طبری باره ی خاکستری بودن تئوری و سرسبز بودن درخت عمل
مارکس می نویسد:
تاکنون فلاسفه در کشوی میز خود حل کلیه معماها را حاضر داشتند و کافی بود دنیای ابله بی خبر دهن بگشاید تا کبک های سرخ کردهٔ حقایق مطلقه را فرو بلعد. ولی ما در مقابل عالمیان به مثابهٔ شریعت گزاران با اصول تازهٔ حاضر آماده ای ظاهر نمیشویم و نمی گوئیم: این است حقیقت! پس در برابر آن به زانو درآئید! بلکه ما اصول جدید را به خاطر جهان و بر پایه اصول خود این جهان انطباق و گسترش می دهیم.
انگلس که او را دشمنان مارکسیسم به ایجاد یک سیستم انتولوژیک (وجودی) جامد متهم می سازند، مینوشت:
سیستم سازی پس از هگل محال است. این درست است که جهان دستگاه واحدی است یعنی یک کل به هم پیوسته است و لازمهٔ معرفت به این دستگاه شناخت سراپای طبیعت و تاریخ است، ولی این امری است که هرگز انسان بدان دست نمی یابد، لذا کسی که در صدد ایجاد دستگاه تمام و کمال برآید، ناچار است جاهای خالی بسیار زیادی را به کمک توهمات و تصورات خویش پر کند.
برای مارکسیست ها، به گفتهٔ پر مغز گوته تئوری خاکستری است و این درخت زندگی است که همیشه سرسبز است. برای مارکسیست ها آموزش مارکسیسم- لنینیسم تنها اسلوب عمل و خاستگاه تفکر است، به قصد جویندگی و پژوهندگی دلیرانه و نوآورانه.