سرشت طبقاتي خشونتِ مذهبي و سكولار! نگرشي به «مباني خشونت و اعمال قهر در اديان»

image_pdfPDF-پ دی افimage_printچاپ

مقاله شماره: ١٣٩٤ / ٣ (١٣ فروردين)

واژه راهنما: «قهر» و «آزادي» ابزار حاكميت طبقاتي.

با عنوان «مباني خشونت و اعمال قهر در اديان»، محمد ربوبي ترجمهِ موفق و رواني را كه مطالعه آن لذت بخش است، از بررسي برخي از استادان دانشگاه مونتسر آلمان در اخبار روز (٦ فروردين ١٣٩٤ http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=66073) منتشر كرده است. اصل بررسي در روزنامه سرمايه داري بزرگ آلمان، ”فرانكفورته آلگمينه سيتونگ“ انتشار يافته است.

نگرشي به بررسي اين استادان از اين رو ضروري است، زيرا بررسي گرچه ظاهر امر خشونت مذهبي را نزد ديگر مذهب ها در جهان نشان مي دهد، اما قادر نشده است، علل اِعمال خشونت مذهبي و سكولار را در تاريخ گذشته و در دوران كنوني براي خواننده قابل شناخت ساخته و به درك همه جانبه علل پديده كمك رساند. بررسي تنها به ظاهر امر پديده خشونت مي پرداز و به توصيف ظاهر ”ايدئولوژي مذهبي“ در مورد خشونت قناعت مي كند.

براي اين استادان، خشونت و «قهر» پديده اي براي خود است كه گويا در خلايي مرموز و غيرقابل شناختي ظهور مي يابد و رابطه اي با زندگي عيني طبقات و لايه هاي جامعه ندارد. كوشش به منظور مبهم نگاه داشتن ريشه «قهر مذهبي» در گذشته، همانند كوشش براي مبهم نگاه داشتن ريشه «آزادي» در جامعه سرمايه داري امروزي، يكي است. در هر دو مورد كوشش مي شود «قهر» و «آزادي» به مثابه مقوله هايي ”براي خود“ تعريف شود، و نه به مثابه پديده هايي در جامعه طبقاتي درك گردد كه به منظور دسترسي به هدف خاصي – حفظ حاكميت طبقاتي – اعمال مي شود.

تعيين اراده گرايانه ي چنين هدف محدود و سطحي براي بررسي استادان دانشگاه مونتسر آلمان، مي تواند تنها با توجيهي جديد براي مثل معروف ”همه همين كار را مي كنند“ كه عنوان اوپرتي از ولفگانگ آمادئوس موتسارت را نيز تشكيل مي دهد cosi fan tutte، خاتمه يابد كه در زير عنوان بررسي نيز تبلور يافته: «مسيحي ها و بوديست ها نيز در كشتار دست كمي از مسلمان ها ندارند»!

اين ”دستاورد“ محدود بررسيِ استادان دانشگاه مونتسر آلمان، همان طور كه اشاره شد، ناشي از انتخاب هدفمند مضمون بررسي است كه به ظاهرِ روحي- سوسيولوژيكِ ”ايدئولوژي“ پديده ”خشونت“ محدود شده است. بررسي، جنبه ذهني- روبنايي پديده را مطلق مي سازد. از اين رو شيوه اي براي درك همه جانبه اين پديده در جامعه انساني نيست. به ويژه قادر به درك علل علّي تكوين (kausale Genese) پديدار شدن خشونت نيست، زيرا به بررسيِ ريشه عيني- مادي اِعمال خشونت طبقاتي در جامعه بشري از گذشته تا به امروز نمي پردازد!

بررسي هاي در سطح غلطيده از علل روحي و ”خانوادگي“ وغيره وغيره ي حوادث و وقايعِ ”خشونت آميز در جامعه“، تقريبا هيچ گاه به بررسي علت نبودن امكان دستيابي به شرايط يك زندگي نظم يافته، به بررسي علت تهديد خطر بيكاري، علت نبود امنيت شغلي و … در جامعه، ازجمله براي جوانان رشد نمي كند. اين در حالي است كه بحث در باره اين وقايع، بعد از هر واقعه در رسانه ها مطرح مي شود. در آنجا بررسي تنها به ظاهرامر محدود مي ماند، بدون آنكه علل عيني- مادي واقعه مورد توجه قرار گيرد.

براي  نمونه بررسي خشونت عليه زنان و يا خشونت هايي كه توسط جوانان و نوجوانان آمريكايي در سال هاي اخير بارها پيش آمده است و يا خشونت عليه زندگي خود كه در ازدياد خودكشي ها در كشورهاي مختلف متبلور مي گردد  – جوان خرمشهري، يونس عساكره، كه بساط ميوه فروشي اش را ماموران در شب عيد جمع كردند، يكي از نمونه هاي آخر از چنين خشونت از سر استيصال در نظام سرمايه داري ايران است! -، تقريبا هيچ گاه به بررسي علت نبود امكان دستيابي به شرايط يك زندگي نظم يافته، به بررسي علل تهديد خطر بيكاري، نبود امنيت شغلي و … براي جوانان نمي انجامد. اين علل عيني اصلاً موضوع اين بررسي ها را در بحث ها در رسانه هاي ”مين استريم“ تشكيل نمي دهد. استادان و متخصصين آن چنان با آب و تاب مساله روحي- جامعه شناختي مساله را بزرگ و مطلق مي سازند، تا جايي براي انديشيدن در باره ريشه علّي روند تكويني پديده ي خشونت باقي نماند!

اين در حالي است كه بررسي وضع روحيِ فردي و يا گروهي افراد مرتكب به خشونت، عمدتاً شناخت چگونگي تظاهر شكـل اِعمال خشونت (formale Genese) را  ممكن مي سازد. امكان ساده دسترسي به اسلحه در ايالات متحده آمريكا، يكي از علل جامعه شناختي شكل پديدار شدن خشونت در آمريكاست.

به منظور درك علل عيني- ماديِ خشونت ”مذهبي“ در گذشته و حال و همچنين خشونت ”سكولار“ در دوران كنوني، بايد به بررسي شناخت منافعي پرداخت كه حفظ آن، علت علّي اِعمال خشونت است. ”مذهب“، در همه اشكال چند خدايي مبتني بر افسانه ها در دوران نظام برده داري، و يا نزد مذهب يكتاخدايي مبتني بر ”خداي آسماني“ نزد مذهب يهودي- مسيحي و اسلام در دوران برده داري- فئودالي، شكل بروز ايدئولوژي حافظ نظم حاكميت جامعه طبقاتي را در گذشته همانقدر تشكيل مي دهد كه تظاهر ”سكولار“ امروزي آن هم چنين شكلي را تشكيل مي دهد.

هم در گذشته و مبتني بر شكل مذهبي، و هم اكنون و مبتني بر شكل سكولار، ايدئولوژي حاكميت طبقاتي در جامعه وظيفه حفظ منافع طبقات حاكم را به عهده دارد. براي حراست و تحكيم و توسعه اين منافع، هم شكل خشن- جنگي- سركوبگرانه و هم شكل اقناعي- مسالمت آميز- رسانه اي ي (مين استريم) برقراري هژموني ايدئولوژيك طبقات حاكم در خدمت اين هدف قرار دارد. اين دو شكل، دو روي يك سكه واحد را تشكيل مي دهند. اين واقعيت را ماركس و انگلس در مانيفست كمونيستي با جمله معروف ”تاريخ، تاريخ نبرد طبقاتي است“ تصوير كرده اند!

آن هنگام كه امپرياليسم آلمان از زبان فرمانده نظامي گسيل داشته به افغانستان، در كُندوس، فرمان بمباران بيش از ١٥٠ كودك، زن و مرد را مي دهد، همانقدر از منافع طبقاتي امپرياليسم آلمان دفاع مي كند، كه فرمان آغاز جنگ جديد در يمن توسط پادشاه عربستان و متحدان آمريكايي آن، از چنين منافع طبقاتي گروه ديگري از حاكمان دفاع مي كند. وزير جنگ وقت امپرياليسم آلمان فرمان افسر خود را براي قتل عام مردم غيرنظامي در افغانستان كه مشغول پركردن پيت هاي خود از بنزين تانكري هستند كه توسط طالبان نابود شده، همانقدر «دفاع از منافع آلمان در هندوكش» مي نامد و با صراحت اعلام مي كند، كه امپرياليسم آمريكا اِعمال خشونت تروريستي جنگي را عليه مردم بي دفاع افغانستان و ديگر كشورها توسط بمباران با هواپيماهاي بي سرنشين كه به فرمان اوباما عملي مي شود، چنين مي نامد. كشتار مردم غيرنظامي ”در عروسي“ها را آن ها ”صدمات جنبي“ kollateral Schaden نام گذاري كرده اند.

”مذهب“ چه در گذشته و چه اكنون، همانقدر ابزار حفظ سلطه طبقات حاكم بر جامعه است كه شكل ”سكولار“ امروزي آن هم چنين ابزاري را تشكيل مي دهد. بي جهت هم نيست كه با پايان ”جنگ سرد“، جهان صلح آميزتر نشد. از آن تاريخ و در شرايط نبود اتحاد شوروي در جهان يك قطبي، بيش از ٥٠ جنگ براي حفظ اين منافع طبقاتي توسط امپرياليست ها به راه انداخته شده است. در يوگسلاوي، عراق، افغانستان، سوريه، ليبي، اوكرائين و اكنون يمن، ما با سياست خشونت آميز امپرياليستي براي حفظ هژموني سرمايه مالي جهاني شده آن روبرو هستيم.

برملا ساختن اين منافع به منظور مبارزه براي حفظ صلح و خلع سلاح عمومي، به ويژه خلع سلاح اتمي وظيفه روز است. به ويژه بايد عليه خطر سلاح هاي اتمي اسرائيل در منطقه فعال شد و بر اين پايه عليه سياست حاكمان ”مذهبي“ در جمهوري اسلامي موضع گرفت كه با ”سياست بازي“ با ”مساله اتمي“، راه وابستگي ايران را به سياست خشونت بار امپرياليستي گشودند، با اين اميد واهي كه حاكميت خود را ابدي سازند!

خشونت عليه بوميان آمريكايي و براندازي نسل هايي از آن ها، همچنانكه خشونت عليه بردگان سياه پوست افريقايي تبار در گذشته، داراي علت عيني- مادي حفظ منافع سفيد پوستان را در نظام برده دارانه مدرن آمريكايي تشكيل مي داد. اِعمال خشونت برتري جويانه پليس ايالات متحده عليه سياه پوستان غيرمسلح كه مردم جهان در ماه هاي اخير بارها شاهد آن بوده اند، ريشه در وضع حقوقي سياه پوستان افروآمريكايي دارد. يك سوم زندانيان آمريكايي سياه پوستان افروآمريكايي هستند، در حالي كه آن ها تنها بيست درصد مردم كشورشان را تشكيل مي دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *