‏‏‏ و اعمال حاكميت واقعى‏‏‏ مردم و تامين حقوق عام دموكراتيك به‏ويژه براى‏‏‏ زحمتكشان و توده‏هاى‏‏‏ محروم جامعه، زمينه‏هاى‏‏‏ ضرور براى‏‏‏ دگرگونى‏‏‏هاى‏‏‏ بنيادين به شمار مى‏‏‏آيد و در خدمت آماج‏هاى‏‏‏ مرحله انقلاب ملى‏‏‏- دموكراتيك قرار دارد و اين مهم با حراج ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏، شكل‏گيرى‏‏‏ نهادهاى‏‏‏ غيردموكراتيك ناشى‏‏‏ از خصوصى‏‏‏سازى‏‏‏ صنايع مادر و راهبردى‏‏‏، به‏ويژه نفت و گاز در تقابل قرار داشته و ناممكن است.» (نامه مردم، شماره ٨١٨).

“هاتف رحمانى‏‏‏” كه لااقل بايد يكى‏‏‏ از مسئول‏هاى‏‏ نزديك به رفيق محمد اميدوار، دبير اول كميته مركزى‏‏‏ حزب توده ايران باشد، نخواست به تمناى‏‏‏ نگارنده پاسخى‏‏‏ مثبت دهد و از «صدها مقاله‏اى‏‏‏» كه در آن گويا نظريات رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب درباره مساله‏هاى‏‏‏ مطرح در ايران توضيح داده شده‏اند، چندى‏‏‏ را بنامد تا گفتگوى‏‏‏ به جريان افتاده بر روى‏‏‏ مساله‏هاى‏‏‏ مشخص متمركز گردد. “شيبا هجرى‏‏‏” اين كمبود را در ابراز نظرى‏‏‏ در ارتباط با مقاله شماره ٨٨/٢٢ “توده‏اى‏‏‏ها” با عنوان “خاطره زندان شما” (http://www.tudeh-iha.com/?p=1028&lang=fa)، جبران كرده و نظر رهبرى‏‏‏ كنونى‏‏‏ حزب را كه در آغاز نوشتار نقل شد، مطرح ساخته و مى‏‏‏نويسد: «بهتر است كه نامه مردم شماره ٨١٨ را در رابطه با مبارزه براى‏‏‏ تامين حقوق و آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دموكراتيك بخوانيد و درك ماترياليست علمى‏‏‏ را در شرايط مشخص ايران بفهميد».   در مقالات گذشته (ازجمله مقاله ٨٩/٢٢http://www.tudeh-iha.com/?p=1261&lang=fa) با تكيه به نظريان لنين در “دو تاكتيك سوسيال دموكراسى‏‏‏” و آموزش از آن براى‏‏‏ مساله‏هاى‏‏‏ مطرح در ايران نكاتى‏‏‏ به بحث گذاشته شدند. در سطور زير موضع نقل شده از “نامه مردم” شماره ٨١٨ را از ديدگاه انديشه لنينى‏‏‏ مورد بررسى‏‏‏ قرار مى‏‏‏دهيم، به اين اميد كه كمكى‏‏‏ باشد براى‏‏‏ نزديكى‏‏‏ و وحدت نظرى‏‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏‏.

بدون ترديد ميان شرايط حاكم بر روسيه در سال‏هاى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ ١٩٠٥ تا ١٩٠٧ با شرايط كنونى‏‏‏ در ايران تفاوت‏هاى‏‏‏ بسيارى‏‏‏ وجود دارد. باوجود اين مى‏‏‏توان از نظريات لنين براى‏‏‏ شرايط امروز ايران بسيارى‏‏‏ آموخت، زيرا انقلابى‏‏‏ بزرگ روس و يكى‏‏‏ از بانيان سوسياليسم علمى‏‏‏، همانند ماركس و انگلس، منطق «ماترياليسم علمى‏‏‏ [ديالكتيكى‏‏‏]» را كه شيبا هجرى‏‏‏ اهميت آن را در ابرازنظر خود به درستى‏‏‏ برجسته مى‏‏‏سازد، در تحليل شرايط انقلاب دموكراتيك روسيه با وسواس علمى‏‏‏ به‏كار مى‏‏‏برد و سرشت عامِ منطق ديالكتيكى‏‏‏ را در مبارزه روزانه طبقاتى‏‏‏ مى‏‏‏آموزاند. همين شيوه را ماركس ازجمله در اثر دورانساز خود “سرمايه” به كار برده است. ماركس اصول بررسى‏‏‏ ديالكتيكى‏‏‏ را نه در اين اثر و نه در اثرى‏‏‏ ديگر برمى‏‏‏شمرد، اما تجزيه و تحليل او از صورتبندى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏- اجتماعى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏، “انتقاد اقتصاد سياسى‏‏‏” ارايه شده در اين اثر در هر سطر، پاراگراف و صفحه، بر پايه منطق ديالكتيكى‏‏‏ انجام شده است. از اين روى‏‏‏ مى‏‏‏توان شيوه تحليل ديالكتيكى‏‏‏ را به‏مثابه يك اسلوب methodologie، با مطالعه “سرمايه” نيز آموخت.

لنين در “دو تاكتيك سوسيال دموكراسى‏‏‏ در انقلاب دموكراتيك”، ديالكتيك رابطه طبقه كارگر و حزب آن را با طبقات و نيروهاى‏‏‏ ديگر در مبارزه براى‏‏‏ «تامين آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دموكراتيك … [عليه] رژيم استبدادى‏‏‏ … و حركت به سمت تحولات به سود توده‏هاى‏‏‏ محروم [بخوان طبقه كارگر و متحدان آن در] جامعه …» (نامه مردم شماره ٨١٨) توضيح مى‏‏‏دهد. نكاتى‏‏‏ كه در مقاله “نامه مردم” به عنوان مساله مركزى‏‏‏ نبرد كنونى‏‏‏ در ايران اعلام مى‏‏‏شود. به عبارت ديگر، مبارزه عليه “استبداد طبقات حاكم” و «تامين آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دموكراتيك» مضمون “تضاد عمده” را در انقلاب روسيه آن دوران و هم ايران كنونى‏‏‏ تشكيل مى‏‏‏دهد. مبارزه‏اى‏‏‏ كه در آن لايه‏ها و طبقات متفاوتى‏‏‏ ذينفع بوده و حضور دارند. مساله “اتحادهاى‏‏‏ اجتماعى‏‏‏” ميان اين لايه‏ها و طبقات در آن دوران در روسيه و هم در ايران كنونى‏‏‏ محتوا و مضمون “رابطه” ميان آن‏ها را تشكيل مى‏‏‏دهد.

مساله اتحاد ميان لايه‏ها و طبقات ذينفع در ايران كنونى‏‏‏ در سطور پيش گفته مقاله نامه مردم با صراحت مطرح نشده‏اند، اما ازجمله در مقاله “سپاه پاسداران …” (نامه مردم شماره ٨٣١، ١٦ آذر ١٣٨٨) مساله اتحادهاى‏‏‏ اجتماعى‏‏‏ مطرح شده‏اند. به نظر “نامه مردم” براى‏‏‏ دسترسى‏‏‏ به هدف، به اتحادى‏‏‏ در «وسيع‏ترين جبهه ممكن» نياز است: «مهم‏ترين هدف در اين مرحله ايجاد وسيع‏ترين جبهه ممكن در راستاى‏‏‏‏ هموار كردن گذار تحولات كشور بسوى‏‏‏‏ چارچوبى‏‏‏‏ دموكراتيك است كه در مراحل بعدى‏‏‏‏ آن احزاب و نيروهاى‏‏‏‏ سياسى‏‏‏‏ بتوانند در چارچوب موازين نظامى‏‏‏‏ دموكراتيك … فعاليت نمايند. ازاينرو حل ديگر تضادهاى‏‏‏‏ سياسى‏‏‏‏- اقتصادى‏‏‏‏ ما بين طبقات كشورمان موكول به مراحل بعدى‏‏‏‏ است.»

شباهت و انطباق اسلوبى‏‏‏ (١) مضمون مبارزه و (٢) اتحادها در هر دو دوران و در هر دو كشور با بررسى‏‏‏ در سطور پيش به اثبات مى‏‏‏رسد و امكان آموزش از نظريات لنين در اثر “دو تاكتيك …” را به‏مثابه آموزشى‏‏‏ “عام”، مجاز مى‏‏‏دارد. آموزشى‏‏‏ از تجارب خلق‏هاى‏‏‏ ديگر، براى‏‏‏ مبارزه امروز طبقه كارگر ايران در انقلاب ملى‏‏- دموكراتيك.

لنين در اين اثر نسبت به هر دو “مضمون” برشمرده شده در پيش، نظر روشن وصريح خود را بيان مى‏‏‏دارد. او “مضمون” «دموكراتيك» انقلاب را برمى‏‏‏شمرد و سرشت آن را انقلابى‏‏‏ عليه استبداد نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ عقب‏افتاده «آسيايى‏‏‏» با شكل حاكميت استبدادى‏‏‏ قرون‏وسطى‏‏‏ تزار اعلام مى‏‏‏كند. او انقلاب را «انقلاب دموكراتيكى‏‏‏ كه انقلاب بورژوايى‏‏‏‏» بوده و در آن «دموكراسى‏‏‏‏» نقش كليدى‏‏‏‏ و مركزى‏‏‏‏ ايفا مى‏‏كند و از درون آن «جمهورى‏‏‏‏ بورژوايى‏‏‏‏» زائيده خواهد شد، اعلام مى‏‏‏دارد.

همه اين ويژگى‏‏‏ها با شرايط خيزش انقلابى‏‏‏ كنونى‏‏‏ مردم ايران در انطباق كامل هستند. استبداد قرون‏وسطى‏‏‏ با شكل عتيقه‏اى‏‏‏ “ولايت فقيه” متعلق به دوران قبيله‏اى‏‏‏ رشد جامعه بشرى‏‏‏، شكل حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ مافيايى‏‏‏ را تشكيل مى‏‏‏دهد. اضافه بر آن، اين رژيم از اين روى‏‏‏ از نظر تاريخى‏‏‏ از رژيم تزاريسم ارتجاعى‏‏‏تر و واپس‏نگرانه‏تر است، زيرا پايمال كننده دستاوردهاى‏‏‏ ترقى‏‏‏خواهانه و ملى‏‏- ضدامپرياليستى‏‏ انقلاب بزرگ بهمن نيز مى‏‏‏باشد. اجراى‏‏‏ برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏‏ توسط اين رژيم، آن را به “متحد طبيعى‏‏‏” منافع سرمايه‏ مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ تبديل ساخته است. سرشت ضدملى‏‏‏ اين رژيم قرون وسطايى‏‏‏ ريشه در اين اشتراك منافع عينى‏‏‏ داشته و افشاگر موضع تبليغاتى‏‏‏ به اصطلاح “ضدامپرياليستى‏‏‏” آن است!

لنين وظيفه حزب طبقه كارگر را در انقلاب «دموكراتيك»، وظيفه‏اى‏‏‏ دوگانه اعلام مى‏‏‏دارد:

اول- حفظ استقلال و خط‏مشى‏‏‏‏ انقلابى‏‏‏‏- كارگرى‏‏‏‏ كه بايد از طريق «مبارزه طبقاتى‏‏‏‏ آشكار» (ص ٢١ ترجمه پورهرمزان، از اين به بعد شماره‏ها در پرانتز، شماره صفحه‏هاى‏‏‏ ترجمه هستند) با دفاع از منافع آنى‏‏‏- «بلاواسطه» طبقه كارگر و از دورنماى‏‏‏‏ سوسياليستى‏‏‏‏ رشد جامعه تحقق يابد. لنين تاكيد مى‏‏‏كند كه «حتى‏‏‏‏ يك لحظه هم نبايد مبارزه ناگزير طبقاتى‏‏‏‏ پرولتاريا را از ياد برد» (١١٢)

دوم- پيش‏شرط براى‏‏‏ اتحادهاى‏‏‏ اجتماعى‏‏‏. به نظر لنين با حفظ استقلال و خط‏مشى‏‏‏ مستقل كارگرى‏‏‏‏، مرز ميان مواضع طبقه كارگر كه از همه طبقات بيش‏تر به تعميق «دموكراسى‏‏‏‏ واقعى‏‏‏‏ هم از نظر منافع بلاواسطه پرولتاريا و از نظر هدف نهايى‏‏‏‏ سوسياليسم» (١٧) در انقلاب «دموكراتيك» نياز دارد، با ديگر لايه‏ها و طبقات بورژوازى‏‏‏‏ و خرده‏بورژوازى‏‏‏‏ مشخص و روشن مى‏‏‏‏گردد.

به نظر لنين، سياست مستقل از يك سو مانع «حل شدن» حزب طبقه كارگر در بورژوازى‏‏‏‏ و از سوى‏‏‏‏ ديگر مانع قرار گرفتن پرولتاريا «در كنار بورژوازى‏‏‏‏ سلطنت‏طلب» گشته و شرايط ايجاد شدن «اتحادهاى‏‏‏‏» اجتماعى‏‏‏‏ را با «بورژوازى‏‏‏‏ انقلابى‏‏‏‏ و جمهورى‏‏‏‏خواه [ايجاد مى‏‏‏‏كند] … بدون آنكه با آن درآميزيم (٤٥) و … [با اين شيوه ما امكان خواهيم يافت] خرده‏بورژوازى‏‏‏‏ را كه قادر است با ما همدوش گام بردارد، رهبرى‏‏‏‏ نمايم». (٤٦)

بدين ترتيب به نظر لنين برپاداشتن «وسيع‏ترين جبهه» در انقلاب «دموكراتيك» (برخلاف برداشت مطرح شده در “نامه مردم” شماره ٨١٨)، از مرزى‏‏‏ محتوايى‏‏‏ و مضمونى‏‏‏ روشن و صريحى‏‏‏ برخودار است. در مقاله “نامه مردم” مرزهاى‏‏‏ «طبقاتى‏‏‏» در «وسيع‏ترين جبهه» نه طرح و نه بر حفظ آن‏ها پافشارى‏‏‏ مى‏‏‏شود. اين به معناى‏‏‏ پذيرش رهبرى‏‏‏ بورژوازى‏‏‏ سلطنت‏طلب، يعنى‏‏‏ ارتجاعى‏‏‏ترين بخش بورژوازى‏‏‏ متحد امپرياليسم مى‏‏‏باشد؛ عملاً پذيرش برنامه سياسى‏‏‏ رسانه‏هاى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ از نوع صداى‏‏‏ آمريكا، بى‏‏‏بى‏‏‏سى‏‏‏ و … از كار در مى‏‏‏آيد و حزب طبقه كارگر در جرگه بورژوازى‏‏‏ «حل» مى‏‏‏شود.

پرچم افراشته انديشه انقلابى‏‏‏ طبقه كارگر، آنطور كه لنين در “دو تاكتيك …” نشان مى‏‏‏دهد، نوك نيزه انديشهِ تعميق انقلاب «دموكراتيك» را تشكيل مى‏‏‏دهد و «گم شدن» آن سلب امكان تعميق انقلاب از يك سو و «حل» شدن طبقه كارگر و حزب آن در جرگه بورژوازى‏‏‏ سلطنت‏طلب است.

همان‏طور كه ديده مى‏‏‏شود، لنين استقلال و طبقاتى‏‏‏- كارگرى‏‏‏ بودن خط‏مشى‏‏‏ حزب طبقه كارگر را در انقلاب «دموكراتيك» به عنوان مركزثقل سياست حزب ارزيابى‏‏‏ كرده و وجود آن را پيش‏شرط برپايى‏‏‏ «اتحادهاى‏‏‏ اجتماعى‏‏‏» لازم با ديگر لايه‏ها و طبقات ذينفع در انقلاب «دموكراتيك» اعلام مى‏‏‏كند.

پيش‏شرط استقلال و سرشت طبقاتى‏‏‏- كارگرى‏‏‏ خط‏مشى‏‏‏ داراى‏‏‏ دو وظيفه است:

يكـى‏‏‏- از يك سو وظيفه آن ممانعت كردن از «حل شدن» حزب طبقه كارگر «در بورژوازى‏‏‏» مى‏‏‏باشد. اين وظيفه، مرز و خصلت طبقاتى‏‏‏ مبارزه اجتماعى‏‏‏ را خاطرنشان كرده و به كوشش بورژوازى‏‏‏ براى‏‏‏ نفى‏‏‏ خصلت طبقاتى‏‏‏ جامعه پاسخى‏‏‏ روشنگرانه مى‏‏‏دهد. “انتزاع آسمانى‏‏‏”(ماركس)- ايده‏آليستى‏‏‏ شعار “آزادى‏‏‏” و “برابرى‏‏‏” بورژوازى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ را بر شرايط عينى‏‏‏ جامعه طبقاتى‏‏‏ و «روند جارى‏‏‏ زندگى‏‏‏» (ماركس) واقعى‏‏‏ منتقل و آن را بر پاهاى‏‏‏ “ماترياليسم تاريخى‏‏‏” قرار داده و خصلت تاريخى‏‏‏ آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ بورژوازى‏‏‏ را متبلور مى‏‏‏سازد. آزادى‏‏‏ و برابرى‏‏‏ در برابر قانون ديگر انتزاعى‏‏‏ توخالى‏‏‏ و ماوراى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏ نبوده، بلكه مفهومى‏‏‏ زنده و تعريف شده‏اى‏‏‏ را تشكيل مى‏‏‏دهد. زيرا با پرسش “آزادى‏‏‏ براى‏‏‏ كه؟” همراه بوده و با آن تكميل مى‏‏‏گردد!

مفهوم آزادى‏‏‏ و برابرى‏‏‏ در برابر قانون كه دستاورد بزرگ انقلاب «دموكراتيك» بورژوازى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ است، اكنون به مفهوم آزادى‏‏‏ و برابرى‏‏‏ براى‏‏‏ طبقه كارگر و زحمتكشان در نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ تبديل مى‏‏‏شود. خواست “عدالت اجتماعى‏‏‏” براى‏‏‏ طبقه كارگر كه تنها با فروش نيروى‏‏‏ كار خود مى‏‏‏تواند به زندگى‏‏‏ ادامه دهد و در نظريات بورژوازى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ با مفهوم مبهم “برادرى‏‏‏” مطرح شده بود، اكنون به شكوفايى‏‏‏ مشخص و عينى‏‏‏ “حقوق اجتماعى‏‏‏”، حق كار، مسكن، بيمه‏ها، تشكل سنديكايى‏‏ وسياسى‏‏ و … طبقه كارگر رشد مى‏‏‏كند و متبلور مى‏‏‏شود.

وظيفه ديگر- شرط برپايى‏‏‏ اتحاد ضرورى‏‏‏ با «بورژوازى‏‏‏‏ انقلابى‏‏‏‏ و جمهورى‏‏‏‏خواه» را در انقلاب «دموكراتيك» تشكيل مى‏‏‏دهد. اتحادى‏‏‏ با مرزهايى‏‏‏ روشن و چشم‏گير: «بدون آنكه با آن درآميزيم» (٤٥)‏ كه در مقاله پيش گفته “نامه مردم” شماره ٨٣١ گم و «حل» شده است.

فراتر از اتحاد گذرايى‏‏‏ با بورژوازى‏‏‏ انقلابى‏‏‏، لنين استقلال خط‏مشى‏‏‏ كارگرى‏‏‏ را پيش‏شرط اتحادهاى‏‏‏ پيگير و دورنمادار اجتماعى‏‏‏ با نيروهايى‏‏‏ اعلام مى‏‏‏كند كه بنا به سرشت طبقاتى‏‏‏ خود قادر هستند «همدوش» طبقه كارگر گام بردارند و مى‏‏‏گويد پرچم افراشته خط‏مشى‏‏‏ مستقل كارگرى‏‏‏ حزب طبقه كارگر اين امكان را براى‏‏‏ ما بوجود مى‏‏‏آورد بتوانيم «خرده‏بورژوازى‏‏‏‏ [به‏طور عمده دهقانان] را كه قادر است با ما همدوش گام بردارد، رهبرى‏‏‏‏ نمايم». (٤٦)

همان‏طور كه ديده مى‏‏‏شود، انديشه لنين كليت بهم‏پيوسته و بهم‏تنيدهِ ديالكتيكى‏‏‏‏اى‏‏‏ را تشكيل مى‏‏‏دهد. در آن مى‏‏‏توان دو ويژگى‏‏‏ را تشخيص داد. يكى‏‏‏ ويژگى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏- كارگرى‏‏‏ انديشه. منطق روشنِ طبقاتى‏‏‏ در دفاع از منافع طبقه كارگر و موضع جانبدارانه و هدفمند آن در هر لحظه براى‏‏‏ دوست و دشمن عيان و روشن است. لنين در “دو تاكتيك …” نيز همين نكته را با نقل ارزيابى‏‏‏ “استرووه”، نماينده بورژوازى‏‏‏، درباره نظريات منشويك‏ها و بلشويك‏ها، برجسته مى‏‏‏سازد. براى‏‏‏ استرووه موضع منشويكى‏‏‏ قابل پذيرش است، در حالى‏‏‏ كه او با موضع بلشويكى‏‏‏ بشدت مخالفت مى‏‏‏كند.

ويژگى‏‏‏ دوم در نظريات لنين، اسلوب علمى‏‏‏ بررسى‏‏‏ و نتيجه‏گيرى‏‏‏هاى‏‏‏ اوست.

اسلوب علمى‏‏‏ به اين معناست كه انديشه مطرح شده از آغاز تا انتهاى‏‏‏ بررسى‏‏‏ و تحليل، زنجيره‏اى‏‏‏ از علت و معلول‏ها را تشكيل مى‏‏‏دهد كه به‏طور منطقى‏‏‏ تداوم و رشد انديشه را تشكيل داده و آن را نشان مى‏‏‏دهند.

اين رشته منطقى‏‏‏- علمى‏‏‏ نتيجه‏گيرى‏‏‏ لنين را در “دو تاكتيك …” دنبال كنيم:

اول- وظيفه شركت در انقلاب «دموكراتيك» بورژوازى‏‏‏ براى‏‏‏ طبقه كارگر نقطه آغاز حركت انديشه را تشكيل مى‏‏‏دهد. دوم- نتيجه‏گيرى‏‏‏ از آن با طرح ديالكتيك رابطه با لايه‏هاى‏‏‏ متفاوت بورژوازى‏‏‏ پاسخ داده مى‏‏‏شود. سوم- اين پاسخ در هماهنگى‏‏‏ با جهت ماترياليسم تاريخى‏‏‏ رشد جامعه قرار دارد. چهارم-  «حل نشدن» در بورژوازى‏‏‏، فاصله با بورژوازى‏‏‏ سلطنت‏طلب و جستجوى‏‏‏ اتحاد با بورژوازى‏‏‏ انقلابى‏‏‏، همگى‏‏‏ از انديشه «تعميق انقلاب دموكراتيك»، يعنى‏‏‏ از انديشه ماترياليسم تاريخى‏‏‏ رشد جامعه هدايت مى‏‏‏شوند. (در برداشت ماوراى‏‏ طبقاتى‏‏ «وسيع‏ترين جبهه ممكن» نزد “نامه مردم” انديشه ماترياليسم تاريخى‏‏ حضور ندارد!) پنجم- لنين برجسته مى‏‏‏سازد كه طبقه كارگر «بيش‏تر از بورژوازى‏‏‏ از آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دموكراتيك سود مى‏‏‏برد»، زيرا طبقه كارگر از امكان‏ها و ساختارهاى‏‏‏ سازمانى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏ در چارچوب دموكراسى‏‏‏ بورژوازى‏‏‏ بهره مى‏‏‏گيرد و شرايط گذار از نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ را مهيا مى‏‏‏سازد. ششم- از واقعيت «سود بيش‏تر» طبقه كارگر در انقلاب «دموكراتيك»، لنين به اين نتيجه‏گيرى‏‏‏ منطقى‏‏‏- علمى‏‏‏ نايل مى‏‏‏گردد كه بايد به پشتيبانى‏‏‏ از بورژوازى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ در برابر بورژوازى‏‏‏ سلطنت‏طلب برخاست و با آن به وحدت عمل و اتحاد رسيد، «با آن همدوش» شد. هفتم- سياستى‏‏‏ كه تنها با برجسته ساختن مواضع طبقاتى‏‏‏ طبقه كارگر ممكن است. زيرا از اين طريق نزديك‏ترين متحدان طبيعى‏‏‏- طبقاتى‏‏‏، يعنى‏‏‏ دهقانان- خرده‏بورژوازى‏‏‏ بنا به جايگاه طبقاتى‏‏‏ دو گانه خود مى‏‏‏تواند با دور شدن از مواضع بورژوازى‏‏‏ و نزديك شدن به مواضع پرولتاريا به سطحى‏‏‏ از رشد دست‏يابد كه رهبرى‏‏‏ طبقه كارگر را بپذيرد. هشتم- اين واقعيت موجب انفراد بورژوازى‏‏‏ سلطنت‏طلب از سويى‏‏‏ و جلب بورژوازى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ به مواضع هرچه بيش‏تر انقلابى‏‏‏ شده، امرى‏‏‏ كه به تعميق انقلاب كمك مى‏‏‏كند.

تصويب اصل‏هاى‏‏‏ آزادى‏‏‏ها و حقوق دموكراتيك  در بخش “حقوق ملت” و همچنين اصل‏هاى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏ ٤٣ و ٤٤ در قانون اساسى‏‏‏ بيرون آمده از دل انقلاب بهمن ٥٧، ناشى‏‏‏ از حضور اكثريت نمايندگانِ طبقه كارگر در “مجلس خبرگان” نبود، بلكه ناشى‏‏‏ از تحقق يافتن اين سياست لنينى‏‏‏ توسط حزب توده ايران در روند انقلاب بهمن ٥٧ در شرايط مساعد جهانى‏‏‏ بود.

اهميت يادآورى‏‏‏ اين نكته كه خرده‏بورژوازى‏‏‏ و دموكراسى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ در شرايط مورد نظر لنين در “دو تاكتيك …”، يعنى‏‏‏ در شرايط حضور و تاثير پرچم افراشته نظريات و مواضع پرولتاريا مى‏‏‏تواند حتى‏‏‏ بدون حضور عينى‏‏‏ حزب طبقه كارگر در رهبرى‏‏‏ انقلاب، به دورى‏‏‏ از مواضع بورژوازى‏‏‏ و نزديكى‏‏‏ به مواضع طبقه كارگر گرايش يابد و تحولات اجتماعى‏‏‏ را در جهت منطق ماترياليسم تاريخى‏‏‏ سوق دهد، تائيدى‏‏‏ است بر اسلوب علمى‏‏‏ حاكم بر انديشه لنين و نتيجه‏گيرى‏‏‏هاى‏‏‏ منطقى‏‏‏- علمى‏‏‏ آن. ويژگى‏‏‏ علمى‏‏‏ انديشه لنين و درستى‏‏‏ سياست حزب توده ايران در جريان انقلاب بهمن ٥٧ با اين منطق علمى‏‏‏ به اثبات مى‏‏‏رسد و براى‏‏‏ هر خواننده بى‏‏‏طرف، براى‏‏‏ دوست و دشمن به آسانى‏‏‏ قابل شناخت است.

آيا مى‏‏‏توان در انديشه حاكم بر مقاله «”نامه مردم” شماره ٨١٨» نيز چنين رشته منطقى‏‏‏- ديالكتيكى‏‏‏- علمى‏‏‏ را يافت و نشان داد؟ مقاله‏اى‏‏‏ كه شيبا هجرى‏‏‏ آن را درسى‏‏‏ برجسته براى‏‏‏ شناخت از يك ارزيابى‏‏‏ برپايه «ماترياليسم علمى‏‏‏» مى‏‏‏نامد و آموختن از آن را «در رابطه با مبارزه براى‏‏‏ تامين حقوق و آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دموكراتيك … [توصيه مى‏‏‏كند كه به كمك آن مى‏‏‏توان ارزيابى‏‏‏ برپايه] ماترياليست علمى‏‏‏ را در شرايط مشخص ايران فهميد».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *