سوگواریِ علی خدایی برای مهدی پرتوی

image_pdfimage_print

سخن روز شماره

علی خدایی در حالی که جمله ی زنده یاد فرزاد جهاد را که در دادگاه علیه پرتوی بیان کرده است و به خاطر آن جریمه نیز شده است و حکم تعزیری نیز گرفته است، مطرح نمی‌کند و در باره ی آن سکوت می کند. او سخن رفیق فرزاد جهاد را که گفته است «آقای پرتویی یا به ما دروغ گفته است و یا در دادگاه دروغ می گوید» را بازتاب نمی دهد. ولی به بیان سرتاسری سخنان و تعریف و تفسیر پرتوی می‌پردازد و به آینه ی مصاحبه پرتوی بدل می‌گردد که پس از آزادی از زندان درباره ی ماجرای اعتراف ها طرح کرده است. علی خدایی و بی بی سی می‌خواهند این تفسیر را به عنوان تاریخ سازی مبارزات حزب توده ایران، به خواننده بقبولانند.

۶۴/۹۸
۱۴ دی ۱۳۹۸ – ۴ ژانویه ۲۰۲۰

در پایگاه دوم تبلیغاتی خود، یعنی در بی بی سی، علی خدایی به شیوه ی قدیمی و

شناخته شده به سوگواری برای مهدی پرتوی نشست که تنها دو روز پیش با مرگ طبیعی در گذشت. او برای حفظ سنت گذشته ی خود، همزمان با انتشار عکس پرتوی که با لبخندیی ملیح و صورتی تراشیده و اُدکلن زده نشان داده می شود، عکسی نیز از زنده یاد کیانوری منتشر کرده است. عکسی که حاکمان و خائنان به انقلاب بزرگ بهمن مردم میهن ما آن را انتشار داده‌اند تا علیه حزب توده ها، حزب طبقه ی کارگر ایران به سرور بنشینند.

تنها با مقایسه ی دو عکس، هدف پنهان در پشت سوگواری علی خدایی برای مهدی پرتوی برملا می شود. برملا می‌شود که

او با همین هدف، پیش تر نیز در ٬٬راه توده٬٬ قلابی عکس پرتوی را در کنار عکسی از زنده یاد احسان طبری انتشار داده است که بازانتشار عکسی است از آرشیو طبقات حاکم و ارتجاع.

شاید برخی ها کنار هم گذاردن انتشار دو جفت عکس پیش گفته را در ٬٬راه توده٬٬ قلابی و بی بی سی یک زیاده روی در انتقاد بدانند. اهمیت این مقایسه دریکی بودن اسلوب کارکردی است که توسط ٬٬راه توده٬٬ قلابی و هم توسط بی بی سی به کار گرفته شده است.

همان‌طور که می دانیم، اسلوبِ به کار گرفته شده، بازتاب کارکرد اندیشه‌ است؛

اسلوب به کار گرفته شده، ساختار اندیشه را نمایان می سازد؛

اسلوب به کار گرفته شده، جایگاه علّـی لحظه‌ها را در روند به ثمر رسیدن اندیشه منعکس می‌کند؛

اسلوب به کار گرفته شده، شکل بروز نمادین اندیشه را قابل شناخت می سازد؛

اسلوب به کار گرفته شده، شکل خاص تظاهر مضمون اندیشه را نمایان می سازد؛

بدین ترتیب، اسلوب به کار گرفته شده، آینه ی حرکت اندیشه در روند به ثمر رسیدن آن و انطباق اسلوب و مضمون اندیشه را قابل درک می سازد.

انطباق ساختار و کارکردِ اندیشه را می توان در اسلوب مورد استفاده برای بیان اندیشه شناخت و درک کرد. هگل حرکت اندیشه را در ساختار پدیده، شرط دریافت مضمون پدیده می داند.

تکرار انتشار دو عکس در ٬٬راه توده٬٬ قلابی و بی بی سی، اسلوبی است که همزادی اندیشه ی حاکم بر کارکرد این دو دستگاه تبلیغاتی ارتجاعی را قابل شناخت می سازد.

تبلیغات بورژوازی که ظاهری آراسته دارد، باید داشته باشد تا بتواند «آگاهی کاذب» را نزد خواننده و بیننده ایجاد سازد، تا بتواند ایدئولوژی حاکمان را به ایدئولوژی حاکم بدل کند، به این اسلوب پوشیده و ظاهر فریب نیاز دارد. این ابزار کار تبلیغاتی آن است. تبلیغات برای فروش کالا نیز از همین اسلوب بهره می گیرد. تبلیغ برای مصرف گرایی با عکسی از صحنه ی خوشآیند تبلیغ می شود.

علی خدایی که دیگر خود را پس از مرگ پرتوی تنها می پندارد، زمان را فرارسیده می داند برای خود جایی در کنار زنده یاد رحمان هاتفی دست و پا کند. او می خواهد با خاطره نویسی واقعیت نبرد حزب توده ایران را در سال‌های انقلاب مخدوش ساخته و به سود طبقات حاکم تغییر دهد. عجله ی او در انتشار این خاطرات در بی بی سی پس از مرگ پرتوی (اول ژانویه ۲۰۲۰) که مدت هاست آماده کرده است و قرارهای لازم را هم با بی بی سی بسته است، نشان این واقعیت است. نشان این واقعیت است که او آماده است به توصیه ی علی خامنه ای که اخیراً دوباره شیپور تبلیغات ضد توده‌ای را برداشت و سر داد، پاسخی شایسته ی خود بدهد.

در این تاریخ نویسی مظلومانه، نکته‌های ناروشنی وجود دارند که او پاسخ به آن‌ها را بدهکار باقی می ماند. همان‌طور که هنوز هم این پاسخ را بدهکار است که با کدام گذرنامه و ویزا برای خود و خانواده اش از خانه محل اقامت اعضای هیئت سیاسی حزب توده ایران در پراگ به آمریکا سفر نموده است. او این پاسخ را بدهکار است که چگونه او پس از چندین ماه اقامت در آمریکا از ایالات متحده آمریکا به اتریش نقل مکان نمود و در آنجا به عنوان مهاجر سیاسی توده‌ای به رسمیت شناخته شده است؟

او در این نوشتار نیز از کنار پاسخ به این پرسش می‌گذرد که علت «آزادی خیلی زود» او از قزل قلعه که به آن اشاره می‌کند چه بوده است؟ همان‌طور که نوشته است، هاتفی و پرتوی یک سال در همین زندان زندانی بوده اند. چرا او که در همین ارتباط دستگیر شده است، با سرعت مرخص شده است؟

ماجرا را او خود برای من تعریف کرده است. او گویا در جریان بازجویی هیچ سخنی نگفته است. تنها سکوت کرده است. ولی باوجود این بعد از چند روز مرخص می شود! او در داستان انتشار یافته در بی بی سی می‌کوشد با طرح حدس و گمان، علت آزادی خود را ٬٬تـرحم ماموران ساواک ٬٬ با «کارگر توده ای» بنمایاند! او برای جا انداختن تفسیر خود ماموران ساواک را در آغوش می گیرد.

در گفتگو با من در سال‌هایی که او همیشه سعی به آن داشت که نیم قدم عقب تر حرکت کند تا نتوانم چشم‌هایش را ببینم، او هیچ علتی برای آزاد شدن سریع خود ذکر نکرد. آیا اکنون پرده را بالا خواهد زد و پاسخی ارایه خواهد داد؟ حدس و گمانی را بیش از ترحم ساواکی ها برای آزادی سریع خود، قابل طرح می داند؟ باید تردید داشت!

او چاپ نشریه نوید را که اکنون پرتوی را مسئول آن می داند، برای من به نحوی دیگر توضیح داده است. او خود و ..

را در این زمینه فعال نامیده است. در سازمان سه نفره ی نوید، نیازی به تقسیم مسئولیت فراتر از امکان افراد وجود ندارد. او نمی‌تواند کار چاپ را انجام داده باشد آن طور که مدعی بود، ولی مسئولیت چاپ با پرتوی باشد و یا برعکس!

علی خدایی در حالی که جمله ی زنده یاد فرزاد جهاد را که در دادگاه علیه پرتوی بیان کرده است و به خاطر آن جریمه نیز شده است و حکم تعزیری نیز گرفته است، مطرح نمی‌کند و در باره ی آن سکوت می کند. او سخن رفیق فرزاد جهاد را که گفته است «آقای پرتویی یا به ما دروغ گفته است و یا در دادگاه دروغ می گوید» را بازتاب نمی دهد. ولی به بیان سرتاسری سخنان و تعریف و تفسیر پرتوی می‌پردازد و به آینه ی مصاحبه پرتوی بدل می‌گردد که پس از آزادی از زندان درباره ی ماجرای اعتراف ها طرح کرده است. علی خدایی و بی بی سی می‌خواهند این تفسیر را به عنوان تاریخ سازی مبارزات حزب توده ایران، به خواننده بقبولانند.

 

اسلوب طرح سویه ای از واقعیت که به نفع موضع فرد است و مسکوت گذاشتن سویه هایی که سخنان و موضع فرد را نفی و تضعیف می‌کند شیوه ای است که زنده یاد احسان طبری به عنوان اسلوب کار سفسطه بازان در نوشته‌های فلسفی و اجتماعی توضیح می‌دهد و سرشت مزورانه ی آن‌ را نشان می دهد.

وظیفه و قصد این سطور بررسی مطالبی که بی بی سی از زبان علی خدایی درباره ی مبارزات حزب توده ایران مطرح ساخته است، نیست. تنها اشاره شود که ژرفش نبرد طبقاتی در ایران، علت اصلی تکاپوی ارتجاع داخلی و خارجی در توده‌ای ستیزی است. علی خامنه ای و بی بی سی و علی خدایی در یک سوی صحنه، و نبرد روزافزون توده ها و توده‌ای ها در سوی دیگر صحنه قرار دارد.

علی خدایی مهره ی سوخته ایست. او شناخته تر از آن است که بتواند در جنبش رو به فراز توده‌ای در ایران نقشی ایفا سازد و یا آن را منحرف کند. علت اصلی آن، ناچاری اوست برای اجرای دستورهایی که دریافت می کند.

کمک گرفتن از بی بی سی توسط علی خدایی در جهت انجام دستورهای است که او دریافت می کند. یک توده‌ای را به بی بی سی راه نمی دهند. گفتنی های او به درد بی بی سی ها نمی خورد. ولی یک توده‌ای در بی بی سی، در ابتدا و پیش از همه، به افشای این رسانه امپریالیستی می پردازد. پرده ی کاذبی که این رسانه بر روی وقایع می کشد، تا به القای آگاهی کاذب نزد شنونده دست یابد را فاش می سازد. آن که چنین نمی کند، مدت هاست از حزب توده ایران و جنبش توده‌ای بریده است!

تکیه به دستگاه تبلیغات امپریالیستی، که همزمان به معنای اعتماد این دستگاه به فرد نیز است، شاید برای برخی ها بی‌اهمیت و غیره عمده باشد. اما این درس امروز نیست. این درس را زنده یاد طبری بارها گوشزد کرده است. او گفته است باید به ریزه کاری ها توجه کرد که در آن تضاد اصلی در پدیده قابل شناخت می گردد. در «کالا» در سرمایه داری، کلیت تضاد در شیوه ی تولید سرمایه داری نهفته است و از این رو مارکس آن را در سرآغاز اثر دورانساز خود، ٬٬سرمایه٬٬ قرار داده است. لنین ریزه کاری ها را یافتن «یاخته» ای می‌نامد که ساختار و کارکرد کلیت پدیده را نشان می دهد.

علی خدایی بی بی سی را پای دوم فعالیت تبلیغاتی خود می داند. چنین شیوه ی ضد توده‌ای را نمی‌توان از مدنظر دورداشت، هنگامی که به ارزیابی از فعالیت او می پردازیم!

۱۴ دی ۱۳۹۸ – ۴ ژانویه ۲۰۲۰

 
  •  

2 Comments

  1. سهند

    در اظهارنظر دربارۀ موضوعات جدی باید اکیداً از پرداختن به تصفیه حساب‌های شخصی پرهیز کرد، و در حد توان همه فاکت‌ها و روایت‌ها را یافت، خواند و در نظر گرفت.
    سعی این نوشته شما در مرتبط کردن خامنه‌ای، بی‌بی‌سی و خدایی با هم بسیار ذهنی و تخیلی است. اگر گفته بودید «خدایی هنوز با احضار روح هاشمی رفسنجانی از او خط می‌گیرد» تحلیل شما به واقعیت فعالیت امروز خدایی نزدیک‌تر می‌بود!
    در سایت «تاریخ ایرانی» به تاریخ ۱۰ دی‌ماه ۱۳۹۸ مطلبی به نام «درگذشت ملکه و یهودای حزب توده» منتشر شده است. موضوعات مطرح شده در آن نوشته و انگیزه و هدف ناشران آن به کنار، عنوان مطلب نشان می‌دهد که آن‌ها نیز پرتوی را نهایتاً یک«یهودا» می‌دانند و می‌شناسند. در جایی از آن مطلب از زبان پرتوی از خدایی نیز نام برده شده است: «آذر سال ۵۹ آزاد شدم. در این زمان دیگر حزب دفاتر علنی نداشت و ارکان مختلف آن در پوشش‌هایی مانند شرکت‌ها و مطب‌های هواداران حزب متمرکز شده بود. کیانوری نیز در یکی از این دفاتر که کمتر کسی از محل آن اطلاع داشت، مستقر بود. من و هاتفی و خدایی به دیدار او رفتیم. من در ابتدای این جلسه گزارش کوتاهی از وضعیت خودم دادم و سپس کیانوری گفت که ماندن خسرو در رأس شبکه مخفی دیگر صلاح نیست. مشخص بود که باید هاتفی این مسئولیت را می‌پذیرفت. قرار شد من سرشاخه‌هایم را به او بدهم. در مدتی که من زندان بودم ارتباط سرشاخه‌ها قطع شده بود. البته برادرم هادی تلاش کرده بود برخی ارتباطات را حفظ کند و از فروپاشی شاخه‌ها جلوگیری کند. اما درباره بخش نظامی، کیانوری گفت بهتر است فرد دیگر جز هاتفی برای این کار پیدا کنیم. خدایی در آن حد نبود که این مسئولیت به او داده شود…»

  2. سابق

    با خواندن سوگ نامه علیرضا خدایی برای محمد مهدی پرتوی، این شک و تردیدها که آنها هردو از ارتباطات امنیتی برخوردار بودند در من دوچندان شد. حتی تصور اینکه این دو از همان زندان زمان شاه تن به همکاری نه با ساواک که با سیا یا موساد دادند، زیاد دور از ذهن نیست. عملکرد هر دو یکی در زندان و دیگری در مهاجرت یکی بوده، تلاش در جهت نابودی حزب!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *