رونق بخشنامه یا رونق تولید؟

image_pdfimage_print

سخن روز شماره ۴۳/۹۸
۸ آبان ۱۳۹۸– ۳۰ اکتبر

در روزنامه دنیای اقتصاد عنوان رونق بخشنامه یا رونق تولید؟ را خواندم و مقاله را به منظور مطالعه جدا نمودم. پس از خواندن مقاله ولی حتی یک کلمه هم درباره ی «رونق تولید» در آن نیافتم. با خودم گفتم که لابد مانند بسیاری، ازجمله روزنامه ی دنیای اقتصاد نیز به خاطر ملاحظات نسبت به ٬٬حکم حکومتی٬٬ علی خامنه ای، عنوان پیش گفته را به عنوان ٬٬گذاشتن پا خارج از دایره٬٬ به اندازه مجاز دانسته و وظیفه ی ٬٬انتقام٬٬ گرفتن از دیکتاتوری را با این عنوان بی محتوا برای خود فیصله یافته ارزیابی می‌کند.

مقاله افشا می‌کند که اسلوب معلول ٬٬مهندسی اجتماعی٬٬ به منظور «مبارزه با تحریم»ها تقریباً روزانه صدور بخشنامه هایی را به دنبال داشته است که بخشی در «ضد و نقیص» با هم قرار دارند. وظیفه ی آن‌ها کمک به توسعه ی «تولید» نیست، بلکه باید حل و فصل «بازرگانی و ورود کالاها» را تنظیم کند.

آن طور که سایت کلمه افشا کرد، صحنه ی سیطره ٬٬اطلاعات سپاه از حالت نظامی درآمده٬٬ است و این سازمان به سازمان موازی امنیتی تحت رهبری مستقیم «رهبر» بدل شده است. بدین ترتیب، روند تعمیق سلطه ی دیکتاتوری بخش‌هایی از وظایف دولتی را در سطح ٬٬وزارت اطلاعات و امنیت٬٬ و وزیر آن به عنوان یک عضو دولت رسمی، به کنار رانده است.

دو خبر از دو نشریه در کنار هم چه واقعیتی را قابل شناخت، چه واقعیتی را برملا می‌سازد و نشان می دهد؟ پاسخ سریع به این بسنده می‌کند بگوید که «دیکتاتوری ولایت فقیه» عنان گسیخته می تازد، ساختارهای دولتی نابود و جامعه به سیر قهقرایی خود ادامه می‌دهد. پس باید آن را با جبهه ی ضد دیکتاتوری به ذباله دان تاریخ انداخت!

ولی حزب توده ایران در پس ظاهر امرِ برشمرده شده، بیش از آن می‌بیند!

حزب طبقه ی کارگر ایران کوشش ارتجاع را برای تمرکز قدرت «سایه خدا بر روی زمین» که شکل ٬٬آسمانی٬٬ سلطه ی زمینی نظام سرمایه داری حاکم در ایرانِ جمهوری اسلامی است، همچنین به عنوان نشان ژرفش نبرد طبقاتی در ایران ارزیابی می‌کند. آن را نشان کوشش برای بستن شکاف هایی ارزیابی می‌کند که هر روز بیش تر و عمیق‌تر در ساختارهای حاکمیت ایجاد می‌شود. به سخنی دیگر، شرایط برای تغییرات انقلابی پس از سی سال سیاست ضد مردمی و ضد ملی نظام سرمایه داری حاکمِ وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیسم فراهم تر می‌شود.

چنین ارزیابی از دو خبر توسط حزب توده ایران از این رو پراهمیت است، زیرا توجه را به ضرورت کمک به ایجاد شرایطی جلب می‌کند که تغییرات پیش رو را از تبدیل شدن آن به ٬٬عصیان خودجوش ناراضیان٬٬، به نبردی هوشمندانه و رهبری شده بدل می‌سازد. این آموزشی است که حسن رحمان پناه از وقایع روزهای اخیر در عراق می‌گیرد و آن را با «غیبت جریان چپ و سوسیالیست» محکوم می‌کند. او به درستی این غیبت غیرمجاز را علت سردرگمی ٬٬جنبش خودبخوی عصیانگر٬٬ ارزیابی می‌کند. در عراق، مانند کشورهای دیگر ٬٬بهار عربی٬٬ هیچ پیشنهاد جایگزینی از طرف «چپ و سوسیالیست» برای شرایط حاکم ارایه نشده است. جنبش عصیانگر خودبخودی ستاره ی راهنمایی ندارد. مقاله ی نظرگیر رحمان پناه در باره ی اوضاع کنونی مبارزات در عراق در توده‌ای ها بازانتشار یافت.

هر روز خبر خیزش های توده های مردم در کشورهای مختلف، ازجمله در کشورهای عربی همسایه در رسانه‌ها مطرح می گردد، بدون آنکه این نبردها به ثمر برسند و تغییرات بنیادینی را به سود زحمتکشان و محرومان موجب گردند. ٬٬بهار عربی٬٬ به «شب تاریک پاییزی» که دل را به درد می‌آورد بدل شده است، آن طور که مومیا ابو جمال، زندان سیاسی افریقایی تبار آمریکایی وضع این کشورها را درجهان جوان ۲۸ اکتبر تعریف می‌کند.

بی تردید اجرای قریب به نیم قرن سیاست استثمار خشن سرمایه داری در فاز نئولیبرال آن شرایط تحولات انقلابی را در کشورهای بسیاری ایجاد ساخته است. ازجمله در ایران! این شناخت عینی حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران از شرایط حاکم کنونی است که متکی است به برداشت جامعه شناسی علمی. این برداشت علمی، در عین حال راه خروج را نیز نشان می‌دهد.

این ارزیابی عینی از شرایط حاکم کنونی در ایران پس از اجرای خشن سی سال اقتصاد سیاسی نئولیبرال، این شناخت را در لایه‌های هر روز بیش تر فروشندگان نیروی کار خود و به ویژه نزد طبقه کارگر یدی و فکری شفاف‌تر می‌سازد که بدون داشتن برنامه ی جایگزین برای کلیت هستی اجتماعی توسط مبارزان، مبارزه جانفشانانه و پرقربانی به ثمر نمی‌رسد.

توده های زحمت درک می‌کنند که دیکتاتوری علنی و پوشیده سرمایه مالی در همه ی کشورهای جهان که گرفتار در بحران روزافزون هستند، جایی برای «رونق تولید» باقی نمی گذارد، زیرا به آن نیاز ندارد!

سرمایه مالی امپریالیستی و متحدان بومی آن در جستجوی بازار برای فروش کالاهایی است که تولید کرده‌ است. سرمایه مالی امپریالیستی هدف غارت ثروت‌های ملی خلق های کشورهای پیرامونی را دنبال می‌کند. تجاوز نظامی و پاره پاره کردن آن‌ها این هدف را دنبال می‌کنند. هدف این کوشش بازگرداندن سود و سرمایه به سود سرمایه مالی امپریالیستی است!

هدف غارت منابع ملی مردم سوریه در برنامه امپریالیسم آمریکا برای حفظ سلطه ی خود بر منابع نفتی این کشور تظاهر می‌کند. وای بر نیروهای میهن دوست کرد، اگر در این زمینه نیز به بازیچه منافع امپریالیسم، به «متحد تاکتیکی امپریالیسم» بدل گردند. در چنین صورتی، آن‌ها امکان تاریخی مذاکره را با دولت سوریه برای تنظیم روابط ملی در سوریه بر باد خواهند داد!

ارایه ی یک برنامه جایگزین برای شرایط کنونی نظام سرمایه داری از این رو ضروری است، زیرا آن طور که کلاوس پتر اورتلیب، استاد علوم طبیعی در آلمان، در اثرش نقد بر فتیشیسم مدرن توصیف می کند، اقتصاد سیاسی سرمایه داری در دور نئولیبرال آن خود را «بی جایگزین» تبلیغ می‌کند و این برداشت غیرعلمی را به «فتیشیسم مدرن» در جامعه سرمایه داری بدل و آن را در سطح ایدئولوژی حاکم، به توده ها تحمیل کرده و قبولانده است. از این طریق نئولیبرالیسم می‌کوشد پوششی کاذب برای فقدان دورنمای امیدبخش بیابد که نظام سرمایه داری دوران افول دچار آن است! آن را «بی جایگزین» می‌نامد!

در چنین شرایط است که امید بستن به ٬٬دمکراسی پارلمانی٬٬ در یک «جمهوری سکولار دمکراتیک» که گویا «رونق تولید» و عدالت اجتماعی را به جامعه سرمایه داری ایران ارزانی خواهد داشت، سرابی بیش نیست! باید جایگزین اقتصاد سیاسی مردمی و ملی، یعنی اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک را در برابر آن طرح نمود و درستی مبارزه برای آن را به اهرک نجهیز و سازماندهی توده های زحمت بدل نمود.

برداشت ماتریالیسم تاریخی حکم می‌کند که شرایط کنونیِ تحمیل شده توسط نظام سرمایه داری را به عنوان «آغاز بربریت»ی ارزابی کنیم که فردریش انگلس از آن صحبت می‌کند و روزآ لوکزامبورگ آن را با «سوسیالیسم یا بربریت» در ذهن‌ها کاشت. «بربریت» در راه نیست، پاقرص می‌کند!

نباید نشست و انگشت به دهان نظاره‌گر پاقرص کردن «بربریت» بر جامعه انسانی، ازجمله در سرزمین همه ی ایرانیان بود. باید برای تغییر وضع، برنامه ی جایگزینی داشت که فراتر از «جمهوری سکولار دمکراتیک» است. این نیم گامی است ضروری، پیروزی در سنگر نخست است، ولی جدا از تغییر کلیت هستی اقتصادیاجتماعی در ایران، گامی از ابتدا ناکام از کار در می‌آید.

البته باید تفاوت قایل شد میان داشتن پرچم جایگزین، و ایجاد شرایط برای به پیروزی رساندن آن! ولی بدون داشتن برنامه جایگزین، دستیابی به پیروزی اگر ناممکن نباشد، تنها وابسته به اتفاق های مثبت خواهد بود. ولی با برنامه جایگزین، درونمای نبرد که عجین است با نبرد امروز برای توده ها قابل شناخت می‌گردد. قابل شناخت می‌گردد که توده ها در برابر تحقق بخشیدن به وظیفه‌ای هستند که از یک کلیت بهم پیوسته تشکیل می شود میان منافع آینده توده های مردم با منافع لحظه کنونی آن‌ها در نبرد روز علیه دیکتاتوری. سردرگمی نیروها، «غیبت نیروهای چپ و سوسیالیست» علت و پیامد فقدان برنامه‌ی جایگزین هوشمندانه برای آن چیزی است که نمی‌خواهیم! تردیدی در این امر نباید داشت، زیرا گذشته، حال و آینده یک کلیت یک پارچه را تشکیل می‌دهد. برداشت «مرحله»ای بودن این یک پارچگی نه با واقعیت عینی و نه با موضع نظری- تئوریک مارکسیستی در انطباق و هماهنگی است.

نگاه به صحنه ی هر کشوری که در سوزش تغییرات به خاک و خون کشیده می شود، این نکته را می‌آموزد که باید جایگزین برای آنچه را که نمی‌خواهیم، به پرچم نبرد برای تغییرات بنیادین اقتصادی- اجتماعی بدل سازیم. در ایران این جایگزین جز اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک نیست که حزب توده ایران مطرح ساخته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *