سخن روز شماره: ۴۱ (۹ تیر ۱٣۹۷)
رفيق عزيز اميد روزبخير
در پرسش- پاسخي زنده ياد كيانوري از آن صحبت كرد كه توده اي ها از يك ريال تا جان خود را براي كمك به منظور پيش برد سياست انقلابي حزب توده ايران مي دهند.او با اين سخن، ارزيابي از كيفيت شركت توده اي ها را در نبرد ترقي خواهانه زحمتكشان و مردم ميهن ما برجسته ساخت و نه كميت آن را.
از آنجا كه مرخصي مطالعاتي شما براي برخي از رفقا طولاني شده است، خواستم با اين چند سطر ارزيابي خودم را از كوشش شما در روند «گفت و شنفت» (ر.خسروي) ميان توده اي ها خاطرنشان سازم. با آتشي كه در درون شما شعله ور احساس كردم، كيفيت كوشش شما را كيفيتي توده اي ارزيابي مي كنم و ترديد ندارم كه شما لحظه اي از هزينه كردن آن چشم نخواهيد پوشيد و نپوشيده ايد.
باوجود اين ارزيابي، نگارش اين سطور ضروري است، زيرا ما با مساله ي اسلوب كار توده اي و بحث در اطراف آن سروكار داريم. مساله ي سليقه و يا “ديدگاه” متفاوت مطرح نيست. شايد بررسي مساله از زاويه اسلوب عملكرد حزب توده ايران كمك به كوشش شما براي رفع مشكل موجود ميان توده اي ها براي دستيابي به وحدت نظري باشد. به نظر مي رسد اين مشكل هنوز با شفافيت توسط بسياري از رفقا شناخته نشده است.
كوشش شما از واقعيت قابل توجهي آغاز كرد كه غيرقابل انكار است. واقعيتِ وجود گروه هاي توده اي با انواع نام ها كه هر كدام با ارزيابي خود از شرايط نبرد طبقاتي درجامعه، «مشي توده ي» را به نحوي ديگر ارزيابي مي كنند و فعاليت خود را بر آن پايه بنا مي نهند. بدون ترديد بخش عمده اي از رفقاي توده اي در اين گردان ها نسبت به ارزيابي خود و درستي آن باور دارند. بررسي اين نكته موضوع اين سطور نيست كه همان طور كه اشاره شد، موضوع آن به مساله ي اسلوب كار علمي- انقلابي توده ايها بازمي گردد. به قول معروف به «سنگ پايه» ساختمان در ارزيابي ماركسيستي- توده اي بازمي گردد.
در چنين بررسي، گره ي اساسي و مركزي و تعيين كننده پاسخ به اين پرسش است كه براي نزديكي و وحدت نظري ميان گردان هاي متفاوت توده اي بايد از بررسي مواضع “فردي” (گروهي) افراد، به سخني ديگر از ديدگاه انديودوآليستي آغاز كرد، و يا بايد بررسي را از سنگ زيرين بناي سياست طبقاتي حزب توده ايران كه از درون مرحله ماترياليستي رشد جامعه قابل شناخت و تعريف است آغاز نمود؟
آغاز بحث از سنگ زیربنا، یعنی از برنامه مستقل طبقاتی حزب توده ایران برای دستیابی به وحدت نظری از این رو قطعی است، زیرا همانطور که اشاره شد، از ارایه ی تعریف برای مرحله ی تاریخی رشد در جامعه آغاز می شود. تعیین و تعریف مرحله رشد تاریخی جامعه به عنوان سنگ زیربنای بحث و نتیجهگیری علمی از آن، یک تصمیم اراده گرایانه نیست که بتوان آن را کنار گذاشت و دیدگاه دیگری را نقطه ی آغاز بحث و سنگ زیربنا اعلام نمود. پایبندی به حرکت برای تعیین سیاست مستقل حزب طبقه کارگر از تعریف لحظه ماتریالیست تاریخی رشد تاریخیِ جامعه نشات می گیرد كه به معنای جستجوی تضادهایی حاکم در روند رشد لحظه ی تاریخی هستي جامعه ی مشخص است که حل آن ها، راه ترقی خواهانه فرازمندی تاریخی جامعه را می گشاید.
بدین ترتیب، جز آغاز بررسی از سنگ زیربنا، از برنامه مستقل طبقاتی حزب توده ایران، آغازی دیگر برای یافتن راه ایجاد وحدت نظری میان تودهای ها وجود ندارد. میتوان درباره ی تنـاسـب دو عنصر دمکراتیک و سوسیالیستی در برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران براي لحظه ي مشخص تاريخي دارای نظرات مختلف بود، اما نمیتوان ترکیب دمکراتیک- سوسیالیستی آن را مورد پرسش قرار داد و يكي را به سود ديگر تعطيل نمود.
چنين شيوه اي هيچ گاه مجاز نيست، زيرا عنصر اصلي “دروني” عقب ماندن رشد عامل ذهني از عامل عيني را در جامعه تشكيل مي دهد كه اكنون نيز ما با آن در ايران روبرو هستيم. ضرورت پايبندي مداوم به دو وظيفه ي دمكراتيك و سوسياليستي در نبرد طبقاتي روز در جامعه، ازجمله از ضرورت شناخت تضادها در جامعه و يافتن راه واقع بينانه براي حل و سنتز آن در لحظه ی تاریخی در مرحله رشد جامعه ناشي مي شود. حلي كه بايد داري جهت گيري ترقی خواهانه داشته باشد، تا راه حلي ماركسيستي-توده اي باشد. لذا پيوند ميان وظيفه ي دمكراتيك و سوسياليستي سنگ زيربناي ديگر گفتگو و به قول رفيق خسروي گفت و شنفت ميان توده اي ها باشد.
پیوند مبارزه صنفی و سیاسی که اکنون حتی تاجزاده نیز به ضرورت پایبندی به آن اذعان دارد، تنها آن زمان پیوندی مارکسیستی- تودهای و نه اپورتونیستی و سازشکارانه از کار در می آید، که در آن، آن طور که زنده یاد جوانشیر برجسته می سازد، خواست دمکراتيك آن چنان پیگیر باشد و آنچنان پیگیرانه و مصمم طرح گردد که به گذار از نظام حاکم سرمایه داری بیانجامد. به سخني ديگر، پيگيري خواسته هاي دمكراتيك بايد آن چنان مصممانه دنبال گردد كه ضرورت تحقق بخشيدن به آن ها به طور قانونمند به راه رشد با جهت گیری سوسیالیستی فرارويد و آن را به مثابه ی تنها راه رشد ترقی خواهانه برای توده ها قابل شناخت و درک سازد.
متاسفانه ميان ما اين مساله نهايتاً حل نشد. موضوع بخش سوم مقاله ي شما كه توضيح داديد، توضيح و توصيف جايگاه گردان هاي متفاوت، ازجمله صفحه ي “توده اي ها” درمبارزه و «مشي توده اي» است. اگر نگارش پايان يافت و شما آن را ارسال كرديد، از مطالعه ي آن خشنود خواهم شد. به نظر من اما سنگ زير بناي اساسيِ بحث و توافق بر سر برنامه حزب توده ايران است كه از درون تعريف مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب كه نظر منسجم حزب طبقه كارگر ايران را براي مرحله ي كنوني فرازمندي ترقي خواهانه جامعه ي ايراني تشكيل مي دهد، قابل شناخت و درك مي شود.
شركت نكردن گردان هاي ديگر در بحث در اطراف اين سنگ بناي اصلي براي وحدت نظري ميان توده اي ها نشان درك نشدن نكته اي است كه پيش تر به آن اشاره شد.اين تصور كه مي توان به طور پراگماتيستي و در عمل و در طول زمان به وحدت رسيد كه براي آن نمونه هايي در نپال و جاهاي ديگر نيز ذكر شده است، شيوه ي علمي-ماركسيستي نيست، زيرا با اسلوب كار ماركسيست- لنينيستي هم خواني ندارد.
سكوت و شركت نكردن جريان هايي كه شما از آن ها به طور مشخص نام برديد در گفتگو ميان توده اي ها به منظور ايجاد شرايط وحدت نظري، به نظر مي رسد در ارتباط باشد با موضع آن ها براي محدود ساختن نبرد طبقاتي در ايران در چهارچوب خواست اين يا آن لايه از حاكميت سرمايه داري. دفاع از احمدي نژاد يا روحاني و ..، از اينرو دنبال مي شود، زيرا اين جريان ها به درستي مواضع حزب توده ايران و ضرورت مبارزه براي تحقق بخشيدن به آن ها باور ندارند. آن ها رسالت طبقه كارگر ايران رابراي حل تضاد اصلي جامعه از اين طريق نفي مي كنند، كه آن را به مرحله اي نامعلوم در آينده منتقل مي سازند. بدين ترتيب آن ها نياز و ضرورتي براي پيوند ميان مبارزه ي دمكراتيك و سوسياليستي حزب توده ايران قايل نيستند. آن ها با ترك اصل لنيني استقلال سياست طبقاتي حزب طبقه كارگر، به دنباله روي لايه هايي از حاكميت سرمايه داري بدل مي شوند.
برخي نيز مخالف «ديالوگ» با جريان هاي انحرافي هستند. براي نمونه ابرازنظر كننده ي “ناظر” اين مخالفت را با طرح اين پرسش بيان مي كند كه از توده اي ها ميپرسد، مي خواهيد با امثال مومني ها اتحاد كنيد و يا با اين جريان ها؟
“ناظر” نيز بي باوري خود را نسبت به استقلال سياست طبقاتي حزب توده ايران از اين طريق به نمايش مي گذارد، كه اتحاد با مومني ها را در سطح مورد پذيرش آن هادنبال مي كند و نه در سطح برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران كه مبارزه ي اتحادي- دمكراتيك در آن، آن هنگام پيگير است كه جهت گيري سوسياليستي را به متحدان نشان دهد. به اين نكته به طور مجزا پرداخته خواهد شد.
در ارتباط با اشاره ي شما درباره ي اتحادها در طول زمان در كشورهاي ديگر، صرف نظر از آن كه ما از شرايط مشخص ايجاد شدن آن در نپال و جاهاي ديگر با خبرنيستم، و نمي دانيم وحدت ها در آنجا بر چه پايه اي انجام شده است، نمونه هايي نيز وجود دارد كه چنين وحدتي در دورنما نيست. به نظر مي رسد، با طرح اين پرسش كه ضرورت وجود اين يا آن گردان در خارج از ساختار حزب توده ايران چيست، براي بررسي مشخص وضع در ايران سودمند باشد و مي تواند پرسش راهنما و كمكي باشد براي يافتن راه و اسلوب مشترك براي برطرف نمودن چند پارگي.
اين گوي و اين ميدان. رفقا مي توانند نظر خود را در اين زمينه بيان كنند. چنانچه در برخي موارد به آن عمل نيز شده است. كمبود دمكراسي درون حزبي نمونه اي براي آناست كه رفقايي آن را مطرح مي سازند. به سخني ديگر اين رفقا اسلوب توده اي را براي بر طرف ساختن مشكل تفرقه نشان مي دهند كه كوشش براي انطباق اصل لنيني دمكراسي و سانتراليزم در شرايط مشخص كنوني نبرد طبقاتي در ايران در حزب طبقه كارگر ايران است. بحث مشخص است و مي توان آن را به منظور جستجوي علل كمبود و نارسايي جهت داد و دسته كرده و جمعي به ثمر رساند.
پيش از آن كه سخن بيش از اين به دراز بكشد، بازگردم به هدف اصلي نامه كنوني به شما كه نشان دادن ارزش كيفي مبارزه ي شما براي ايجاد شدن وحدت نظري ميان تودهاي ها است.
دستتان را مي فشارم و اگر مخالفتي ابراز نكنيد، اين نامه را انتشار خواهم داد، زيرا ارزشي فراتر از كوشش شما و من در اين زمينه داراست.
فرهاد عاصمي
٩ تير ١٣٩٧ ٢٨ ژوئن ٢٠١٨