ريشه نظري ”تضاد خلق با امپرياليسم“ نزد لنين «لبه تيز جنبش اكثريت مردم جهان عليه سرمايه داري و امپرياليسم»

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٩٠ / ١٤ (١٨ آذر)

واژه راهنما: مبارزه ضد سرمايه داري و ضد امپرياليستي لازم و ملزوم يكديگرند. مبارزه ضدامپرياليستي بدون وجود جنبش دموكراتيك ناممكن است. راه رشد سوسياليستي جايگزين شرايط ضد انساني حاكم است. موج جديد آموزش انديشه سوسياليسم علمي.

در ابرازنظري در ارتباط با مقاله هاي ”بحثي ميان توده اي ها“ (نگاه شود به ”تضاد اصلى‏‏‏‏، تضاد خلق با امپریالیسم!؟
حذف اصل ”ولایت فقیه“ از قانون اساسى‏‏‏‏‏، چپ‏روى‏‏‏‏‏ سیاسى‏‏‏‏‏ است؟ برخورد به مواضع انحرافى‏‏‏‏‏ در جنبش و مساله امنیتى“ http://www.tudeh-iha.com/?p=1596&lang=fa، http://www.tudeh-iha.com/?p=1604&lang=fa، http://www.tudeh-iha.com/?p=1608&lang=fa، http://www.tudeh-iha.com/?p=1612&lang=fa، http://www.tudeh-iha.com/?p=&lang=fa، http://www.tudeh-iha.com/?p=1622&lang=fa و http://www.tudeh-iha.com/?p=1628&lang=fa ) رفيقي مي نويسد:

«با تشكر از سخنان روشنگرانه رفيق، خواهش مي كنم اگر ممكن است، قدري در مورد خواستگاه و ريشه نظري تز ”تضاد خلق با امپرياليسم“ توضيح دهيد و به خصوص ريشه ي آن را در تفكر لنين (اگر وجود دارد) بكاويد.» متشكرم روزبه

پرسش نقل شده، انگيزه اي شد براي بازديد دوباره انتشارات حزب توده ايران. ”سالنامه توده“ و به ويژه ”انقلاب اكتبر و ايران“ كه در آن مجموعه سخنراني هاي دانشمندان و فعالان حزبي و مهمانان خارجي به مناسبت پنجاهمين سالگرد انقلاب كبير سوسياليستي اكتبر (١٣٦٥) انتشار يافته است، و منبع و زمينه اطلاعات و داده هاي بسياري است، مي تواند در اين زمينه نقشي روشنگرانه ايفا سازد. به علاقمندان مطالعه آن ها توصيه مي شود. بازگويي مطالب منتشر شده در اين مجموعه در اين سطور ناممكن است، اگر چه از هر صفحه آن مي توان درس هاي بسياري را نقل نمود.

آنچه كه در ارتباط با پرسش مطرح شده قرار دارد، ازجمله نقل قولي است از لنين در مقاله زنده ياد محمد رضا قدوه، عضو كميته مركزي حزب توده ايران، تحت عنوان ”لنين و ايران“ (ص ٤٩). لنين در سخنراني خود در سومين كنگره كمينترن در ژوئيه ١٩٢١ به نكته اي اشاره مي كند كه هم اكنون نيز از اهميت مبرم برخوردار است. نكته مورد نظر لنين، نه تنها براي نبرد خلق هاي پيراموني عليه سلطه امپرياليسم از ويژگي خاص برخوردار است، بلكه، همان طور كه در سطور زير نشان داده خواهد شد، بايد براي مضمون سخنان لنين در مورد نبرد عليه صورتبندي اقتصادي- اجتماعي سرمايه داري در جهان نيز اهميتي ويژه قايل شد. لنين در اين سخنراني مي گويد: «در جريان نبردهاي قاطع آينده جهاني  – لبه تيز جنبش اكثريت مردم جهان كه در آغاز هدفش آزادي ملي بود  – عليه سرمايه داري و امپرياليسم متوجه خواهد شد …».

براي درك اهميت ارتباطي كه لنين در سخنراني خود در سال ١٩٢١ ميان مبارزه خلق هاي كشورهاي پيراموني عليه استعمارگران امپرياليستي و با هدف دستيابي به استقلال ملي از يك سو و مبارزه عليه نظام سرمايه داري در كليت خود از سوي ديگر برقرار مي كند، توجه به تكيه او بر نبردهاي قاطع «اكثريت مردم جهان» عليه نظام «سرمايه داري» است. زماني كه لنين به مبارزه عليه سرمايه داري «و» امپرياليسم در سخنانش تكيه مي كند، كنه مطالب را نشان مي دهد كه موضوع گفتگوي كنوني نيز ميان توده اي ها مي باشد.

در شرايط كنوني حاكم بر جهان، سرمايه مالي امپرياليستي مي كوشد حاكميتي خشن، بي مهابا و تهي از هر نوع احترام به ”حقوق بشري“ انسان ها را در همه كشورهاي جهان برقرار كرده، تا قادر باشد با هدف تثبيت سلطه اقتدارگرانه مشتي كنسرن هاي فراملي، ”جهاني سازي“ را عملي كند. تجاوز نظامي- امنيتي عليه مردم كشورهاي پيراموني و متروپل و جنگ هاي تجاوزگرانه امپرياليسم در دو دهه اخير در همه قاره ها همان قدر نشان تجاوزگري نظامي سلطه سرمايه مالي امپرياليستي در جهان است كه براي نمونه، وجود چهار ميليون دوربين مداربسته در شهر لندن با جمعيتي ٤ ميليون نفري نشان آشكار تجاوز امنيتي و ضد حقوق بشري نسبت به شهروندان آن مي باشد. اخيرا افشا شده است كه دولت امپرياليستي آلمان، به طور غيرقانوني، با نرم افزار ”ترويا“ به جاسوسي الكترونيكي كمپيوترهاي شهروندان آلماني مشغول است و با فروش همين نرم افزار به حاكميت سرمايه داري جمهوري اسلامي ايران، امكان تجاوز امنيتي عليه مردم ميهن ما را نيز در اختيار رژيم ولايي- امنيتي قرار داده است. نمونه هاي بسيار ديگري را مي توان هر روزه از لابلاي اخبار به اين ليست اضافه نمود.

وجود سلطه چنين «شرايط» ضدبشري و ضد حقوق قانوني انسان ها در نظام سرمايه داري است كه ضرورت برقرار نمودن رابطه ديالكتيكي ميان نبرد ضدسرمايه داري با نبرد ضدامپرياليستي كه لنين آن را در سومين كنگره كمينترن در سال ١٩٢١ طرح نمود، مستدل مي سازد.

برنامه نوليبرال سرمايه مالي جهاني كه بنا به ديكته سازمان هاي آن، بانك جهاني، صندوق بين المللي پول، سازمان تجارت جهاني، جلسات گروه هفت و … به مردم جهان تحميل گشته و در آن، در مقابل سرنوشت انسان ها، به به اصطلاح ”الزامات اقتصاد جهاني“ الويت تام بخشيده شده است، رابطه عيني ميان مبارزه عليه نظام سرمايه داري «و» امپرياليسم را بوجود آورده كه مورد نظر لنين در سخنراني پيش گفته مي باشد. سرمايه مالي امپرياليستي مي كوشد اين ”الزامات“ را به عنوان حكمي ”الهي“ و سرپيچ ناپذير در ”نظام بازار آزاد بي نظارت“، به انسان القا كند و از اين طريق، تحميل رياضت اقتصادي به زحمتكشان و لايه هاي مياني جامعه، تقليل سطح زندگي، رشد بيكاري، توسعه فقر و … را توجيه و عملي نمايد. مقاومت و تظاهرات ميليوني ماه هاي اخير كه در بيش از صد شهر در سراسر جهان عليه برنامه نوليبرال امپرياليستي در جريان است،  نشان عيني وجود رابطه ديالكتيكي ميان اين دو وجه مبارزه مردم زير ستم و در عين حال نشان رابطه منافع مردم همه كشورهاي جهان عليه صورتبندي اقتصادي- اجتماعي سرمايه داري دوران افول بوده كه به نظامي پوسيده و ضدانساني و ضد آزادي و حيثيت و حقوق بشر انسان تبديل شده است.

بدين ترتيب، نمي توان به كنه ”تضاد خلق با امپرياليسم“ پي برد و آن را مورد بررسي علمي قرار داد، مگر آن كه ارتباط دروني آن را با تضاد خلق هاي كشورهاي پيراموني با نظام سرمايه داري در مجموع برقرار نمود و مورد بررسي قرار داد. با اين استدلال است كه بايد راه رشد بر پايه نظام  سرمايه داري ليبرال را در شرايط ”جهاني سازي“ به سود سرمايه مالي امپرياليستي، آن طور كه آن را حاكميت سرمايه داري در ايران نيز اعمال مي كند، در تضاد دانست با حق خلق ها در برخوداري از استقلال ملي و لذا بايد آن را سياستي ضدملي ارزيابي نمود.

بنا به خواست دولت امپرياليستي آلمان، بايد در جلسه سران اتحاديه اروپايي كه امروز هشتم دسامبر ٢٠١١ برگزار مي شود، استقلال مالي كشورهاي عضو اين اتحاديه از اين طريق نقض گردد كه به ”كميسيون اروپايي“ حق تغيير و تصرف در بودجه سالانه كشورها تفويض شود. بدين ترتيب، به طور عملي، استقلال ملي كشورهاي پيراموني در اين اتحاديه، مانند يونان، پرتغال و … لغو و نقض و سرمايه مالي قدرتمندترين كشور در اين اتحاديه، يعني كشور آلمان، تثبيت و ”قانوني“ خواهد شد. و اين آغاز راه است كه بايد نهايتا به تبديل شده ”كميسيون اروپايي“ (كه در آن نماينده دولت هاي كشورها حضور دارند) به ”دولت اروپايي“ بانجامد، كه به خاطر وزن مخصوص قدرت اقتصادي آلمان، تحت سيطره آن قرار خواهد داشت. از اين راه، سيطره سرمايه مالي امپرياليسم آلمان بر كشورهاي پيراموني اروپايي كه با دو جنگ جهاني دست نيافتني مانده بود، عملي خواهد گشت.

ناممكن بودن حفظ استقلال ملي كشورهاي پيراموني در شرايط انتخاب راه رشد سرمايه داري در دوران كنوني، نتيجه گيري بي واسطه اي از موضع لنين مي باشد كه او در پيش گفتاري بر رساله بوخارين تحت عنوان ”اقتصاد جهاني و امپرياليسم“ در دسامبر ١٩١٥ نيز مطرح كرده است.

لنين در اين پيش گفتار به بوجود آمدن «شرايطي» در صورتبندي اقتصادي- اجتماعي سرمايه داري اشاره دارد كه با «سرعت و تحت تاثير تضادها، برخورد منافع و تزلزلاتي كه نه تنها از نوع اقتصادي، بلكه همچنين سياسي، ملي و غيره و غيره» هستند، ايجاد گشته و «فروپاشي» اين نظام را در نبردهاي پيش رو موجب مي شوند.

در ارتباط با اين «شرايط» است كه مي توان اكنون مضمون نبرد آزاديبخش دوران كنوني را از يك سو نبرد عليه نسخه نوليبراليسم ”جهاني سازي“ امپرياليستي ارزيابي نمود و از سوي ديگر، همين مضمون را مضمون نبرد عليه صورتبندي اقتصادي- اجتماعي سرمايه داري در كليت آن دانست.

در ارتباط با شرايط مشخص ايران و مضمون گفتگوها و بحث ها در مقالات پيش گفته ”بحث ميان توده اي ها“، بايد اضافه نمود كه تحت تاثير شرايط مورد نظر لنين است كه نمي توان ديالكتيك مبارزه عليه اين برنامه اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي و … نوليبراليسمِ امپرياليستي را با مبارزه عليه مجريان اين برنامه ضدملي از مد نظر دور داشت. به عبارت ديگر، نمي توان به طور عيني وحدت مبارزه عليه مجريان اين برنامه امپرياليستي و مبارزه عليه امپرياليسم را فراموش نمود.

نمي توان اين استدلال را كه گويا رژيم ولايي- امنيتي حاكم بر ايران، از اين روي كه به اصطلاح داراي مواضعي ”ضدامپرياليستي“ مي باشد، مورد تهديد امپرياليسم قرار دارد، ثائب دانست. اين استدلال كه در دوران پيروزي انقلاب بهمن زمينه علمي و سياسي خط مشي ”اتحاد و انتقاد“ حزب توده ايران را تشكيل مي داد، اكنون بي محتواست، زيرا با پيروزي نيروهاي راستگرا بر سرنوشت انقلاب، انقلاب به شكست كشانده شد.

حاكميت كنوني سرمايه داري در جمهوري اسلامي، راه رشد ملي- دموكراتيك انقلاب را مسدود كرد. اين حاكميت راه رشد سرمايه داري ليبرال از نوع فاشيست مآبانه پنوشه- نظامي آن را به مردم ميهن ما تحميل نموده است. رژيم ولايي- امنيتي اكنون به مثابه ”متحد طبيعي“، متحد داراي منافع طبقاتي مشترك، با سرمايه داري نوليبرال امپرياليستي، به مجري اين برنامه در ايران تبديل شده است. موضع ضد مردمي آن، آن روي ديگر موضع ضدملي آن را تشكيل مي دهد و با آن هم جنس است.

سرنگوني دولت هاي كشورهاي پيراموني در حوزه يورو در اروپا، كه دولت امپرياليستي آلمان دنبال مي كند تا با بر سر كار آوردن ”متخصصان بانكي“ در اين كشورها به عنوان نخست وزير و رياست جمهور، روند تمركز و انباشت سرمايه را به سود سرمايه داري انحصاري كنسرن هاي آلماني تعميق بخشد، از همان سرشت كوشش براي تعويض رژيم هايي همانند حاكميت سرمايه داري ولايي- امنيتي در ايران توسط نظام جهاني سرمايه داري برخوردار است.

به ويژه در دوران كنوني، موضع ضدامپرياليستي، آن طور كه لنين آن را در كنگره كمينترن مطرح مي كند، نمي تواند بدون مبارزه ضد نظام سرمايه داري، از محتوايي جدي و مترقي برخوردار باشد. دوران انقلاب هاي بورژوا- دموكراتيك بسر آمده است. راه رشد سرمايه داري در دوران كنوني قادر به حفظ هويت و حاكميت ملي، استقلال و تماميت ارضي هيچ كشور پيراموني و ازجمله ايران نمي باشد.

خط فاصل ميان سياست جريان هاي راست سلطنت طلب تا جمهوري خواه و … كه خواستار ادامه اجراي برنامه نوليبرال امپرياليستي با سيمايي ”لائيك“ در ايران هستند از يك سو و خط مشي مدافعال دستاوردهاي ملي- دموكراتيك انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما در دفاع از حقوق واقعي مردم ميهن ما و مبارزه بي امان عليه برنامه نوليبرال و نواستعماري امپرياليستي از سوي ديگر، از اين استدلال سيرآب و تفاوت آن برجسته مي شود. حذف اصل ولايت فقيه و ديگر اصل هاي ارتجاعي از قانون اساسي و يا لغو قوانين وضع شده و سنت هاي احيا شده از دوران قبيله اي تاريخ بشري كه توحش را به جامعه بازگردانده است، به ويژه عليه حقوق زنان، از محتوايي ديگر برخوردار مي باشد از آنچه كه مضمون ”لائيك“ نزد جريان هاي راست و سلطنت طلب و غيره داراست!

مبارزه عليه خطر امپرياليسم براي هويت ملي ايران و حاكميت ملي مردم ايران يك مساله است. دفاع از حاكميت سرمايه داري و رژيم ولايي- امنيتي آن در ايران در برابر خطر امپرياليستي، مساله ديگر. در اين رابطه نمي توان به اين نكته بي توجه باقي ماند كه مبارزه ضدامپرياليستي بدون وجود يك جنبش دموكراتيك ناممكن است. جنبشي كه رژيم كنوني به دشمن اصلي و آشتي ناپذير داخلي با آن تبديل شده است. دشمن آشتي ناپذير خارجي براي چنين جنبش دموكراتيك و ملي در ايران، امپرياليسم جهاني است. از اين روي، مبارزه موفق عليه خطر امپرياليسم، از دالان حذف انقلابي رژيم كنوني مي گذرد.

توحش حاكم شده بر فرهنگ بخشي از مردم ميهن ما، پيامد نظام سرمايه داري است كه در جهان نيز سيماي خود را نشان داده است. مرگ ميليون ها كودك در اثر گرسنگي در جهان كه در آن تنها امپرياليسم آلمان در سال گذشته ١ر٢ ميليارد دلار اسلحه فروخته است، هم جنس است با اجراي احكام قرون وسطي در ميهن ما.

براي نمونه اجراي قانون قصاص كه در دوران هستي قبيله اي جامعه بشري، توافقي براي محدود نمودن كشتار متقابل مردم قبايل تحت عنوان ”خون خواهي“ بود، به طور عيني اكنون توحش را به جامعه ايراني بازگردانده است.  حكم دادگاه براي قطع دست و يا سنگسار و … در ايران، به زمينه حاكم شدن اين توحش بر فرهنگ لايه هايي از مردم تبديل شده است. قطع پاي كودكي توسط صاحبان ”حق قصاص“ در خيابان با ساطور تحت عنوان اجراي حكم ”مذهبي“، تظاهر ديگري از توحشي است كه نظام سرمايه داري در جهان به توده هاي ميليوني خلق هاي مختلف تحميل نموده است. (نگاه شود به شکل ”خداشاهى‏‏“ و ”شاه‏خدایى‏‏“ حاکمیت طبقاتى‏‏ در طول تاریخhttp://www.tudeh-iha.com/?p=1164&lang=fa ، آخرین پـرده طالبانـى‏!؟ http://www.tudeh-iha.com/?p=1274&lang=fa و مذهب، پرچمی انقلابی علیه نظم فرسوده اقتصادی http://www.tudeh-iha.com/?p=1529&lang=fa )

 بازگرديم به ريشه تز ”تضاد خلق با امپرياليسم“ در نظريات لنين. بدون ترديد، توسعه شعار ماركس و انگلس در مانيفست كمونيستي، ”پرولتارياي جهان متحد شويد“، به شعار ”پرولتارياي جهان و خلق هاي تحت ستم متحد شويد“ توسط لنين، ابعاد، عمق و مضمون انديشه لنيني را در اين زمينه نشان مي دهد كه در دو نقل قول پيش گفته طرح شده اند. ارتباط محتوايي و به ويژه سرشت عيني ”تضاد خلق با امپرياليسم“ «و» تضاد خلق با نظام سرمايه داري، نكته مورد تاكيد لئو ماير، عضو رهبري حزب كمونيست آلمان نيز مي باشد كه در سخنراني خود تحت عنوان ”استراتژي روز سرمايه در وضع بحراني يورو“ در كنفرانس تئوري حزب كمونيست آلمان ايراد كرده است (عصر ما، ٢٥ نوامبر ٢٠١١).

او ازجمله توجه را به اين نكته جلب مي كند كه نيروهاي در حال رشد عليه سيطره سرمايه، گر چه داراي تفاوت هاي چشمگير با نيروهاي ضد سرمايه داري در جنبش كارگري مي باشند، از ويژگي خاصي نيز برخودار هستند كه توجه به آن از ضرورت تئوريك و سياسي برخودار است! در كنار جنبش اعتصابي كارگري در يونان و در ديگر كشورهاي حوزه يورو، «”جنبش اشغال“ عليه سلطه بانك ها با شعار ”ما ٩٩ درصد مردم هستيم“ وجود دارد كه عمدتا جنبش جواناني است … كه ظاهرا بدون آشنايي بزرگ با مواضع ماركسيسم، داراي آگاهي خودجوش ضدسرمايه داري مي باشند»! به نظر ماير، بحث و بررسي درباره عملكرد حزب در ارتباط با اين جنبش جديد جوانان كه موضع كار كنفرانس تئوريك حزب كمونيست آلمان را تشكيل مي داد، براي جنبش توده اي نيز از اهميت برجسته برخوردار است.

فعاليت نظري، تبليغي و ترويجي حزب توده ايران نيز ميبايستي با توجه به آگاهي ضد سرمايه داري نزد طبقه كارگر و زحمتكشان روستا در ايران و لايه هاي مختلف مبارزان ايراني، زنان، جوانان، روشنفكران، دانشجويان و … سازمان داده شود. در اين زمينه تاكنون نظرياتي را نگارنده در ارتباط با طرح برنامه نوين حزب توده ايران براي بحث در كنگره ششم مطرح و در اختيار ارگان مربوطه گذاشته است. با توجه به ريشه تز ”تضاد خلق با امپرياليسم“ «و» ارتباط آن با تضاد خلق با نظام سرمايه داري در نظريات لنين، ايجاد ارتباط روشن و صريح ميان مواضع پرصلابت نظري- تئوريك حزب توده ايران عليه نسخه نوليبرال امپرياليستي و مجريان ضد مردمي آن در حاكميت نظام سرمايه داري و رژيم ولايي- امنيتي خادم آن در ايران، از بعد و اثربخشي توانمندتري برخودار است، زماني كه با افشاگري عليه صورتبندي اقتصادي- اجتماعي سرمايه داري همراه مي باشد.

 

آينده سوسياليستي

دفاع از دستاوردهاي دموكراتيك و ترقي خواهانه انقلاب ملي- دموكراتيك بهمن ٥٧، دفاع از يك برنامه اقتصادي- اجتماعي سوسياليستي در ايران نمي باشد. اما، دفاعي است از مضمون انقلاب ملي- دموكراتيك كه به ويژه اكنون نيز جانشيي بي همتا و توانمند را عليه غارت نوليبراليسم سرمايه داري داخلي و جهاني تشكيل مي دهد.

تحكيم آماج هاي ترقي خواهانه انقلاب بهمن و تثبيت مجدد آن ها براي رشد آينده جامعه ايراني، مي تواند نقشي تعيين كننده براي سمتگيري اقتصادي– اجتماعي سوسياليستي در آينده در ايران ايفا سازد. واقعيتي كه هم اكنون در برخي از كشورهاي آمريكاي لاتين و منطقه كارئيب، مانند ونزوئلا، نيكاراگوئه، بوليوي و … توسط اين خلق ها با موفقيت تجربه مي شود. مواضع ضدامپرياليستي در اين كشورها، همراه است با خط مشي اقتصادي- اجتماعي عليه برنامه نوليبرال امپرياليستي با هدف برپايي ”سوسياليسم قرن بيست و يكم“، آن طور كه خانم پروفسور جورجيا آلفونزو گونسالس نيز اخيرا در كنفرانسي در آلمان در سخنراني خود بيان داشت.

خانم گونسالس، استاد دانشكده فلسفه دانشگاه هاوانا/ كوبا اخيرا در كنفرانس ”حزب كمونيست آلمان در حركت (در ميان جنبش ها)“ [حركت و جنبش در زبان آلمانى هر دو با واژه Bewegung بيان مى شود] سخنرانى شايان توجهى درباره دستاوردهاى حزب كمونيست كوبا و كلا در آمريكاى لاتين در ارتباط با ”متحدان“ و ”جنبش ها“ ارايه داد و به تشريح روحيات و ذهنيت حاكم بر آن ها پرداخت (uz چهارم نوامبر ٢٠١١). در اين سخنرانى خانم گونسالس توجه را ازجمله به نكته اى در ارتباط با «پراتيك [عملكرد سياسى حزب كمونيست نسبت به] واقعيت حاكم بر آمريكاى لاتين» جلب مى كند. سخنران با تكيه بر ضرورت شركت كمونيست ها در سازمان هاى مدنى ايجاد شده، توجه را به مضمون هدف هاى مشخص موجود در آن ها جلب مي كند كه بايد به عنوان پل هاى دسترسى به آينده سوسياليستى ارزيابى شوند و اضافه مى كند: «واقعيت كنونى در آمريكاى لاتين از شرايط ٦٠ – ٧٠ سال پيش متفاوت است. زيرا نسل كنونى زير فشار پيامدهاى اعمال سياست نوليبراليسم زندگى كرده و رنج برده است. اين نسلى است كه تحت شرايط بحرانى بدنيا آمده و رشد كرده. و اين نسل دنياى ديگرى را نمى شناسند، جز دنياى گرفتار در بحران. در گذشته ما با نسل هايى سروكار داشتيم كه باورمند به آينده اى در شرايط برقرارى سوسياليسم بودند. امروزه اين امرى بغرنج براى آن ها مي باشد كه بتوانند آينده را بدون سرمايه دارى تصور كنند، زيرا آن ها چيز ديگرى را نمى شناسند. اين وضع، تئورى ماركسيستى را به صحنه فعاليت پيگير فرا مي خواند. اين به اين معناست كه ما بايد عناصرى را نشان دهيم كه آينده را خواهند ساخت. اين به چه معناست، چه مفهومى در اين ذهنيت Subjektivitaet نهفته است؟ نسل هاى كنونى كدام ارزش ها را براى آينده پراهميت مي دانند؟ اگر ما آن ها را نشناسيم، نبرد ضدسرمايه‏ دارى، آينده اى ندارد. …»

رفيق كوبايى سپس خواستار آن مي شود كه حزب «بايد با ارايه خواست هاى مشخص و پيشنهادهاى مشخص» در اين نبرد شركت كند و اضافه مي كند: «به ويژه در سال هاى ٩٠، بسيار درباره بحران ماركسيسم، بحران سوسياليسم گفته و جدل در اين باره به موضوع بحث تبديل شد. اين دورانى بود كه حتى بكار بردن واژه سوسياليسم نيز ديگر ناممكن شده بود. اما مي توان صادقانه به شما اطلاع دهم كه اين وضع- موضوع بحث آن سال ها، پشت سر گذاشته شده است. شما مي دانيد كه در سال ٢٠٠٤ چاوز در ونزوئلا از آن صحبت نمود كه ونزوئلا در تلاش براى برقرارى سوسياليسم است. ونزوئلا منبع اميدى براى آمريكاى لاتين بود و هست. و اكنون ونزوئلا، السالوادور و بوليوى و چگونگى عملكرد و كوشش تساوى طلبانه آنان است كه به منبع اميد آمريكاى لاتين بدل و به مثابه راهى به سوي برپايي سوسياليسم تبديل شده است. و آن ها مي گويند كه آينده آن ها تنها آينده اى سوسياليستى خواهد بود. در چنين شرايطى است كه مواضع، ايده ها و برنامه سوسياليستى جانى تازه يافته است. در آمريكاى لاتين پديده جديدى به چشم مي خورد و آن اين واقعيت است كه جوانان بسيارى هستند كه به آموزش ماركسيسم رو آورده اند و مايلند نكات بسيارى را درباره سوسياليسم بياموزند. … ما بايد مفهوم سوسياليسم را به موضوع بحث خود بدل سازيم.»

بنا به اطلاعات انتشار يافته در رسانه ها، اخيرا تمايل به آموزش ماركسيسم توسط دانشجويان و جوانان در ايران به طور چشمگير افزايش يافته است و در دو سال گذشته، فروش كتاب هاى ماركسيستى به شدت افزايش نشان مي دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *