ساختارهای حاکمیت مطلق ولایت فقیه را باید هدف قرار داد

image_pdfimage_print

کشور ما در خلال چندماه اخیر دستخوش تحولاتی تعیین کننده‌ برای آینده دیکتاتوری حاکم بوده است. مهم اینکه اصحاب قدرت و در رأس آنان علی خامنه‌ای در برابر این تحولات، ابتکار عمل را از دست داده‌اند و توان‌شان در کم‌هزینه‌تر کردن مدیریت بحران‌های فراروی “نظام”، به‌ویژه در مورد گسترش و ادامه یافتن جنبش اعتراضی مردم، رو به‌افول و زوال دارد. شواهد حاکی از ادامه و شدت یافتن این حرکت‌های اعتراضی‌اند، چندان که از این به‌بعد برای حکومت برگرداندن وضعیت به حال گذشته‌ و تسلط بر اوضاع داخلی به‌طور کامل و همچنین بر رخدادهای آتی، به‌سادگی ممکن نخواهد بود.

حتی حضور سنگین مردم در تشییع جنازه قاسم سلیمانی در خیابان‌های شهرهای مختلف کشور نتوانست توهم به‌وجود آمدن “وحدت ملی” در جهت رفع بحران به‌نفع حاکمیت ولایت فقیه را به واقعیت تبدیل کند.

با نگاهی به چکیدهٔ سخنان علی خامنه‌ای در نماز جمعهٔ ۲۷ دی‌ماه ۹۸ در مصلای بزرگ تهران، می‌شود دید که به‌غیر از شعار دادن‌ها و نقل آیه‌ها برای لاپوشانی بحران عمیقی که “نظام” کنونی و ‌رهبری او در آن درگیرند، حرفی و طرحی تازه‌ در بر نداشت و نسخه‌ای دیگر از تبلیغ اقتدار بر پایهٔ روایات به‌منظور تأثیر بر مردم بر پایه باور مذهبی‌شان و تأکید بر همان رویه‌های ورشکسته و خطرناک همیشگی و ادامهٔ آن‌ها بود. او بار دیگر در تلاشی مذبوحانه به‌منظور منحرف کردن سیلاب بحران‌های درون کشور به بستر خارج کشور و خیانت‌آمیز بودن سیاست‌های کشورهای اروپایی در برابر ایران طی سی سال گذشته همراه با بزرگنمایی‌ عوام‌فریبانهٔ حمله نمایشی سپاه به دو پایگاه آمریکا که آن را دستاوردی بزرگ برای کشور اعلام کرد، گفت: “سپاه قدس، نیرویی است که رزمندگان آن بدون مرز هستند”. برخورد شعارگونه خامنه‌ای به رخدادهای مهم دو هفته اخیر، در درون خود حاوی تهدید ادامه یافتن سرکوب اعتراض‌های مردمی بود. خنده‌دار است که حسن روحانی در حاشیه نماز جمعه تهران گفت: “روحیه مردم برای مقاومت بیشتر شده است.“

سپاه روز چهارشنبه ۱۸ دی‌ماه در اعلامیه‌ای مرتبط با حمله موشکی به پایگاه نظامی آمریکا در عراق، خبر دروغ کشته شدن ۸۰ آمریکایی و صدها زخمی را اعلام کرد و علی خامنه‌ای هم این حمله را زدن “سیلی”‌ای به آمریکا عنوان کرد، و در خطبه دوم نماز جمعه ۲۷ دی‌ماه ۹۸ به مردم حاضر در مصلیٰ گفت روز این حملهٔ موشکی در زمرهٔ “ایام‌الله بود”. با برملا شدن توافق پنهانی میان مقام‌های جمهوری اسلامی و آمریکا در مورد این موشک‌پرانی نمایشی بودن آنچه خامنه‌ای و روحانی آن را گرفتن “انتقام سخت” از آمریکا به مردم اعلام کرده بودند آشکار گردیده و دست دستگاه فرماندهی ارشد سپاه، ولی فقیه، و رئیس دولت حکومت ولایی در این زمینه کاملاً رو شده است. تلاش‌ها برای “مردمی” نشان دادن خوی و رفتار فرماندهان سپاه و همراه آن عروج شخصیت فرمانده کل سپاه و قوا یعنی خامنه‌ای با بهره‌برداری از قهرمان سازی و برپا کردن کیش شخصیتی بر گِرد چهرهٔ  قاسم سلیمانی ناگهان با ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی و افتضاح دروغ‌پردازی‌ها درباره سبب سقوط آن، همگی نقش بر آب شدند. البته خامنه‌ای در نماز جمعهٔ ۲۷ دی‌ماه به‌درستی اذعان کرد که “[این روزها] روزهای عادی نیستند”، زیرا رخدادهای اخیر به‌روشنی درجه ابتذال و استیصال عملی و نظری ولی فقیه و پوشالی بودن ادعاهای سپاه پاسدارانش را آشکار ساخته است.

همچنین، شورای نگهبان، یکی دیگر از ساختارهای حاکمیت مطلق ولایت فقیه، در دو هفته اخیر و به‌منظور تدارک زمینهٔ انتخابات مجلس شورای اسلامی یا به‌عبارت دیگر، مهندسی کردن انتخابات نمایشی‌ای تازه در اسفندماه ۹۸ وارد عمل شده است. شورای نگهبانِ “نظام” اکثر کاندیداهای اصلاح‌طلب ازجمله نامزدهای “لیست امید” برای انتخابات اسفندماه ۹۸ را رد صلاحیت کرده است. بدین‌سان برای چند و چندمین بار ثابت شد که در ظل حاکمیت ولایی و نظارت استصوابی‌اش فرمان قلع‌و‌قمع خودی‌ها در “مجلس بی‌خاصیت” دیگری در آینده  اگر  ولی فقیه صلاح بداند مطاع است.

مردم به‌روشنی می‌بینند که ولی فقیه، فرمانده‌های سپاه، و کارگزاران ولایت در هرم قدرت و حاکمیت، به بهانه‌هایی گوناگون همراه دروغ‌گویی‌های آشکار در مورد تصمیم‌های شوک‌برانگیز ضد مردمی‌شان بی‌شرمانه از خودشان سلب مسئولیت می‌کنند و از ماجرا بی‌خبر نشان می‌دهند. برای مثال، حسن روحانی پس از اعلام اجرا شدن تصمیم به افزایش ضربتی قیمت بنزین، مدعی شد که تا صبح جمعه ۲۴ آبان‌ماه از این تصمیم بی‌خبر بوده است. او حالا هم باز می‌گوید که خودش و دولتش تا روز جمعه ۲۰ دی‌ماه از علت اصلی سقوط کردن هواپیمای مسافری اوکراینی (با موشک پدافند هوایی سپاه) مطلع نبوده‌اند! گفتنی است که این قبیل ادعاها به مضمون لطیفه‌هایی به‌نام “جمعه‌های بی‌خبری” رییس جمهور در بین مردم تبدیل شده‌اند. بدین ترتیب بار دیگر نیز ثابت شد که رئیس جمهوری که از فیلتر شورای نگهبان بیرون آمده باشد، درنهایت، در راه “تداوم نظام” ولایی به‌راحتی به مردم پشت خواهد کرد، دروغ خواهد گفت، و آن‌چنان که حسن روحانی هم تا حالا نشان داده در پشت کردن و دروغ گفتن به مردم، و با اطاعت تام از احکام ولی فقیه، در سرکوب و کشتار مردم نیز مشارکت کرده و خواهد کرد.

در عرصه سیاست‌های خارجی و منطقه‌ای، تصمیم‌های سران رژیم ولایی و به‌ویژه احکام مطلق ولی فقیه در سه دهه گذشته گام به‌گام کشورمان را بیهوده و بدون کسب هیچ امتیاز و نفع و مزیتی برای حاکمیت ملی و اقتصاد ملی ضعیف و فاسد و به‌زانو درآمده به مسیر تقابل فزاینده‌تر با آمریکا سوق داده است. مردم می‌بینند که اکنون در برابر گروه‌بندی هار و خطرناک ترامپ و ماشین جنگ ضد بشری امپریالیسم آمریکا این فرمانده کل قوا و فرماندهان ارشد سپاه با توسل به انواع لاف‌ها و گزافه‌گویی‌ها در مورد  “صدور انقلاب اسلامی” و اقدام‌های ماجراجویانه نیروی قدس سپاه، میهن‌مان را در موقعیتی بس خطرناک در منطقه قرار داده‌اند.

در عرصه سیاست‌های داخلی، ولی فقیه- درحکم نماینده خدا بر زمین- با تکیه بر ساختارها و اهرم‌های سخت و نرم ساحت قدرتش، یعنی با تکیه بر توان سرکوبگری سپاه، بسیج، لباس‌شخصی، رسانه‌ها، مطبوعات، مفسرانش و نیز نظارت استصوابی شورای نگهبانش– حتا برای تسویه خودی‌هایش- امکان هرگونه تأثیرگذاری واقعی مردم و مطالبات‌شان بر تصمیم‌ها و تحولات سرنوشت‌ساز خود و وطن‌شان سد و منکوب کرده و همچنان خواهد کرد. تجربه نشان می‌دهد هرگاه روند تحولات به افزایش نقش مردم در صحنه سیاسی منجر شده است، این ساختارها و اهرم‌ها و عامل‌های ضد مردمی گوش به‌فرمان ولایت فقیه وارد عمل می‌شوند. برای ارائهٔ نمونه در این ارتباط، می‌توان به نقش مخرب “قاسم سلیمانی” در سازمان‌دهی نامه تهدیدآمیز ۲۴ فرمانده سپاه۱ به رئیس جمهور وقت یعنی محمد خاتمی در سال ۱۳۷۸ اشاره کرد. گفتنی است که اکثر اصلاح‌طلبان با فراموش کردن نقش سپاه در تمجید و ساختن چهره‌ای قهرمانانه از پدیدهٔ  “سردار سلیمانی” به‌ دفاع از سپاه پاسداران برآمدند. تجربه نشان داده است که رهبران و نظریه‌پردازان اصلاح‌طلبان هر بار در برابر “تشر زدن”‌های ولی فقیه و تهدیدهای آمران و مأموران حکومت ولایی به‌تسلیم واداشته شده‌اند. آنان با انواع فلسفه‌بافی‌ و نظریه‌سازی در زمینه توجیه‌گری (یا تقیه)، و با هراس‌افکنی درباره خطر “شورش‌های کور” یا “سوریه‌ای شدن” ایران و ضرورت شرکت در انتخابات نمایشی وارد صحنه می‌شوند و بدین ترتیب عملاً برای دوام حکومت ولایی بر اساس ایدئولوژی ضد دموکراتیک “اسلام سیاسی” و در راستای بیرون نگه داشتن مردم از صحنه تأثیرگذاری بر تحولات کشورشان تبلیغ کرده‌اند. خامنه‌ای در خطبه نماز جمعه اخیر تهران با اشاره به انتخابات آتی تأکید کرد: “مبادا دشمن خواسته خود را تحقق ببخشد که عبارت است از کم‌رنگ کردن انتخابات”. البته باید منتظر بود که به‌زودی نظریه‌پردازان اجاره‌ای و جریان‌های سیاسی حامی “نظام” و اسلام سیاسی، بنا به‌دستور ولی فقیه، در داخل و خارج کشور و به‌تبعیت از تأکیدات او در راستای “بیمه کردن کشور” و همراه آن بیمه کردن رانت‌هایشان، وارد صحنه شوند.

اکنون بن‌بست حاکمیت مطلق ولایی بر مبنای اسلام سیاسی و مخصوصاً نقش ضد مردمی نهاد ولایت فقیه و درجه استیصال و صلاحیت نداشتن شخص خامنه‌ای در رهبری کشور آن‌قدر آشکار شده که حتی صدای برخی اصلاح‌طلبان مطیع ولی فقیه را هم درآورده است. به‌قول معروف: آش چنان شور شده که خان هم فهمیده است. در این ارتباط مصطفی تاج‌زاده بلافاصله پس از سخنان خامنه‌ای در نماز جمعه در پیامی توییتری نوشت: “سکوت [رهبری] درباره رد صلاحیت تقریباً تمام نامزدهای مستقل… نشانه آن است که رهبر از اقدام ضد ملی و مشارکت‌سوز شورای نگهبان حمایت می‌کند” [!].

کل رژیم و در قلب آن “نهاد ولایت فقیه” و همچنین ستاد فرماندهی ارشد سپاه، شورای نگهبانِ انتخابات فرمایشی، دولت، و مجلس بی‌خاصیت نزد مردم به‌شدت بی‌اعتبار و منفور شده‌اند. از این به‌بعد هر تصمیم مخرب از سوی حکومت دروغ و سرکوب برای کشورمان و رخداد منفی مؤثر بر روند سرنوشت مردم و جامعه، واکنش‌های گوناگون جنبش اعتراضی مردمی را برخواهد انگیخت. اقتدار “نظام”، یعنی نهاد ولایت فقیه و ساختارهای آن، روز به‌روز ضعیف‌تر و درعمل کم اثرتر و در واکنش خشن‌تر خواهد شد. ازاین‌روی، حضور خامنه‌ای در نماز جمعه ۲۷دی‌ماه ۹۸ و سخنان او مصرف داخلی داشته و مخاطبانش کسانی بودند که با ریزش روحیه و سردرگمی روبرو شده‌اند. به‌چالش طلبیدن‌های شدید رژیم ولایی در درون کشور و از سوی اکثریت مردم که برآمده از تضاد رژیم با مطالبات مردم است و در کنار آن‌ها مضمون و فحوای سخنان ولی فقیه در نماز جمعه ۲۷ دی‌ماه نشان می‌دهد حاکمیت هیچ‌گونه مصالحه‌ای با مردم نمی‌تواند و نمی‌خواهد بکند. ازاین‌روی، تنها راه گشوده برای اصحاب قدرت و خامنه‌ای برای “تداوم نظام”، حرکت به سوی مصالحه و بده‌بستان از طریق مذاکره با آمریکا است.

واقعیت امر این است که، کشور ما، در هر صورت، در برابر سیاست امپریالیستی آمریکا نیز با درنظر داشتن وضعیت توازن قوا در جهان (که به جانب حفظ منافع جهان سرمایه‌داری سنگینی می‌کند) و به‌خاطر امر حیاتی حفظ منافع و امنیت مردم ایران و همچنین حفظ حق حاکمیت ملی باید به‌نحوی با آمریکا به مصالحه‌ای مشخص دست زند. اما این امر مهم خارج از توان نظری و عملی خامنه‌ای و ساختارهای کنونی حاکمیت مطلق ولایت فقیه است. همچنین بدون داشتن و اجرای برنامه‌ای مؤثر در مسیر توسعه و رشد اقتصاد ملی‌ای توان‌مند در جهت حفظ منافع ملی‌مان نمی‌توان در عرصه جهانی وارد عمل شویم، امری بسیار حساس و مهم که در برنامه‌های نولیبرالی دولت‌های جمهوری اسلامی موضوعیتی نداشته است.

هرنوع حرکت به جلو در درون کشور در مسیر دستیابی به آزادی‌ها و برآورده شدن خواست‌های اجتماعی و اقتصادی مردم و همچنین هرگونه گشایش در مناسبات بین‌المللی و به‌ویژه با آمریکا در راستای حفظ منافع ملی کشورمان، همگی، به تغییرهای ساختاری‌ای واقعی در حاکمیت موجود وابسته‌اند. در این ارتباط، نخستین گام‌های ناگزیر عبارتند از:  ۱.‌  حذف کامل حاکمیت مطلق ولی فقیه با برداشته شدن اصل پنجم از قانون اساسی کشور؛  ۲.‌  برچیده شدن کامل سامانه فرماندهی سپاه و ادغام کامل بدنه آن در ارتش و انحلال کامل سازمان بسیج؛  ۳.‌  انحلال شورای نگهبان.

برخلاف کج‌فهمی خامنه‌ای که هنوز هم مردم را با تهدید به صبر و شکر گذاری امر می‌کند و مردم معترض کشورش را “فریب‌خورده”ها می‌نامد، تحمل مردم در برابر این حکومت ضد ملی، دروغ‌گو، و سرکوبگر و “رهبری” آن به‌سر آمده است. حزب توده ایران بر این نکته تأکید می‌کند که ادامه جنگ اقتصادی می‌تواند به فاجعه جنگ نظامی منجر شود. ازاین‌رو، آینده کشورمان را نمی‌باید به‌ نتیجهٔ کنش‌وواکنش‌ها و خط‌ونشان کشیدن‌ها ‌میان علی خامنه‌ای و دونالد ترامپ رها کرد. با بسیج نیرو و سازمان‌دهی جنبش اعتراضی، پیکان مبارزه را باید به سمت قلب دیکتاتوری حاکم یعنی نهاد ولایت فقیه و ساختارهای اصلی اعمال قدرت آن نشانه گرفت. درعین‌حال، با دفاع قاطعانه از صلح نباید اجازه  داد سران رژیم ولایی و دولت مداخله‌گر آمریکا با مشارکت اپوزیسیون ضد ملی سلطنت‌طلب و رجوی‌پرستان، کشورمان را به‌ورطه جنگی خانمان‌سوز سوق دهند یا در پشت پرده و با زدوبند حق حاکمیت ملی و اقتصاد میهن را به‌حراج بگذارند.

———————————————- 

۱.‌ نامهٔ ۲۴ فرمانده سپاه پاسداران- ازجمله قاسم سلیمانی- خطاب به رئیس جمهور وقت -سید محمد خاتمی- در روزهای بحرانی پس از ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸، نوشته شد. انگیزه نوشتن این نامه که عنوان: “کاسهٔ صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را بر خود جایز نمی‌دانیم” را بر خود داشت، سرکوب نکردن اعتراض‌های دانشجویی از سوی دولت خاتمی بود.  این نامه همراه  و همصدا با فریاد بلند “منکوب کنید” خامنه‌ای در سخنانش و فرمان دادن به سرکوب خونین اعتراض‌های صنفی دانشجویان و به‌وجود آوردن صحنه‌هایی دلخراش از هجوم ددمنشانه به جوانان و مجروح کردن و به‌قتل رساندن‌شان و کشاندن عملیات سرکوب  به کوی دانشگاه و  پرت کردن‌ دانشجویان از طبقه دوم خوابگاه، تأثیری جدی داشت. این نامه در روزهایی که اعتراضات دانشجویی جریان داشت محرمانه ماند. 

 به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۱۰۹۵، ۳۰ دی ۱۳۹۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *