احسان طبری در باره ی خواری و پستی انسان
انسان وجود دوگانه ای است: خوارترین و سر افرازترین، ناتوانترین و نیرومندترین. ولی انسان می تواند همیشه از نوع دوم باشد به شرط آن که در پایگاه انسانی خود به ایستد. ابدیت واقعی در ابدیت حیات انسانی است و حیات سیر دائمی است به سوی حل مهمترین مسائل و پر ثمرترین پیروزیها. فاجعهٔ کنونی انسانی عرضی و سپنجی است. بشر به سوی خورشید می رود. مهمترین منشاء بی سعادتی انسان بی باوری اوست به سعادت، تسلیم اوست به دیوهائی که بدبختی می زایند، یعنی ستم ، نادانی، آز و نومیدی.
چشمانش با نور فلسفه می درخشد، مغزش انباشته از شبچراغ علم است، از لبان نمناکش ترانهٔ امید م یتراود و در قلبش چشمه محبت میجوشد. درمان درد هستی و رنج زندگی آن است که زندگی محدود خود را با این نامحدود، با این بی منتها پیوند دهیم و وجود خود را به طناب تاریخ گره زنیم و در این نهر جوشان حل شویم:
چو کرم کور به روی زمین چه خواهی زیست که نی فسانه زتو یاد و نی ترانه کند!