مقاله شمار ١٣٨٧/٤٤ (بخش اول)
مبارزه انقلابى با هدف برطرف ساختن تشتت نظرى حاكم بر جنبش تودهاى و حزب آن، حزب توده ايران، مىتوانست در شرايط مناسبترى جريان بيابد. پيششرط بوجود آمدن وضع مناسبتر براى كوشش مشترك تودهىها در اين امر پراهميت، توافق بر سر شكل و محتواى بحث مىبود، كه مىتوانست مانع پراكندهگويى و همچنين با صرفهجويى در امكانات و نيروها همراه باشد. متاسفانه در اين زمينه تنها رفقايى با احساس مسئوليت شخصى به ارايه پيشنهاد پرداختند، كه در حزب توده ايران داراى مسئوليت نيستند. بهويژه رفقاى عزير على خاورى و محمد اميدوار، برخلاف انتظار و عليرغم مسئوليت سنگين خود در اين زمينه، به سكوت ادامه دادند، كه نمىتوان آن را در همسويى با منافع و مصالح حزب توده ايران ارزيابى نمود. ناتوانى براى شركت در بحثى ضرورى، كمكى به حفظ اعتبار رهبرى حزب توده ايران نخواهد داشت. «حوصله و مذاكره و توضيح، سلاح كاراى حزب» توده ايران در برابر نظريات ديگران بود، كه “انوشه راستگو” (تارنگاشت صداى مردم) آن را به درستى برمىشمرد.
بايد قوياً اميدوار بود، كه رفقاى مسئول پيش گفته و ديگر مسئولين حزبى و جانبداران حزب توده ايران، راه بحث صميمانه را بين تودهاىها براى ايجاد همصدايى بگشايند. بهويژه از آن رو كه اين رفقا در بيانيه به مناسب ٦٧مين سالگرد بنيانگذارى حزب و در سند مصوب پلنوم وسيع … آذر ١٣٨٧، تشتت نظرى را در حزب و جنبش تودهاى محتوا و مضمون برنامه ارتجاع داخلى و خارجى ارزيابى كردهاند.
“تودهاىها” به راهى كه آغاز شده است، ادامه خواهد داد. استدلال درباره ضرورت بحث صميمانه بين تودهاىها، بخشى از اين كوشش را تشكيل خواهد داد. اما از آنجا كه تاكنون موفقيت لازم در اين عرصه بوجود نيامده است، بحث را به ارزيابى مواضعى ارتقا خواهد داد، كه سه جريان انديشهاى در جنبش تودهاى در خارج از كشور مطرح مىسازند ( كه از جمله در مقاله ١٣٨٧/٣٨ “برطرف ساختن تشتت نظرى … يك ضرورت تاريخى” http://www.tudeh-iha.com/?p=703&lang=fa برشمرده شدهاند). هدف از اين ارزيابى سنجيدن نظريات اين گروها با محك تئوريك و سياسى است، كه مضمون كتاب “سيماى مردمى حزب توده ايران” را تشكيل مىدهد. در اثر فوق جوانشير، وفادارى به شيوه روشن، صريح و برّا در ارايه نظريات حزب توده ايران با برجستگى خاص تبلور مىيابد. نظرياتى كه در هفتههاى پس از برگزارى پلنوم هفدهم كميته مركزى حزب توده ايران و انتشار اعلاميه ارديبهشت ١٣٦٠ حزب درباره خطر راستگرايان براى روند انقلاب بهمن به رشته تحرير درآمده و مورد تائيد همه تودهاىها، ازجمله رفيق عزير على خاورى نيز بوده است.
گزارش هيئت سياسى كميته مركزى به پلنوم وسيع، فاقد محتواى انقلابى است!
در مقاله “زندهباد بحث بين تودهاىها” (١٣٨٧/٤٠http://www.tudeh-iha.com/?p=711&lang=fa) و “برطرف ساختن تشتت نظرى … يك ضرورت عينى و تاريخى (١٣٨٧/٣٨http://www.tudeh-iha.com/?p=703&lang=fa) و “كالبدشكافى يك سند” (١٣٨٧/٣٦http://www.tudeh-iha.com/?p=678&lang=fa)، ارزيابى “تودهاىها” از سند «درباره وحدت و دشوارىهاى فعاليت و مبارزه حزب توده ايران …، مصوب پلنوم وسيع ك. م.، آذر ١٣٨٧»، ارايه شده است. در آن جا در ارتباط با تنها پرسش سياسى- نظرى آقاى محمود (مقاله ١٣٨٧/٤٠) گفته شده بود، كه درباره شعار “طرد ولايت فقيه”، همزمان با ارزيابى از گزارش هيئت سياسى به پلنوم وسيع، پرداخته خواهد شد، كه در سطور زير ارايه مىشود.
در ابتدا نگاهى به شكل و مضمون “گزارش …” بيافكنيم.
اول شكل- در شكل، “گزارش …” به اوضاع جهان، منطقه و ايران مىپردازد. قرار داشتن ارزيابى از جهان و منطقه بعد از ارزيابى از اوضاع ايران، با شكل سنتى “گزارش …”هاى مربوطه در اسناد حزب توده ايران مغايرت دارد، كه با ارزيابى از اوضاع جهان آغاز مىشود، يعنى از كل به جزء جريان دارد.
ارزيابى از كل به جزء، به معناى كم ارزش بودن جزء نيست. شناخت از كليت، يا طرح كليت در آغاز، كمك است براى درك رابطه بين جزء و كل. در اينجا بحث بر سر اسلوب پژوهش علمى مىباشد.
زندهياد طبرى در “تبويت مسائل ديالكتيك ماركسيستى” (يادداشتها و نوشتههاى فلسفى و اجتماعى) «ديالكتيك عام و يا مجرد» (ص ٧) را «بيانگر قوانين كلى، صرفنظر از انطباق مشخص» آن بر نكات خاص مىداند و آن را بهمثابه «١- بررسى قوانين عام جهان عينى (طبيعت و جامعه) …» برمىشمرد. وى مىنويسد: «در حالت دوم، با ديالكتيك خاص يا مشخص، كه همانا انطباق آن قوانين كلى بر عرصهها مشخص است …». سروكار داريم. طبرى همانجا در توضيح “نكاتى درباره تحليل منطقى وضع اجتماعى” (ص ٢٦)، ردهبندى فوق براى مسائل ديالكتيك ماركسيستى را در عملكرد حزب توضيح داده و مىنويسد: «حزب طرازنوين طبقه كارگر چهار عرصه دائمى تحليل دارد:
١) عرصه مسائل جهان: وضع جنبش انقلابى و رهايىبخش جهانى، وضع آرايش قواى امپرياليستى و ارتجاعى در جهان، سير اقتصادى در بخشهاى مختلف جهان …
٢) عرصه مسائل كشور: وضع جنبش ملى و دموكراتيك و جنبش كارگرى در داخل كشور، آرايش قواى طبقاتى در جامعه …
٣) عرصه مسائل مربوط به جنبش: نوع نيروهائى كه در مبارزه مترقى واردند، رابطه حزب، طبقه كارگر با اين نيروها، مسئله وحدت عمل و وحدت نيروهاى تحولطلب، مسئله برنامه مشترك اين نيروها و غيره
٤) عرصه مسائل مربوط به حزب: اشكال مختلف سازمانى در شرايط معين … مبارزه درون و برون حزبى، نقاط مثبت و منفى كار حزب و غيره وغيره.»
پايبندى به اسلوب فوق در “گزارش …”، مىتوانست امكان برقرارى رابطه بين برنامه استراتژيك سياسى- نظامى امپرياليسم در منطقه را از يك سو و همچنين رابطه بين فروپاشى ايدئولوژيك و ورشكست سياسى برنامه نوليبرال اقتصادى امپرياليسم در جهان را از سوى ديگر با اوضاع ايران بوجود آورد. نكاتى كه متاسفانه در “گزارش …” توجهى به آنها نشده است، كه موضوع بررسى محتواى “گزارش …” بوده و به آن در زير پرداحته خواهد شد.
دوم- محتوا-
١- خصوصى و آزادسازى اقتصادى. “گزارش …” با زيرعنوان “حركت قاطع به سمت خصوصى كردن بيش از بيش بخشهاى اساسى صنايع و واحدهاى توليدى كشور”، اين اقدام را به درستى اقدامى عليه «جهتگيرى اقتصاد كشور، [كه] از همان فرداى انقلاب يكى از مهمترين عرصههاى نبرد نيروهاى مترقى و ارتجاع بود، و پذيرش اصل ٤٤ در قانون اساسى از دستآوردهاى انقلاب بهمن بود …» ارزيابى مىكند. و با اشاره به استقبال «گرم صندوق بينالمللى پول» از «انتشار ابلاغيه ولى فقيه در زمينه اصل ٤٤» خصلت «ضدملى» اين برنامه و سياست سرمايهدارى حاكم را برمىشمرد. به عبارت ديگر، “گزارش …”
اول- خصلت كيفى اقدامى كه با حكم حكومتى و بدون همهپرسى از مردم براى تغيير اصول قانونى اساسى انجام شده است را مورد توجه قرار مىدهد و آن را اقدامى غيرقانونى ارزيابى مىكند، اما آن را با روشنى و صراحت مطرح نمىسازد.
دوم- جايگاه تاريخى. اگرچه «جهتگيرى اقتصاد كشور» را «يكى از مهمترين دستاوردهاى انقلاب بهمن» ارزيابى مىكند، جايگاه تاريخى آن را در دستاوردهاى انقلاب تعيين نمىكند. اين درحالى است كه حزب توده ايران در اسناد بيشمار خود، جهتگيرى تثبت شده در اصل ٤٤ قانون اساسى را آن چنان برجسته مىداند، كه آن را اهرم ايجاد استقلال اقتصادى و به تبع آن استقلال سياسى، فرهنگى و … ايران ارزيابى كرده است. در”مردم” شماره ١٢٠، ٢٧ آذر ١٣٥٨ در اين زمينه چنين تصريح مىشود:
«نظام اقتصادی با خصلت ملی و دمکراتيک
انقلاب ايران بايد در راه چنان پيشرفت اجتماعی سير کند که بتواند نظام اجتماعی- اقتصادی به مراتب پيشروتری از نظام سرمايهداری را در کشور مستقر سازد. به نظر ما چنين نظامی عبارت است از نظام سوسياليستی. ولی ما، با در نظر گرفتن شرايط موجود در کشور، بين مرحله رشد اجتماعی- اقتصادی در حال حاضر و سمت کلی رشد اجتماعی- اقتصادی فرق قائليم و به همين سبب يک نظام اقتصادی دارای خصلت ملی و دمکراتيک، مرکب از بخشهای دولتی، تعاونی و خصوصی را مناسبترين نظام مرحله کنونی تشخيص میدهيم. …
آن نظام اقتصادی که در اصل چهل و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی منعکس گرديده – در صورت اجرای دقيق میتواند در آينده شرايط گذار به جامعه بیطبقه را، که خواست اکثريت قاطع زحمتکشان در جمهوری اسلامی است، فراهم آورد.»
عدم طرح خصلت غيرقانونى و ضدملى حكم حكومتى براى نقض اصل ٤٤ قانون اساسى، يك اشتباه سنگين تئوريك و سياسى است. زيرا
اولاً اين واقعيت مورد بىتوجهى قرار مىگيرد، كه اين اقدام، اقدامى ضدانقلابى است، كه تنها مىتوانسته با پيروزى نهايى «ارتجاع» عليه «نيروهاى مترقى» به سرانجام رسيده باشد. خصلت ضدانقلابى اين اقدام، با ايجاد كيفيتى جديد در هستى اجتماعى در ايران همراه است! پيروزى ارتجاع در اين عرصه، نهايتاً نقطه پايان بر مرحله تاريخى ميهن ماست كه با انقلاب بهمن ٥٧ آغاز شده بود و روند مبارزه آزاديخواهانه و استقلال طلبانه مردم ميهن ما را براى سرنگونى رژيم سلطنتى- ساواكى و وابسته به امپرياليسم تشكيل مىداد. نقض اصل ٤٤ قانون اساسى، آغاز مرحله بازسازى همهجانبه شرايط حاكميت سرمايهدارى مطلقالعنان پيش از انقلاب بهمن مىباشد. نقض اصل ٤٤ قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، قانون اساسى جديدى را بر كشور حاكم ساخته است كه به آن ارتجاع با جسارت نام “انقلاب اقتصادى” نيز داده است.
ثانياً- نكته پراهميت ديگر در ارتباط با سياست خصوصى و آزادسازى اقتصادى در جريان در ايران، فقدان برخورد “گزارش …” به خصلت استعمارگرانه برنامه امپرياليستى است. بخش “آزادسازى اقتصادى” در اين نسخه نوليبرال، نشان خصلت عميقاً استعمارى و ضد استقلال كشورهاى پيرامونى در اين برنامه امپرياليستى مىباشد. محتواى آزادسازى اقتصادى، نابود ساختن كليه محدوديتهاى قانونى در خدمت حفظ استقلال اقتصادى كشورهاى پيرامونى بوده و با نابودى حقوق اجتماعى زحمتكشان همراه است. در “گزارش …”، درباره پايمال ساختن دستاوردهاى اجتماعى كارگران، و ازجمله درباره بازپس گرفتن قانون كار تصويب شده در سالهاى پس از پيروزى انقلاب در ايران، كه در چارچوب اجراى نسخه نوليبرال امپرياليستى بوجود آمده است، تبلور مىيابد. به درستى گفته مىشود: «يكى از عرصههاى مهم مبارزات صنفى كارگران، مبارزه بر ضد قراردادهاى موقت است، كه با تشويق دولت احمدىنژاد و وزارت كار ضد كارگرى آن، رشد بىسابقهاى يافته است. بر اساس آمارى كه در سال ١٣٨٧ انتشار يافت، ٨٠ درصد كارگران كشور در كارخانهها و در بدنه صنايع توليدى با قراردادهاى موقت از ٢ ماه و ١٠ روز تا ٦ ماه به كار اشتغال دارند. انبوه اين كارگران كه از زير چتر حمايتى قانون كار خارج هستند، و در دشوارترين شرايط اسارتبار قرار دارند. …».
ايجاد ارتباط بين سياست ضد كارگرى دولت و نابودى حقوق اجتماعى كارگران، نشان دفاع بجاى “گزارش …” از “حقوق دموكراتيك” طبقه كارگر ايران مىباشد. فقدان برقرارى پيوند بين حقوق پايمال شده با اهداف آتى جنبش كارگرى، فقدان ايجاد پيوند بين سركوب “حقوق دموكراتيك” طبقه كارگر با نسخه نوليبرال امپرياليستى و ترسيم نكردن پيوند بين سياست ضد كارگرى نظام سرمايهدارى حاكم بر ايران با برنامه استعمارگرانه امپرياليستى، نشان كمبود برقرار ساختن رابطه بين منافع «آنى و آتى» طبقه كارگر است. نكات فوق دلايل عينى براى فقدان توجه به نكات عمده و كيفى در “گزارش …” و نشان گرفتار بودن آن در “خردهكارى” مىباشد. خردهكارى كه ماهيت و خصلت انقلابى سياست حزب توده ايران را مخدوش و در طول زمان نابود ساخته، حزب توده ايران را به يك حزب سوسيال دموكراتيك بدل كرده، كه نه اعتقادى به ضرورت ايجاد پيوند بين وظايف دموكراتيك و سوسياليستى حزب طبقه كارگر دارد و نه به آن عمل مىكند.
سوم- “گزارش …” مورد تائيد قرار مىدهد، كه اقدام غيرقانونى فوق عليه «جهتگيرى اقتصاد كشور» و «يكى از مهمترين عرصههاى نبرد نيروهاى مترقى و ارتجاع [و نه بخشى از آن!!] بود …». انتساب پيروزى ارتجاع در اين نبرد سرنوشتساز تنها به «دولت احمدىنژاد» در “گزارش …”، كه آن را «دولت وابسته به كلان سرمايهدارى تجارى و بورژوازى بوروكراتيك كشور» اعلام مىكند، لااقل خارج ساختن اقشار ديگر سرمايهدارى در حاكميت ج. ا. از جرگه «ارتجاع» و جانبدارى غيرمجاز از آنها مىباشد. مطلقگرايى و يكسونگرى غيرمجاز و تنگنظرانه در ارزيابى “گزارش …”، يعنى تفكيك بين سرمايهدارى كلان تجارى و بورژوازى بوروكراتيك از ديگر قشرهاى سرمايهدارى در حاكميت ج. ا. در ارتباط با خصلت ضدملى نقض اصل ٤٤ قانون اساسى، دانسته يا ندانسته، پرده ابهام بر واقعيت يكدست بودن خواست و سياست سرمايهدارى حاكم براى اجراى نسخه نوليبرال امپرياليستى مىكشد. صلابت سياست ضدملى حاكميت سرمايهدارى را در نقض غيرقانونى اصل ٤٤ قانون اساسى تعديل مىكند. بار سنگين كيفيت ضدملى اين سياست را به نادرستى و غيرمستدل از دوش بخشى از قشرهاى حاكميت سرمايهدارى برمىدارد. واقعيت آنست كه سياست “تعديل اقتصادى” با رياست جمهورى هاشمى رفسنجانى آغاز شد و در دوره محمد خاتمى نيز تداوم يافت.
شيوه برخورد به قشرهايى از حاكميت و مصون داشتن قشرهاى ديگر از سرمايهدارى حاكم در ارتباط با اجراى نسخه امپرياليستى، كه همه در توافق با آن شريكند، از اينرو اشتباه سنگين تئوريك و سياسى است، زيرا اين شيوه به دو جنبه متفاوت در مسئله بىتوجه باقى مىماند.
يكى، مسئله برخورد انتقادى و افشاگرانه به موضع طبقاتى كليه قشرهاى سرمايهدارى در حاكميت كه خواستار اجراى نسخه امپرياليستى در ايران هستند. در اينمورد پيشتر صحبت شد.
ديگرى، بى توجهى به تفاوتهايى كه مىتوان در سياست اين قشرها يافت و بايد از آنها براى مبارزات اجتماعى عليه ارتجاع بهره گرفت. هر اختلاف و شكاف در جبهه مخالف را بايد ديد و در مبارزه به خدمت گرفت.
اگر در بىتوجهى در بخش اول، وظيفه افشاگرى حزب توده ايران فلج ساخته و خنثى مىسازد. در بىتوجهى در بخش دوم، به مسئله اتحادها در جامعه برخوردى سطحى و غيرافتراقى به عمل مىآيد.
اگرچه كوششهاى «قشرهاى بينابينى»، كه “گزارش …” در ارتباط با مسئله انتخابات پيشرو وجود آنها را مورد تائيد قرار مىدهد، در سنگ پراكنى در اجراى “خصوصىسازى”، نيمبند و با اهداف سودجويانه براى گروه “خودى” انجام مىشود و فاقد خصلت كيفى و پايدار است، اما از منظر موضع مردمى و مخالف اجراى نسخه امپرياليستى، برخورد ديگرى را توسط حزب توده ايران با آن ضرورى مىسازد. برخورد ما به موضع قاطع و صريح آن بخش از قشرهاى سرمايهدارى، كه خصوصى و آزادسازى اقتصادى را با صراحت به پرچم خود تبديل نموده و براى مخالفان “دادگاههاى ويژه” نيز تدارك ديدهاند، بايد برخوردى متفاوت از برخورد به گروه پيشين باشد.
وقتى شوراى نگهبان با موضع شناخته شده ارتجاعى آن، در دوران رياست جمهورى محمد خاتمى ، قانون سرمايهگذارى خارجى تنظيم و تصويب شده توسط مجلس ششم را كه مطابق با دستورات صندوق بينالمللى پول و ديگر ارگانهاى امپرياليستى بود، مغاير با قانون اساسى اعلام و مورد تائيد قرار نداد، در واقع يك اتحاد ناپايدار در جامعه ايجاد شده بود. در يك سوى آن مدافعان اجراى نسخه امپرياليستى قرار داشتند، كه دولت اصلاحات (و همچنين محافل راست اپوزيسيون خارج از كشور) نيز جزو آن بود، در حالى كه نيروى چپ انقلابى با خرسند به تصميم شوراى نگهبان برخورد نمود.
“گزارش …” به جاى پايبندى به اصول عملكرد علمى و انقلابى سنتى حزب توده ايران، به مانور سياسى غير مجاز بين قشربندى حاكميت مىپردازد. سياست علمى برپايه تجزيه تحليل افتراقى در ارتباط با قشربندى طبقات حاكم را فدا و قربانى مىكند. اسلوب علمى كاركرد تئوريك- سياسى حزب توده ايران را به سود منافع خرد و خردهكارى غيرانقلابى برباد مىدهد.
ناپيگيرى موضع عليه اجراى نسخه نوليبرال “خصوصى و آزادسازى اقتصادى” در ايران، در نكات برشمرده شده فوق خود را مىنماياند. بدين ترتيب، موضع عليه اجراى اين برنامه، تفاوت كيفى با موضع “راه توده” در همين مورد نشان نمىدهد. “راه توده” نيز در بيان خود را مخالف خصوصىسازى اعلام مىدارد، ولى در عمل به توجيه تصورات نادرست برخى محافل خواستار خصوصىسازى مىپردازد و عملاً به بلندگوى قشرهايى در حاكميت سرمايهدارى بدل مىگردد، كه اجراى اين نسخه امپرياليستى را به پرچم خود تبديل نمودهاند (http://www.tudeh-iha.com/?p=708&lang=fa ، http://www.tudeh-iha.com/?p=726&lang=fa و http://www.tudeh-iha.com/?p=729&lang=fa ) .
براين پايه است، كه ارزيابى “گزارش …” نادرست و غيرمستند بوده و بر اسلوب پژوهشى سنتى حزب توده ايران استوار نمىباشد. بىجهت هم نيست كه “گزارش …” به كيفيت اقدام ضدملى اجراى نسخه امپرياليستى بىتوجه باقى مىماند. و از آن مهمتر، قادر به درك رابطه ديالكتيكى اجراى اين نسخه با مسدود شدن امكان برپايى يك اقتصاد ملى و دموكراتيك نيست، كه دستاورد بزرگ انقلاب بهمن بود و راه رشد سوسياليستى كشور را مىگشود. نكتهاى كه در “گزارش …” مورد تائيد نيز قرار گرفته است و مضمون مقاله نقل شده از “مردم” آذر ١٣٥٨ را تشكيل مىدهد.
نارسايى انديشه تئوريك در شناخت نكته عمده در وضع ايجاد شده پس از حكم حكومتى درباره نقض اصل ٤٤ قانون اساسى، اجباراً به بىتوجهى به وظيفه تبليغى و ترويجى حزب توده ايران مىانجامد، كه بايد از اين شناخت نشئت مىگرفت.
– مسدود شدن امكان برپايى يك اقتصاد ملى و دمكراتيك به معناى مسدود شدن راه رشد ترقىخواهانه كشور است؛
– بى توجهى به اهميت كيفى ثروتهاى ملى، بىتوجهى به اهرم پرتوان برپايى يك اقتصاد ملى و دمكراتيك است؛
– بىتوجهى به بخش دولتى- اجتماعى اقتصاد بهمثابه پراهميتترين عامل حفظ استقلال اقتصاى و سياسى ايران مىباشد؛
– بىتوجهى به وظيفه ايجاد پيوند بين وظايف آنى و آتى جنبش مردم، بين وظايف دموكراتيك انقلاب با دورنماى سوسياليستى رشد آن مىباشد، كه ضرورت آن را جوانشير در كتاب “سيماى مردمى حزب توده ايران” به اثبات رسانده بود و در مقاله فوق “مردم” سال ١٣٥٨ به روشنى و صراحت بيان شده است.
بىجهت هم نيست كه انعكاس عدم شناخت رابطه ديالكتيكى برشمرده شده، در ارزيابى و در فعاليت تبليغى و ترويجى در “گزارش …”، به بىتوجهى به بار پرتوان تبليغى و افشاگرانه عليه اقدام «ارتجاع» نزد مردم ميهن ما مىانجامد. مردم ميهن ما در اكثريت قريب به اتفاق خود مخالف سياست امپرياليستى هستند. بىتوجهى به اين واقعيت، اشتباه كلان و تاريخى است.
در برابر اين كمبود كيفى در “گزارش …”، خواننده در آن با بيان پر سرو صدا و تفصيلى و تشريحى ارقام آمارى روبروست. وفور فاكتها و دادهها نمىتواند جايگزين ارزيابى انقلابى باشد. “گزارش …” بدين ترتيب از سطح تئوريك- سياسى به سطح “گزارش …”ى- تكنيكى و “خردهكارى” تنزل مىكند. درختها در ريزهكارىهايشان ديده و برشمرده مىشوند، بدون آنكه درك شود و اعلام شود، كه آنچه ديده مىشود، جنگل است!
شعار “طرد رژيم ولايت فقيه”
پيشتر (مقاله ١٣٨٧/٤٠ http://www.tudeh-iha.com/?p=711&lang=fa) اشاره شد، كه شعار فوق (همانند همه شعارها)، يك انتزاع، بيان انتزاعى از محتواى سياسى- اجتماعى در مرحله تاريخى معين مىباشد. در شرايط كنونى، يعنى از مرحلهاى كه ارتجاع يك دست شده در حاكميت ج. ا. با نقض غيرقانونى اصل ٤٤ قانون اساسى شرايط كيفى جديدى را در زيربنايى اقتصادى كشور برقرار ساخته و به آن به اصطلاح “وجه قانونى” نيز داده است، مضمون شعار فوق، مبارزه انقلابى براى “به ثمر رساندن اهداف ملى و دموكراتيك انقلاب بهمن ٥٧” (مقاله ١٣٨٧/٢ http://www.tudeh-iha.com/?p=236&lang=fa و http://www.tudeh-iha.com/?p=241&lang=fa) مىباشد.
مبارزه انقلابى در اين راه، به معناى اسلحه به دست گرفتن، و يا به معناى «تشويش افكار عمومى» نيست، كه هر دادگاه انقلاب آن را دليل براى اعلام يك حكم محكوميت سنگين بداند، بلكه به معناى توضيح اين نكته است، كه با اين اقدام راه رشد ترقىخواهانه كشور مسدود شده است.
ابراز نظر و بيان عقيده و ارزيابى از اجراى نسخه امپرياليستى حق قانونى هر ايرانى است. به طريق اُولى وظيفه حزب توده ايران و “گزارش …” است، كه با برقرار ساختن پيوند گسست ناپذير بين خواست دموكراتيك مردم با دورنماى رشد كشور، با ايجاد پيوند بين «وظايف آنى و آتى» اعلام كند، كه سركوب حقوق مردم، و در مركز آن اصل ٢٦ قانون اساسى، به وسيله و ابزار اعمال سياست اقتصادى مافيايى و رانتخوارانه در دو دهه گذشته تبديل شد. سرمايهدارى حاكم توانست با انباشت سرمايه صد ميليارد يورويى در اين دوران، اكنون خواستار غارت ثروتهاى ملى در بخش دولتى اقتصاد شود. غارتى كه بايد تحت عنوان جلب سرمايههاى خارجى براى رشد اقتصادى كشور، در شراكت با سرمايه مالى امپرياليستى عملى شود، تا تداوم حاكميت سرمايهدارى حاكم تثبيت گردد. برنامهاى كه تدارك تحقق آن با اعلام آمادگى امپرياليسم آمريكا براى مذاكره بدون پيششرط و اعلام آمادگى حاكميت جمهورى اسلامى از زبان محمود احمدىنژاد، رياست جمهورى در تظاهرات به مناسب سىمين سالگرد انقلاب بزرگ بهمن، به تصميم مشترك قطعى و علنى شده تبديل شده است.
بديهى است كه مضمون انتزاع «طرد باد رژيم ولايت فقيه» در دوران گذشته، با مضمون آن در دوران كنونى متفاوت است. مضمون اين شعار با شرايط پيش از حكم حكومتى در ارتباط با نقض اصل ٤٤ قانون اساسى و تغيير كيفى در زيربناى اقتصادى ايران، همخوانى نداشته است. به عبارت ديگر انتزاع در دوران پيشين، انتزاعى فكر شده نبوده است. به قول ماركس انتزاع “توخالى”اى بوده است، كه تنها نتيجه آن شركت نداشتن حزب توده ايران در نبرد طبقاتى در جامعه و عدم درك انعكاس نبرد طبقاتى در جامعه در حاكميت قشربندى شده در دوران گذشته بوده است. آن زمانى كه حزب توده ايران مىبايستى با مبارزه انقلابى مانع يك دست شدن حاكميت سرمايهدارى مىگشت، مثلاً در سالهايى كه زنده ياد كيانورى آخرين ارزيابى خود را از نبرد طبقاتى در جامعه و انعكاس آن در “نبرد كه بر كه” در حاكميت در سال ١٣٧٣ تحت عنوان “سخنى با همه تودهاىها” (منتشر در راه توده، دوره دوم، شماره ٢٤ و ٢٥) ارايه داشت، مسئولان حزبى تنظيم كننده “گزارش …” كنونى، با عدم درك اين شرايط، براى مثال، با شعار “تحريم انتخاب” وارد صحنه مبارزاتى شدند. واقعاً هم چگونه مىتوان با موضع «طرد» رژيم، در انتخابات براه انداخته شده توسط آن شركت كرد؟ (در ارتباط با استفاده كيانورى از راه ارسال ارزيابى خود پيشتر اشاره گذرايى به عمل آمده است كه در فرصت مناسب به آن پرداخته خواهد شد. امرى كه با سرنوشت “راه توده” از شماره ٩٦ به بعد آن نيز مربوط مىشود.)
بازگشت به بحث درباره شرايط گذشته، هدف اين سطور نيست، چنين پژوهش علمى بايد در كميسيون واجد شرايطى عملى گردد. آنچه كه اكنون مىتوان در اين رابطه برجسته ساخت، اين نكته است كه بايد با درك وحدت ديالكتيكى مبارزه براى آزادىهاى دموكراتيك و برپايى اقتصاد ملى و دموكراتيك، يعنى آماجهاى اصلى انقلاب بهمن، مبارزه انقلابى براى به ثمر رساندن اهداف انقلاب بهمن را در شرايط كنونى به پيش برد. اين مبارزه “اصلىترين” عرصه توامان مبارزه طبقاتى- اجتماعى را در ايران كنونى تشكيل مىدهد و بيان و تظاهر “اصلىترين تضاد” حاكم بر جامعه ايرانى است. مبارزهاى كه با شكست ايدئولوژى و سياست نوليبرال امپرياليستى از امكانات وسيعتر و پرتوانترى برخوردار شده است.
ولايت فقيه، انديشهاى عتيقهاى
آنچه كه در سطور پيش بيان شد، در ارتباط بود با محتواى شعار “طرد رژيم ولايت فقيه”. شكل و لباس و ظاهر اين شعار نيز قابل تامل است و بارها در گذشته توجه به آن جلب شده است، بدون واكنش مثبت از طرف مسئولان حزبى. بحث در اين باره كه آيا شعار فوق مضمونى ضدمذهبى را در اذهان مردم پايبند به باورهاى مذهبى تداعى مىكند، بحثى شناخته شده است و تكرار آن در اين سطور منظور نيست.
از ديدگاه ماترياليسم تاريخى، انديشه “ولايت فقيه” متعلق به دورانى است كه به دوران “خدا شاهى” تاريخ جوامع معروف است. يعنى در دورانى كه در آن نمايندگان مذهب حاكم، قدرت دولتى را نيز در اختيار دارند. اين مرحله رشد تاريخى- عتيقهاى جوامع بشرى را مىتوان نزد اقوام گذشته، با ويژگىهاى مخصوص هر كدام، بازيافت. انديشه فوق عمدتاً بيان شكل حاكميت دوران قبيلهاى رشد جامعه بشرى است. نمونههاى تاريخى اين شكل حاكميت در جوامع قبيلهاى را مىتوان در مصر قديم همان قدر ديد، كه در ايران مىتوان يافت. احسان طبرى در “جهانبينىها و جنبشهاى اجتماعى در ايران” اين شكل حاكميت را در بخشهاى مختلف مطرح مىسازد. ازجمله در صفحه ١٦ درباره دوران هخامنشى مىگويد، «شاه يك شاه تئوكراتيك بود … داريوش خود را نماينده آهورمزده مىدانست». و اضافه مىكند كه «قاعده تئوكراسى يا دينسالارى … نزد خلفاى اموى و عباسى و فاطمى و پاپها بشكل كلاسيك در مىآيد». جوانشير در كتاب “حماسه داد” مراحل رشد انديشه “خدا شاهى” را در ايران با اشاره به نقش “پهلوانان” در شاهنامه، كه ويژگى “ايرانى” اين پديده تاريخى است، نشان مىدهد. “دالايى لاما”، وقتى با زبان فاخر انگليسى خود خواستارحفظ «فرهنگ مردم تبت» مىشود، خواستار تداوم انديشه عتيقهاى “شاه خدايى” و برگماردن خود به اين مقام مىگردد، كه مضمون اين «فرهنگ» عتيقهاى را تشكيل مىدهد. تاريخ كليساى كاتوليك، همانطور كه طبرى بيان داشت، تبلور همين مرحله “خدا شاهى” است، كه در انگلستان به صورت “شاه خدايى” بروز مىكند و ملكه انگلستان را تا به امروز حاكم كليسا و دولت بريتانيا مىداند. “نابوكو”، نام اپراى ژوزفه وردى است، كه در آن نبرد بين مذهب حاكم و حاكميت زمينى خواستار استقلال از مذهب، برشمرده مىشود. “نابوكو” خود را خدا ناميد و مجازات شد. در دوران دوم تاريخ فراعنه در مصر قديم، توازن بين اين دو نيرو از اين طريق برقرار مىشود، كه تنها فرعون است كه در آخرين تالار و بدون حضور رابينها با خدا روبرو و نهايتاً برترى “شاه” بر مذهب حاكم برقرار مىگردد.
اگر در برابر حزب توده ايران وظيفه انتقاد نسبت به شكل حاكميت “ولايت فقيه” وجود دارد، نشان دادن مضمون تاريخى انديشه عتيقهاى دوران قبيلهاى در جامعه بشرى است. تكرار مكرر و ملال انگيز اين شعار، بدون روشنگرى برپايه انديشه انقلابى ماترياليسم تاريخى، نه تنها مغاير شناخت از انديشه ماركس و انگلس درباره نبرد طبقاتى در طول تاريخ جوامع بشرى است كه در مانيفست كمونيستى بيان شده است، بلكه نشان عدم درك توضيحات ماركس درباره نقش “مقوله” در انديشه انسان نيز هست.
ماركس “مقوله” را اشكال شناخته شده ايدئولوژيكى مىداند، كه مورد پذيرش عمومى در نظام سرمايهدارى هستند و ديگر بحثى در باره آنها در فرهنگ حاكم مطرح نمىباشند. او با اين ارزيابى، درست راه حذف جنبه عرفانى پديده “مقوله” را در نظريات مردم نيز نشان مىدهد، كه همان نشان دادن بيگانگى شكل از محتوا است. نشان دادن محتوا و مضمون تاريخى و خصلت گذرايى آنها در قالبى در تضاد با محتوا مىباشد. بايد نشان داد كه صادقترين افراد مذهبى با پذيرش تز “ولايت فقيه” از اين رو به خطا مىروند، زيرا تصور مىكنند، كه شكل عتيقهاى حاكميت “خدا شاهى” و يا “شاه خدايى” دوران قبيلهاى رشد جامعه بشرى را مىتوان به شرايط اجتماعى دوران كنونى منتقل ساخت و مىخواهند آن را به زور دادگاه و زندان و … به مردم بقبولانند و تحميل كنند! و سخن درباره آن را “تشويش افكار عمومى” مىنامند و به زندان و مرگ محكوم مىكنند.
بدون چنين توضيحات ضرورى براى ارتقاى سطح شناخت مردم، تكرار ملالانگيز اين شعار، انحراف انديشه تودهاى از مسير نبرد انقلابى و علمى براى جلب قلوب و اذهان مردم خواهد بود. تجربه ناموفق به كار گيرى اين شعار در ٢٥ سال گذشته، نه تنها از طرف مسئولان حزب توده ايران، بلكه توسط طيف وسيعى از اپوزيسيون از چپ غيرانقلابى تا راست سلطنتطلب، تجربه تاريخى كافى براى نادرستى شكل اين شعار و توخالى بودن انتزاع شعارگونه “رژيم ولايت فقيه” مىباشد.
تهى از خصلت انقلابى
براى جلوگيرى از طول كلام، در اين سطور به مبارزات دموكراتيك ديگر قشرهاى اجتماعى در “گزارش …” نمىپردازيم و آن را به فرصتى ديگر مىگذاريم، اما در همين جا بايد برجسته ساخت و خاطر نشان نمود، كه ارزيابى “گزارش …” از كليه صحنههاى مبارزاتى در ايران، در زير خط پيوند دو وظيفه دموكراتيك و سوسياليستى باقى مىماند. يعنى تهى از خصلت انقلابى است. براى نمونه تنها
اشارهاى به مبارزات جنبش زنان بيافكنيم:
در حالى كه “گزارش …” به درستى «… كارزار يك ميليون امضاء براى لغو قوانين زن ستيزانه … [و] مبارزه بر ضد لايحه ضد مردمى “حمايت از خانواده” …» برمىشمرده و به حق با شلاق افشاگرى بىتوجهى «… به سرنوشت هزاران دختر و زن بىپناه طبقات زحمتكش و محروم …» را مورد انتقاد قرار مىدهد، يعنى به افشاى سياست زنستيزى در ارتباط با حقوق دموكراتيك زنان مىپردازد، كلمهاى درباره حقوق زنان كارگر بيان نمىدارد. انگار اين زنان كارگر نيستند، كه زير فشار و اجحاف مضاعف، با دستمزدى نازلتر از همكاران مرد خود مورد استثمار قرار مىگيرند. ايجاد پيوند بين وظيفه دموكراتيك و سوسياليستى در برابر حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران، در ارتباط با زنان كارگر در “گزارش” و همچنين در “پيام … به زنان مبارز و مترقى ايران!” و “پيام … به كارگران و زحمتكشان” از قلم مىافتد. دفاع از حقوق زنان به عنوان شهروند زن در جامعه بورژوايى و حقوق زنان به عنوان كارگران زحمتكش در نظام سرمايهدارى، متوازن نيست و از محتواى انقلابى تهى است. كدام حزب سياسى ديگر در ايران بايد اين وجه زندگى زنان را در ايران مطرح سازد، اگر حزب توده ايران به وظيفه فوق عمل نكند. اگر حزب توده ايران، اكنون، به اين امر نپردازد، كى بايد بپردازد؟
“پيام به همه نيروهاى سياسى آزادىخواه، تحولطلب و هوادار دموكراسى در ايران” توسط پلنوم وسيع ك. م. حزب توده ايران، آذر ١٣٨٧، را ديرتر و به طور مجزا مورد بررسى قرار خواهيم داد. اين بخش از نظريات مطرح شده در ارتباط قرار دارند به مسئله “اتحادها” در جامعه و لذا از اهميت تئوريك و سياسى ويژه خود برخوردار هستند.
سلام به همه رفقا. اعظاء و هواداران و دوستدارن حزب توده ایران مارکس هیچوقت ادعا نکرده و بارها یادوار شده که افکار و نطرات ما جامد و غیرقابل تعغیز نمی باشد. من به دوستان ارجمند زنده باد بحث تودهایها توصیه میکنم به نطرات نامه مردم را با دقت بیشتر مطالعه بکنندو ان را سرلوحه اعمال و رفتار انقلابی خود قرار بدهند و در زیر خط پیوند دو وظیفه دموکراتیک و سوسیالیستى باقى بمانند.و با درک وحدت دیالکتیکى مبارزه براى آزادىهاى دموکراتیک و برپایى اقتصاد ملى و دموکراتیک،زیر رهبری حزب طبقه کارگر به تشددو اخلال رهبری ما را زیر سثول نبرید. مبارزه انقلابى براى “به ثمر رساندن اهداف ملى و دموکراتیک انقلاب بهمن ۵٧ و میارزه که بر که در داخل و خارج جاری می باشد و دستاورهای انقلابی رازیر علامت سثوال نبرید.و به جاى پایبندى به اصول عملکرد علمى و انقلابى کشف شده حزب توده ایران، به مانور سیاسى غیر مجاز بین قشربندى حاکمیت نپردازید. نقض اصل ۴۴ قانون اساسى، آغاز مرحله بازسازى همهجانبه شرایط حاکمیت سرمایهدارى مطلقالعنان پیش از انقلاب بهمن مىباشد. نقض اصل ۴۴ قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، قانون اساسى جدیدى را بر کشور حاکم ساخته است که به آن ارتجاع با جسارت نام “انقلاب اقتصادى” نیز داده است.
ارزیابى از کل به جزء، به معناى کم ارزش بودن جزء نیست. شناخت از کلیت، یا طرح کلیت در آغاز، کمک است براى درک رابطه بین جزء و کل. در اینجا بحث بر سر اسلوب پژوهش علمى نمی باشد.بر عکس حزب کول باری از تحربه انقلابات جهانی را با در نظر گرفتن شرایط عینی جامعه نه تنها در شکل و مضمون بلکه بر محتوای واقعیت امروزین که در لحظه انقلاب تعقیب حوادثی که برای ارزیابی شعارهای تاکتیکی حزب انقلابی به میزان بس شگرف مدارک جدید بدست میدهد کاری است بس دشوار. و جای هیچگونه تردیدی نیست که انقلا به توده کارگر ایران سوسیال دمکراسی را خواهد آموخت و شما هم از این مقوله جدا نخواهید بود که در نتیجه آن قدرت هر چه بیشتر بدست توده انقلابی و هر چه کمتر بدست بورژوازی نیفتدو چنین است وضعیت سیاسی در لحظه حاضرو یا به عبارت صریح تر و ساده تر سیاست خاثنانه و عهدشکنانه خود را نسبت به حزب در زیرا عبارت دمکرات مآبانه می پوشانید. من به عنوان نماینده حزب از رفیق علی خاوری میخواهم که با شما تماس و نظرات شما را در نامه مردم شماره آینده پاسخگو باشند. با دورود به روان پاک مبارزان آزادی در راه ایرانی مستقل و آباد و دمکراتیک.
انگار آقای اميدوار (اگر اين نوشته از ايشان باشد و کسی نخواسته باشد ايشان به زور به بحث علنی هول داده باشد!!!)، در اظهارنظر شتاب داشته اند.
شما که خود را نماينده حزب تودهی ايران میناميد و شعار میدهيد که رفقای حزبی زير پرچم نامه مردم در پيوند وظايف دمکراتيک و سوسياليستی خود باقی بمانند، چه گامی در راه پيوند و انسجام درونی حزب برداشته ايد؟ اينکه موعظه میکنيد که رفقا بايد بيشتر به نظرات نامه مردم گوش فرا دهند، خود اقرار به ضعف، ناپيگيری و ناتوانی شما در پاسخ دادن به مسايل روز جنبش است.
با انتخاب صفتهای تفضيلی حاکميت مطلقالعنان سرمايهداری، چه منظوری را دنبال میکنيد؟ برفرض، حدس شما هم درست باشد، برای مقابله با آن چه برنامهای داريد؟ لابد «طرد ولايت فقيه» با شعار «با هم به سوی تشکيل جبهه واحد ضد ديکتاتوری»!
البته شما روشن نمیکنيد، چه کسانی در اين جبهه شرکت خواهند داشت و مانند شرکت ديگر نمايندهتان در پارلمان اروپا به دنبال چه نيروهايی روان هستيد. نيشخند تاريخ اينکه، کارتان به جايی رسيده که اين نيروها هم، با وجود عقبنشينی روزافزون شما از مواضع انقلابی و مارکسيستی- لنينيستی، وقعی به شما نمیگذارند و به قول معروف ترهای برايتان خورد نمیکنند! متحدين شما در بين نيروهای سياسی موجود چه کسانی هستند؟ واقعاً از خود بپرسيد کجای کارتان ايراد دارد و خود را بيش از اين پشت اتوريته رفيق خاوری پنهان نکنيد، که ايشان نيز به سهم خود بايد پاسخگوی اين شرايط اسفبار حزب باشند!
با دورود به اتحاد توده ایها
حزب توده ایران بر این باور است که اتحاد عمل نیروهای مترقی، ملی و آزادی خواه میهن ما، به ویژه اتحاد عمل میان نیروهای مدافع حقوق کارگران و زحمتکشان، عامل اساسی و انکار ناپذیری در راستای ایجاد یک جایگزین مردمی و دموکراتیک در مقابل رژیم ضدمردمی “ولایت فقیه” خواهد بود.
یکی از عمده ترین دلایل شکست انقلاب بهمن در اولین مراحل پس از پیروزی سیاسی آن در سرنگونی رژیم شاه، تفرقه و جدایی در جبهه خلق، عدم غلبه بر جو سوء ظن و بدبینی بین نیروهای ملی و ترقی خواه، و عدم تشکیل جبهه متحد خلق بود.
سران رژِیم ولایت فقیه در خلوت ملاقاتهای خود با نمایندگان کشورهای امپریالیستی به ازای حفظ حاکمیت متزلزل خود به قبول نقشی برای کشور در تحولات منطقه گردن نهاده اند که می تواند آخرین نشانه های استقلال سیاسی کشور را زایل نماید.
ما همچنان بر این باوریم که طرد رژیم ولایت فقیه به مثابه سد اساسی راه تحولات میهن ما، در گرو سازماندهی جنبش مردمی و گردانهای اصلی آن است. این وظیفه خطیر بدون تلاش و عمل متحد همه نیروهای مدافع حقوق بشر و معتقد به دموکراسی و عدالت اجتماعی در زمینه های گوناگون امکان پذیر نیست.
در این جبهه اتحاد همه نیروهای ملی که برای ایرانی آزادو دمکراتیک و مستقل و برای عدالت احتماعی مبارزه میکنند میتوانند در حبهه ای برای عمل متقابل و با شعارهای مشخص در مقابل ارتحاغ و استبداد ولایت فقیه متحدا تشکیل شونداین حبهه شامل جوانان دانشحویان .زناتان رزمنده . کارگران و اصلاح طلبان متحول و ملی و مذهبی هاو دمکرات ها می باشند. به امید ایرانی آباد و آزاد.
من در نامه مردم آینده بیشتر به این اتحاد خواهم پرداخت و با نمنونه های جهانی و منطقه ای همراه تجربه های احزاب کمونیستی برادر علل این جبهه ها و شعارهای آن خواهم پرداخت.
با درود به همه گردانهای رزمنده در راه رهایی
اطلاعیه دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران
ضرورت هوشیاری رفقا، هوادران و دوستان حزب برای مقابله با توطئه های رنگارنگ رژیم
در پی انتشار سند مهم پلنوم وسیع کمیته مرکزی حزب توده ایران، در آذر ماه 1388، و افشای برنامه های پیچیده و گسترده دستگاه های امنیتی رژیم برای نابودی حزب توده ایران، جنگ روانی – تبلیغاتی بر ضد حزب توده ایران و ارگان های رهبری آن تشدید شده و هر روز ابعاد جدیدی به خود می گیرد. افشاگری های مهم سند پلنوم وسیع کمیته مرکزی حزب درباره توطئه های رژیم از جمله راه اندازی نشریه ضد توده ای ”راه توده“، و نامه نگاری ها تحت هدایت و نظارت وزارت اطلاعات، به نام ”ا.ک“ برای ایجاد انشعاب و انفجار در حزب، ضربه مهمی به برنامه های دستگاه های امنیتی برای حزب سازی و مختل کردن فعالیت های حزب توده ایران وارد کرد و با استقبال گسترده اعضاء، هواداران و دوستان حزب رو به رو شد.
اخیراً نامه ای جعلی به نام رفیق محمد امیدوار با عنوان ”سخن گو از انقلاب….“ در راستای همان برنامه های ارتجاع، که کمیته مرکزی حزب توده ایران درباره آن اظهار نظر کرده است، چاشنی تبلیغات ضد توده ای شده و در یک پایگاه اینترنتی به چاپ رسیده است. دبیرخانه کمیته مرکزی حزب اعلام می کند که این نامه، که گویا از طریق پست الکترونیکی به این پایگاه خبری رسیده است، نامه ای است سر تا پا جعلی و گیرنده و منتشر کننده این نامه هم معترف است که درباره صحت و سقم این نامه از رفیق خاوری سئوال کرده است و رفیق نیز آن را در راستای برنامه تخریب حزب ارزیابی کرده است. پاسخی که ظاهراً مورد قبول سئوال کننده قرار گرفت. آیا انتشار چنین نامه ای آنهم پس از اطلاع یافتن از جعلی بودن آن می تواند معنایی جز آب به آسیاب ریختن برنامه ریزان ارتجاع و دشمنان حزب داشته باشد. ما در سال های اخیر و با توجه به برنامه های رنگارنگ رژیم برای تحریک و دروغ پراکنی درباره حزب همواره اعلام کرده ایم و باز هم تأکید می کنیم که مواضع حزب توده ایران و ارگان های رهبری آن تنها در صورت انتشار در ”نامه مردم“ و پایگاه اینترنتی حزب قابل استفاده و اتکاء است.
دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران ضمن محکوم کردن این تلاش های مذبوحانه باردیگر همه اعضاء، هواداران و دوستان حزب را به هوشیاری در مقابل توطئه های رنگارنگ دشمنان حزب فرا می خواند.
دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران
15 اردیبهشت ماه 1388