روند فروپاشي سلطه ي ايدئولوژي سرمايه داري را در ايران تقويت كنيم!

image_pdfimage_print

دوره جدید: مقاله شماره: ۶۷ (۲۹ مهر ١٣٩۶)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
 

در مقاله ي “مبارزه كارگران در راه تامين امنيت شغلي و احياي حقوق سنديكايي” در نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران (9 مهر 96) كه در توده اي ها بازانتشار يافت، خبري ذكر شده است كه نشان تعميق روند ناباوري زحمتكشان از توانايي نظام سرمايه داري حاكم براي پاسخ به نيازهاي آن ها و همچنين توسعه ي جامعه است.

طبق اين خبر كه از طرف ايسنا انتشار يافته (٢٨ مرداد ٩٦)، «عدم استقبال فارغ التحصيلان دانشگاهي … [از طرح كارورزي]»، برنامه ي «اشتغال سازي» رژيم ديكتاتوري را براي «سال اقتصادمقاومتي توليد و اشتغال» به بن بست كشانده است. حاكميت مدعي است كه «اطلاع رساني كم» درباره ي طرح «اشتغال فراگير»، يا «نبود فرهنگ كار در ميان جوانان و جويندگان كار» علت «عدماستقبال» از اين طرح است. طرحي كه عمده ترين طرح حاكميت نظام سرمايه داري حاكم را براي تعميق وابستگي اقتصادي ايران به اقتصاد سياسي امپرياليستي تشكيل مي دهد.

ادعاي حاكميت و ارگان هاي دولتي آن تنها كوششي با هدف توجيه شكست سياستي است كه يكي از اركان اصلي «طرح “كاج” – كارورزي، مهارت آموزي و بيمه كارفرمايي -» رژيم ديكتاتوري ولاييدر كوتاه مدت با آن روبرو است. این ادعا نشان پیامد انتقال مكانيكي و سودورزانه ي “رهنمودهاي” سازمان هاي مالي امپرياليستي است که توسط اين حاكميت ضد مردمي به ايران و مردم آن تحمیل می شود. اجراي خشن و داعش گونه ي دستورات امپریالیستی به ضرب ابزارهاي امنيتي- قضايي و نظامي به مردم میهن ما تحمیل می شود، بدون آن كه كوچك ترين توجه به شرايط مشخص اقتصادي-اجتماعي ايران در آن منظور شده باشد. سرشت ضد ملي اجراي سياست خانمان برانداز خصوصي سازي و آزادي سازي اقتصادي ديكته شده توسط حاكميت و دولت هاي آن، در بي توجهي خشن به شرايط زندگی و فرهنگ مردم ميهن ما در تاريخ ايران كهن سال بي سابقه است!

بررسي جنبه ضد كارگري- ضد مردمي و ضد ملي اقتصاد سياسي حاكم كه آن را “اسلامي” هم مي نامند، موضوع بررسي اين سطور نيست. مقاله ي نامه مردم به درستي انگيزه ي طرح سه گانه “كاج”را همانجا چنين برمي شمرد: «رژيم ولايت فقيه تضمين بقاء “نظام” را در گرو جذب سرمايه هاي امپرياليستي و پيوند اقتصاد كشور با اقتصاد سرمايه داري جهاني مي داند؛ و براي دستيابي به اينهدف، فراهم آوردن نيروي كار بسيار ارزان و مطيع را لازم مي داند. … در حالي كه خط فقر در كشورمان حدود ٥ر٤ ميليون تومان است، بدون ارائه بيمه، در طرح “كار ورزي”، رژيم نيت پرداخت٣١٠ هزار تومان در ماه به عنوان دستمزد را دارد؛ به عبارت ديگر، رژيم نيت بي اثر كردن و حذف عملي قانون كار را دارد.»

اعتراف به «عدم استقبال فارغ التحصيلان دانشگاهي … [از طرح كارورزي]»، پديده ي است كه مشابه آن در كشورهاي پيشرفته ي سرمايه داري و امپرياليستي نيز به چشم مي خورد و به طورروزانه نقش بزرگ تري مي يابد. ورنر زپمان، ماركسيستِ جامعه شناس آلماني اين پديده را به كمك تحقيقات ميداني اجتماعي متعددي در آلمان نشان مي دهد كه حتي توسط ارگان هاي تحقيقاتيبورژوازي اين كشور منتشر شده است، ازجمله توسط انستيتوي آلنزباخ Allensbach.

نتايج تحقيقات ميداني اين انستيتو كه با «اظهار تاسف» منتشر ساخته، نشان مي دهد كه «شناخت از تضاد ساختاری میان سرمایه و کارگر در جامعه توسعه یافته است. تجربه ي منفي روزانه افرادي كهدر اين كشور براي گذران زندگي خود وابسته به فروش نيروي كارشان هستند، عامل تقويت و توسعه ي شناخت از این تضاد ساختاري ميان سرمايه و كارگر است. … که به رشد بي باوري نسبت بهامكان حل معضلات در چارچوب سرمايه داري انجامیده»! طبق اين تحقيقات «٨٨ درصد در غرب و ٧٤ درصد از مردم در شرق آلمان برداشت مثبت از نظام اقتصادي اين كشور را نفي مي كنند»!

هدف، انتقال كليه ي نكته هاي شايان توجه در رساله ي زپمان از روند در “نبرد در سنگرِ” در جريان (گرامشي) در آلمان که تغيير شرايط اجتماعي را در این کشور قابل شناخت می سازد، در اينسطور نيست. به نظر مي رسد براي شناخت شرايط مبارزات در نبرد طبقاتي جاري در ايران، كافي است به بررسي دو نكته از رساله بسنده شود.

يكي- واقعيت رشد اعتراض- اعتصابات در بخش «خدمات» در جامعه است كه در ايران نيز به چشم مي خورد؛ و

ديگري- بحثي كه در ارتباط با «آگاهي كاذب» است که در رساله با انتقال نظر ماركس- انگلس مطرح مي گردد، تا از درون آن، وظايف پيش رو در آلمان مورد توجه قرار گيرد.

زپمان توسعه مبارزات اعتراضي- اعتصابي را در بخش خدمات در آلمان كه هر روز بيش تر به پل انتقالي اين مبارزات، به درون مراكز توليدي تبديل مي شود، بسيار پراهميت ارزيابي مي كند. او بهويژه اعتصاب هاي مكرر زحمتكشان پرستار و ديگر بخش هاي خدماتي در بيمارستان هاي بزرگ را برای توسعه ی مبارزات اعتراضی- اعتصابی در کل کشور آلمان برجسته می سازد. براي نمونهاعتصاب های مکرر در بيمارستان دانشگاه همبولت در شرق برلن كه توانست خواست تعيين حداقل نصاب براي كاركنان پرستار و غيره را به كرسي بنشاند، و همچنين اعتصاب ها در “آمازون”، “مكدونالد” و … در رساله ذکر می شود.

نكته اي كه بايد از این تحقیقات میدانی در ارتباط با شرایط در ايران به آن اشاره نمود، وجود توان بزرگ مبارزاتي- اعتصابي در بخش خدمات در ايران است. ازجمله نزد پرستاران، معلمان و … نبردفداكارانه رهبران جنبش هاي كارگري و خدماتي مانند مبارزات سندیکای اتوبسرانی در تهران و … که به انتقال مقاومت اعتراضي- اعتصابي نزد کارگران صنعتی در سراسر کشور کمک نموده است!

 

در ارتباط با «آگاهي اجتماعي كاذب» پيش تر در توده اي ها نوشتارهايي منتشر شد كه علاقمندان مي توانند به آن ها مراجعه كنند (١) ….». تكرار گفته شده ها در این زمینه سخن را به دراز مي كشاد.باوجود اين، اشاره به نظر بانیان سوسیالیسم علمی ضروري است که مبارزه با آگاهی کاذب را مبارزه با همه سویه های تظاهر سلطه ی طبقات حاکم می دانند. مبارزه علیه ایدئولوژی حاکم، علیه سنت،اداب، و دیگر ابزارهای سرکوب و خفقان از یک سو، و نشان دادن روابط تولیدی در نظام از سوی دیگر، وظیفه ی مرکزی را در این مبارزه تشکیل می دهد.

باید روند ضرورت گذار از سرمايه داري را از بحثی عام و کلی، با ترسیم مشخص و مجرد آن تکمیل نمود. «مبارزه برای ارتقاء سطح همبستگی و سازماندهی جنبش اعتراضی پراکنده کارگران» با مضمون مشخص مبارزه برای پایان دادن به اجرای نسخه نئولیبرال امپریالیستی و مبارزه برای یک اقتصاد ملی- دمکراتیک تکمیل و از انتزاعی توخالی به شعاری ملموس بدل شود.

از این رو نیز ارایه جایگزین ملی- دمکراتیک برای اقتصاد سیاسی دیکته شده توسط ارگان های مالی امپریالیستی، نقش مبارزه‌ای پر توان و مشخص را در مبارزه با «آگاهی کاذب» تشکیل می دهد.

 

این مبارزه تنها به طبقه کارگر کمک نمی کند، در نبرد در سنگر مواضع جدیدی را آشغال سازد، بلکه همچنین کمک بزرگی است برای جلب متحدان نزدیک و دور ناپایدار در لایه‌های خرده بورژوازیو حتی بورزوازی ملی ومیهن دوست.

در شرایط کنونی ایران، به نظر می‌رسد ارایه برنامه جایگزین برای اقتصاد ملی و مردمی که احیای دستاورد بزرگ انقلاب بهمن 57 مردم میهن ما را تشکیل می دهد، پيش شرط مبارزه ي نظري-سياسي با «آگاهي كاذب» را تشکیل می دهد كه ماركس و انگلس آن را در “ايدئولوژي آلماني” بيان مي كنند.

 

زپمان در نفي ادعا درباره ي “از بين رفتن قابليت طبقه كارگر براي مبارزات اجتماعي” نتايج «تحقيقات جامعه شناسي آكادميك بوژوازي» را مطرح مي سازد. ادعاي فوق که توسط مداحان سرمايهداري پخش می شود، متكي است به ايجاد شدن لايه بندي در طبقه كارگر زير فشار برنامه “آزاد سازي اقتصادي”. امري كه با انواع اشتغال هاي پاره وقت و اجاره اي و غيره و همچنين تحت تاثيراتوميزاسيون توليد (صنعت ٠ر٤) عملي شده و به همبستگي طبقاتي ميان كارگران صدمات بزرگي وارد نموده است.

باوجود اين امر، در اين تحقيقات، گفته مي شود: «كارگر صنعتي [در آلمان بالغ بر «ده ميليون» از مزدبگيران] جامعه را به عنوان ساختاری درک می‌کنند که از دو بخش تشکیل شده است. زحمتکشان این ساختار را يك ساختار بهم تنيده ی یکپارچه ارزییابی نمی کنند كه گویا از طبقات تشكيل مي شود (٢). تقسيم جامعه به دو بخش همانجا به مثابه ساختار در خدمت استثمار طبقه كارگر توسط طبقه ايارزيابي مي شود كه مالك ابزار توليد است». در اين تحقيقات، نگرش طبقه كارگر به جامعه سرمايه داري به عنوان يك جامعه ي تقسيم شده در دو طبقه برشمرده مي شود «كه ميان آن ها درّه غيرقابلعبوري وجود دارد.».

 

زپمان سپس به اين نكته اشاره دارد كه باوجود نتايج تحقيقات دانشگاهي بورژوازي كه به معناي «نفي پنداشت سحرآميز از جهان ايده آل سرمايه داري است كه در آن گويا انسان از آزادي، تساوي ومالكيت براي همه برخوردار است» ، نمي توان «آگاهي طبقاتي» را نزد طبقه كارگر «به طور خود به خودي» به مثابه يك «آگاهي طبقاتي ترقي خواهانه» پذيرفت. همان طور كه ماركس و انگلس در”ايدئولوژي آلماني” به روشني بيان مي كنند. آن ها همانجا «آگاهي را ناشي از هستي انسان» مي دانند، اما هم زمان برجسته مي سازند كه منظور از “هستي”، كليت «روندهاي زندگي» است!

بدين ترتيب بايد با اين پنداشت كه «مي توان ميان فشار و محروميت اجتماعي و كيفيت آگاهي رابطه ي مكانيكي» برقرار نمود، وداع گفت. زيرا تاثير متفاوت روندهاي حاكم بر جامعه ي سرمايه داريكه ارنست بلوخ آن را «محرميات حاكميت جامعه بورژوازي» مي نامد، به ايجاد شدن «آگاهي كاذب» نزد طبقه كارگر مي انجامد.

از اين روست كه مبارزان مدافع منافع زحمتكشان «بايد شناخت از تاثير تضاد اصلي جامعه را عليه منافع خود» دريابند، تا آگاهي طبقاتي آن ها بتواند خود را از زير فشار سلطه ي ايدئولوژيك طبقاتحاكم خارج ساخته و «سمت و سويي ترقي خواهانه» بيابد. باید «محرمیات حاکمیت جامعه ی بورژوازی» را شکست که ازجمله نظام طبقاتی خود را تنها جایگزین برای هستی انسان می نماید!

زپمان خاطرنشان مي سازد كه آن هنگام «آگاهي طبقاتي ترقي خواهانه به توده ها منتقل مي گردد، هنگامي كه موضع پوزيتيويستي [در تائيد شرايط حاكم] در بيان روشنگرانه و تبليغي سلطه نداشتهباشد.» بايد روشنگري در انطباق باشد با شرايط مشخص حاكم در نبرد روزمره ي طبقاتي.

نتيجه گيري از اين برداشت براي شرايط مشخص ايران چيست؟

در ايرانِ جمهوري اسلامي، همان طور كه نقل قول از مقاله ي نامه مردم به خوبي و شفافيت قابل شناخت مي سازد، طبقات حاكم مساله “مالكيت” را به مساله مركزي فعاليت ضد كارگري- ضد مردمي و ضد ملي خود بدل ساخته اند.

مي خواهند يك بار براي هميشه با غارت حراج گونه ي ثروت هاي ملي، با حراج “آينه شمعدان نقره ي عروس”، حاكميت ابدی مالكيت خود را بر طبقات “سلب مالكيت شده”در ايران برقرار سازند.

از اين روست كه طرح جايگزين دفاع از مالكيت خلق، مالكيت عمومي- دمكراتيك طبقه و لايه هاي محروم و زحمتكش جامعه، به معنای منتقل نمودن “تضاد اصلي” در جامعه امروزي ايران به سطح قابل شناخت توده ها است! دفاع از اصل ٤٤ قانون اساسي انقلاب ملي- دمكراتيك بزرگ بهمن مردم ميهن ما، اهرم پرتوان را براي ايجاد جهت ترقي خواهانه در جنبش مطالباتي طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان يدي و فكري، در شهر و روستا، زنان و مردان و همه خلق هاي سرزمين ماتشکیل می دهد! در این امر تردیدی روا نیست!

 

نشانی اینترنتی این مقاله:  https://tudehiha.org/fa/4377

……….

1-نگاه شود به مقاله ی

2- نگاه شود به مقاله ي “راه حل هاي چپ ميانه، مهندسي اجتماعي …” ٩٦/٥٦، ٢٩ شهريور. بانو مرجان توحيدي تز گيدنز را درباره ي «جامعه منقسم به طبقات» مطرح و به شرايط ايران منتقل مي

https://tudehiha.org/fa/4240

 

6 Comments

  1. mohsen

    فرهاد عزیز یک بار دیگر مقاله زیبای شماره 64(مورخ 24مهر) شما را خواندم راستش “نمونه ای نمونه وار متوسط” را نفهمیدم درصورت امکان در باره ان توضیح فرمایید..بدرود رفیق دانشمند پاینده باشی

  2. فرهاد

    رفيق عزيز محسن، ممنون براي اشاره به بيان تكنيكيِ ”نمونه ي نمونه وار متوسط“. درك مضمون آن با بيان غيرتخصصي من و كمبود بهره از زبان فاخر فارسي، مشكل هم هست.
    شما مي دانيد كه بررسي پژوهشگرانه ي ماركسيستي از بررسي از عام به خاص حركت مي كند. سپس خاص را در وضع مشخص لحظه ي آن ترسيم كرده و با منظور داشتن مشخصات به دست آمده، به تحليل از كليت پديده مي پردازد. (جمله ي معترضه: نظريه پرداز ”چپ نو و ملي و …“ رضا عليجاني واقف نيست و يا آگاهانه حركت انديشه ماركسيستي- توده اي را از عام به خاص در مقاله ي «تفاوت نگاه ”چپ سنتي” و رويكر ”ملي“ در مسائل جهاني» بي توجهي مي كند. در اين زمينه مقاله اي در دست تهيه است!)
    براي شناخت خاص، بايد آن را از حركت بازداشت. لنين مي گويد، براي درك حركت، خط را بايد قطع كرد و نفطه را مورد بررسي قرار داد – ياخته را شناخت، تا بتوان به مضمون پديده دست يافت. ماركس در كاپيتال، ترسيم ”سرمايه داري“ را با بررسي كالا و ارايه تعريف آن آغاز مي كند و به يك بحث دو هزار ساله درباره ي كالا چيست پايان مي دهد، كه ارسطو آن را شروع كرده بود.
    اين ياخته، مثلاً ”كالا“، كه براي درك كليت پديده و مضمون آن مورد بررسي قرار گيرد، از چه ويژگي برخوردار است، بايد برخوردار باشد؟ مي تواند ياخته ي مغزي باشد، از قلب، كليه، كبد و … باشد؟ همه اين ياخته ها مي تواند باشد، اما براي پاسخ گويي به پديده ي ”انسان“، هيچ كدام ”نمونه ي نمونه وار متوسط“ نيست، ساختار و كاركرد ياخته ”نمونه ي نمونه وار متوسط“ است! ياخته به مفهوم مجرد آن كه ماركس آن را در تعريف ”نيروي كار انسان“ به كار مي گيرد، نمونه اي از اين ”نمونه ي نمونه وار متوسط“ است.
    ماركس در كاپيتال، هنگامي كه انتزاع مجردِ ”رقابت“ را در نظام سرمايه داري مورد پژوهش قرار مي دهد، آن طور كه رئيتر توضيح مي دهد، «يك بار» از ”نمونه ي نمونه وار متوسط“ براي مشخص كردن ويژگي سرمايه داري سخن مي راند كه مي خواهد شرايط او را در بررسي آزمايشگاهي مورد توجه قرار دهد و ترسيم كند.
    جريان ”خوانش جديد ماركس“ از اين «يك بار» دو نوع بدفهمي- سواستفاده مي كند. آن را از كليت بحث جدا ساخته و مطلق مي سازد. دوم، از يك ويژگي ”سرمايه داري مجرد“ در بررسي آزمايشگاهي، به نتيجه گيري عام درباره ي صورتبندي اقتصادي- اجتماعي مي پردازد و آن را ”خوانش جديد ماركس“ قلمداد مي كند. هدف حذف زمينه اجتماعي- تاريخي در انديشه ماركس است كه به معناي نفي موضع انقلابي اوست.
    اميدوارم حاصل گفتگوي كنوني به كمك علاقمندان و متخصصان، يافتن بياني دقيق تر باشد كه مضمون ”نمونه ي نمونه وار متوسط“ را سهل تر قابل درك سازد.

  3. رضا .پ

    یکی از علل داخلی فروپاشی شوروی این بود که سرمایه داری را تحت رهبری طبقه کارگر به پیشرفت نرساندند . الان باید تحت برنامه ملی دمکراتیک در صنعت و خدمات به سمت دیجیتالیسم و رباتیسم کامل رفت تا دسترسی به سوسیالیسم بصورت اتوماتیک و تدریجی و در طول زمان انجام شود . بنظر میرسد چین چنین چیزی را تعقیب میکند . صد سال قبل در نپ هم چنین تصمیمی گرفتند ولی بوروکراسی حزبی اجازه شکوفا شدن را نداد .

  4. رضا.پ

    با درود . من توده ای و مارکسیست نیستم اما علاقه دارم تنها حزب درست و درمون ایرانی یعنی حزب توده ایران علیرغم مشکلاتی که داشته و دارد و احتمالا خواهد داشت در راه اهداف مردم ستمدیده ایران موفق شود . پیرو مطلب قبلی در باره دیجیتالیسم و رباتیسم هم اکنون طلایه های سوسیالیسم در موضوعاتی مانند یوتیوب و سایتهای اینترنتی مجانی و عمومی (به جای روزنامه ها ) و انتشار کتابهای اینترنتی داوطلبانه مجانی و نرم افزارهای همگانی و مجانی و انواع خدمات مجانی و ارزان قیمت که قیمت به سمت صفر میل میکند دیگر ظهور کرده است . روند جدید اتوماسیون را که از دهه های بعد از جنگ دوم شروع شده و اکنون بطور نسبی تکامل یافته دریابیم تا نیروی جمعی هدر نرود .

    ………..
    در جمهوری خلق چين، در سی سال اخير قريب به جمعيت كل اروپا، يعنی ٤٥٠ ميليون انسان از زير سطح فقر بيرون آمده اند. تنها تا سال ٢٠٢٠، آن طور كه در كنگره ی حزب كمونيست چين چند روز پيش اعلام شد، قريب به ده ميليون نفر ديگر از زير مرز فقر خارج خواهند شد. در ٩ ماه اول سال جاري، در اين كشور در مرحله ملی- دمكراتيك فرازمندی جامعه، ٩٧ر١٠ ميليون فرصت شغلی جديد ايجاد شده است. ٣٣٠ هزار فرصت بيش تر از در كل سال ٢٠١٦. بيكاری به زير ٩٥ر٣ درصد نزول يافته است. (جهان جوان، ٢٣ اكتبر ١٧) كشور ٤ر١ ميليارد نفوذی چين تا سال ٢٠٥٠ به كشوری با سطح رفاه عمومی و فرهنگ پيشرفته تبديل خواهد شد. برنامه حفظ محيط زيست با چنان گام های بزرگی در اين كشور به پيش می رود كه اين كشور را به پرچمدار اين مبارزه بدل ساخته است و …
    نگرانی نشريه سرمايه داری بزرگ آلمان، “فرانكفورت آلگمينه”، اين است كه اين موفقيت ها در چين «كه حزب كمونيست بر آن حاكم است، با برنامه برپايی سوسياليسم انجام می شود»! (جهان جوان، ٢٠ اكتبر ٢٠١٧)
    فرهاد عاصمی

  5. فرهاد

    رفیق گرامی “پ”
    شما محقید. دانشمندان مارکسیست دیگر نیز رشد چشمگیر نیروهای مولده را به عنوان کارپایه شیوه تولید کمونیستی ارزیابی می کنند. هاری نیک، اقتصادان مارکسیست آلمانی این نکته را در کتابی توضیح می دهد که از آن در برخی از مقاله ها در مجموعه “اقتصاد سیاسی” که در توده ای ها به صورت پ د اف انتشار یافته، گوشه هایی بازتاب یافته است.
    رشد نیروهای مولده با کیفیت نوین که در آن علم به نیروی مولده تبدیل شده است و تولید مبتنی بر تکنیک پیشرفته دیجیتال و … قرار دارد، درواقع شرایط علمی- زیربنایی تامین نیازهای انسان را آماده ساخته است. لذا می توان و باید با تکیه به مواضع بانیان سوسیالیسم علمی، مارکس- انگلس- لنین و دیگران مرحله ی کنونی را در جهان “مرحله گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم” ارزیابی نمود. باید همه ی نیرو را برای این امر تاریخی تجهیز کرد.
    به نکته ها ی پراهمیت در نوشته شما به طور مجزا بر می گردم. کمک بزرگی خواهد بود، چنانچه شما نیز در این زمینه فعال تر نظر و برداشت و جمع بندی های خود را مطرح سازید.
    دستتان را می فشارم، فرهاد عاصمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *