زنده‏باد بحث بين توده‏اى‏‏ها (١٢) گفتگويى‏‏ با مدعيان شيوه علمى‏‏ بررسى‏‏، شيوه بررسى‏‏ مشخص است! ديالكتيك اصول سازمانى‏‏ و سياسى‏‏- ايدئولوژيك

image_pdfimage_print

١٣٨٨ / ٢٣

توده‏اى‏‏گرامى‏‏، هاتف رحمانى‏‏

در روزهاى‏‏ اخير به كمك ب. الف. بزرگمهر با نوشتار شما تحت عنوان “بحثى‏‏ در ماهيت مدعيان” در “نويد نو” (اول فروردين ١٣٨٧) آشنا شدم. در نوشتار نكات درست و پذيرفتنى‏‏ وجود دارند، به‏ويژه هنگامى‏‏ كه شما مواضع عام و تئوريك را توضيح مى‏‏دهيد. باوجود نكات پذيرفتنى‏‏ فوق، شما در دو نكته به خطا مى‏‏رويد:

نخست- به شيوه علمى‏‏ بررسى‏‏ مشخص پديده، آنطور كه زنده‏ياد احسان طبرى‏‏ در ميان گذاشته، پايبند نيستيد؛

دوم- به يگانگى‏‏ ديالكتيكى‏‏ نظريات سياسى‏‏- ايدئولوژيك و موازين سازمانى‏‏ حزب توده ايران براى‏‏ تعيين هويت توده‏اى‏‏ها پايبند نيستيد.

اجازه دهيد، نظريات خود را در زير با شما و از طريق شما با ديگر توده‏اى‏‏ها در ميان بگذارم.

نگارنده ضرورى‏‏ مى‏‏داند، نوشتار هنوز تدقيق نشده كنونى‏‏ را پيش از انتشار، در اختيار شما قرار دهد، تا در صورت نياز، نظريات خود را پيش از انتشار نوشتار، به اطلاع برسانيد.

١- حق با شماست و در اين زمينه اتفاق نظر در كليت درونمايه نظر شما، نه در دقت فرمولبندى‏‏ها، وجود دارد كه جنبش تاريخى‏‏- اجتماعى‏‏ توده‏اى‏‏، حزب توده ايران، ادامه دهند سياسى‏‏- ايدئولوژيك و سازمانى‏‏ حزب كمونيست ايران و پيش‏كسوتان ديگر آن، «يك هستى‏‏ اجتماعى‏‏، منطقى‏‏ و حقيقى‏‏ يك پارچه در جغرافياى‏‏ ايران است. … [حزب توده ايران] كليتى‏‏ تاريخى‏‏ بر اين مبنا است كه اين حزب در تاريخ معينى‏‏ وجود پيدا كرده و با فراز و فرودهاى‏‏ تاريخى‏‏ جامعه ايران حركت نموده، از وقايع تاريخى‏‏ تاثير پذيرفته و بر رخ‏دادهاى‏‏ تاريخ اثر گذاشته است. شاهد دست آوردهاى‏‏ گرانقدرى‏‏ بوده و فلاكت شكست‏هاى‏‏ گوناگونى‏‏ را متحمل شده است. … نسل‏هاى‏‏ مختلف جامعه ايران را به دامان گرفته، پرورش داده، و در عرصه مبارزه، آرمان رزم در راه آزادى‏‏، استقلال، عدالت اجتماعى‏‏ و سوسياليسم را در آن‏ها نهادينه كرده است …».

جوانشير واقعيت تاريخى‏‏ هستى‏‏ حزب توده ايران را در “سيماى‏‏ مردمى‏‏ حزب توده ايران”، سند حزبى‏‏ مورد توافق همه توده‏اى‏‏ها، به گونه‏اى‏‏ فشرده و با دقت موشكافانه علمى‏‏ چنين برمى‏‏شمرد: «حزب ما از بطن جامعه ايران، از درون جنبش كارگرى‏‏آن (تكيه از نگارنده. ازاين پس: تان) كه پيوند ناگسستنى‏‏ با جنبش دموكراتيك ضدامپرياليستى‏‏ دارد، بيرون آمده است. اين حزب از يك سو وارث جنبش سوسيال- دموكراتيك دوره مشروطه، جنبش‏هاى‏‏ انقلابى‏‏ ضدامپرياليستى‏‏ پس از اكتبر، حزب كمونيست ايران و محافل ارانى‏‏ است و از سوى‏‏ ديگر حاصل جنبش دموكراتيك ضدفاشيستى‏‏ كه در كشور ما پس از سرنگونى‏‏ رضاشاه پديد آمد.» (ص ٧٧)

يكپارچگى‏‏ هستى‏‏ حزب توده ايران و تاريخ آن و منطق درونى‏‏ آن را جوانشير همانجا چنين برجسته مى‏‏سازد كه «تاريخ مبارزات زحمتكشان هر چه هست، همين است. زحمتكشان ايران تاريخ ديگرى‏‏ ندارند». (ص ٧٨) تكيه بر يكپارچگى‏‏ اين تاريخ، دست رد به سينه كسانى‏‏ است كه براى‏‏ پاره پاره كردن اين تاريخ و تقسيم پيروزى‏‏ها و شكست‏ها. مصادره فرازها به سود خود و فرودها به ديگرى‏‏، مى‏‏كوشند.

هانس هينس هولس، فيلسوف ماركسيست معاصر آلمانى‏‏، حزب كمونيست را يك «پديده تاريخى‏‏» ناميده و وجود آن را «شرط عمل سياسى‏‏ صحيح» مى‏‏داند (ه. ه. هولس، “هويت تاريخى‏‏ حزب” در “شكست و آينده سوسياليسم”). شرط عمل سياسى‏‏ صحيح در پديده تاريخى‏‏ مورد نظر هولس، به نظر احسان طبرى‏‏ در رساله “درباره منطق عمل – چگونه مى‏‏توان به عمل اجتماعى‏‏ مبناى‏‏ علمى‏‏ داد” (تهران آذر ١٣٦٠) از آن رو يگانگى‏‏ جداناپذيرى‏‏ را در بر مى‏‏گيرد، كه «تاريخى‏‏ و منطقى‏‏ با هم يك جفت ديالكتيكى‏‏ را تشكيل مى‏‏دهند.» به عبارت ديگر ناروشنى‏‏ و بى‏‏ثباتى‏‏ در درونمايه پديده «تاريخى‏‏»، كه شما در نوشتار خود خاطرنشان مى‏‏سازيد، اجباراً به زير پا گذاردن «منطق» درونى‏‏ آن مى‏‏انجامد و برعكس.

به عبارت ديگر، درونمايه سياسى‏‏- ايدئولوژيك خصلت حزب و ساختار اساسنامه‏اى‏‏ و حقوقى‏‏ آن يك جفت ديالكتيكى‏‏ هستند كه هاتف رحمانى‏‏ نيز با آن همداستان است.

با توجه به نكات بالاست كه درونمايه تئوريك- سياسى‏‏ در ميان گذاشته شده در نوشتار “بحثى‏‏ در ماهيت مدعيان”، صرفنظر از اندازه دقت فرمولبندى‏‏ و گفتمان آن، مستدل و پذيرفتنى‏‏ است و مى‏‏توان آن را چنين بيان داشت: جنبش توده‏اى‏‏، جنبش اجتماعى‏‏- انقلابى‏‏ طبقه كارگر در سرزمين ايران بوده و بر انديشه علمى‏‏ ماركسيسم- لنينيسم مبتنى‏‏ است. اين جنبش، هستى‏‏ اجتماعى‏‏ يكپارچه و استوار بر منطقى‏‏ درونى‏‏ را در بر مى‏‏گيرد و از تاريخى‏‏ بهم‏پيوسته و يكدست حقيقى‏‏- حقوقى‏‏ برخوردار مى‏‏باشد.

٢- نوشتار در “نويد نو” «حقيقى‏‏ بودن» جنبش توده‏اى‏‏ را به درستى‏‏ ناشى‏‏ از «زنده بودن» و «زيسمندى‏‏ ارگانيك» آن مى‏‏داند كه «در بستر زمان پيش رفته و از وحدت سازمانى‏‏- تشكيلاتى‏‏، تربيتى‏‏، برنامه، تاكتيك‏ها و استراتژى‏‏هاى‏‏ سياسى‏‏ ويژه خود برخوردار بوده است.»

درونمايه انديشه بالا را هولس در رساله پيش گفته، اينگونه ترسيم مى‏‏كند: «تئورى‏‏ اين حزب [حزب كمونيست]، تئورى‏‏ تاريخ است و بدين وسيله تاريخ خود او، كه با پيدايى‏‏ پرولتاريا به عنوان طبقه آغاز مى‏‏شود، در روند مبارزه طبقاتى‏‏ خود را گسترش مى‏‏دهد. در اين تاريخ تجربيات جمعبندى‏‏ مى‏‏شوند و الگوهاى‏‏ آينده‏زا را پى‏‏مى‏‏ريزند. آن‏چه اينجا و هم اكنون در نظر گرفته و انجام مى‏‏شود، بر زمينه اين تاريخ به واقعيت مى‏‏پيوندد.»

برپايه اين درونمايه، حق با “هاتف رحمانى‏‏” است، هنگامى‏‏ كه مى‏‏نويسد: «هرگونه تفكيك مكانيكى‏‏ در اين عناصر متشكله كليت حزب توده ايران، به‏عنوان يك هستى‏‏ اجتماعى‏‏، جفا به تاريخ اين سرزمين و ناسپاسى‏‏ در برابر صدها [و] هزارها رزمنده توده‏اى‏‏ و انكار هويت حزب توده ايران و جعل تاريخ است.» به عبارت ديگر پاره پاره كردن هستى‏‏ تاريخى‏‏، نهادن بخشى‏‏ در برابر بخشى‏‏ ديگر همانطور كه پيش‏تر نيز اشاره رفت، كارى‏‏ ناشايست و غيرمجاز بوده، «تفكيكى‏‏ مكانيكى‏‏» است. زيرا، به عنوان نمونه، پيروزى‏‏ امروز، ازجمله ريشه در آموزش از اشتباه ديروز دارد.

آموزش از تاريخ، آموزش از تضادهاى‏‏ شناخته نشده و يا نادرست درك شده است، با هدف پديد آوردن ژرفش در شناخت. همين و بس!

٣- يكى‏‏ از جنبه‏هاى‏‏ هستى‏‏ و هويت حزب توده ايران، وجه يكپارچگى‏‏ نظرى‏‏ و سازمانى‏‏ آن است. «آشكار است كه جاى‏‏ آن كه مدعى‏‏ “توده‏اى‏‏” بودن است، فقط مى‏‏تواند در پشتيبانى‏‏ از وحدت سازمانى‏‏ و سياسى‏‏ حزب توده ايران متجلى‏‏ باشد. … حزب توده ايران … در هر زمان، بنا به تحليل مشخص از شرايط جامعه ايران، داراى‏‏ برنامه، شعارهاى‏‏ تاكتيكى‏‏ و استراتژي سياسى‏‏ ويژه‏اى‏‏ است … [كه] برآمد خرد جمعى‏‏ متبلور در حزب توده ايران است. اين كليت حزب است كه ماهيت آن را تعيين مى‏‏كند و نه جمع اجزا[ى‏‏] آن … آنچه حزب توده ايران را تعين مى‏‏بخشد، همان تبلور خرد جمعى‏‏ در برنامه واحد و تاكتيك‏ها و استراتژى‏‏هاى‏‏ حزب است، كه به صورت وحدت سازمانى‏‏، انظباط حزبى‏‏ و دموكراسى‏‏ درونى‏‏ نمود مى‏‏يابد. … از همين رو است كه حزب قائم به فرد نيست … مى‏‏تواند محل تجمع ديدگاه‏هاى‏‏ متفاوت و گاه حتى‏‏ متضادى‏‏ باشد كه خود عامل پويايى‏‏ هر حزب و سازمان است. تنوع ديدگاه‏ها تنها بنا به تعهد به خرد جمعى‏‏ و گزينش راى‏‏ اكثريت با كاربست اصول اساسنامه‏اى‏‏ حزب ترازنوين و مديريت آن توسط روش سانتراليسم دموكراتيك به زندگى‏‏ مسالمت آميز زير سقف حزب ادامه دهند.»  (هاتف رحمانى‏‏، همانجا).

متاسفانه، هاتف رحمانى‏‏ در نوشتار “بحثى‏‏ …” به اصلى‏‏ كه خود به درستى‏‏ بر آن انگشت مى‏‏گذارد، وفادار و پايبند باقى‏‏ نمى‏‏ماند. او برداشت بالا را تنها به دوره معينى‏‏ از تاريخ «هستى‏‏» حزب توده ايران محدود مى‏‏سازد. دوره‏اى‏‏ كه پشتيبانى‏‏ از آن را، پشتيبانى‏‏ از كليت و حقانيت حزب قلمداد مى‏‏سازد. به اين نكته در بخش «وضع استثنايى‏‏» حاكم بر هستى‏‏ حزب توده ايران، باز خواهم گشت.

٤- در نوشتار هاتف رحمانى‏‏، همانطور كه در آغاز سطور كنونى‏‏ نيز آورده شد، در ارتباط با عرصه‏هاى‏‏ مبارزه در برابر حزب توده ايران، مبارزه براى‏‏ «سوسياليسم» در ميان گذاشته شده است. در آنجا گفته مى‏‏شود: «… و در عرصه مبارزه، آرمان رزم در راه آزادى‏‏، استقلال، عدالت اجتماعى‏‏ و سوسياليسم را در آن نهادينه كرده است …».

در اين سطور و در هيچ سطر ديگرى‏‏، نويسنده به گونه‏اى‏‏ مشخص به جايگاه انديشه ماركسيستى‏‏، به پايگاه تئوريك «تحليل مشخص از شرايط جامعه ايران»، كه طبرى‏‏ به مثابه تبلور وظيفه علمى‏‏ حزب توده ايران عنوان مى‏‏كند، اشاره‏اى‏‏ ندارد. بايد اميدوار بود كه اين امر از سر ساده‏انگارى‏‏ و نه بر مبنايى‏‏ آگاهانه قرار دارد و او رزم در راه سوسياليسم را به مفهومى‏‏ درك مى‏‏كند كه جوانشير در اثر پيش‏گفته در ميان مى‏‏گذارد. در زير به آن اشاره خواهم كرد.

ف. م. جوانشير در صفحه ٦٤ كتاب پيش گفته و به‏منظور توضيح وظيفه‏هاى‏‏ “حزب طرازنوين طبقه كارگر” بر اين نكته تكيه مى‏‏كند و آن را برجسته مى‏‏سازد كه «اصول سازمانى‏‏ نمى‏‏تواند و نبايد جدا از اصول سياسى‏‏- ايدئولوژيك باشد.»

او وظيفه‏هاى‏‏ حزب را چنين برمى‏‏شمرد: ١- پشتيبانى‏‏ از منافع طبقه كارگر و همه زحمتكشان؛ ٢- وفادارى‏‏ به ماركسيسم- لنينيسم و ترويج و كاربرد آن در شرايط ويژه ايران؛ ٣- پايدارى‏‏ بر سر مشى‏‏ قاطع انقلابى‏‏؛ ٤- پيوند قاطع با توده‏ها و مبارزه براى‏‏ برقرارى‏‏ هژمونى‏‏ طبقه كارگر؛ ٥- ميهن‏دوستى‏‏ انقلابى‏‏ حزب توده ايران؛ و نهايتاً ٦- همبستگى‏‏ جهانى‏‏ پرولترى‏‏.

سپس او با اشاره به نظر لنين در اثر يك گام به پيش، دو گام به پس، مى‏‏نويسد (ص ٦٦): «اصول سازمانى‏‏ حزب بايد از اصول ايدئولوژيك- سياسى‏‏ آن حاصل شود. و حزب پرولترى‏‏ سازمانى‏‏ است كه در آن وحدت معنوى‏‏ طبقه كارگر مبتنى‏‏ بر اصول ماركسيسم به وسيله وحدت سازمانى‏‏ تحكيم مى‏‏شود.»

صراحت فرمولبندى‏‏ و بيان نياز به توضيح اضافى‏‏ را برطرف مى‏‏سازد.

جوانشير در تائيد نظر خود، از اثر لنين نقل قول مى‏‏آورد: «پرولتاريا در مبارزه براى‏‏ به دست گرفتن قدرت حاكمه سلاح ديگرى‏‏ جز سازمان ندارد … فقط در سايه آن مى‏‏تواند به نيروى‏‏ غلبه‏ناپذير بدل گردد … كه اتحاد معنوى‏‏ وى‏‏ كه مبتنى‏‏ بر اصول ماركسيسم است، به وسيله وحدت مادى‏‏ سازمان كه ميليون‏ها زحمتكش را در ارتش طبقه كارگر به يكديگر مى‏‏پيوند، تحكيم گردد.»  (همانجا)

بدين‏ترتيب جوانشير در اثر پيش گفته، وحدت ديالكتيكى‏‏ «تاريخى‏‏ و منطقى‏‏» مورد نظر طبرى‏‏ را با دقت خاراگينِ علمى‏‏ نشان مى‏‏دهد.

پس از آن، جوانشير به توضيح «اصول سازمانى‏‏ حزب لنينى‏‏» مى‏‏پردازد و در نخستين بند آن اصل سانتراليسم- دموكراتيك را قرار مى‏‏دهد (ص ٦٨): «الف- سانتراليسم دموكراتيك، به‏مثابه اساس سازمانى‏‏. ب- انضباط يكسان و محكم براى‏‏ همه اعضاً حزب و جلوگيرى‏‏ از هر نوع فراكسيونيسم و پشتيبانى‏‏ از وحدت حزب. پ- رهبرى‏‏ جمعى‏‏ و مبارزه با كيش شخصيت. ت- نبرد آشتى‏‏ناپذير با اپورتونيست‏ها و سازشكاران و تصفيه مداوم حزب از اين گونه افراد. ث- انتقاد از خودِ جسورانه و پذيرش علنى‏‏ اشتباهات. ج- استوارى‏‏ در مراعات اصول ماركسيستى‏‏- لنينيستى‏‏ و آمادگى‏‏ براى‏‏ كشف و كاربرد انعطاف‏پذير وسايل تاكتيكى‏‏ و شيوه‏هاى‏‏ مبارزه.»

احسان طبرى‏‏، به عنوان برجسته‏ترين انديشمند ديالكتيسين حزب توده ايران، در رساله پيش‏گفته و در ارتباط با منطق عمل انقلابى‏‏ پيش روى‏‏ حزب توده ايران، در آذر ماه سال‏ ١٣٦٠ در تهران، در شرايط مشخص و پرهيجان روزهاى‏‏ نبرد طبقاتى‏‏- انقلابى‏‏ حاكم بر ايران و تبلور آن در “نبرد كه بركه” در حاكميت برون آمده از درون انقلاب بهمن ٥٧، يا با بيان ديگر، به معناى‏‏ شركت عالي‏ترين سطح آگاهى‏‏ انقلابى‏‏ تجميع يافته در «هستى‏‏ اجتماعى‏‏ [حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران] با كليتى‏‏ تاريخى‏‏، منطقى‏‏ و حقيقى‏‏ يكپارچه در جغرافياى‏‏ ايران» (آنطور كه هاتف رحمانى‏‏ در نوشتار خود هويت حزب توده ايران را فرموله مى‏‏كند)، در گفتگوى‏‏ تئوريك براى‏‏ تداوم و ژرفش انقلاب شركت كرده و مى‏‏گويد: «پيش از دست زدن به عمل انقلابى‏‏ ما ناگزير با مرحله آگاهى‏‏ و بررسى‏‏ تئوريك روبرو هستيم.» او بررسى‏‏ تئوريك را در بند نخست اين مرحله، چنين توضيح مى‏‏دهد: «نكته اول بدرستى‏‏ روشن ساختن چارچوب تاريخى‏‏ و اجتماعى‏‏ فعاليت انقلابى‏‏ بر اساس تئورى‏‏ علمى‏‏ است.» (تان)

اينكه احسان طبرى‏‏ تئورى‏‏ علمى‏‏ را ماركسيسم- لنينيسم، ماترياليسم تاريخى‏‏ و ماترياليسم ديالكتيكى‏‏ مى‏‏داند، نياز به تاكيد ندارد.

بروز اين قله‏هاى‏‏ انديشه علمى‏‏ و انقلابى‏‏ نزد احسان طبرى‏‏ است كه ادعاى‏‏ دشمنان حزب توده ايران را برملا مى‏‏كند؛ ياوه گويانى‏‏ كه لاف مى‏‏زنند گويا او در زندان و با خواندن كتاب‏هاى‏‏ مذهبى‏‏ اسلام آورده است!

پايبندى‏‏ انديشه احسان طبرى‏‏ به ماركسيسم- لنينيسم، همانند انديشه ديگر مسئولان و رهبران وقت حزب، و بسيار مهم‏تر، همانند پايبندى‏‏ انديشه كليه توده‏اى‏‏ها در اين دوران، بروز و تبلور «هستى‏‏ اجتماعى‏‏ با كليتى‏‏ تاريخى‏‏، منطقى‏‏ و حقيقى‏‏ يكپارچه [حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران] در جغرافياى‏‏ ايران» مى‏‏باشد كه هاتف رحمانى‏‏ در نوشتار خود آن را هويت حزب توده ايران مى‏‏نامد. هيچ كس توان آن را ندارد، حتى‏‏ خطى‏‏ از اسناد حزبى‏‏ يا نوشتارهاى‏‏ فردى‏‏ ارايه دهد، كه برپايه آن، تشتت نظرى‏‏ در كليت هستى‏‏ تاريخى‏‏ منطقى‏‏ حزب توده ايران در اين دوران حكمفرما بوده است!

گفتگو و بررسى‏‏ را پى‏‏گيريم

برجسته ساختن موضع حزب توده ايران بوسيله دو تن از برجسته‏ترين رهبران تاريخ آن درباره ارتباط «هستى‏‏ تاريخى‏‏ و حقيقى‏‏» حزب توده ايران با پايگاه انديشه‏اى‏‏، با مبانى‏‏ تئوريك و ايدئولوژيك و سازمانى‏‏ حزب طبقه كارگر، ناتمام باقى‏‏ خواهد ماند، چنانچه گوشه‏هايى‏‏ از موضع نورالدين كيانورى‏‏ را در ارتباط با نكات درستى‏‏ كه هاتف رحمانى‏‏ در نوشتار خود در ميان گذاشته، به آن نيافزايم.

كيانورى‏‏ پس از در ميان گذاشتن نظريات سياسى‏‏ خود در سال ١٣٧٣، ازجمله درباره شعار “طرد رژيم ولايت فقيه”، كه در جاى‏‏ خود به آن پرداخته خواهد شد، در ارتباط با «هستى‏‏ تاريخى‏‏ و حقيقى‏‏» حزب توده ايران و اهميت «يكپارچگى‏‏» نظرى‏‏ و سازمانى‏‏ آن در چهارچوب «مبتنى‏‏ بر “مركزيت دموكراتيك”» در رساله تحليلى‏‏ “سخنى‏‏ با همه توده‏اى‏‏ها” (منتشر شده در “راه‏توده” شماره ٢٤ و ٢٥. انتشار پس از طرح حضورى‏‏ آن با رفيق عزيز على‏‏ خاورى‏‏ انجام شد)، چنين مى‏‏نويسد:

«نتيجه بگيريم: در مقابل سياست خانمان برانداز طرد ولايت فقيه، تنها يك راه وجود دارد: پشتيبانى‏‏ از انقلاب در برابر ارتجاع در همه عرصه‏ها و در همه صحنه‏ها. [تان] …

و سرانجام …

همه آنچه تا بدينجا گفته و همه خواست‏ها و سياست‏هاى‏‏ ما، حتى‏‏ اگر بهترين و كارآمدترين باشند، ياوه‏اى‏‏ بيش نخواهد بود، اگر بر حزبى‏‏ متحد و نيرومند و مجهز به ايدئولوژى‏‏ و خط‏مشى‏‏ انقلابى‏‏ متكى‏‏ نباشيم. … حزب پاره پاره، حزبى‏‏ كه داراى‏‏ وحدت اراده و عمل نباشد، نمى‏‏تواند منشاء اثر انقلابى‏‏ گردد. [تان]

برخى‏‏ رفقا، با توجه به مسائل موجود در حزب و نيز در جنبش بين‏المللى‏‏ كمونيستى‏‏ و ازجمله با استناد به اقدام اخير حزب كمونيست فرانسه، معتقدند كه قبل از هر چيز، زمان مركزيت دموكراتيك به آخر رسيده است و بايد به فكر شكل جديدى‏‏ از سازماندهى‏‏ حزب بود. با اين نظر نمى‏‏توان موافقت داشت. [تان] همه مى‏‏دانيم كه نه ايران، فرانسه است و نه حزب توده ايران، حزب كمونيست فرانسه. اگر كمونيست‏هاى‏‏ فرانسوى‏‏ پس از ٥٠ سال فعاليت در شرايط وجود آزادى‏‏هاى‏‏ سياسى‏‏ توانسته‏اند مرحله مركزيت دموكراتيك را پشت سر گذارند، ما هنوز اين مرحله را آغاز نكرده‏ايم. آنچه امروز در مقابل حزب ما قرار دارد، تبديل شدن آن از حزبى‏‏ عمدتاً مبتنى‏‏ بر مركزيت [تان]، به حزبى‏‏ واقعاً مبتنى‏‏ بر “مركزيت دموكراتيك” است. پيشرفت در اين زمينه، تنها به خواست ما بستگى‏‏ ندارد، بلكه به شرايط بيرون از خواست، وازجمله وجود آزادى‏‏هاى‏‏ سياسى‏‏ و اجتماعى‏‏، ميزان اتحاد طبقه كارگر و حمايت آن‏ها از حزب خود، درجه آگاهى‏‏هاى‏‏ اجتماعى‏‏ و يك سلسله عوامل ديگر، وابسته است. بديهى‏‏ است كه مى‏‏توان در مورد شكل مركزيت دموكراتيك مناسب با شرايط ما و تناسب ميان مركزيت و دمكراسى‏‏ بحث‏هاى‏‏ سودمندى‏‏ را انجام داد. اما، اينكه حاكميت اين اصل اساسى‏‏ را از روابط درون حزب كنار بگذاريم، قابل پذيرش نيست [تان].

وضعيت كنونى‏‏، يك وضعيت استثنايى‏‏ و حاصل انباشته شدن دراز مدت يك سلسله علل و عوامل عمدتاً استثنايى‏‏ است. استثنا را تعميم ندهيم و از آن نتايج نادرست اتخاذ نكنيم. … و برون رفت از آن را، در كنار گذاشتن هويت سازمانى‏‏ انقلابى‏‏ خود نجويم. [تان]

چاره اوضاع كنونى‏‏، در پايه‏ريزى‏‏ حزب و تشكيلات ديگرى‏‏، به موازات تشكيلات حزب توده ايران، مسـلمـاً (تكيه از كيانورى‏‏) نيست، در دعوت كردن اعضاء به پذيرش بى‏‏چون و چراى‏‏ سياست‏هاى‏‏ نادرست موجود نيز نيست. … اين راه حل در حال حاضر، تنها مى‏‏تواند با مشاركت و متوسل به آراء و نظرات همه توده‏اى‏‏ها [تان]، يعنى‏‏ همه كسانى‏‏ كه در گذشته و يا امروز در حزب فعاليت داشته‏ و هميشه به آرمان‏هاى‏‏ آن وفادار بوده‏اند و امروز نيز آماده كار و فعاليت مى‏‏باشند، بدست آيد. …»

صراحت و دقت نظريات نياز به توضيح بيش‏تر را منتفى‏‏ مى‏‏سازد.

توده‏اى‏‏ كيست؟

٥- اگرچه در بيان هاتف رحمانى‏‏ در نوشتار خود در ارتباط با موازين تئوريك و ايدئولوژيك حزب توده ايران، ناروشنى‏‏ و كمبود صراحت و دقت وجود دارد، مى‏‏توان و بايد مواضع نظرى‏‏ بيان شده او را نظريات يك توده‏اى‏‏ ارزيابى‏‏ كرد. درعين‏حال مى‏‏توان خواستار گفتگو براى‏‏ ايجاد روشنى‏‏ و دقت در بيان در نظريات او شد.

مى‏‏توان از او و يا از توده‏اى‏‏هاى‏‏ هم‏نظر او در همين جا پرسيد: برپايه چه استدلالى‏‏ او نظريات خود را نظريات يك “توده‏اى‏‏” مى‏‏داند، اما بخود اجازه مى‏‏دهد، نظريات فرهاد عاصمى‏‏ در “توده‏اى‏‏ها” را كه با نظريات رهبران برجسته حزبى‏‏ در هماهنگى‏‏ است، نظريات يك توده‏اى‏‏ نداند؟

آيا او يا ديگرانى‏‏ در اين‏باره استدلالى‏‏ به ميان مى‏‏آورند؟ اجازه دهيد با هم به جستجوى‏‏ اين “استدلال‏ها” در نوشتار “بحثى‏‏ در ماهيت مدعيان” برويم!

شيوه علمى‏‏ بررسى‏‏، شيوه بررسى‏‏ مشخص است!

٦- نوشتار در “نويد نو” (اول اسفند ١٣٨٧) به شيوه بررسى‏‏ مشخص پديده پايبند نيست.

نظريه‏پرداز با هدف و با اين اميد كه كار استدلالى‏‏ خود را آسان سازد، و در حالى‏‏ كه روى‏‏ سخنش با “توده‏اى‏‏ها” است، “توده‏اى‏‏ها” را، همانطور كه در زير نشان داده شده، با ديگرانى‏‏ (راه توده، تارنگاشت عدالت، مهر …) در يك جوال مى‏‏ريزد و مى‏‏كوبد، تا با كلى‏‏ گويى‏‏ از مسئوليت خود براى‏‏ استدلال علمى‏‏ درباره مواضع “توده‏اى‏‏ها” شانه خالى‏‏ كند. مثل “براى‏‏ ماهى‏‏ گرفتن، آب را گل‏آلوده كردن”، تداعى‏‏ مى‏‏شود.

٧- تا آنجا كه او در بحث عام در ارتباط با مسئله «انشعاب از حزب توده ايران» مى‏‏نويسد، محق است درباره سرنوشت انشعاب بنويسد: «انشعاب از حزب توده ايران، از خليل ملكى‏‏ها گرفته تا بابك امير خسروى‏‏ها … نصيبى‏‏ جز بدنامى‏‏ در بين توده‏اى‏‏ها، بلكه در افوه عمومى‏‏ جامعه، براى‏‏ مبتكران آن‏ها نداشته است.» اين اما يك مسئله است.

در اين زمينه اتفاق نظر ميان نگارنده با هاتف رحمانى‏‏ وجود دارد. يكى‏‏ از وجه‏هاى‏‏ عمده كتاب “سيماى‏‏ مردمى‏‏ حزب توده ايران” نيز، توضيح و برخورد به انشعاب و كوشش‏هاى‏‏ انشعابى‏‏ خليل ملكى‏‏، آپريم، جريان‏هاى‏‏ مائوئيستى‏‏ و … مى‏‏باشد. كيانورى‏‏ نيز در رساله پيش گفته نيز با روشنى‏‏ و صراحت مى‏‏نويسد كه مسـلمـاً اقدام انشعابى‏‏ مردود است. جمله را يكبار ديگر بخوانيم: «چاره اوضاع كنونى‏‏، در پايه‏ريزى‏‏ حزب و تشكيلات ديگرى‏‏، به موازات تشكيلات حزب توده ايران، مسـلمـاً (تكيه از كيانورى‏‏) نيست …».

تمناى‏‏ مداوم “توده‏اى‏‏ها” از رفيق عزيز على‏‏ خاورى‏‏ و از ديگر مسئول‏هاى‏‏ حزبى‏‏ براى‏‏ هموار نمودن راه گفتگو ميان توده‏اى‏‏ها، كوچك‏ترين وجه اشتراكى‏‏ با “انشعاب” ندارد. درست كارى‏‏ ضد انشعابى‏‏ است (ديرتر به اين نكته پرداخته خواهد شد). كسى‏‏ كه چنين ادعاى‏‏ داشته باشد، ادعاى‏‏ نادرست و غيرمستدلى‏‏ را مطرح ساخته است.

٨- هنگامى‏‏ كه نوشتار “نويد نو” مى‏‏كوشد در بيان خود يك همگونى‏‏ غيرواقعى‏‏ ميان «نام‏هايى‏‏ چون راه توده، تارنگاشت عدالت، تارنگاشت مهر و نوزاد تازه‏ پا به عرصه گذاشته‏اى‏‏ به نام “توده‏اى‏‏ها”» ايجاد كند، اين كار را با هدف فرار از بررسى‏‏ مشخص پديده مشخص “توده‏اى‏‏ها”، انجام مى‏‏دهد. اين، فرار غيرمجازى‏‏ از اسلوب كار علمى‏‏ مورد نظر احسان طبرى‏‏ در رساله پيش گفته اوست. اين اقدام، درواقع اقدامى‏‏ با جنس ابهام گويى‏‏ درباره مواضع تئوريك و ايدئولوژيك حزب توده ايران در نوشتار “نويد نو” است، در ارتباط با «عرصه مبارزه براى‏‏ سوسياليسم» كه پيش‏تر به آن اشاره شد.  او مى‏‏بايستى‏‏ لااقل با يك جمله مضمون «سوسياليسم» مورد نظر خود را بيان مى‏‏كرد. احزاب سوسيال دموكراتيك و رفرميست هم دم از پرپايى‏‏ “سوسياليسم” مى‏‏زنند.

«چارچوب تاريخى‏‏ و اجتماعى‏‏ فعاليت انقلابى‏‏ بر اساس تئورى‏‏ علمى‏‏» مورد نظر طبرى‏‏ در رساله فوق، مربوط به بررسى‏‏ هـر پديده‏اى‏‏ مى‏‏شود. «تحليل علمى‏‏ فاكت‏هاى‏‏ مربوط به وظيفه يا وظايف مشخص»، كه او در بند ٤ رساله خود توضيح مى‏‏دهد را طبرى‏‏ در بررسى‏‏ همه پديده‏ها ضرورى‏‏ مى‏‏داند: «بينش انقلابى‏‏ ما مى‏‏گويد، اسلوب ما بررسى‏‏ حقيقت مشخص در وضع مشخص است.» او براى‏‏ «اسلوب ما» هيچ شرط محدود كننده‏اى‏‏ قايل نيست. لذا اين اسلوب درباره بررسى‏‏ پديده “توده‏اى‏‏ها” نيز به قوت خود باقى‏‏ است. عدول از آن، عدول از اسلوب بررسى‏‏ علمى‏‏ حاكم بر هستى‏‏ تاريخى‏‏ و حقيقى‏‏ حزب توده ايران است. “هاتف رحمانى‏‏” دچار اين اشتباه است و بايد، به بيان خودش، «فلاكت» آن را بپذيرد!

نمى‏‏توان واقعيت «حقيقت مشخص»، در بحث كنونى‏‏ «نوزاد تازه‏ پا به عرصه گذاشته‏اى‏‏ به نام “توده‏اى‏‏ها”»، را با اسلوب انقلابى‏‏ مورد نظر طبرى‏‏ مورد بررسى‏‏ قرار داد، هنگامى‏‏ كه آن را با پديده‏هاى‏‏ ديگر مخلوط نمود، آنطور كه در “نويد نو” انجام شده است. اين شيوه غيرمسئولانه است، زيرا فاكت‏ها را به سود نظر خود دستكارى‏‏ كردن است. در سطح درغلطيدن است. به واقعيت از روزنى‏‏ تنگ نگريستن (طبرى‏‏) است.

طبرى‏‏ براى‏‏ نظر خود درباره ضرورت «بررسى‏‏ حقيقت مشخص در وضع مشخص» در همان رساله استدلال مى‏‏كند. او در بند ٥ رساله مى‏‏نويسد: «فاكت‏ها را اعم از اثباتى‏‏  – كه فرضيه ما را ثابت مى‏‏كند –  يا سلبى‏‏ كه فرضيه ما را رد مى‏‏كند، بايد گرد آوريم؛ همـه [تان] فاكت‏ها را!  چون پديده غير از ماهيت است [تان]. ظاهر چيز ديگر و باطن‏امر چيز ديگر مى‏‏گويد. لذا خودمان خودمان را فريب ندهيم. ما به كنترل فاك‏ها نيازمنديم. زيرا برخى‏‏ها از جهت ذهنى‏‏ گرايش به خوش‏بينى‏‏، اراده‏گرايى‏‏، احساس كوه قدرتى‏‏ دارند. … واقعيت تاريخى‏‏ با حالت روحى‏‏ شما كارى‏‏ ندارد و در مسير خود مى‏‏رود.»

همانجا طبرى‏‏ در بند قبل، بند ٤-، داشتن «فرضيه نخستين» را براى‏‏ پژوهشگر مجاز مى‏‏داند، اما، همانطور كه نشان داده شد، در بند پنجم، بررسى‏‏ همه‏جانبه همه فاكت‏ها را گوشزد كرده و در بند ششم، توجه را به مسئله پراهميت ديگرى‏‏ در بررسى‏‏ جلب مى‏‏كند و مى‏‏نويسد: «در عين حال ما بايد به بررسى‏‏ تكوينى‏‏ و تاريخى‏‏ پديده مورد توجه دست بزنيم. اين مطالعه تكوينى‏‏ يا ژنه‏تيك ما را با خبر مى‏‏سازد كه جريان از كجا آغاز شده. چه مراحلى‏‏ را گذرانده كه اينك به اينجا رسيده. اين بررسى‏‏ تاريخ فاكت‏ها به ما امكان نتيجه‏گيرى‏‏ منطقى‏‏ مى‏‏دهد. تاريخى‏‏ و منطقى‏‏ با هم يك جفت ديالكتيكى‏‏ هستند.»

همانطور كه ديده مى‏‏شود، پايبندى‏‏ به « اسلوب بررسى‏‏ حقيقت مشخص در وضع مشخص»، امرى‏‏ مستدل و الگويى‏‏ علمى‏‏ و انقلابى‏‏ است، كه نمى‏‏توان از سر ساده‏انگارى‏‏ و ساده كردن كار بررسى‏‏، از آن چشم‏پوشى‏‏ نمود. چنين چشم‏پوشى‏‏ از اسلوب كار علمى‏‏ و انقلابى‏‏، همانطور كه طبرى‏‏ همانجا برجسته ساخت، «روح شما را فريب» مى‏‏دهد!

٩- برنامه نگارنده اين سطور، پيش از آشنا شدن با نوشتار “نويد نو”، بررسى‏‏ تاكتيك و تقسيم كار جديدى‏‏ بود كه ميان “راه‏توده” و “پيك‏نت” به نظر مى‏‏رسد. اما چاره‏اى‏‏ نماند و مى‏‏بايستى‏‏ نخست نوشتار كنونى‏‏ تنظيم مى‏‏شد.

دليل اين امر آن نيست، كه گويا افشاى‏‏ “راه‏توده” و برنامه سازمان سازى‏‏ و رهبرتراشى‏‏ مسئول آن، على‏‏ خدايى‏‏ براى‏‏ حزب توده ايران، وظيفه‏اى‏‏ پراهميت و درجه اول نيست. دليل عقب افتادن اين وظيفه پراهميت پيش روى‏‏ “توده‏اى‏‏ها” اين نكته است كه بدون برقرار شدن مواضع انقلابى‏‏ و علمى‏‏ در انديشه و عملكرد حزب توده ايران، اصل مبارزه عليه برنامه ارتجاع براى‏‏ پاره پاره كردن حزب در خطر است.

بهتر مى‏‏بود كه رفيق عزيز خاورى‏‏ و ديگر مسئول‏هاى‏‏ حزبى‏‏، با احساس حساسيت وضع، ايجاد امكان گفتگوى‏‏ بين توده‏اى‏‏ها را در محيطى‏‏ صميمانه بوجود مى‏‏آوردند، تمنايى‏‏ كه “توده‏اى‏‏ها”، اين «نوزاد تازه‏ پا به عرصه گذاشته‏اى‏‏ به نام “توده‏اى‏‏ها”» (پيام راديويى‏‏ “پيك ايران” درباره نام “نويد” در سال‏هاى‏‏ دور، آن بود، كه “نام نوزاد را نويد بگذاريد!”)، از اولين نوشتار خود در شهريور ١٣٨٧ داشته و در ميان گذاشته و مطرح ساخته است، اين تمنا بود و هست، كه رفيق عزيز خاورى‏‏ راه گفتگو را ميان توده‏اى‏‏ها بگشايد!

گفتگو ميان توده‏اى‏‏ها، سوءاستفاده از وقت و توان رفقاى‏‏ مسئول براى‏‏ شنيدن نظريات نيست، تنها شيوه مبارزه با پاره پاره كردن حزب و رهبرتراشى‏‏ براى‏‏ آن است. اين تمنا «انشعاب» نيست، ضد انشعاب است! اين خواهش، پذيرش كوشش براى‏‏ سازمان سازى‏‏ موازى‏‏ توسط راه‏توده، تارنگاشت عدالت، تارنگاشت مهر همانقدر نيست، كه پذيرش عدول از اسلوب انديشه علمى‏‏ و مبانى‏‏ تئوريك و ايدئولوژى‏‏ حزب توده ايران و يا بى‏‏توجهى‏‏ به اصول سازمانى‏‏ و اساسنامه‏اى‏‏ آن نمى‏‏باشد!

اين تمنا نه تنها انشعاب نيست، بلكه در هماهنگى‏‏ كامل است با نظريات بيان شده در “نويد نو” در ارتباط با خصلت توده‏اى‏‏ بودن.

جنبش توده‏اى‏‏ در وضعى‏‏ استثنايى‏‏ قرار دارد

١٠- ترديدى‏‏ در اين امر نبايد وجود داشته باشد، كه بر جنبش توده‏اى‏‏ يك وضع استثنايى‏‏ حكمفرماست!

اين وضع استثنايى‏‏ را هاتف رحمانى‏‏ از زاويه ديد خود، اما بدرستى‏‏ توضيح مى‏‏دهد، كه پيش‏تر نقل شد و مورد تائيد قرار گرفت كه يكى‏‏ از جنبه‏هاى‏‏ هستى‏‏ و هويت حزب توده ايران، وجه يكپارچگى‏‏ نظرى‏‏ و سازمانى‏‏ آن است.

نبود چنين يكپارچگى‏‏، واقعيتى‏‏ دردناك ولى‏‏ واقعى‏‏ است. «دل‏نگرانى‏‏» مستند نگارنده اين سطور است، كه در سايه عكس رحمان هاتفى‏‏ مورد تمسخر هاتف رحمانى‏‏ قرار مى‏‏گيرد! كوشش براى‏‏ پديد آوردن امكان گفتگو ميان ديدگاه‏هاى‏‏ متفاوت و حتى‏‏ متضاد است، كه عامل پويايى‏‏ حزب مى‏‏باشد، كه تاكنون متاسفانه از طرف مسئول‏هاى‏‏ حزبى‏‏ پاسخ مثبتى‏‏ به آن داده نشده است.

«آشكار است كه جاى‏‏ آن كه مدعى‏‏ “توده‏اى‏‏” بودن است، فقط مى‏‏تواند در پشتيبانى‏‏ از وحدت سازمانى‏‏ و سياسى‏‏ حزب توده ايران متجلى‏‏ باشد. … حزب توده ايران … در هر زمان، بنا به تحليل مشخص از شرايط جامعه ايران، داراى‏‏ برنامه، شعارهاى‏‏ تاكتيكى‏‏ و استراتژي سياسى‏‏ ويژه‏اى‏‏ است … [كه] برآمد خرد جمعى‏‏ متبلور در حزب توده ايران است. اين كليت حزب است كه ماهيت آن را تعيين مى‏‏كند و نه جمع اجزا[ى‏‏] آن … كه به صورت وحدت سازمانى‏‏، انظباط حزبى‏‏ و دموكراسى‏‏ درونى‏‏ نمود مى‏‏يابد. … از همين رو است كه حزب قائم به فرد نيست … مى‏‏تواند محل تجمع ديدگاه‏هاى‏‏ متفاوت و گاه حتى‏‏ متضادى‏‏ باشد كه خود عامل پويايى‏‏ هر حزب و سازمان است. تنوع ديدگاه‏ها تنها بنا به تعهد به خرد جمعى‏‏ و گزينش راى‏‏ اكثريت با كاربست اصول اساسنامه‏اى‏‏ حزب ترازنوين و مديريت آن توسط روش سانتراليسم دموكراتيك به زندگى‏‏ مسالمت آميز زير سقف حزب ادامه دهند.»  (هاتف رحمانى‏‏، همانجا).

١١- سطور بالا، درونمايه نظريات درست هاتف رحمانى‏‏ درباره زندگى‏‏ درون حزبى‏‏ است. زندگى‏‏اى‏‏ كه اما سال‏هاست داراى‏‏ وضعى‏‏ ديگر، وضعى‏‏ استثنايى‏‏ است. از سال‏هايى‏‏ پيش از انتشار “توده‏اى‏‏ها” و حتى‏‏ “راه توده” دوره دوم، كه تا شماره ٩٥ آن تحت مسئوليت نگارنده منتشر شد.

همانطور كه در زير به تفصيل نشان داده مى‏‏شود، انتشار “راه توده” دوره دوم، كه تا شماره ٩٥ آن تحت مسئوليت نگارنده انتشار يافت و همچنين “توده‏اى‏‏ها” پيامد و ثمره حاكميت اين وضع استثنايى‏‏ بر هستى‏‏ حزب توده ايران است. آن‏هايى‏‏ كه قادر به استدلال درباره مواضع نادرست سياسى‏‏ خود نبوده و پاسخى‏‏ در برابر انتقادات نداشتند، با نقض حقوق اساسنامه‏اى‏‏ و توده‏اى‏‏- انسانى‏‏ نگارنده اين سطور، امكان تاثير گذارى‏‏ محقانه براى‏‏ او را بر سرنوشت حزب توده ايران، كه از دوازده سالگى‏‏ در صفوف آن مبارزه كرده است، پايمال كردند. اين واقعيت ديرتر به كمك اسناد به اثبات رسانده خواهد شد. ازجمله نشان داده خواهد شد كه با نقض حق اساسنامه‏اى‏‏ نگارنده به عنوان عضو كميته مركزى‏‏ حزب، مانع شركت او در كنگره سوم حزب توده ايران شدند.

براى‏‏ درك اين وضع استثنايى‏‏ بايد به بررسى‏‏ انگيزه‏هاى‏‏ آن پرداخت. براى‏‏ درك اين علت‏ها، همانطور كه طبرى‏‏ در رساله بالا نشان داد، بايد ما به بررسى‏‏ تكوينى‏‏ و تاريخى‏‏ آن بپردازيم.

بهتر مى‏‏بود، اگر سطور زير در فضاى‏‏ نشست حزبى‏‏ صميمانه‏اى‏‏ مطرح مى‏‏شدند. اما وضع استثنايى‏‏ حاكم، اين شيوه متناسب‏تر با منافع و مصالح حزب توده ايران را ممكن نساخت. لذا بايد به آن تن داد.

١٢- روندى‏‏ تكوينى‏‏ و تاريخى‏‏ علت‏ها

با برگزارى‏‏ پلنوم هيجدهم، رهبرى‏‏ حزب به عهده زنده‏ياد حميد صفرى‏‏ گذاشته شد كه پيش‏تر به انگيزه اختلاف نظر خود با سياست حزب توده ايران، بدون موافقت حزبى‏‏ ايران را ترك كرده بود و حتى‏‏ آماده نبود به عنوان عضو هيئت دبيران كميته مركزى‏‏ حزب، براى‏‏ شركت در پلنوم هفدهم و پشتيبانى‏‏ از نظريات خود به ايران بازگردد.

سياست مورد تائيد توده‏اى‏‏ها در پشتيبانى‏‏ از اهداف انقلاب مردمى‏‏- دموكراتيك و ملى‏‏- ضدامپرياليستى‏‏ حزب توده ايران، يعنى‏‏ واقعيت يكپارچه «هستى‏‏ اجتماعى‏‏ با كليتى‏‏ تاريخى‏‏، منطقى‏‏ و حقيقى‏‏» (هاتف رحمانى‏‏) حزب توده ايران، توسط اين رفيق، بدون استدلالى‏‏ علمى‏‏ درباره نادرستى‏‏ آن، به كنار گذاشته شد. نگارنده اين سطور (فرهاد عاصمى‏‏)، سازمانده و  مسئول سازمان‏هاى‏‏ حزبى‏‏ در خارج از كشور، موظف شد انتشار “راه‏ توده” دوره اول را متوقف سازد. مسئوليت كليه سازمان‏هاى‏‏ حزبى‏‏ در كشورهاى‏‏ باخترى‏‏ را تحويل رفيق حميد صفرى‏‏ بدهد. «پول حزب» را تحويل رفيق صفرى‏‏ بدهد. امرى‏‏ كه در دو وعده (در برلين با حضور رفيق خاورى‏‏، صفرى‏‏ و عباس نديم و در پراگ با حضور رفيق خاورى‏‏ و صفرى‏‏) انجام شد. اين پرداخت‏ها شامل پول حزب كه در حساب فريبرز بقايى‏‏ بود نيز مى‏‏شود. مبلغ اين پول اما آن مبلغى‏‏ نيست، كه فريبرز بقايى‏‏ در نامه خود پس از برگزارى‏‏ پلنوم وسيع آذر ١٣٨٧ به “نامه مردم” اعلام كرده است و «در رسانه‏ها بازتاب يافته»، كه مورد استناد و منبع اطلاع هاتف رحمانى‏‏ است.

بدنبال بازتاب نامه فريبرز بقائى‏‏ در رسانه‏هاى‏‏ مورد استناد هاتف رحمانى‏‏، نگارنده در نامه‏اى‏‏ جداگانه به رفيق على‏‏ خاورى‏‏، توضيحات ضرورى‏‏ درباره نامه بقائى‏‏ اعلام داشته و گزارشى‏‏ كه در گذشته در نشست مسئوليت‏دار حزبى‏‏ ارايه شده بود را در اين نكته تدقيق نمود.

درباره منابع مورد استناد هاتف رحمانى‏‏ و به‏ويژه نشريات حزبى‏‏، “آرمان” در ابرازنظر خود مى‏‏نويسد:

«… ٢- نامه مردم مى‏‏نويسد كه راه توده ساخته ساواما است. ٣- اين ادعا بر اساس مصاحبه‏يى‏‏ از حميد احمدى‏‏ (انور) است. ٤- ادعاى‏‏ حميد احمدى‏‏ (انور) بر اساس مصاحبه‏يى‏‏ شفاهى‏‏ با فريبرز بقائى‏‏ است. ٥- فريبرز بقائى‏‏ اين ادعا را برداشت شخصى‏‏ حميد احمدى‏‏ (انور) مى‏‏داند. من اين مصاحبه را شنيده‏ام و با نظر فريبرز بقائى‏‏ موافقم. فريبرز بقائى‏‏ تكذيب‏نامه‏يى‏‏ در اين مورد [ادعاى‏‏ احمدى‏‏] انتشار داده است. ٦- عليرغم اين تكذيب‏نامه، نامه مردم همچنان نظر حميد احمدى‏‏ را ترويج مى‏‏كند. اين نوشته [توسط آرمان] نه به خاطر دفاع از راه توده، بلكه به خاطر دورى‏‏ جستن از شيوه اتهامات “كيهانى‏‏” در نامه مردم [نوشته شده] است. ٧- سكوت شما در اين زمينه و مساله مالى‏‏ (٦٠٠٠٠٠ مارك) اين حساب بانكى‏‏ دكتر بقايى‏‏، كمك به تفرقه اندازان است. ٨- با آرزو روشن شدن حقيقت. آرمان»

ترسيمى‏‏ روشن‏تر از وضع استثنايى‏‏ در حزب ارانى‏‏، روزبه‏ها، طبرى‏‏ها، كيانورى‏‏ها، جوانشيرها و … مى‏‏توان ارايه داشت. احساس مسئوليت مسئولان حزبى‏‏ در سطح “كيهانى‏‏” احساس مى‏‏شود، كه پايبند به هيچ مرز اخلاقى‏‏ و حقوقى‏‏ نيست.

همانطور كه اشاره رفت، گزارش مالى‏‏ نگارنده به عنوان عضو كميته مركزى‏‏ حزب توده ايران، مسئول سازمان‏هاى‏‏ حزب توده ايران در كشورهاى‏‏ باخترى‏‏ و فرد مورد اعتمادى‏‏ مالى‏‏ رهبرى‏‏ به زندان افتاده و شهيد شده حزب، در نشست مسئوليت‏دار با شركت دبير اول و دوم كميته مركزى‏‏ حزب در سال ١٣٨٤ به جلسه ارايه و وجوه حزبى‏‏ به طور كامل تحويل مسئول جديد مالى‏‏، زنده‏ياد حميد صفرى‏‏ شد. تكرار گزارش در يك نشست مسئوليت‏دار ديگر حزبى‏‏ نيز بلامانع است.

نكته زير نيز نشان ديگرى‏‏ از وضع استثنايى‏‏ حاكم بر حزب است. از اين رو بيان آن آموزنده مى‏‏باشد. حميد احمدى‏‏ (انور) يكى‏‏ از توده‏اى‏‏ها بود كه پس از يورش‏ها به خارج از كشور مهاجرت نمود. رهبرى‏‏ انتخاب شده در پلنوم هيجدهم كميته مركزى‏‏، برخلاف تجربه گذشته حزب، احمدى‏‏ را در كوتاه‏ترين مدت به عنوان عضو هيئت اجرايى‏‏ كميته مركزى‏‏ منصوب و در كوتاه‏ترين مدت نيز او را از مسئوليش عزل كرد. مواضع ديرتر حميد انورى‏‏ خود گوياى‏‏ نادرست بودن اقدام عجولانه رهبرى‏‏ حزب در انتخاب افراد است. اين شيوه در موارد ديگرى‏‏ نيز وجود داشته است، ازجمله برگماردن على‏‏ خدايى‏‏ و ديگران به مسئوليت‏ها و بركنار ساختن آن‏ها در كوتاه مدت. تجربه گذشته حزب توده ايران، تجربه‏اى‏‏ ديگر بود. شخصيت‏هاى‏‏ مبارزى‏‏ از جنس بهزادى‏‏ها، جوانشيرها، نيك‏آئين‏ها سال‏ها به عنوان كادرهاى‏‏ حزبى‏‏ و مشاور كميته مركزى‏‏ فعاليت كردند تا در پلنوم شانزدهم و هفدهم به مسئوليت‏هاى‏‏ سنگين ازجمله عضو هيئت دبيران حزب انتخاب شوند.

3 Comments

  1. M.r.H

    سلام،

    با درود به مردم قهرمان ایران و انها که در انتخابات شرکت کرده و به آقای موسوی رای دادند. این روزها همانطوریکه مردم ما در نبرد خود دوستان و دشمنان خود را میبینند بد نیست نظری به مقالات از افراد مشکوکی مثل نگهدار و سازمان فدائان اکثریت ، نامه مردم، سایت صدایه مردم و فرد مشکوکی چون سهراب مژده انداخت . به چه حقی‌ این نوجوانان کوتاه نگر به خود اجازه میدهند به مردمی نصیحت کنان که از آنها سالیانی جلوترند. میگویند شرم و وقاهت هم خوب چیزی هست. حل سوال اینست، چه کسی‌ به احمدی‌نژاد و حکومت فقیه کمک کرده ،

    دوستان خود نتیجه گیری کنند

  2. Navide Ghadimie

    شما هم مانند رادیو زمان کودتای28 مرداد که آواز دلکش را پخش میکرد کار میکنید. حرفی ندارید؟ ادعای رهبری هم دارید!

  3. مازیار کتانی

    آقایان در این شرایط حساس که خود مردم تکلیف ای روشنفکران جدا از خلق را مشخص کردند اگر هم با حالت شرمگینانه اطلاعیه می دهند حدالقل اثار توهم های قبلی را از صفحه سایت های خود پاک کنند نکنه هنوز ایمان نیاورده اند که انقلاب کار توده هاست ، نه مهدی فهمید اینا هنوز نفهمیدن!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *