یاران ارانی پس از گریز شرمسارانه رضاخان از کشور، از زندانها آزاد شدند و حزب توده ایران را در سال ۱۳۲۰ پایهگزاری کردند. برای نخستین بار در تاریخ میهن ما، اندیشمندانی که از دیدن زندگی غمناک مردم رنج میدیدند، تصمیم به بسیج و سازماندهی رنجبرانی گرفتند که شرایط ناگوار زندگی، آنان را به اندیشیدن واداشت. همهی دروازههای پیشرفت برای این مردان و زنان باز و نردبانهای بالارفتن آماده بود، ولی زراندوزی و جایجویی آنها را به سوی لجنزار خودپرستی و خوددوستی نراند.
بزرگترین خوشبختی را، نبرد در راه خلق میدانستند و بهبودی زندگی آن سرگرمی همیشگی مغز و جان آنها بود. در جان و دل آنها، سرود زندگی روان بود.
آنها نگران گشنگی و بیخانمانی مردم بودند. آنها میخواستند که همهی انسانهای رنج را با عشق در آغوش و نوک شمشیر تیزان خود را به دل دشمنشان نشانه بگیرند. آنها زندگی را عاشقانه دوست داشتند و آن را لذت بخش میدانستند، ولی گوارایی زندگی را برای همگان میخواستند؛ میخواستند که پرتو آزادی به جان همه انسانها گرمی بخشد؛ زندگی را دوست داشتند، ولی حق زندگی با کار، نان و خانه را برای همه میخواستند. آنان به آن زندگی که میبایست باشد، آنچنان باور داشتند که جان خود را برای آن دادند.
تودهایها شیفته آزادی و دلباخته تودههای رنج بودند. ولی دیکتاتوری با سپهر خاکستری و نفرتانگیزش صلح و آسایش را از مردم ربودهبود.
حزب توده ایران در زمان کوتاهی همهی زمینههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و فلسفی کشور را برای همیشه دگرگون کرد. این حزب هم میهنان ما را با مقولههایی مانند سکولاریسم، مدرنیت، فمینیسم، حزب گرایی، بسیج، سازمان دهی، آزادی خواهی، عدالت اجتماعی، سوسیالیسم، بورژوازی، فاشیسم، امپریالیسم ووو آشنا کرد. سخن این حزب در بارهی آزادی، زنان، کارگران، دهقانان و هنرمندان مانند باران پاییزی، زمین کویری و تشنه میهن را گُلستان کرد.