هیچ الگوی خاصی برای انقلاب و سوسیالیسم وجود ندارد! وظیفه تاریخی مبارزان ترقی خواهی است تا الگوی خاص خود را برای شرایط مشخص حاکم بر ایران بیابند! این امری اجتناب ناپذیر است! دمکراسی روندی سیاسی- اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی است!
– توده ای ها
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۲۹، ۱۹ تیر ماه ۱۳۹۶
متن سخنرانی جرومینو دِسوزا ، دبیر کل حزب کمونیست پرتغال، در سیمنار مربوط به برنامههای بزرگداشت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر روسیه، لیسبون، پرتغال، ۲۷ خرداد ۱۳۹۶
سمیناری که اکنون آغاز میشود، به خواست کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست پرتغال، و البته در چارچوب هدفهای کمیتهٔ مرکزی در ارتباط با بزرگداشت صدمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتبر روسیه در سال ۱۹۱۷ برگزار میشود.
این هدفها پیش و بیش از هر چیز بازگوکننده و تأییدکنندهٔ ارزش این دستاورد تاریخی بیسابقه در قرن بیستم [میلادی]، این مترقیترین روند در تلاش هزاران سالهٔ بشر برای رهایی از همهٔ شکلهای استثمار و محرومیت است که خود را به مثابه نیروی پیشبرندهٔ ارزشهای بزرگ سیاسی و اجتماعی در سراسر دنیا، و در عین حال، مِصداق و گواهِ اعتبار سوسیالیسم و کمونیسم به مثابه راهحلی برای مسائل و معضلهای ملّتها و جامعهٔ بشری، تثبیت کرده است. در مراسم بزرگداشت انقلاب اکتبر، ما میراث بزرگی از دستاوردها، پیروزیها، و دگرگونیهای مترقیای را نشان دادهایم که به همّت و با کوشش و عمل کمونیستها، مُهر و نشان خود را بر قرن گذشته گذاشت. ما بهدرستی بر دستاوردهای عظیم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، و مدنی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، و نقش بسیار بزرگی که در پیشبُرد مبارزهٔ رهاییجویانهٔ کارگران و ملّتها داشت، از جمله پشتیبانیاش از کوشش شمار زیادی از ملّتها برای کسب استقلال، ملّتهایی که قرنها زیر یوغ استعمار بودند، و نیز نقش آن به مثابه نیروی جهانی ترقی و صلح، و در پیروزی بر نازیسم-فاشیسم، تأکید کردیم. در همهٔ برنامههایی که برای این بزرگداشت داشتیم، نشان دادیم که چگونه در پی پیشرفت سرمایهداری در مرحلهٔ امپریالیستیاش، که لنین بر شالودهٔ تزها و تحلیلهای مارکس و انگلس آن را شناساند، آن انقلاب تدارک دیده شد، و بر اثر عمل آگاهانهٔ پرولتاریای روس و حزب طبقاتی آن، حزب بلشویک، به واقعیت تبدیل شد.
ما نقش پُرارزش طبقهٔ کارگر، زحمتکشان، ملّتها، و وحدت و سازمانیافتگی و مبارزهٔ آنها در روند دگرگونی اجتماعی، و بهویژه در پیدایش و شکلگیری این تجربهٔ عظیم در فرآیند انقلابی جهانی و آیندهٔ جامعهای نوین، و چیرگی انقلابی سوسیالیسم بر سرمایهداری را نشان دادیم و بر آن تأکید کردیم.
در برنامههای گوناگونی که برگزار شد، ما تحوّل فرآیند انقلابی جهان را تحلیل و دربارهٔ آن بحث کردیم، و از جمله به پیامدهای منفی و فاجعهباری که شکست سوسیالیسم در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی [اروپا] برای کارگران و ملّتها داشت، آن هم نهفقط در عرصهٔ صلح جهانی، بلکه در وخیمتر شدن نابهنجاریها و فاجعههای نظام سرمایهداری و شدّت یافتن سرشت استثماری، ظالمانه، تجاوزگر، و چپاولگر آن، پرداختیم. این شکست، گرچه عقبنشینیای تاریخی بود، ولی اهمیت انقلاب اکتبر و چشمانداز و هدفهای آن انقلاب و نیز اهمیت سوسیالیسم به مثابه ضرورت و حکم زمان و آینده را نشان میدهد. امروز، در این سمینار، ما فرصت خواهیم داشت که به طور جامعتر و از زاویههایی متفاوت، به بررسی اهمیت خارقالعادهٔ این انقلاب ادامه دهیم که پیشاهنگ دوران تاریخی نوینی بود: دوران گذار از سرمایهداری به سوسیالیسم، که برخلاف آنچه تبلیغات امپریالیستی و ایدئولوژی بورژوایی اعلام میکند، با تمام توانِ خودش در راه کسب پیروزی در افق مبارزهٔ کارگران و ملّتها همچنان زنده و باقی است. آن انقلاب زنده است، نهفقط چون ما اینطور میگوییم، بلکه چون سرمایهداری راهحلی برای مسائل و معضلهای دنیای معاصر ندارد. برعکس، عمل این نظام همهٔ دشواریها و معضلها را از همه لحاظ وخیمتر میکند و دائم رو در رو و در تضاد با نیازها، منافع، و آرمانها و خواستهای کارگران و ملّتها قرار میگیرد.
هر چقدر هم که این امر را انکار کنند، واقعیت این است که مبارزهٔ طبقاتی همچنان موتور محرّک تاریخ است. سرمایهداری، در مواجهه با رنجهای اجتماعی دردناکی که همچنان باقی است، شدّت یافتن استثمار نیروی کار که شاهد آنیم، و نابرابریهای فزاینده در توزیع ثروت که هم در میان طبقات اجتماع و هم در میان کشورها عمیقتر میشود، نباید توافق همگانی و همدلی میان طبقات استثمارگر و استثمارشونده را توقع داشته باشد، بلکه آنچه باید منتظرش باشد، مبارزهٔ کارگران، ملّتها و خلقها، و طلوع انفجارهای انقلابی نوین و پایان دادن به آن نظام است.
به علّت آگاهی به این واقعیت گریزناپذیر است که تاریخنگاران بورژوا و کانونهای سرمایهداری در بازنویسی تاریخ انقلاب اکتبر و در هر گامی که در راه ساختن جامعهٔ نوین حاصل از آن انقلاب برداشته شد، در مخدوش کردن چهرهٔ آن انقلاب، در واژگونه کردن و تحریف واقعیتها، در حذف و زدودن دستاوردهای چشمگیر و بیسابقهای که تحوّل بینظیر و نوینی را در فرآیند توسعهٔ اجتماعی و انسانی به وجود آورد، هنوز با دشواریهایی روبرویند و کارشان آسان نیست.
مخالفان آن انقلاب در گذشته و در طی سالها همیشه همین کار را کردهاند. میدانیم که انقلاب اکتبر و سوسیالیسم از همان لحظهٔ نخست نهفقط با محاصره، خرابکاری و براندازی، و تجاوز امپریالیستها و دو جنگ بزرگ، بلکه با تهاجم اندیشگی ضدکمونیستی و ضدشوروی پرقدرت و مداومی روبرو بود. در مقابل آن انقلاب، مجموعهٔ عظیمی از استدلالها و بحثهای سردرگم کننده فریبدهنده به راه انداختند که تبلیغاتچیهای سرمایهداری زیر هالهای از علمی بودن، آنها را در بوق و کرنا کردند و همهجا پخش کردند، و آن انقلاب را گاهی “عملی سَر خود و جدا از توده “یا “تجربهای محلی و خاص “که قابل تکرار در موارد دیگر نیست، یا حتّی “نقض قوانین طبیعی تحوّل اجتماعی “معرفی کردند. موجی از حملههای بیرحمانه را علیه کمونیستهای شوروی به راه انداختند و آنها را به استفاده از شیوههای کودتایی نظامی و براندازانه، و تحمیل تجربهٔ شوروی به مثابه راهحلی جهانی متهم کردند. آنها در این کار از هر وسیلهای، از جمله خشونتبارترین وسایل، به منظور حفظ و تحمیل منافع طبقاتی خود استفاده کردند.
این سمینار فرصت مهمی برای مبارزه با، و افشا کردن و اصلاح سندسازیها و دروغپردازیهای کهنه و نو دربارهٔ انقلاب اکتبر روسیه است. ما در اینجا، در پرتغال، با روایتی که دیکتاتوری فاشیستی به طور گستردهای تبلیغ میکرد و از آن برای قانونی جلوه دادن قدرت تروریستیاش در خدمت انحصارها و برای توجیه کردن خشونت وحشیانهاش نسبت به جنبش کارگران و برضد جنبش دموکراتیک، بهویژه در برابر حزب کمونیست پرتغال و مبارزهٔ آن در راه دموکراسی و آزادی، استفاده میکرد، بهخوبی آشنا هستیم.
آنها به هر وسیلهای متوسل شدند تا از آگاه شدن کارگران و مردم از سرشت و معنای حقیقی این رخداد یگانهٔ تاریخی که به تودههای گستردهٔ مردم این امکان را داد که سرنوشت خودشان را خودشان تعیین کنند، جلوگیری کنند، و شکلگیری و پیدایش جایگزین برای سرمایهداری در جاهای دیگری را که انقلاب اکتبر امکانپذیر میدانست، به تأخیر بیندازند.
همانطور که در جریان این سمینار بیتردید نشان داده خواهد شد، آنها به هر وسیلهای متوسل شدند تا به طور سازمانیافته و مداوم، اطلاعرسانی غلط و سردرگم و مسموم کردن افکار عمومی را زنده نگاه دارند، با این هدف که به سرمایهداری جان تازهای بدهند و آن را ابدی کنند. آنها در این اشتیاق شدید به موعظه دربارهٔ بدنام کردن و انکار انقلاب سوسیالیستی، سوسیالیسم را در برابر دموکراسی قرار دارند. در پی رخدادهایی که منجر به شکست سوسیالیسم در اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی شد، تهاجم اندیشگی امپریالیسم گسترهٔ عظیمی یافته است، و در انقلاب اکتبر به دنبال انحرافها، اشتباهها، و نابهنجاریهایی میگردند که در شرایط تاریخی معیّنی، به پدید آمدن “الگویی “منجر شد که با گذشت زمان ادامه یافت و در موضوعهای بنیادی، خود را از آرمانها و طرحهای کمونیستی دور کرد.
کانونهای سرمایهداری و تبلیغات امپریالیستی رخدادهای شکست سوسیالیسم در اتحاد شوروی و کشورهای اروپایی شرقی را دلیل و مدرک شکست تاریخی آرمان کمونیستی نشان دادند، و در عین حال ادعا کردند که سرمایهداری “پایان تاریخ “است و این طور نشان میدادند که سرمایهداری در رژهٔ پیروزی در راه دموکراسی جهانگیر، بدون جنگ و بحران، به پیش میرود. از آن زمان تا کنون زمان کافی گذشته است که ببینیم- اگرچه از قبل میدانستیم- که آنها در پیشگویی دربارهٔ چنان رژهٔ پیروزمندانهای تا چه حد فریبکار بودند، و تزهایی که دربارهٔ “پایان تاریخ “به هم میبافتند، تا چه حد دروغ بود.
بحران ساختاری سرمایهداری، با فهرست بلندی از بیکاری و فقر، ویرانی اقتصادی، پسرَفتِ اجتماعی، و کارنامهٔ فاجعهباری از مرگ و ویرانی کلی کشورها در نتیجهٔ اقدامهای غارتگرانهٔ آن، و چون از جنگ به مثابه پاسخی به بحرانی که سرمایهداری در آن فرو رفته است بیش از پیش استفاده میشود، همگی دلیل روشنی بر این واقعیت است که سرمایهداری نهفقط خصلتهای بنیادیاش را به مثابه نظامی استثمارگر، ستمگر، و تجاوزگر، در وضعیت تازهٔ تغییر مناسبات میان نیروها حفظ کرده است، بلکه در حال حاضر آزادتر شده و دست و پایش بازتر شده است و به مقابله با کارگران و مردم آمده است، به طوری که پیامدهای دردناکتر و غیرانسانیتری به بار آورده است.
در واقع، و برخلاف آنچه ادعا شده است، سرمایهداری جز تشدید استثمار، افزایش نابرابریها و بیعدالتیهای اجتماعی، حمله به حقوق اجتماعی و کارگران، انکار حقوق و آزادیهای دموکراتیک، به زور ستاندن و ویران کردن منابع، مداخله و تجاوز به استقلال ملّی کشورها، و نظامیگری و جنگ، چیزی برای ارائه دادن به مردم ندارد. سرمایهداری، ناتوان از غلبه بر تضادهای غیرقابلحل خودش، نظام پایانی تاریخ نیست. بله، انقلاب اکتبر همچنان اعلام میکند که جهان دیگری امکانپذیر است، همانطور که تردید ندارم که در جریان این سمینار روشن خواهد شد.
طرح ساختمان جامعهٔ نوین، جامعهٔ سوسیالیستی، دشوارتر و پیچیدهتر و پرتلاطمتر از آن خواهد بود که ما کمونیستها انتظارش را داشتیم. امّا به خاطر این واقعیت نمیتوان عادلانه بودن آن جامعه و ضرورتِ ساختن آن را غیرواقعی دانست. بنابراین، امروزه در روند رهایی کارگران و ملّتها، برپایی سوسیالیسم بیش از هر زمان دیگری ضرورت مییابد و بهموقع است. هدف نهایی و عالی حزب کمونیست پرتغال برپایی چنین جامعهای است.
این طرح فقط دربارهٔ دست یافتن به هدفهای بزرگ حزب- یعنی ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم- نیست، بلکه دربارهٔ آرمانهای زیادی است که به مبارزهٔ امروز برای ساختن جهانی بهتر و عادلانهتر در مسیر این هدف بزرگتر، معنا میدهد. بههنگام بودن سوسیالیسم و ضرورت آن به مثابه راهحلی برای مسائل و معضلهای مردم، مستلزم در نظر داشتن عرصهها و مراحل و راهحلهای گوناگون و بسیار متنوع در روند مبارزهٔ انقلابی است. مستلزم آن است که همانطور که حزب کمونیست پرتغال همیشه گفته است، در نظر بگیریم که هیچ “الگو»یی برای انقلاب یا برای سوسیالیسم وجود ندارد. در شرایط خاص پرتغال، برای ایجاد جامعهٔ سوسیالیستیای که حزب کمونیست به مردم نشان میدهد، باید از مرحلهای بگذریم که ما آن را با عنوان “دموکراسی پیشرفته “مشخص کردهایم که خودش بخشی از مبارزه در راه رسیدن به سوسیالیسم است.
حزب کمونیست پرتغال در برنامهاش با عنوان “دموکراسی پیشرفته- ارزشهای [انقلاب] آوریل در آیندهٔ پرتغال “بر این اعتقاد است که تحقق چنین طرحی، روندی از دگرگونی و توسعه و تکامل ژرف است که نیازهای مشخص جامعهٔ پرتغال در مرحلهٔ تاریخی کنونیاش را برآورده میکند. برنامهٔ ما برنامهای است که تحقق آن به طور عینی تأمین کنندهٔ منافع همهٔ کارگران و همهٔ قشرهای اجتماعی و طبقههای ضدانحصارگراست، و تعریف ساده و اصولی آن مبتنی بر این مفهوم است که دموکراسی همزمان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی است.
به عمل در آوردن طرح “دموکراسی پیشرفته “که خود بخش جداییناپذیری از مبارزه در راه سوسیالیسم است، در عین حال بخشی جداییناپذیری از مبارزهای است که ما امروزه در راهِ از هم گسیختن سیاستهای دستراستی و تحقق سیاستی میهنی و چپ به پیش میبریم که در روندی که به طور منسجم همهٔ هدفهای مبارزه را به هم پیوند میدهد، به ساختمان جامعهٔ سوسیالیستی شکل میدهد.
ما با برخوداری از تجربهٔ نخستین انقلاب سوسیالیستی پیروزمند و نمایش عملی برتری این جامعهٔ نوین، و با اعتقاد راسخ به اینکه سوسیالیسم و کمونیسم آیندهٔ بشریت است، به مبارزهٔ خود ادامه میدهیم، و پیکار اندیشگی لازم و اجتنابناپذیر با هر تلاشی برای در هم کوبیدن آرزو، امید، و اطمینان به امکان ساختن این جامعهٔ نوین را که ما رؤیای آن را در سر داریم، به پیش میبریم. همین اطمینان است که ما، با شناخت و درک مشترکی که ما را اینجا دور هم گرد آورده است، خواهان آنیم و وظیفه داریم آن را زنده نگه داریم.
برای همهٔ شما کاری پُرثمر را آرزو داریم.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۲۹، ۱۹ تیر ماه ۱۳۹۶