«سخني با همه توده اي ها» اهميت رساله نورالدين كيانوري براي نبرد امروز! احسان طبري «ايستاده» به ابديت پيوست!

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٩٣ / ٤٠ (١٦ آذر)

واژه راهنما: انتشار رساله «سخني با همه توده اي ها» به صورت PDF

بی تردید، رساله زنده یاد نورالدین کیانوری، دبیر اول وقت کمیته مرکزی حزب توده ایران با عنوان «سخنی با همه توده ای ها» که در سال 1373 نگاشته شده است، تاکنون یکی از پرمناقشه ترین ارزیابی ها را از شرايط حاكم بر ايران پيش از ”دوم خرداد ٧٦“ كه حزب توده ايران آن را «حماسه ملي» ارزيابي نمود، تشكيل مي دهد.

براي ايجاد شدن روشني در اين مناقشه، بررسي مضمون رساله رفيق كيانوري به ضرورتي عيني بدل شده است كه در واقع مي بايستي در ارگان مسئوليت دار حزبي اي انجام مي شد. متاسفانه تصميم سياسي و شرايط سازماني براي چنين بررسي هنوز نزد مسئول هاي حزب توده ايران به وجود نيامده است. اين در حالي است كه براي بسياري از توده اي ها در ارتباط با رساله زنده ياد كيانوري پرسش هايي وجود دارد. براي نمونه رفيقي از فعالين ”كميته داخلي“ سابق حزب توده ايران در اين ارتباط پرسش هايي را چندي پيش در ”نويدنو“ مطرح نمود. پاسخ هاي روشنگرانه نتوانست متاسفانه در همين سايت منتشر شود.

انگيزه بررسي رساله ي سال ١٣٧٣ زنده ياد نورالدين كيانوري در جريان اين تبادل نظر روشنفكرانه ميان نگارنده و رفيق فعال در ”كميته داخلي“ سابق به وجود آمد كه اكنون نتيجه آن همزمان به صورت پ د اف در ”توده اي ها“ انتشار مي يابد.

شايد اين بررسي كمكي باشد براي برخي ها تا بتوانند به ارثيه فرهنگي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران كه در آن تاريخ مبارزه دروني حزبي تبلور مي يابد و برايند آن، خط مشي انقلابي حزب را تشكيل مي دهد، برخوردي منطقي و انتقادي- سازنده بيابند.

گرچه اين بررسي ي انفرادي بدون ترديد خالي از كمبود نيست، و لذا نياز به تصحيح احتمالي اين يا آن نگرش در آينده خواهد بود كه مي تواند با نظرهاي انتقادي مستدل ايجاد شود، اما اهميت ويژه آن، طرح و نشان دادن برخي نكات پراهميت در آن براي مبارزه امروز جنبش توده اي است.

 

– يكي از نكات برجسته در اين زمينه، توضيحات زنده ياد كيانوري در ارتباط با ضرورت «جهت دادن به مبارزه از طريق انتخاب شعارها»ي مناسب است. او در اين بخش از سخنش كه با زير عنوان ”18- پديده متضاد در جنبش كارگري و نظر رفيق كيانوري براي حل آن“ (ص ٤٧) مورد بررسي قرار گرفته است، پديده اي را موشكافي مي كند كه امروز در سطح جنبش جهاني كارگري و كمونيستي نيز مطرح و موضوع بررسي هاي متعددي است.

– در جريان بررسي و با انتشار مقاله خسرو باقري با عنوان «دريغي بزرگ» در ارتباط با تبليغات عليه شخصيت تاريخي زنده ياد احسان طبري، مساله پراهميت ديگري خود را نشان داد و آن وجود ”لكهِ سفيدي“ در مطبوعات حزب توده ايران است كه زنده ياد كيانوري نيز با تلخي از آن در رساله خود سخن مي راند.

اين ”لكه سفيد“، كمبود نام، چهره و سخن رهبران حزب توده ايران در دوران انقلاب در مطبوعات حزبي است. واقعيتِ تلخي كه از اين طريق تبلور يافت، كه فردي به نام محمود معتقدي در مقاله اي در ”مهرنامه“ خاطر نشان كرده است كه گويا «جز پژوهشگران و اهل نظر، كمتر كسي به سراغ يافته هايش [زنده ياد احسان طبري] رفته و مي روند»!

خسرو باقري در مقاله خود به افشاي هدف گيري دشمنانه و نادرست عليه شخصيت تاريخي احسان طبري در مقاله ”مهرنامه“ پرداخته و شيوه غيرعلمي سخنان طرح شده در آن را مستدل مي سازد. باقري فقدان «وجدان علمي» سخنگويان عليه طبري را از اين طريق افشا مي كند كه ازجمله مي نويسد: «اين پرونده [در ”مهرنامه“] پنج مقاله را در بر مي گيرد كه نويسندگان آن عبارتند از: بيژن موميوند، دبير بخش تاريخ مهرنامه؛ فرزين وحدت، مولف كتاب رويارويي ايران و مدنيت؛ مهدي يزداني خرم، دبير گروه ادبيات و هنر مهرنامه؛ عليرضا پنجه اي، شاعر و پژوهشگر ادبي و فتح الله بي نياز، نويسنده منتقد ادبي. از اين پنج مقاله، سه مقاله (يزداني خرم، پنجه اي و بي نياز) حتي يك منبع ندارند. فقدان حتي يك منبع براي نوشته هايي كه به نظرپردازي دست مي زنند، حيرت آور نيست؟ …».

مساله فقدان «وجدان علمي» كه زنده ياد احسان طبري نيز بارها پايبندي به آن را محك بررسي علمي مبتني بر انديشه و اسلوب ماركسيستي اعلام مي كند، يكي از موضوع هاي مورد بررسيِ  رساله زنده ياد كيانوري را تشكيل مي دهد.

مساله ”لكه سفيد“در صفحه ١٢ به بعد در بررسي و با زيرعنوان «مناجات»، ناحقی علیه احسان طبری است، مورد توجه قرار گرفته:

متاسفانه برخورد به ارثيه فرهنگي حزب توده ايران تنها به اين ادعاهاي كذب محدود نمي شود. شعر «مناجاتِ» شاعر بزرگ ايران، ه ا سايه نيز نمونه ديگري در اين زمينه است. در اين شعر، با پذيرش ادعاي رژيم ديكتاتوري كه ”كژراهه“ را به زنده ياد احسان طبري نسبت مي دهد، آموزگار چند نسل از توده اي ها و عضو هيئت سياسي و دبير كميته مركزي حزب توده ايران به ناحق «تواب» ناميده مي شود.

اين در حالي است كه به علت حاشای تعلق شعرهای زندان احسان طبری به آموزگار چند نسل از توده ای ها، متاسفانه توده ای ها با فاجعه ای در سطح تاریخی روبرو هستند. این شعرها نشان و تظاهرِ آگاهانه نبرد سخت احسان طبري در زندان جمهوری اسلامی و نمادِ اندیشه ي مبارزجویانه و علمیِ ذهن و آگاهی انقلابیِ دبیر کمیته مرکزی حزب توده ایران و نشان مقاومت و پایداری او و افشا کننده بی پایه و اساس بودن تز «شکستن» و «تواب» شدن اوست، که در بند دشمن طبقاتی گرفتار است!

این شعرها نشان آن است که او، آن طور که در شعری ترسیم می کند، همانند درختی «ایستاده» به ابدیت پیوست!

در مقاله ي پیش گفته خسرو باقری، بخش پایانی شعر «مناجات» انتشار یافته است که در آن شاعر بزرگ ایران با تن دادن به ادعای دشمنِ طبقاتی در بخش آغازینِ شعر، زنده یاد احسان طبری، عضو هیئت سیاسی و دبیر کمیته مرکزی حزب توده ایران را «تواب» نامیده است. در بخش پایانی، شاعر بزرگ ایران، آنجا هم که به دفاع از احسان طبری می پردازد، این دفاع، دفاعی مبارزه جویانه، صریح، روشن و جانبدارانه از کار در نمی آید! و به قول خسرو باقری در باره معتقدي، «سرانجام با بیان جمله ای دو پهلو، به رنج میان حقیقت و دروغ ایستادنِ دردناک خود پایان می دهد»: مظلوم نمایی و پذیرفتن «شکست»، جای مبارزه جویی را در شعر می گیرد و مضمون شعر را تشکیل می دهد:

«از شکست تو که خواهد طرف بست

تنگی دست جهان است این شکست»!

در حالی که زنده یاد احسان طبری در شعر دیگر زندانش با عنوان «بر مرداب تن، نیلوفر اندیشه می روید»، از «بدسگالان مردمي آزار» و «ژاژخايان دشمن كار»ي سخن می گوید که بر شرایط زندگی ی در بند او در زندان جمهوری اسلامی حاکمند؛ «بدسگالان و ژاژخایان»ی که بلندای پرواز اندیشه شان را با «پر مگس» یکی می داند، شاعر بزرگ میهن ما «خلقت او» را از اذل «خطا» می پندارد و صحنه هستی را تنها به «سنگستان» می سپارد.

قربانی شلاق می خورد که چرا پا به عرصه وجود گذاشته است!

«خلق او خود خطا بود از نخست

شیشه کی ماند به سنگستان درست»

احسان طبری، آموزگار چند نسل از توده ای ها هیچ گاه از موضع فاتالیسم و تسلیم طلبی دفاع نکرده است. برعکس، احسان طبری انسان را «جویی جویند» و «رزمند» و «قلب تپنده» می داند (که پیش تر خسرو باقری آن را از «از میان ریگ ها و الماس ها» در صدر مقاله خود نقل کرده است) و در «نوشته های فلسفی و اجتماعی» غرور و سربلندی انسان را چنین ترسیم می کند: «به خُردي من ننگريد. من از يك شاخه درخت نيز خردتر و تردترم، ولي من خلاصه تكامل ميلياردها ساله مادّه ام و لذا نيروي عظيم درك و دگرگون كردن در من نهان است. …». (نگاه شود همچنين به ”انگیزه یورش به خط مشی انقلابی حزب توده ایران چیست؟!، گم شدن نام، سخن و چهره رهبران گذشته حزب توده ایران در مطبوعات حزبی“، آذر ٩٣ http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2416).

– نكته پراهميت ديگر كه نه واپسين و نه كم ترين در بررسي انتشار يافته است، بررسي مساله «اشتباه»هاي حزب توده ايران در دوران انقلاب است كه با زيرعنوان ”تغيير مكانيكي سياست حزب“، در صفحه هاي ١٥ به بعد مورد توجه قرار گرفته. در اين بخش به بررسي صحت انتقادهايي پرداخته مي شود كه نسبت به خط مشي انقلابي حزب توده ايران در دوران انقلاب از اين طريق مطرح و در آن ها، با كلي گويي، از عدم شناخت «ماهيت نيروهاي عمل كننده» توسط رهبري حزب توده ايران سخن رانده مي شود كه به «تائيد بيش از حد و غيرواقعبينانه رهبري وقت حزب بر شخصيت خميني …» انجاميده است.

در اين بخش، ضمن برخورد به مقاله اي كه كامران امين آوه در آستانه برگزاري دومين نشست كميته مركزي حزب توده ايران در ”اخبار روز“ با همين هدف انتشار  داده است، به بررسي اين مساله پرداخته مي شود كه «نيروهاي عمل كننده»، تنها «رهبري» انقلاب نبوده است. بلكه، جنبش رشد يابنده طبقه كارگر و گردان پيش آهنگ آن نيز بخش ديگر نبرد طبقاتي را تشكيل مي داده است كه بدون بررسي و در نظر گرفتن تاثير آن، در نظر گرفتن جايگاه منافع طبقه كارگر، برورد انتقادي به «اشتباه»ها، يك سويه و ميان تهي از كار در مي آيد. (نگاه شود همچنين  به ”با شیوه پوزیتویستی به جنگ خط مشی انقلابی حزب توده ایران می روند“ آبان ٩٣، http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2389)

در اين ارتباط به بررسي پرسشي پرداخته مي شود كه آيا رابطه اي ميان برگزاري نشست هاي حزب توده ايران و تشديد يورش به خط مشي انقلابي حزب توده ايران توسط دشمنان جنبش كارگري ميهن ما وجود دارد؟

در آستانه برگزاری ششمین کنگره حزب توده ایران در سال 1391، نامه نشریه ”آرش“ به رفیق محمد امیدار انگیزه طرح بحث در باره سیاست گذشته و اشتباه های احتمالی رهبري حزب در دوران انقلاب شد، همان طور که در آستانه برگزاری دومین نشست کمیته مرکزی حزب توده ایران در آبان ماه امسال، مقاله امین آوه در نشریه ”اخبار روز“ انگیزه همین بحث ها و دامن زدن به ستیز با خط مشی انقلابی حزب توده ایران گشت که مقاله در ”مهرنامه“ نمونه دیگری از آن است!

بدین ترتیب می توان به آسانی به علت انگیزه ی روشن نگه داشتنِ آتش تنور تبلیغات ضد خط مشی انقلابی حزب توده ایران در برنامه ارتجاع پی برد!

این همزمانی ها عجیب است! عجیب نیست؟!

اميد كه انتشار بررسي رساله زنده ياد نورالدين كيانوري، دبير اول وقت كميته مركزي حزب توده ايران كه در سال ١٣٧٣ نگاشته است، و اكنون به صورت PDF انتشار مي يابد، كمكي به نزديكي درك مشترك توده اي ها از خط مشي انقلابي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران باشد.

One comment

  1. شهیدی

    فقط اشاره به مطالب دیگران و مطالب دست دوم و پژوهشی نیازمند رفرنس است، استاد پنجه ای و بی نیاز بی نیاز از رفرنس هستند چون مطالب عنوان شده دیدگاه خودشان است و باورهای مطروحه نیز اظهر من الشمس بوده و نیازمند رفرنس نیست. این که بهتر بود حزب از نوابغی چون طبری به عنوان وسیله تبلیغاتی بهره نمی برد و این که کاش او تحزب نمی پذیرفت و به پرورش استعدادهایش می پرداخت کجا نیازمند رفرنس است.به خود آییم دنیا مفهوم دوران را نقش دیگری زده راه رشد آیه های زمینی م.ل نیست صرفا دنیا به نگاه متکثر رسیده حتی امپریالیسم هم آن امپریالیسم نیست و شاخصه های دیگری یافته رفقا! کسرایی سایه طبری و… اگر تحزب نمی پذیرفتند بالنده و ممتازتر بر می آمدند. چهارچوب تفکرات حزبی نقطه تقابل آفرینش و خلق آثار زبده است این را تاریخ نشان د اده است. هنرمند باید فارغ از چهارچوب عمل کند تا بپاید و بپوید.امثال پنجه ای ها اگر از حزب کنار نمی کشیدند امروز نامشان این چنین مستقل و بی نیاز از لانسه کردن حزبی در آسمان شعر و ادب نمی درخشید.شب خوش رفقا!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *