سخن روز شماره ۹۸/۷۰
1 بهمن۱۳۹۸ -21 ژانویه ۲۰۲۰
برگزاری نماز جمعه ی اخیر که علی خامنه ای پس از چندین سال به عنوان سخنگو در آن شرکت داشت، در وهله ی نخست نشان ژرفش نبرد طبقاتی در ایران است. نشان آن است که نبرد میان نیروی نو و کهن از مرحله نخست خود فرارویده است که در آن نیروی کهن سلطه ی بلامنازع داراست. در نبرد فرهنگی در سنگر نیز ارتجاع حاکم مواضعی را از دست داده است. کمک گرفتن از «آسمان» برای توجیه جنایات «زمینی» طبقات حاکم کارکرد خود را از دست داده و می دهد.
«دوران نبردها دورانی» آغاز شده است که زنده یاد احسان طبری آن را در نوشتههای فلسفی و اجتماعی برمی شمرد.
خامنه ای با پافشاری بر مواضع ضد مردمی و ضد ملی، نتوانست شک و تردید را نسبت با حقانیت خود حتی نزد شرکت کنندگان در ردیف اول در مراسم بر طرف سازد. دقت به صورت و وجنات آنها در فیلم و عکس ها، شکاف های موجود را در حاکمیت دیکتاتوری نظام سرمایه داری وابسته نشان می دهد. این روندی عجیب نیست. برای حاکمان در همه ی رده ها نیز مرحله داشتن حساب کارشان در برابر «سایه خدا» آغاز شده است.
در دوران دورانی نبرد میان نو وکهن، گرچه صلابت سلطه ی بلامنازع نیروی کهن ترک برداشته و یا شکسته است، این اما به این معنا نیست که سبعیت رفتار نیروی کهن پایان یافته است. بازگشت سبعانه به سرکوب، کماکان در برنامه است و باید به خطر آن اندیشید و از هشیاری نکاست. ولی در عین حال فضایی ایجاد شده است که سرکوب نمیتواند به شکل گذشته ادامه یابد. در تظاهرات به مناسب سرنگونی هواپیمای مسافربری نشانه ای از این وضع دیده شد.
نیروی نو که توانسته است دوران سلطه ی بلامنازع ارتجاع را با تحمل «شکست های خونین» و همچنین با «جانبازی های شگرف» به سود خود تغییر دهد، در دوران نبردهای دورانی از امکان ها وسیعتری برخوردار است و میکوشد این امکان ها را با حزم و احتیاط توسعه دهد. یورش در لحظه ی مناسب، و عقب نشینی بهموقع میتواند با شیوههای دیگر مبارزه در این دوران پیوند داده شود.
در این دوران نیروی نو به ویژه به سازماندهی مشخص مبارزه و مبارزان توجه خاص دارد. از همه ی امکان ها برای تحکیم روابط میان گردان های نیروی نو بهره می گیرد. مبارزه ی علنی را با مباره ی مخفی پیوند می دهد.
در این دوران حفظ آنچه به دست آمده از اهمیت برخوردار است. حفظ و حراست از مواضع به دست آمده، به ویژه حفظ نیروی خود که در آن چهرههایی نقش خاص خود را یافته و یا می یابند، در راس دستور کار قرار می گیرد. باید از تلفات کاست. باید با جابجایی نیروها، با جابجایی وظیفه ها در برابر افراد، حفظ نیروها و چهرههای خاص را در صحنههای دیگر ممکن ساخت. برای نمونه آن را در صحنه ی تجهیز و سازماندهی به کار گرفت. در صحنه ی فعالیت ایدئولوژیک- فرهنگی به کار گرفت!
وظیفه ی تئوریزه کردن شرایط تغییر یافته در برابر نیروی نو در این دوران نیز از اهمیت درجه اول برخوردار است. تئوریزه کردن شرایط در این دوران هم به معنای قابل شناخت ساختن تضادها در روند جاری نبرد طبقاتی است.
درک جایگاه عمده و غیرعمده در تضاد ها که پدیدهای متغییر است کماکان وظیفه ی روز است. شناخت گرایش ها و علل آن که از طریق درک چگونگی ژرفش رابطه ی میان تضادها به دست می آید، عمده است. تئوریزه کردن شرایط تغییر یافته از طریق توصیف دقیق وضع و همچنین توضیح امکان ها برای تغییرات بعدی عملی می گردد.
استراتژی و تاکتیک در این دوران
هدف نیروی نو دستیابی به وسیعترین دستاورد ترقی خواهانه در روند انقلابی در هر دوران در جامعه است. دسترسی به این هدف استراتژیک، باید ولی تنها به عنوان یک امکان درک شود. امکانی که تنها آن هنگام میتواند به واقعیت بدل گردد که شرایط برپایی آن ایجاد شده است. لذا نبرد روز، نبردی تاکتیکی است و باید باشد برای تغییر شرایط به سوی هدف استراتژیک.
بدون روشن بودن هدف استراتژیک – وسیعترین دستاورد ترقی خواهانه – و برنامه مشخص برای آن، ستاره ی راهنما در نبردهای تاکتیکی «گم» می شود. سردرگمی پیامد چنین امری است. مبارزان باید بدانند برای چه هدف استراتژیک می رزمند. باید پیوند مبارزه ی روزِ دمکراتیک و آتی سوسیالیستی را درک کنند و از این طریق سرشت رهایی بخش مبارزه ی دمکراتیک پیگیر را دریابند.
برای نمونه مبارزه ی برای آزادی زندانیان سیاسی میتواند در لحظه ی کنونی نیز عمده ترین حلقه ی پیوند میان مبارزه ی دمکراتیک و سوسیالیستی فهمیده شود. اهمیت دنبال کردن شعار آزادی زندانیان سیاسی با استفاده از امکان های ایجاد شده را نمیتوان به مثابه عمده ترین حربه علیه سلطه ی طبقات حاکم به اندازه کافی مورد تأکید قرار داد!
سردرگمی در این زمینه که هدف استراتژیک، کلیت هستی اجتماعی را در برمی گیرد، فعالیتهای تاکتیکی را کوتاه نفس می سازد. به پاره پاره شدن جنبش و نیروی نو می انجامد. این در حالی است که روشن و شفاف بودن هدف استراتژیک که کلیت هستی جامعه را در برمی گیرد، مانع دست یافتن به سازش ها و توافق های بین راه نیست.
برعکس، پیش شرط چنین توافق های بین راهی است. نقش عمدهای در آن دارد که توافق های بین راهی نیز بلندترین گام های ممکن ترقی خواهی را تشکیل دهند و نه کم نفس و تنها در خدمت حفظ منافع لایههای فرادست در نبرد طبقاتی روز باشند.
افق روشن است. ما پیروز خواهیم شد!