رزمى‏ يك‏پارچه عليه اشغال حزب توده ايران از درون (٥) ”دو تاكتيك سوسيال دمكراسى‏ در انقلاب دموكراتيك“ (لنين) خطرى‏ كه حزب را تهديد مى‏كند آيا ما خواهيم توانست به انقلاب چيزى‏ بياموزيم؟ گشايش عرصه مقدورات وظيفه روز است براى‏ استقلال عمل بايد مبارزه كرد

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٨٩ / ٢٢ (١٠ مرداد) بخش دوم

واژه راهنما: انتقادى‏ راهنما. آموزش از “دو تاكتيك سوسيال دموكراسى‏ در انقلاب دموكراتيك” براى‏ پيشبرد خيزش انقلابى‏ كنونى‏ مردم ايران. وظايف مبرم و عاجل حزب توده ايران در شرايط كنونى‏.

٥- چگونه بايد «انقلاب را به جلو سوق داد»؟

لنين به نقل از قطعنامه منشويكى‏ مى‏نويسد: «سوسيال دموكراسى‏ بايد … وضعيتى‏ را حفظ نمايد كه به بهترين وجهى‏ امكان پيشروى‏ انقلاب را تامين مى‏كند و در مبارزه با سياست خودغرضانه و ناپيگير بورژوازى‏ به وى‏ آزادى‏ عمل مى‏دهد و از خطر حل شدن در دموكراسى‏ بورژوازى‏ مصونش مى‏دارد.» (٤٢) [و مى‏پرسد، اما] سوسيال دموكراسى‏ چگونه بايد انقلاب را به جلو سوق دهد. … كسى‏كه تنها از «تصميم» [بورژوازى‏، از حقوق بشر مورد نظر اقتصاد بازار آزاد دم مى‏زند]، مى‏تواند اكنون انقلاب را به جلو سوق دهد؟ چنين كسى‏ در حقيقت انقلاب را به عقب مى‏برد. زيرا خط‏مشى‏ عملى‏ و سياسى‏ وى‏ با خط‏مشى‏ آسوباژدنيه [بورژوازى‏] در يك تراز قرار دارد. … از شعارهاى‏ دموكراتيك بورژوازى‏ سلطنت‏طلب گامى‏ فراتر نمى‏نهد … براى‏ اينكه بتوان انقلاب را به جلو سوق داد، يعنى‏ از حدى‏ كه بورژوازى‏ سلطنت‏طلب آن را سوق مى‏دهد تجاوز كرد، بايد شعارهائى‏ را كه «ناپيگيرى‏» دموكراسى‏ بورژوازى‏ را خنثى‏ مى‏نمايد بطور فعال مطرح كرد، روى‏ آن تكيه كرد … (٤٤-٤٣) [در شرايط كنونى‏ در ايران مساله راه رشد آتى‏ كشور!]

در پاسخ معارضين خود خواهيم گفت: سوسيال دموكراسى‏ كه زمينه عملش جامعه بورژوازى‏ است، نمى‏تواند بدون آنكه در بعضى‏ موارد با دموكراسى‏ بورژوازى‏ همدوش گام بر دارد، در سياست شركت نمايد. اختلافى‏ كه بين ما و شما در اين مورد وجود دارد، اينست كه ما همدوش بورژوازى‏ انقلابى‏ و جمهورى‏ خواه حركت مى‏كنيم، بدون اينكه با آن در آميزيم [تان]. ولى‏ شما با بورژوازى‏ ليبرال و سلطنت‏طلب همدوشيد، ايضاً بدون اينكه با آن درآميزيد. جريان قضيه بر اين منوالست.  شعارهاى‏ تاكتيك شما [منشويك‏ها] … با شعارهاى‏ حزب «دموكرات مشروطه‏طلب»، يعنى‏ حزب بورژوازى‏ سلطنت‏طلب مطابقت مى‏كند … و بدين‏ترتيب عملاً به دنبال آسواباژدنيه‏ها كشيده شده‏ايد.

شعارهاى‏ ما … با شعارهاى‏ بورژوازى‏ دموكراتيك انقلابى‏ و جمهورى‏ خواه مطابقت مى‏نمايد … قصد ما بر آنست كه نه فقط پرولتاريا … بلكه اين خرده‏بورژوازى‏ را نيز كه قادر است با ما همدوش گام بر دارد، رهبرى‏ نمائيم. … [منشويك‏ها] به‏طور غيرآگاهانه تا سطح بورژوازى‏ ليبرال و سلطنت‏طلب تنزل مى‏نمايند. ولى‏ كنگره حزب [بلشويك‏ها] با قطعنامه خود آگاهانه آن عناصر دموكراسى‏ انقلابى‏ را كه قادر به مبارزه هستند، نه دلالى‏، تا سطح خود ارتقا مى‏دهد. (٤٦)

[در ايران كنونى‏، همدوش بورژوازى‏ انقلابى‏ و جمهورى‏ خواه حركت كردن، بدون اينكه با آن در آميختن در يك كلام به اين معناست كه ما از ترقى‏خواهانه‏ترين و دموكراتيك‏ترين خواست در لايه‏هاى‏ بورژوازى‏ و خرده‏بورژوازى‏ مردم و ميهن‏دوست پشتيبانى‏ مى‏كنيم، همان‏طور كه پس از پيروزى‏ انقلاب بهمن نيز انجام داديم. اين اما به معناى‏ تائيد مواضع متزلزل و ناپيگير نزد همين لايه‏ها نيست. در اين موارد بايد ما مواضع مستدل خود را بيان داريم و از شفافيت و صراحت كافى‏ و كامل نيز برخودار باشيم، چنان كه در آن سال‏ها نيز بوديم. هر دوى‏ اين تاكتيك‏ها در جهت تعميق انقلاب و خيزش كنونى‏ مردم بوده و هست و كمكى‏ است براى‏ ارتقاى‏ سطح آگاهى‏ اين لايه‏ها. دفاع از اصل ٤٣ و ٤٤ اقتصادى‏ قانون اساسى‏ در ارتباط تنگاتنگ با اصل‏هاى‏ “حقوق ملت” در قانون اساسى‏ و مخالفت با اصل‏هاى‏ ارتجاعى‏ آن، بدون طرح مشخص خواست‏هاى‏ و منافع روز و آتى‏ طبقه كارگر، ازجمله عليه اجراى‏ سياست ضدمردمى‏ و ضدملى‏ نوليبراليسم امپرياليستى‏، از محتواى‏ ترقى‏خواهانه و سوسياليستى‏ تهى‏ مى‏شود. لذا بايستى‏ تائيد اصل‏هاى‏ دموكراتيك و ترقى‏خواهانه قانون اساسى‏ توسط “جنبش سبز”، يعنى‏ دفاع از منافع دموكراتيك و ضداستبدادى‏ “مردم” «كارگران، معلمان و …» (آنطور كه ميرحسين موسوى‏ در هيجدهمين بيانيه خود مى‏نامد)، همراه و همدوش باشد با مخالفت صريح با اجراى‏ اين برنامه امپرياليستى‏. بايد كمبود صراحت را در اعلاميه هيجدهم موسوى‏ گوشزد نمود و خواستار شفافيت شد. زيرا “جنبش سبز” نيز بدون موضع‏گيرى‏ صريح و قاطع عليه آن قادر به جلب «كارگران و معلمان و …» به خيزش انقلابى‏ نخواهد شد. نگاه شود همچنين به مقاله‏هاى‏ ٨٩/١٧ http://www.tudeh-iha.com/?p=1241&lang=fa و ٢٠ http://www.tudeh-iha.com/?p=1017&lang=fa كه در آن‏ها اين دو موضع با صراحت توضيح داده شده است. از اين روى‏ نمى‏توان با انتقاد ابرازنظر كننده با نام مستعار “آشنا” موافقت داشت كه مى‏خواهد در بيان نظريات “توده‏اى‏ها” دوگانگى‏ در ارتباط با برخورد به مواضع ميرحسين موسوى‏ كشف كند و آن را يك «اسكيزوفرنيك سياسى‏» مى‏پندارد.]

٦- خطر اينكه پرولتاريا در مبارزه با بورژوازى‏ ناپيگير آزادى‏ عمل خود را از دست بدهد، از كجاست؟

ماركسيست‏ها مسلما معتقدند كه انقلاب روس جنبه بورژوايى‏ دارد. اين يعنى‏ چه؟ يعنى‏ اينكه آن اصلاحات دموكراتيك در رژيم سياسى‏ و آن اصلاحات اجتماعى‏ و اقتصادى‏ كه براى‏ روسيه جنبه ضرورى‏ پيدا كرده‏اند، به خودى‏خود نه تنها موجبات اضمحلال سرمايه‏دارى‏ و سيادت بورژوازى‏ را فراهم نمى‏سازند، بلكه برعكس، براى‏ اولين بار زمينه را بطور واقعى‏ براى‏ تكامل وسيع و سريع اروپايى‏، و نه آسيايى‏ سرمايه‏دارى‏ آماده مى‏نمايند و براى‏ اولين باز سيادت بورژوازى‏ را به‏مثابه يك طبقه ميسر مى‏سازند. … اصرار در روى‏ اين حقيقت براى‏ سوسيال دموكراسى‏ نه تنها از لحاظ تئورى‏ بلكه از لحاظ سياست عملى‏ نيز حائز اهميت عظيمى‏ است، زيرا از اينجاست كه حتمى‏ بودن [ضرورت] استقلال كامل طبقاتى‏ حزب پرولتاريا در نهضت «دموكراتيك همگانى‏» فعلى‏ ناشى‏ مى‏گردد.

ولى‏ بهيچ‏رو از اينجا چنين برنمى‏آيد كه انقلاب دموكراتيك مورد علاقه عظيم پرولتاريا نيست. … [منشويك‏ها مى‏پندارند] كه گويا انقلاب بورژوازى‏ انقلابى‏ است كه سودش فقط عايد بورژوازى‏ خواهد شد. … انقلاب بورژوازى‏ مظهر تقاضاهاى‏ تكامل سرمايه‏داريست. …. به اين جهت اين انقلاب تنها منافع طبقه كارگر را منعكس ننموده، بلكه منافع تمام بورژوازى‏ را نيز منعكس مى‏نمايد. … سيادت بورژوازى‏ بر طبقه كارگر امريست ناگزير، لذا با حقانيت مى‏توان گفت كه انقلاب بورژوازى‏ آنقدر كه به نفع بورژوازيست، به نفع پرولتاريا نيست. ولى‏ اين فكر كه انقلاب بورژوازى‏ ابدا منافع پرولتاريا را منعكس نمى‏نمايد، كاملا بى‏ اساس است. (٤٨-٤٦) … از اين‏رو وسيع‏ترين، آزادترين و سريع‏ترين تكامل سرمايه‏دارى‏ مورد علاقه مسلم طبقه كارگر است. … بدين سبب انقلاب بورژوازى‏ به منهتا درجه براى‏ پرولتاريا سودمند است. … هر چه انقلاب بورژوازى‏ كامل‏تر و قطعى‏تر و هر چه پيگيرترى‏ آن بيشتر باشد، همانقدر هم مبارزه پرولتاريا با بورژوازى‏ در راه نيل به سوسياليسم، بيشتر تامين [موفق] خواهد بود. … در ضمن … انقلاب بورژوازى‏ از لحاظ معينى‏ براى‏ پرولتاريا بيشتر سودمند است تا براى‏ بوژوازى‏. … نفع بورژوازى‏ در اينست كه درانقلاب بورژوازى‏، بورژوازى‏ به خودش خيانت نمايد، بورژوازى‏ به امر آزادى‏ خيانت كند … [بورژوازى‏] براى‏ دموكراتيسم پيگير مستعد نيست. نفع بورژوازى‏ در اينست كه اصلاحات لازمى‏ كه در جهت دموكراسى‏ بورژوازى‏ بعمل مى‏آيد كندتر، تدريجى‏تر، با احتياط‏تر، سست‏تر و از طريق رفرم باشد و نه انقلاب … و هر قدر ممكن است فعاليت مستقل انقلابى‏ و ابتكار و انرژى‏ مردم عامى‏، يعنى‏ دهقانان و بخصوص كارگران را كمتر نشو و نما دهد، زيرا در غير اين‏صورت براى‏ كارگران خيلى‏ آسانتر خواهد بود … همان اسلحه‏اى‏ را كه انقلاب بورژوازى‏ براى‏ آنان مهيا خواهد نمود، همان آزادى‏ را كه اين انقلاب خواهد داد، همان موسسات دموكراتيك را … بر ضد خود بورژوازى‏ متوجه سازد.

براى‏ كارگران سودمندتر است كه اصلاحات در جهت دموكراسى‏ بورژوازى‏ از طريق انقلاب باشد … زيرا راه انقلابى‏، عمل جراحى‏ سريعى‏ است كه درد آن براى‏ پرولتاريا از همه كمتر است … به اين جهت ما مى‏بينيم كه مطبوعات بورژوآ ليبرال ما … از انقلاب مى‏ترسند، تزار را از انقلاب مى‏ترسانند.  …. خود موقعيت بورژوازى‏، به عنوان طبقه‏اى‏ در جامعه سرمايه‏دارى‏، ناگزير موجب ناپيگيريش در انقلاب دموكراتيك مى‏گردد. [در حالى‏ كه] خود موقعيت پرولتاريا، به عنوان يك طبقه، ويرا مجبور مى‏سازد كه دموكرات پيگير باشد. … پرولتاريا جز زنجير خود، چيزى‏ ندارد از دست بدهد، ولى‏ به كمك دموكراتيسم تمام جهان را به دست خواهد آورد. لذا … هر اندازه انقلاب بورژوازى‏ پيگيرتر باشد، به همان اندازه منافع پرولتاريا و دهقانان را در انقلاب دموكراتيك بيشتر تامين خواهد نمود. (٥٢)  ماركسيسم به پرولتاريا نمى‏آموزد كه از انقلاب بورژوازى‏ دورى‏ جويد، در آن شركت نكند، رهبرى‏ را در اين انقلاب به بورژوازى‏ واگذار كند، بلكه برعكس مى‏آموزد كه با انرژى‏ هر چه بيشترى‏ در آن شركت ورزد و براى‏ رسيدن به يك دموكراتيسم پرولتاريائى‏ و پيگير و رساندن انقلاب به هدف نهايى‏ آن به قطعى‏ترين وجهى‏ مبارزه نمايد. ما نمى‏توانيم از چهار ديوار بورژوآ دموكراتيك انقلاب روس يك‏باره به خارج جستن نمائيم، ولى‏ ما مى‏توانيم حدود اين چهار ديوار را به مقياس عظيمى‏ وسعت دهيم [تان – برخلاف نظريات حاكم بر رهبرى‏ حزب توده ايران و ديگرانى‏ از نوع “راه توده”- پيك‏نت، عرصه مقدورات را بگشايم!]. ما مى‏توانيم و بايد در حدود اين چهار ديوار در راه منافع پرولتاريا و نيازمندى‏هاى‏ مستقيم وى‏ در راه شرايطى‏ كه نيروهاى‏ وى‏ را براى‏ پيروزى‏ كامل آينده آماده مى‏سازد، مبارزه كنيم. دموكراسى‏ بورژوازى‏ داريم تا دموكراسى‏ بورژوازى‏.  …. ولى‏ هيهات به ماركسيستى‏ كه در دوره انقلاب دموكراتيك متوجه فرق موجوده بين مراحل مختلف دموكراتيسم و بين جنبه‏هاى‏ مختلف اشكال گوناگون آن نشود.  …. [منشويك‏ها] به گفتگوهاى‏ ماليخوليايى‏ در باره «جريان مبارزه متقابل طبقات متضاد» [در مراحل آينده] اكتفا مى‏ورزند و آن‏هم هنگامى‏ كه صحبت بر سر اينست كه انقلاب فعلى‏ از نقطه نظر دموكراتيك رهبرى‏ شود و اختلاف بين شعارهاى‏ دموكراتيك پيشرو و شعارهاى‏ خائنانه [از نوع حقوق بشر آمريكايى‏ و اقتصاد بازار آزاد] جداً توضيح داده شود.  …. تمام مطلب اكنون در همين مسئله است كه شما آقايان [منشويك‏ها] متوجه آن نشده‏ايد: مطلب در اينست كه آيا انقلاب ما به پيروزى‏ عظيم واقعى‏ منجر خواهد شد يا اينكه فقط به معامله ناچيزى‏ [براى‏ جابجايى‏ لايه‏هاى‏ از سرمايه‏داراى‏ مافيايى‏ و سلطنت‏طلب و …] منجر خواهد شد …! (٥٤-٥٢) … ريشه اختلاف اصولى‏ بين تاكتيك سوسيال دموكراتيك كنگره سوم حزب كارگر سوسيال دموكرات روسيه [بلشويكى‏] و تاكتيك كنفرانس نوايسكرايى‏ها [منشويك‏ها] … در همين مسئله است. باين جهت است كه ما بايد با منتهاى‏ توجه روى‏ تحليل مسئله مورد بحث، مكث نمائيم.

در آن قسمت از قطعنامه نوايسكرايى‏ها [منشويك] كه ما آنرا در اينجا ذكر كرديم، به اين خطر اشاره شده است كه مبادا سوسيال دموكراسى‏ در مبارزه بر ضد سياست ناپيگيرى‏ بورژوازى‏ آزادى‏ عمل را از دست بدهد و مبادا در دموكراسى‏ بورژوازى‏ حل شود. … ما بدون ذره‏اى‏ پرده‏پوشى‏ اعتراف مى‏كنيم كه اين خطر حقيقتا وجود دارد و بخصوص در بحبوحه انقلاب … اين خطر اهميت خاصى‏ كسب كرده است. در برابر ما … وظيفه‏اى‏ تعويق ناپذير و فوق‏العاده پرمسئوليت قرار دارد و آن اينكه معين كنيم تهديد اين خطر در حقيقت امر از كدام طرف است. … آيا اين خطر را جريان باصطلاح دنباله‏روى‏ «اقليت» [منشويك] ايجاد مى‏نمايد يا به اصطلاح انقلابى‏گرى‏ «اكثريت» [بلشويك]. … خطرى‏ كه ما در باره آن صحبت مى‏كنيم، مربوط به جنبه سوبژكتيف قضيه نبوده، بلكه به جنبه ابژكتيف آن مربوط است. يعنى‏ اينكه اين خطر ناشى‏ از آن خط‏مشى‏ ظاهرى‏ نيست كه سوسيال دموكراسى‏ در مبارزه خود تعقيب مى‏نمايد، بلكه ناشى‏ از نتيجه نهائى‏ مادى‏ تمام مبارزه انقلابى‏ است كه اكنون انجام مى‏يابد. مطلب بر سر اين نيست كه آيا اين و يا آن گروه سوسيال دموكرات مى‏خواهد در دموكراسى‏ بورژوازى‏ حل شود يا نه و آيا اين حل شدن را احساس مى‏كند يا نه … صحبت بر سر تمايل [به حل شدن] نيست. … آيا اين يا آن گروه سوسيال دموكرات … استقلال ظاهرى‏، خصوصيت و عدم وابستگى‏ خود را در مقابل دموكراسى‏ بورژوازى‏ حفظ خواهد كرد يا نه. … با تمام اين احوال ممكن است جريان كار طورى‏ بشود كه آن‏ها در مبارزه بر ضد ناپيگيرى‏ بورژوازى‏ آزادى‏ عمل را از دست بدهند [تان]. نتيجه نهائى‏ سياسى‏ انقلاب ممكن است اينطور باشد كه سوسيال دموكراسى‏ باوجود «استقلال» ظاهرى‏ و باوجود حفظ خصوصيت كامل حزبى‏ و تشكيلاتى‏ خود، در عمل، استقلال خود را از دست بدهد، قادر نباشد مهر و نشان استقلال پرولتاريائى‏ خود را بر جريان حوادث بگذارد و آنقدر ضعيف از كار در آيد كه دست آخر و در انتهاى‏ كار رويهم‏رفته «حل شدن» آن در دموكراسى‏ بورژوازى‏ يك عمل انجام شده تاريخى‏ گردد. (٥٦-٥٥)

اينست آن چه خطر واقعى‏ را تشكيل مى‏دهد. حالا ببينيم تهديد، اين خطر از كدام طرف است: … از انحرافى‏ است كه … [منشويكى‏] به طرف راست دارد، يا از … انحرافيست كه [گويا] … در وجود «اكثريت» [بلشويك] … به طرف چپ وجود دارد. … از نظر ابژكتيف ممكن است جريان و نتيجه نهائى‏ انقلاب روسيه دو جنبه پيدا كند. اصلاح رژيم اقتصادى‏ و سياسى‏ روسيه در جهت دموكراسى‏ بورژوازى‏ امريست اجتناب‏ناپذير و غيرقابل دفع. … ولى‏ با تركيب عمليات نيروهاى‏ موجود فعلى‏ كه موجد اين اصلاح هستند، ممكن است چنين حاصل شود كه نتيجه و يا شكل اين اصلاح يكى‏ از اين دو حال را پيدا كند: ١- يا كار به «پيروزى‏ قطعى‏ انقلاب بر تزاريسم» خاتمه مى‏يابد و يا ٢- براى‏ پيروزى‏ قطعى‏، قوا كافى‏ نخواهد بود و در نتيجه كار به بند و بست تزاريسم با «ناپيگير»ترين و «خودغرض»ترين عناصر بورژوازى‏ خاتمه مى‏يابد. (٥٧) … حال اين دو نتيجه را اولا از نقطه نظر اهميت اجتماعى‏ آن‏ها و ثانيا از نقطه نظر موقعيت سوسيال دموكراسى‏ («حل شدن» آن يا «آزادى‏ عمل نداشتن» آن) در هر يك از دو مورد بررسى‏ مى‏نمايم.

معناى‏ «پيروزى‏ قطعى‏ انقلاب بر تزاريسم» چيست؟ … عبارتست از استقرار ديكتاتورى‏ انقلابى‏ دموكراتيك كارگران و دهقانان. … ولى‏ واضح است كه اين ديكتاتورى‏ يك ديكتاتورى‏ سوسياليستى‏ نبوده، بلكه ديكتاتورى‏ دموكراتيك است. … يك چنين پيروزى‏ هنوز به‏هيچ‏وجه انقلاب بورژوازى‏ ما را به انقلاب سوسياليستى‏ نخواهد رساند؛ انقلاب دموكراتيك مستقيما از قالب مناسبات اجتماعى‏- اقتصادى‏ بورژوازى‏ خارج نخواهد شد؛

حال احتمال اين پيروزى‏ تا چه درجه‏ايست – مسئله ايست جداگانه. … ولى‏ وقتى‏ به مبارزه اقدام مى‏نمايم، بايد خواهان پيروزى‏ باشيم و بتوانيم راه واقعى‏ وصول به آن را نشان بدهيم. … قيام كارگران و دهقانان هم اكنون آغاز شده است. … اگر اين نيروها كفايت نكرد، در اين صورت تزاريسم موفق به بندو بست خواهد شد. [اعظم طالقانى‏: طيف‏هايى‏ از اصولگرايان بالاخره متوجه شده‏اند كه بدون اصلاح‏طلبان نمى‏توان ادامه دهند (٢٠ تير ٨٩]  …. در چنين صورتى‏ كار به مشروطه ناقص و سر و دم بريده … ختم خواهد شد. … انقلاب سقط شده و يك مولود نارس و حرامزاده [زائيده خواهد شد، اما] … سوسيال دموكراسى‏ روحيه خود را از دست نمى‏دهد و از ثبات قدم، شكيبايى‏ و متانت در كار پرورش طبقاتى‏ پرولتاريا … دست بر نخواهد داشت.  …. چنين نتيجه‏اى‏ كم و بيش شبيه تقريباً تمام انقلاب‏هاى‏ دموكراتيك اروپا در قرن نوزدهم خواهد بود و در اين‏صورت تكامل حزب ما از راهى‏ دشوار، صعب، طولانى‏ ولى‏ آشنا و كوبيده شده انجام خواهد شد.

حال سوال مى‏شود كه آيا سوسيال دمكراسى‏ در كداميك از اين دو حالت ممكنه در مقابل بورژوازى‏ ناپيگير و خودغرض واقعاً آزادى‏ عمل خود را از دست خواهد داد؟ … در دموكراسى‏ بورژوازى‏ عملاً و يا تقريباً «حل مى‏شود»؟

هر آينه بورژوازى‏ موفق شود به وسيله بندو بست انقلاب را عقيم گذارد، در اين‏صورت سوسيال دموكراسى‏ در مقابل بورژوازى‏ ناپيگير واقعاً آزادى‏ عمل خود را از دست خواهد داد … در دموكراسى‏ بورژوازى‏ «حل مى‏شود» [سرنوشتى‏ كه حزب كمونيست عراق با كف زدن براى‏ تجاوز امپرياليسم به عراق بدان دچار شد]، بدينمعنى‏ كه پرولتاريا موفق نخواهد شد مهر و نشان روشنى‏ از خود بر انقلاب بگذارد. …

هر آينه انقلاب به پيروزى‏ قطعى‏ برسد … حساب خود را با تزاريسم يكسره خواهيم ساخت. … بلشويك‏ها … مى‏خواهند با شعارهاى‏ خود، خرده‏بورژوازى‏ انقلابى‏ و جمهورى‏خواه و بخصوص دهقانان را به سطح دموكراتيسم پيگير پرولتاريا، كه خصوصيت كامل طبقاتى‏ خود را حفظ مى‏كند، ارتقا دهند [وظيفه‏اى‏ كه اكنون نيز در برابر حزب توده ايران نسبت به طبقه كارگر و متحدانش قرار دارد و تنها از طريق پيوند عملى‏ ميان وظايف دموكراتيك و سوسياليستى‏ حزب طبقه كارگر عمل به وظيفه ممكن مى‏باشد].  … ما داراى‏ برنامه جديد [در برابر برنامه قديم ژاكوبن‏ها] هستيم و آن برنامه حداقل حزب كارگرى‏ [تان] سوسيال دموكرات روسيه است [كه جوانشير در “سيماى‏ مردمى‏ حزب توده ايران” در مورد حزب توده ايران توضيح داده و برمى‏شمرد. اين برنامه در انقلاب بهمن، همان برنامه اقتصاد ملى‏ و دموكراتيك مبتنى‏ بر اصل‏هاى‏ ٤٣ و ٤٤، در ارتباط با اصل‏هاى‏ “حقوق ملت” در قانون اساسى‏ بيرون آمده از دل انقلاب بهمن بود كه تثبيت شد و احياى‏ آن آماج خيزش انقلابى‏ كنونى‏ است]. ….

فقط در صورتى‏ كه انقلاب دموكراتيك به پيروزى‏ كامل برسد [به آزادى‏ و راه رشد ترقى‏خواهانه آينده در ايران كنونى‏ دست‏يابد]، پرولتاريا در مبارزه بر ضد بورژوازى‏ ناپيگير آزادى‏ عمل خواهد داشت؛ فقط در اين‏صورت، وى‏ در دموكراسى‏ بورژوازى‏ «حل نخواهد شد» و مهر ونشان خود را بر تمام انقلاب خواهد گذارد. [تان]

خلاصه: براى‏ اينكه پرولتاريا در مبارزه بر ضد دموكراسى‏ بورژوازى‏ ناپيگير آزادى‏ عمل داشته باشد، بايد به قدر كافى‏ آگاه و نيرومند باشد [تان] تا بتواند آگاهى‏ دهقانان را به سطح آگاهى‏ انقلابى‏ ارتقا دهد. … هيچ‏چيز ساده‏لوحانه‏تر و بى‏ثمرتر از اين نيست  … دموكراسى‏ بورژوازى‏ را دوست بى‏رياى‏ مردم محسوب نمود. [«چارچوب موازين نظامى‏ دموكراتيك و آزاد به دور از خشونت و سركوب حكومتى‏ … [كه گويا تحت شرايط آن] حل ديگر تضادهاى‏ سياسى‏- اقتصادى‏ ما بين طبقات كشورمان [مى‏تواند عملى‏ گردد].» “نامه مردم”، “سپاه پاسداران …”، ١٦ آذر ١٣٨٨]

بدين‏ترتيب ما به اين نتيجه مسلم مى‏رسيم كه تاكتيك [منشويك‏ها] … مطابق دلخواه دموكراسى‏ بورژوازى‏ است. (٦٦-٥٨) [نتيجه‏گيرى‏ مسلمى‏ كه مى‏توان درباره خط ‏مشى‏ و سياست رهبرى‏ كنونى‏ حزب توده ايران نيز اعلام داشت!]

٧- تاكتيك «بركنارى‏ محافظه‏كاران از حكومت»

در اين بخش لنين به نقل پبشنهادهاى‏ منشويك‏ها براى‏ ادامه مبارزه مى‏پردازد كه خواستار اتحاد عمل با بورژوازى‏ هستند زيرا «صلاح و صرفه ما در اينست كه دولت [تزار] بدون متحد مانده، نتواند در صفوف اپوزيسيون جدائى‏ افكند، يعنى‏ بورژوازى‏ را به خود ملحق كند و پرولتاريا را منفرد سازد» [نگرانى‏ “راه توده”- پيك نت نيز از «طرح مساله‏هاى‏ طبقاتى‏» درست در همين امر خلاصه مى‏شد، كه گويا طرح آن اقدامى‏ «ضدوحدت» مى‏باشد. نگاه شود به مقاله شماره ٨٨/٢٧ “امروز مشکل ما آزادى‏‏‏‏‏ است” http://www.tudeh-iha.com/?p=1061&lang=fa]

سپس لنين مى‏نويسد (٦٨): پس صلاح و صرفه پرولتاريا در اينست كه دولت تزارى‏ نتواند بورژوازى‏ و پرولتاريا را از هم جدا كند! … ببينيد چه فلسفه بى‏مانندى‏ در مورد انقلاب دموكراتيك مى‏گويد! … اين شخص [منشويك قطعنامه نويس] از موضع احتمال منفرد ماندن پرولتاريا در انقلاب دموكراتيك بحث مى‏نمايد و يك موضوع را فراموش مى‏كند. يك موضوع بى‏اهميت … يعنى‏ دهقانان را!  از متحدين ممكنه پرولتاريا، او زمستويست‏هاى‏ ملاك را ميشناسد … و از دهقانان اطلاعى‏ ندارد. … آيا ما حق نداشتيم از اينكه گفتيم «ايسكرا»ى‏ نو با استدلال‏هاى‏ خود به عوض اينكه دهقانان انقلابى‏ را بالا بكشد و متفق خود سازد، خود تا سطح بورژوازى‏ سلطنت‏طلب تنزل مى‏كند؟ [“نامه مردم” نيز به جاى‏ طرح خواست‏هاى‏ دموكراتيك و سوسياليستى‏ طبقه كارگر براى‏ جلب آن به خيزش انقلابى‏، به آن‏ها مى‏گويد، بگذار با سلطنت‏طلب‏ها اول «رژيم ولايت فقيه» را به دور بريزيم، «نظام دموكراتيك» بورژوازى‏ را برقرار سازيم، آنوقت شايد زمان تداوم نبرد طبقاتى‏ براى‏ حل «مساله‏هاى‏ سياسى‏ و اقتصادى‏» به نفع تو كارگر فرا رسد …!؟] …

٨- خط‏مشى‏ «آسوباژدنيه» و «ايسكرا»ى‏ نو

آقاى‏ استرووه (نماينده بورژوازى‏ روس) مى‏خواهد «دموكراسى‏ روس را با اتكاء به همكارى‏ طبقات ايجاد كند، نه با اتكاء به مبارزه بين آنان» [حيونى‏ فرخ نگهدار نيز به همچنين وضعى‏ دچار شده است، نگاه شود به نظريات او در مصاحبه مشترك در حضور «آقاى‏ همايون و شريعتمدارى‏» درباره “روند تحول مناسبات قدرت در نظام سياسى‏ كشور” (منبع: جرس)] …. نماينده بورژوازى‏ روس كه داراى‏ شم سياسى‏ است و در مقابل كوچكترين تغيير هوا حساس است، در لحظه فعلى‏ عليه چه شعارهاى‏ عملى‏ مى‏جنگد. اولا عليه شعار جمهوريت. آقاى‏ استرووه اطمينان راسخ دارد به اينكه اين شعار «براى‏ توده مردم نامفهوم و بيگانه است» (٧٥ ) [همانطور كه گويا مبارزه عليه تاراج خصوصى‏سازى‏ و برباد دادن ثروت‏هاى‏ ملى‏ و راه رشد ترقى‏خواهانه، يعنى‏ هر آنچه با مساله عدالت اجتماعى‏ به سود كارگران و ديگر زحمتكشان يدى‏ و فكرى‏ در ارتباط است، براى‏ مردم ميهن ما «نامفهوم و بيگانه است»!]

ثانياً … آقاى‏ استرووه شعار «پنهانكارى‏» و شعار «شورش» را تقبيح مى‏نمايد … هم به اين و هم به آن از لحاظ «راه‏يابى‏ به توده‏ها» با نظر حقارت مى‏نگرد! …

اگر شما مى‏خواهيد طرفدار انقلاب باشيد، بايد درباره اين موضوع صحبت كنيد كه آيا قيام براى‏ پيروزى‏ انقلاب لازمست. آيا لازمست موضوع قيام را فعالانه مطرح نمود، درباره آن تبليغ كرد و مجدانه زمينه آن را بيدرنگ با انرژى‏ تمام فراهم ساخت يا خير. … انقلابى‏گرى‏ مبتذل نمى‏فهمد كه حرف هم عمل است؛ …

انقلابيون دنباله‏رو نمى‏فهمند كه وقتى‏ لحظه انقلاب فرا رسيد، وقتى‏ «روبناى‏» كهن جامعه از هر طرف شكاف برداشت، وقتى‏ برآمد سياسى‏ آشكار طبقات و توده‏ها كه در كار ايجاد روبناى‏ جديدى‏ براى‏ خود هستند، صورت واقعيت به خود گرفت، … آنوقت به شيوه گذشته به «حرف» اكتفا نمودن و در عين حال براى‏ پرداختن به «عمل» شعار صحيح ندادن و شانه خالى‏ كردن از عمل … خيانت به انقلاب و غدر ورزى‏ در آن است. (٨٠-٧٦) …

مگر خود حكومت اكنون با تيرباران‏هاى‏ دستجمعى‏ افراد مسالمت‏جو و بى‏اسلحه در همه جا، جنگ داخلى‏ را شروع نكرده است؟ (٨٢) [خواست “مسالمت‏آميز” بودن تحولات، خواستى‏ درست و انسان‏دوستانه است. وسيله افشاگرى‏ خشونت «جنگ داخلى‏» است كه ارتجاع عليه مردم به راه انداخته است. اين اما نمى‏تواند به معناى‏ پذيرش نظاره‏گرانه شيوه سركوب ارتجاع درك شود.]

٩– معناى‏ حزب اپوزيسيون افراطى‏ بودن در هنگام انقلاب چيست؟

لنين براى‏ نشان دادن اينكه منشويك‏ها «داراى‏ هيچ‏گونه خط‏مشى‏ مستقلى‏ نيستند» (٨٨)، با اشاره به قطعنامه منشويك‏ها درباره «حكومت موقت»، مى‏گويد: … ما نشان داديم كه همانا اين تاكتيك [پيشنهاد شده] است كه در مبارزه بر ضد بورژوازى‏ ناپيگير، آزادى‏ عمل را از سوسيال دموكراسى‏ سلب مى‏نمايد و آن را از حل‏شدن در دموكراسى‏ بورژوازى‏ مصون نمى‏دارد. بديهى‏ است كه از مقدمات نادرست قطعنامه، نتيجه نادرست حاصل مى‏شود: «از اين رو سوسيال دموكراسى‏ نبايد هدف خود را تصرف قدرت يا تقسيم آن در حكومت موقت قرار دهد، بلكه بايد به صورت حزب اپوزيسيون افراطى‏ انقلابى‏ باقى‏ بماند». (٨٦) …

[منشويك‏ها مى‏گويند:] ما هدف خود را پيروزى‏ قيام قرار مى‏دهيم كه بايد با استقرار حكومت موقت («كه از قيام پيروزمندانه مردم برون مى‏آيد») منجر گردد. بدين‏جهت … [آرى‏] بدين‏حهت ما نبايد منظور خود را تصرف قدرت يا تقسيم آن در حكومت انقلابى‏ موقت قرار دهيم!! (٨٧) [زيرا انقلاب، انقلابى‏ بورژوازى‏ است!]  دوستان ما بهيچ‏وجه نمى‏توانند سروته قضيه را بهم وصل كنند. آن‏ها بين نظر استرووه [رهبر بورژوازى‏] كه از قيام احتراز مى‏جويد و نظر سوسيال دموكراسى‏ انقلابى‏ كه به آن دعوت مى‏كند، مردد مانده‏اند. … [آن‏ها مبارزه پارلمانى‏ سوسيال دموكراسى‏ در اروپا را با شرايط روسيه يكى‏ گرفته‏اند]، آن‏ها فكر نكرده‏اند در عصرى‏ كه انقلاب آغاز شده است و در آن پارلمان وجود ندارد و جنگ داخلى‏ جريان داشته و شعله‏هاى‏ قيام زبانه مى‏گيرد، چگونه مفهوم‏ها و اصطلاحات مبارزه پارلمانى‏ تغيير كرده و به نقيض خود مبدل مى‏شوند. (٨٩) [انتقال يك به يك نكات فوق به شرايط كنونى‏ ايران نادرست است. اهميت آشنا شدن با اين نظريات لنين اما از اين روى‏ آموزنده است، زيرا رهبرى‏ كنونى‏ حزب توده ايران، عدم تحرك انقلابى‏ انديشه و عمل حاكم بر خود را برپايه همين انديشه‏اى‏ كه مورد انتقاد لنين است، توجيه مى‏كند و مى‏خواهد پنهان شده در پشت شعار «سياست عرصه مقدورات است»، «شما شرايط ايران را نمى‏شناسيد»، «شما بستر تاريخى‏ را ترك مى‏كنيد» و …، سردرگمى‏ تئوريك خود را بپوشاند و حل شدن خود را در سياست بورژوازى‏ توجيه نمايد]

١٠- «كمون‏هاى‏ انقلابى‏» و ديكتاتورى‏ انقلابى‏ دموكراتيك پرولتاريا و دهقانان

لنين در اين بخش پيشنهادهاى‏ قطعنامه منشويكى‏ را مورد بررسى‏ قرار مى‏دهد و سردرگمى‏ نظرى‏ آن‏ها را نشان مى‏دهد. در اين ارتباط نظريات بلشويكى‏ را درباره وظايف لحظه برمى‏شمرد. بخش‏هايى‏ از آن كه كمكى‏ براى‏ درك شرايط كنونى‏ خيزش انقلابى‏ در ايران و وظايف حزب توده ايران است، چنين اند:

از چه وقت سوسيال دموكرات‏ها كارآنارشيست‏ها، يعنى‏ پراكندگى‏ توجه و هدف‏هاى‏ پرولتاريا را پيش گرفته‏اند و به‏جاى‏ هدايت وى‏ به‏سوى‏ يك هدف همگانى‏، واحد، جامع و كامل، [با مرحله‏اى‏ اعلام كردن روند واحد و واقعى‏ نبرد] به‏سوى‏ هدف‏هاى‏ «جزئى‏» هدايتش مى‏نمايند؟ (٩٣) …. ما بايد به‏كارگران و به‏تمام مردم با صراحت و بدون ذره‏اى‏ ابهام بفهمانيم براى‏ چه ما مى‏خواهيم حكومت انقلابى‏ موقت تشكيل دهيم؟ [چرا در ايران امروز آزادى‏ و عدالت اجتماعى‏- راه رشد ترقى‏خواهانه، همان دستاوردهاى‏ مترقى‏ انقلاب بهمن هستند كه حركت جامعه را به سوى‏ راه رشد سوسياليستى‏ تضمين مى‏كنند. اصل‏هاى‏ اقتصادى‏ و حقوق ملت در قانون اساسى‏ از چه اهميتى‏ براى‏ رشد كشور برخودار هستند!]

ما مى‏خواهيم حكومت انقلابى‏ موقت تشكيل دهيم؟ و اگر فردا قيام مردم … پيروزمندانه خاتمه پذيرد … چه اصلاحات بخصوصى‏ را عملى‏ خواهيم نمود؟ (٩٤) …. [«موازين دموكراتيك» مورد نظر “نامه مردم”، انتزاعى‏ توحالى‏ است. به آن با پيشنهادهاى‏ مشخص ماركسيستى‏- توده‏اى‏ روحى‏ در خدمت طبقه كارگر و متحدانش ببخشيم!]

[بلشويك‏ها] صريح و آشكار معين كرده‏اند … در مرحله كنونى‏ [تان] چه كارى‏ را مى‏توان بلافاصله انجام داد و چه كارى‏ را لازمست بدوا [تان] به‏مثابه تهيه مقدمات دموكراتيك مبارزه در راه سوسياليسم انجام داد. … اين موضوع را به‏دقت متذكر گرديم كه «امكان» واقعى‏ «در دست داشتن حكومت» در چيست … [در آن است كه به كمك] نيروى‏ مشترك توده‏اى‏ [پرولتاريا و دهقانان] بر تمام نيروهاى‏ ضدانقلاب فائق آمد و نيز امكانى‏ كه در تطابق ناگزير منافع آن‏ها [پرولتاريا و دهقانان براى‏ تحقق] اصلاحات دموكراتيك قرار دارد. (٩٩-٩٨) …

[دعوت كارگران براى‏ مبارزه دوش به دوش با جنبش مردم («همدلى‏ و عمل مشترك همه نيروهاى‏ سياسى‏ و ميهن‏دوست، زنان، دانشجويان، روشنفكران و در راس آن شما، طبقه كارگر قهرمان ايران …» (اعلاميه “در استقبال از اول ماه مه، …” – نگاه شود به مقاله ٨٩/٢١)، دعوتى‏ كافى‏ براى‏ جلب طبقه كارگر به جنبش نيست، لنين خواستار بيان اصلاحات بخصوص به سود كارگران، طرح مشخص منافع آن در تبليغات حزب مى‏شود! بايد براى‏ كارگران توضيح داد كه چرا به سود منافع آن‏ها و متحدان تاريخى‏ آن‏ها قرار دارد، با تمام توان در خيزش شركت كرده و رهبرى‏ آن را در اختيار گيرند و به نوسانات و تمايل به «بند و بست با بورژوازى‏» نزد لايه‏هاى‏ معينى‏ از شركت كنندگان در خيزش انقلابى‏ پايان بخشند! البته با ايجاد شدن چنين وضعى‏، بورژوازى‏ سلطنت‏طلب خواهد «رميد»! اما در عوض انقلاب تعميق خواهد يافت! وظيفه حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران، چيست؟]

استناد دنباله‏روهاى‏ سوسيال دموكراسى‏ به «مرزهاى‏ محدود تاريخى‏ انقلاب روس»، فقط پرده‏اى‏ است براى‏ استتار محدوديت فهم آن‏ها در مورد وظايف اين انقلاب دموكراتيك و نقش پيشروى‏ پرولتاريا در آن! (١٠٠) …

يك سوسيال دموكرات هرگز و حتى‏ يك لحظه هم نبايد مبارزه ناگزير طبقاتى‏ پرولتاريا را در راه سوسياليسم [تان] بر ضد دموكرات‏ترين و جمهورى‏خواه‏ترين بورژوازى‏ و خرده بورژوازى‏ از ياد ببرد [در تارنگاشت “عدالت”، اين مبارزه در چه چيزى‏، در چه ابراز نظرى‏ تبلور مى‏يابد و تظاهر مى‏كند؟]. در اين مسئله چون و چرا نيست. از اينجا نتيجه مى‏شود كه سوسيال دموكراسى‏ بايد حتماً و بدون چون و چرا، حزبى‏ جداگانه و مستقل و داراى‏ جنبه شديد طبقاتى‏ باشد. [نگاه شود به مقاله ٨٩/١٨ “آنجا که توده‏اى‏‏ها به وظیفه خود عمل نکنند، رویزیونیسم جاى‏‏ خود را مى‏‏گشاید!” http://www.tudeh-iha.com/?p=1245&lang=fa … و نظريات انگلس درباره اهميت استقلال و سرشت پرولتاريى‏ چنين حزبى‏] [موضع ما درباره استقلال حزب] از اينجا نتيجه مى‏شود كه تز ما حاكى‏ از اينكه به اتفاق بورژوازى‏ «بايد با هم كوبيد» داراى‏ جنبه موقتى‏ است و ما موظفيم «متفق را مانند دشمنى‏» شديداً تحت مراقبت قرار دهيم و الخ. در تمام اين‏ها چون و چرايى‏ هم نيست. ولى‏ خيلى‏ مضحك و ارتجاعى‏ بود اگر از اينجا چنين استنباط مى‏شد كه بايد وظايف حياتى‏ مربوط به لحظه فعلى‏ را، ولو اين وظايف گذرنده و موقتى‏ هم باشند، فراموش كرد و به آن‏ها بى‏اعتنائى‏ نمود و يا به نظر حقارت به آن‏ها نگريست. مبارزه با حكومت مطلقه وظيفه گذرنده و موقتى‏ سوسياليست‏ها است، ولى‏ هرگونه بى‏اعتنائى‏ نسبت به اين وظيفه يا حقير شمرد آن، مساويست با خيانت به سوسياليسم و خدمت به ارتجاع. (١٠٢)

[زيرا] … حقيقت مجرد وجود ندارد. حقيقت هميشه مشخص است. (١٠٣)

١١- يك مقايسه اجمالى‏ …

در اين بخش مساله‏هاى‏ ويژه انقلاب روس مطرح هستند بدون آنكه بتوان از آن‏ها به نتيجه‏گيرى‏هاى‏ عام دست يافت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *