سياست ضدمردمى‏‏‏، سياستى‏‏‏ ضدملى‏‏‏ است (سه) احمدى‏‏‏نژاد خواستار آشتى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏! فروش ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏ براى‏‏‏ پرداخت بدهى‏‏‏ دولت!

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٨٩ / ١٣ (دوم خرداد)

واژه راهنما: “آشتى‏‏ طبقاتى‏‏”، موضعى‏‏ ضدكارگرى‏‏ و در خدمت غارت سرمايه‏داران. حراج ثروت‏هاى‏‏ ملى‏‏ براى‏‏ پرداخت بدهى‏‏. موضع “خنثى‏‏” تارنگاشت “عدالت” به چه معناست؟ تعريف به عاريه گرفته شده از نظام ارباب- رعيتى‏‏. مجريان برنامه امپرياليستى‏‏ “خصوصى‏‏ و آزادسازى‏‏ اقتصادى‏‏”، دوستان زحمتكشان نيستند. مبتكر قانون «شركت‏هاى‏‏ واسطه»، “اطاق فكر” امپرياليستى‏‏ است. «درصد»ها، راز سر بمهر دولتى‏‏؟ سهام عدالت يكى‏‏ از راه‏هاى‏‏ انباشت سرمايه. مالكيت دولتى‏‏ در تاريخ ايران، ضامن حفظ تماميت ارضى‏‏ كشور.

بنا به گزارش “مهر”، آقاى‏‏‏ محمود احمدى‏‏‏نژاد، رئيس جمهور اسلامى‏‏‏ در روز سه‏شنبه ٧ ارديبهشت ١٣٨٩ و در آستانه ١١ ارديبهشت ماه، روز جهانى‏‏‏ نبرد طبقه كارگر براى‏‏‏ بهبود شرايط زندگى‏‏‏ خود در نظام سرمايه‏دارى‏‏‏، در سخنانى‏‏‏ تحت عنوان “تلاش مى‏‏‏كنيم بدهى‏‏‏ دولت را پرداخت كنيم”، نكات شايان توجهى‏‏‏ را بيان داشت.

ظاهراً براى‏‏‏ تارنگاشت “عدالت” نكات مطرح شده از آنچنان اهميت محتوايى‏‏‏ و برنامه‏اى‏‏‏ برخوردار بوده است كه خود را موظف دانسته است، سخنان احمدى‏‏‏نژاد را در همان روز و با همان عنوان در تارنگاشت منتشر سازد، بدون آنكه كلمه‏اى‏‏‏ در انتقاد و يا تائيد به آن بيافزايد.

ضمن تائيد انگيزه خبررسانى‏‏‏ توسط اين تارنگاشت، چنين موضع “خنثى‏‏‏”اى‏‏‏ براى‏‏‏ تارنگاشتى‏‏‏ كه خود را مدافع «سوسياليسم علمى‏‏‏» مى‏‏داند، نمى‏‏‏تواند نقطه قوتى‏‏‏ به حساب آيد، زيرا چنين موضعى‏‏‏ در تناقض قرار دارد با موضع جانبدارانه ماركسيسم. «چگونه مى‏‏توان بى‏‏تفاوت زيستن؟» (ا ط، “پيمان”، در مجموعه سروده‏هاى‏‏ زندان).

بايد ديد كه آيا اين تارنگاشت واكنشى‏‏‏ به انتقاد به اين ضعف عملكرد خود نشان خواهد داد. تنها آن زمان مى‏‏‏توان درباره سرشت “خنثى‏‏‏” آن ابرازنظر نهايى‏‏‏ داشت.

در مورد موضع جانبدارانه ماركسيسم در مقاله شماره ١٠ (“یک‏پارچه از موضع علمى‏‏‏‏‏‏‏- انقلابى‏‏‏‏‏‏‏ طبقه کارگر دفاع کنیم، گام دورانساز مارکس- انگلس http://www.tudeh-iha.com/?p=1201&lang=fa “) موضع فلسفى‏‏‏- تئوريك، سياسى‏‏‏ و عملكردى‏‏‏ ماركسيستى‏‏‏- توده‏اى‏‏‏ در مبارزات اجتماعى‏‏‏ توضيح داده شده و نيازى‏‏‏ به تكرار آن در اينجا نيست.

اما باوجود اين ترديدى‏‏‏ نمى‏‏‏توان داشت كه اين تارنگاشت «مدافع سوسياليسم علمى‏‏‏» سخنان رئيس جمهور اسلامى‏‏‏ را پراهميت ارزيابى‏‏‏ كرده است. در واقع هم نكات “نظرى‏‏‏- تئوريكى‏‏‏” پراهميتى‏ با زبان “ساده”‏‏ در اين سخنان مطرح شده‏اند. صحبت بر سر آن نيست كه آقاى‏‏‏ رئيس جمهور از ديدگاه «مدافع سوسياليسم علمى‏‏‏» سخن‏ رانده است، بلكه صحبت بر سر آنست كه آن‏هايى‏‏‏ كه خود را «مدافع سوسياليسم علمى‏‏‏» مى‏‏‏دانند، از چه مواضعى‏‏‏ به دفاعى‏‏‏ غيرمستدل مى‏‏‏پردازند.

بازگرديم به اصل مطلب و بررسى‏ نظرهاى‏ رئيس جمهور:

براى‏‏‏ نشان دادن سرشت و درونمايه نكات “نظرى‏‏‏- تئوريك” مطرح شده توسط احمدى‏‏‏نژاد كافى‏‏‏ است دو موضع كليدى‏‏‏ در آن از ديدگاه انديشه ماركسيستى‏‏‏- توده‏اى‏‏‏ مورد بررسى‏‏‏ و تحليل قرار گيرند، تا موضع به قول “تارنگاشت عدالت” «خرده‏بورژوازى‏‏‏ ضدامپرياليست»، عريان در برابر چشمان كارگران و طبقه مبارزه كارگر ايران قرار گيرد: موضعى‏‏‏ ضدكارگرى‏‏‏ و در خدمت نظام سرمايه‏دارى‏‏‏! (تزى‏ كه بايد در سطور زير به اثبات رسانده شود)

١- آشتى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏، موضعى‏‏‏ ضدكارگرى‏‏‏ و در خدمت غارتگرى‏‏‏ سرمايه

احمدى‏‏‏نژاد در سخنانش ازجمله درباره «ساختن ايران» صحبت مى‏‏‏كند. اين «ساختن ايران»، انتزاعى‏‏‏ توخالى‏‏‏ و غيرقابل درك است. چگونه جامعه‏اى‏‏‏ بايد برپا شود؟ به سود كدام لايه‏ها و طبقات اجتماعى‏‏‏؟ با كدام ساختارهاى‏‏‏ اجتماعى‏‏‏ شفاف و قابل كنترل براى‏‏‏ مردم، و بسيارى‏‏‏ ديگر پرسش‏ها، كه تنها پس از پاسخ به آن‏ها، انتزاع توخالى‏‏‏ به انتزاعى‏‏‏ زنده و قابل شناخت و درك شده تبديل مى‏‏‏شود. كسى‏‏‏ كه با سخنان كلى‏‏‏ و بى‏‏‏محتوا ابرازنظر و بيان موضع مى‏‏‏كند، يا نمى‏‏‏داند چه مى‏‏‏خواهد و يا مى‏‏‏خواهد خاك به چشم آن‏هايى‏‏‏ بريزد كه مخاطب او هستند، تا واقعيت و حقيقت را برايشان در ابهام قرار دهد.

چرا آقاى‏‏‏ رئيس جمهور اسلامى‏‏‏ از اصل‏هاى‏‏‏ ٤٣ و ٤٤ قانون اساسى‏‏‏ جمهورى‏‏‏ اسلامى‏‏‏ براى‏‏‏ «ساختن ايران» دفاع و پيروى‏‏‏ نمى‏‏‏كند؟ با كدام استدلال او به مجرى‏‏‏ برنامه امپرياليستى‏‏‏ “خصوصى‏‏‏ و آزادسازى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏” تبديل شده است و اصل‏ ٤٤ قانون اساسى‏‏‏ را به طور غيرقانونى‏‏‏ پايمال مى‏‏‏كند؟

سخنان رئيس جمهور در آستانه “روز كارگر” و وعده «پيگيرى‏‏‏» در «موضوع سهام عدالت» در آن، ترديدى‏‏‏ باقى‏‏‏ نمى‏‏‏گذارد كه افراد مورد خطاب او كارگران ايران هستند. لذا مى‏‏‏توان به اين نتيجه‏گيرى‏‏‏ نايل شد كه خاك بايد به چشم كارگران ريخته شود، تا موضع ضدكارگرى‏‏‏ دولت سرمايه‏دارى‏‏‏ حاكم را نبينند و نشناسند و عليه آن مبارزه نكنند. اين برداشت او اما يك خوش خيالى‏‏‏ بيش نيست.

او در ارتباط با انتزاع توخالى‏‏‏ «ساختن ايران» مى‏‏‏گويد: «اولين عامل همدلى‏‏‏ است. اگر يك ملتى‏‏‏ همه امكانات مادى‏‏‏ و همه فرصت‏هاى‏‏‏ تاريخى‏‏‏ را در اختيار داشته باشد، اما همدلى‏‏‏ نباشد، پيشرفتى‏‏‏ حاصل نخواهد شد.»

«همدلى‏‏‏»، يعنى‏‏‏ توافق روحى‏‏‏ و ذهنى‏‏. اين مضمون را نبايد با مضمون “همبستگى‏‏‏” اشتباه كرد. همبستگى‏‏‏ داراى‏‏ مفهومى‏‏‏ دقيق، روشن و تعريف شده است. همبستگى‏‏ براى‏‏‏ حفظ و حراست از ارزشى‏‏‏ والا و عام، مانند منافع ملى‏‏‏ و طبقاتى‏‏. “همبستگى‏‏‏ ملى‏‏”‏ در مواقع خطر تجاوز به ميهن ميان طبقه‏ و لايه‏هاى‏‏‏ متفاوت مردم، ازجمله ميان طبقه كارگر و سرمايه‏داران ميهن‏دوست، نمونه‏اى‏‏‏ از چنين برداشت از واژه “همبستگى‏‏‏” است. همبستگى‏‏‏ در ميان زحمتكشان و بخش‏هاى‏‏‏ متفاوت طبقه كارگر، نمونه ديگرى‏‏‏ از چنين برداشت‏ از اين واژه است. هر دو داراى‏‏‏ بار طبقاتى‏‏‏ ميهن‏دوستانه و مترقى‏‏ هستند. بار طبقاتى‏‏ جنبش‏هاى‏‏ آزاديبخش ملى‏‏ در كشورهاى‏‏ تحت سلطه استعمار و نواستعمار كه متكى‏‏ به همبستگى‏‏ ميان طبقه و لايه‏هاى‏‏ ترقى‏‏خواه و ميهن‏دوست بوده و در موارد بسيارى‏‏ تحت رهبرى‏‏ طبقه كارگر و حزب آن (براى‏‏ نمونه انقلاب دمكراتيك توده‏اى‏‏ در چين در نيمه اول قرن گذشته تاريخ اروپايى‏‏) به پيروزى‏‏ رسيده‏اند، از چنين بار ملى‏‏- طبقاتى‏‏ مترقى‏‏ برخوردار بوده و هستند.

طبقه كارگر ايران پيگيرترين و جانبازترين مدافع منافع ملى‏‏‏ و حراست از تماميت ارضى‏‏‏ كشور است، همانطور كه او با دفاع از منافع خود، از منافع كل جامعه دفاع مى‏‏‏كند. مدافع اصل‏هاى‏‏‏ ٤٣ و ٤٤ و اصل‏هاى‏‏‏ بخش “حقوق ملت”، مدافع سرشت ضدسرمايه‏دارى‏‏‏ قانون اساسى‏‏‏ بيرون آمده از دل انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مى‏‏‏باشد. دفاع پيگيرانه طبقه كارگر از اين اصل‏ها، دفاع از منافع همه مردم ايران، منهاى‏‏‏ غارتگران و جنايت‏كاران رانتى‏- مافيايى‏ و سرمايه‏داران مشترك‏المنافع با امپرياليسم ‏‏ مى‏‏‏باشد.

هدف احمدى‏‏‏نژاد از مقوله «ساختن ايران» اما از چنين بار ميهنى‏‏‏ و يا طبقاتى‏‏‏ به سود زحمتكشان برخوردار نيست. هدف او كه خود را در ادامه سخنانش نشان داده و قابل شناخت و درك مى‏شود. رئيس جمهور اسلامى‏‏‏ در توضيح و ارايه تعريف براى‏‏‏ «بنگاه اقتصادى‏‏‏»، از «٣ ركن اصلى‏‏‏» صحبت به ميان مى‏‏‏آورد: «احمدى‏‏‏نژاد در ادامه با اشاره به ٣ ركن اصلى‏‏‏ يك بنگاه، عنوان كرد: بنگاه، كارفرما و كارگر، ٣ ركن اصلى‏‏‏ يك بنگاه اقتصادى‏‏‏ هستند. …».

اين تعريف، تعريفى‏‏‏ عاريتى‏ از دوران فئوداليسم ميان ارباب و دهقانى‏‏‏ كه با هزار بند به ارباب و زمينِ ارباب وابسته است، يعنى‏ روابط ارباب- رعيتى‏ مى‏‏‏باشد. زمين، آب، بذر، گاو و نيروى‏‏‏ كار رعيت، ٥ عنصرى‏‏‏ بودند كه برپايه آن توليد كشاورزى‏‏‏ ميان ارباب و رعيت “تقسيم” مى‏‏‏شد. تعريف به عاريه گرفته شده، تعريفى‏‏‏ نادرست و غيرعلمى‏‏‏ است كه در شان يك استاد دانشگاهى‏‏‏ در دوران كنونى‏‏‏ نمى‏‏‏باشد. هدف، بحث علمى‏‏‏ با سخنور نيست. هدف آنست كه نشان داده شود كه او با آگاهى‏‏‏ واقعيت را خدشه‏دار مى‏‏‏كند. واقعيت آنست كه «بنگاه» و «كارفرما» تنها در ظاهر ٢ ركن را تشكيل مى‏‏‏دهند. هدف از به خدشه‏دار كردن واقعيت، پنهان ساختن استثمار كارگر توسط سرمايه‏دار است. احمدى‏‏‏نژاد خود به اين امر اعتراف مى‏‏‏كند و مى‏‏‏گويد: «رئيس كارخانه بايد خود را پدر همه كارگرانش بداند و به حال آن‏ها رسيدگى‏‏‏ كند. اين به كار بركت مى‏‏‏دهد و ماندگار مى‏‏‏شود، آفت نمى‏‏‏خورد و صاحبش (تكيه از نگارنده) را دچار اضمحلال نمى‏‏‏كند.»

انگيزه به خدمت گرفتن واژه «پدر»، يعنى‏‏ انديشه واپسگرايانه دوران “فئوداليته ايرانى‏‏”، به روشنى‏‏ قابل شناخت است. در ايران مرز ميان شيوه توليد “برده‏دارى‏‏ خانگى‏‏” (اولين برده، زنان و كودكان در خانواده بودند – ماركس) و ارباب- رعيتى‏‏، مرزى‏‏ با سايه‏روشن و روان است. نقش “پدر”، “خدا”، “شاه”، “صاحب”، “آقا” و … در اين دوران‏ها از همان محتوايى‏‏ برخودار است كه مدنظر احمدى‏‏نژاد نيز در سخنانش خطاب به كارگران ايران است!

اما دم خروس واژه «صاحبش» در سخنان رئيس جمهور آنقدر عيان است كه نياز به استدلال نمى‏‏باشد كه «بنگاه» و «كارفرما» يك «ركن» هستند. آقاى‏‏‏ رئيس جمهور طبقه كارگر ايران را آنقدر دست‏كم گرفته است كه فكر مى‏كند بتوان با چنين افسانه‏هايى‏‏‏ خاك بر چشمانشان ريخت، تا قادر به شناخت و درك ساختار نظام غارتگر سرمايه‏دارى‏‏‏ در ايران نشوند.

هدف احمدى‏‏‏نژاد از سخنان در آستانه “روز كارگر” روشن است. هدف، تبليغ براى‏‏‏ آشتى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏ است. موضعى‏‏‏ كه در لفافه “اخلاقى‏‏‏” و “فرهنگى‏‏‏” بيان مى‏‏‏شود، اما تنها يك هدف دارد و آن ايجاد شرايط مناسب براى‏‏‏ سود حداكثر و انباشت مافيايى‏‏‏ سرمايه در دست سرمايه‏دارن حاكم بر كشور است.

همانطور كه ديده مى‏شود، موضع رئيس جمهور در سخنانش آنچنان صراحت دارد كه قادر نخواهد بود، مبارزه كارگران را براى‏‏‏ بهبود شرايط زندگى‏‏‏ خود، از مبارزه عليه حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ مافيايى‏‏‏ جدا و منحرف سازد.

سياست تجديدنظر و تسليم‏طلبانه “آشتى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏”، “سازش طبقاتى‏‏‏” و “صلح طبقاتى‏‏‏”، سلاح طبقاتى‏‏‏ از زرادخانه تبليغاتى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ بوده و در خدمت حفظ منافع سرمايه‏داران مى‏‏باشد.

در برخى‏‏‏ از كشورهاى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ پيشرفته و امپرياليستى‏‏‏، مانند آلمان، انگلستان و … سرمايه‏دارى‏‏‏ قادر شده است به كمك احزاب سوسيال دموكرات و كارگرى‏‏‏ سازشكار و سنديكاهاى‏‏‏ متكى‏‏‏ به آن‏ها انديشه نهفته در پشت هدف “سازش و آشتى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏” را به درون طبقه كارگر نفوذ داده و مبارزه آن‏ها را عليه نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ به طور گسترده خنثى‏‏‏ سازد. تحت تاثير چنين سياستى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ قادر شده است بدون مقاومت چشم‏گير طبقه كارگر اين كشورها، دستاوردهاى‏‏‏ طبقه كارگر را كه در مبارزات دهه‏هاى‏‏‏ پيش و در شرايط حضور كشورهاى‏‏‏ سوسياليستى‏‏‏ و اتحاد شوروى‏‏‏ بدست آورده بودند، بازپس گيرد. در حالى‏‏‏ كه هر روز پيامدهاى‏‏‏ منفى‏‏‏ بحران اقتصادى‏‏‏، مالى‏‏‏ و ساختارى‏‏‏ نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ براى‏‏‏ طبقه كارگر و لايه‏هاى‏‏‏ وسيع‏ترى‏‏‏ از مردم، كمرشكن‏تر مى‏‏‏شود، سرمايه‏دارى‏‏‏ و دستگاه‏هاى‏‏‏ تبليغاتى‏‏‏ آن قادر شده‏اند در اين كشورها، با ايجاد وحشت از بيكار شدن، طبقه كارگر را به عقب‏نشينى‏‏ وادارند‏ و آن را به پذيرش ضرورت نابودى‏‏‏ دستاوردهاى‏‏‏ مبارزاتيش مجبور سازند.

براين پايه است كه بايد تئورى‏‏‏ ضدكارگرى‏‏‏ “آشتى‏‏‏ و سازش طبقاتى‏‏‏” را “اسب تروايا” سرمايه‏دارى‏‏‏ در درون طبقه كارگر ارزيابى‏‏‏ كرد و آن را افشا نمود. مبارزه تئوريك و سياسى‏‏‏ عليه سياست سازشكارانه و تسليم طلبانه سوسيال دموكرات در جنبش كارگرى‏‏‏، ابزار پرتوان آگاهى‏‏‏ طبقه كارگر از سرشت استثمارگرانه و ضدكارگرى‏‏ نظام سرمايه‏دارى‏‏ بوده و‏ پايان دادن انقلابى‏‏‏ به آن را مستدل مى‏‏سازد.

اينكه چنين مبارزه‏اى‏‏‏ ممكن است، ازجمله در روزهاى‏‏‏ اخير توسط طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان يونان به نمايش گذاشته شده است. با شعار “مخارج بحران شما را ما نمى‏‏‏پردازيم”، موج مقاومت  و سازماندهى‏‏‏ مبارزه عليه غارتگرى‏‏‏ نوليبرال در اين كشوره و‏ در كشورهاى‏‏‏ ديگر سرمايه‏دارى‏‏‏ رشد كرده و راه‏هاى‏‏‏ خروج انقلابى‏‏‏ از آن شناخته و درك مى‏‏‏شوند. در يونان و در جريان اعتصاب‏هاى‏‏‏ ميليونى‏‏‏ تحت رهبرى‏‏ حزب كمونيست و سنديكاى‏‏‏ PAME ، خواست «نوسازى‏‏‏ انقلابى‏‏‏ نظام»، شعار اصلى‏‏‏ تظاهر كنندگان بود. سازمان جوانان حزب كمونيست در تبليغات خود اين نكته را برجسته مى‏‏‏سازد كه «امروزه ديگر كافى‏‏‏ نيست كه به مشكلات جوانان واقف باشيم. آن‏ها را ما مى‏‏‏شناسيم. ضرورى‏‏‏ آنست كه راه حل را بشناسيم، عاجل بودن برقرارى‏‏‏ جايگزين سوسياليستى‏‏‏ را نشان دهيم و ضرورت آن را مستدل سازيم.»

پابلو كاتاتومبو، يكى‏‏‏ از رهبران جنبش FARC در كلمبيا اجراى‏‏‏ سياست نوليبرال امپرياليستى‏‏‏ را در كشور خود توسط حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ چنين ارزيابى‏‏‏ مى‏‏‏كند: سياست نوليبرال امپرياليستى‏‏ «دشمن خلق، دشمن سازماندهى‏‏ خلق، دشمن حقوق و دستاوردهاى‏‏‏ طبقه كارگر، سنديكاها، دشمن مبارزات كارگران و دهقانان است. [دفاع از آن] به معنى‏‏‏ مدافع نظمى‏‏‏ بودن كه رژيم استثمار و سرمايه‏دارى‏‏‏ را غيرقابل دگرگون شدن مى‏‏‏نماياند و مى‏‏‏خواهد آن را ابدى‏‏‏ سازد.»

دولت نهم و دهم كه به طور رسمى‏‏‏ برنامه اقتصادى‏‏‏ خود را برپايه دستورهاى‏‏‏ سازمان‏هاى‏‏‏ مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ مانند صندوق بين‏المللى‏‏‏ پول، بانك جهانى‏‏‏ و… قرار داده است و به طور رسمى‏‏ به مجرى‏‏‏ برنامه “خصوصى‏‏‏ و آزادسازى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏” امپرياليستى‏‏‏ در ايران تبديل شده است، بايد هم خواستار «همدلى‏‏‏» كارگران با كارفرمايان باشد. اين دو لازم و ملزوم يكديگر بوده و از يك آبشخور طبقاتى‏‏ سيرآب مى‏‏شوند.

نقض در شرف تكوين قانون كار مصوب سال ١٣٦٩، حذف يارانه‏ها، حراج شتاب‏زده ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏ از طريق نقض غيرقانونى‏‏‏ اصل ٤٤ قانون اساسى‏‏‏، تبديل شدن ٨٠ درصد از قراردادهاى‏‏‏ كار به قرادادهاى‏‏‏ موقت و … واقعيت‏هايى‏‏‏ هستند كه بايد محك ارزيابى‏‏‏ و تعيين ماهيت سياست اقتصادى‏‏‏ و سرشت دلسوزى‏‏‏ “اخلاقى‏‏‏” حاكميت يك دست شده سرمايه‏دارى‏‏‏ مافيايى‏‏ براى‏‏‏ كارگران‏ در ايران باشند. نتايج و پيامدهاى‏‏‏ سياست اجرا شده نوليبرال امپرياليستى‏‏‏ كه با توسعه بيكارى‏‏‏ و فقر و ورشكست صنايع داخلى‏‏ همراه است، براى‏‏‏ ارزيابى‏‏‏ كارگران محك است و نه سخنان پرطمطراق و توخالى‏‏‏.

پيامدهاى‏‏‏ اجراى‏‏‏ دستورهاى‏‏‏ سازمان‏هاى‏‏‏ مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏، ازجمله تصويب فعاليت قانونى‏‏‏ براى‏‏‏ «شركت‏هاى‏‏‏ واسطه»  – شركت‏هايى‏‏‏ كه نيروى‏‏‏ كار زحمتكشان را به متقاضيان «اجاره» مى‏‏‏دهند -، براى‏‏‏ طبقه كارگر و لايه‏هاى‏‏‏ وسيعى‏‏‏ از زحمتكشان فاجعه‏انگيز مى‏‏‏باشد. در كشورهاى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏، ازجمله در انگلستان، آلمان، فرانسه و …، اين شركت‏ها بيكاران را براى‏‏‏ دستمزدهاى‏‏‏ زير حداقل دستمزد، به «اجاره» متقاضايان مى‏‏‏دهند و از آن‏ها دستمزى‏‏‏ چند برابر به سود خود دريافت مى‏‏‏كنند. «اجاره» دادن نيروى‏‏‏ كار كه زمانى‏‏‏ آقاى‏‏‏ احمد توكلى‏‏‏، وزير اسبق كار در ايران پس از پيروزى‏‏‏ انقلاب بهمن ٥٧ مى‏‏‏خواست به قانون استخدام كارگران تبديل سازد، كه اما در جو انقلابى‏‏‏ آن سال‏ها در ايران قادر نشد، اكنون به همه كشورهاى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ با سياست نوليبرال اقتصادى‏‏‏ وارد شده است و حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ مافيايى‏‏‏ در ايران نيز آن را به تصويب رسانده است. در اين زمينه «نگاه» مدافعان سرمايه‏دارى‏‏‏ در ايران از ديرباز «نگاه به قله‏هاى‏‏‏ بلند» بوده است كه آقاى‏‏‏ رئيس جمهور در سخنانش خواستار آن است!

اگر آقاى‏‏‏ رئيس جمهور، محمود احمدى‏‏‏نژاد در سخنان خود اعلام مى‏‏‏دارد كه «دولت براى‏‏‏ حمايت از جامعه كارگرى‏‏‏ … حذف شركت‏هاى‏‏‏ واسطه بين كارگران و كارفرما …» را عملى‏‏‏ ساخته است، بايد از او پرسيد، به چه استدلالى‏‏‏ به تصويب اين قانون تمكين كرده است كه اكنون زير فشار پيامدهاى‏‏‏ فاجعه‏انگيز آن مجبور به پس گرفتن آن شده‏اند؟ بايد پرسيد اين قانون از كشوى‏‏‏ ميز كدام سازمان مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ بيرون آمده است و بر روى‏‏‏ ميز دولت حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ مافيايى‏‏‏ در ايران قرار گرفته بوده است؟ كدام واسطه و دلال تصويب اين قانون را «به‏خورد» حاكميت سرمايه‏دارى‏ داده بوده است و اكنون او به چه كار ديگرى‏‏ مشغول است؟ كدام برنامه را پياده مى‏‏‏كند؟ قانون حذف يارانه‏ها را چه كسى‏‏‏ «به‏خورد» حاكميت سرمايه‏دارى‏ داده است؟

تبليغ براى‏‏‏”آشتى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏”، يكى‏‏‏ ديگر از برنامه‏هايى‏‏‏ است كه از كشوى‏‏‏ ميز در “اطاق‏هاى‏‏‏ فكر” همين سازمان‏هاى‏‏‏ مالى‏‏‏ امپرياليستى‏‏‏ بيرون آمده است. در اين زمينه از فعاليت “اطاق فكر” كنسرن فراملى‏‏‏ آلمانى‏‏‏، “برتلزمان”، در نوشتار پيشين صحبت بعمل آمده است (http://www.tudeh-iha.com/?p=1211&lang=fa). ازاين‏روست كه طبقه كارگر كشورهاى‏‏‏ متروپل با شرايط مشابهى‏‏‏ روبروست كه طبقه كارگر ايران نيز با آن روبروست. در آنجا و در ايران نيز كارگران را اخراج مى‏‏‏كنند، تا از مزاياى‏‏‏ قانونى‏‏‏ كار و زحمت ساليان خود محروم شوند و آنوقت آن‏ها را از طريق «شركت‏هاى‏‏‏ واسطه» به «اجاره» همان كارفرما با دستمزدى‏‏‏ بمراتب كم‏تر در مى‏‏‏آورند.

تارنگاشت “عدالت” از برنامه “آشتى‏‏‏ طبقاتى‏‏‏” در ايران پشتيبانى‏‏‏ مى‏‏‏كند؟ آيا مى‏‏‏تواند چنين پشتيبانى‏‏‏ را از موضع «مدافع سوسياليسم علمى‏‏‏» مستدل سازد؟ آيا اجازه دارد استدلال خود را در اين‏باره در ايران و براى‏‏‏ طبقه كارگر ايران منتشر سازد؟

“سهام عدالت” ابزار انباشت سرمايه

٢- نكته دومى‏‏‏ كه سرشت سياست ضدكارگرى‏‏‏ حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ مافيايى‏‏‏ را عيان مى‏‏‏سازد، سخنان احمدى‏‏‏نژاد خطاب به «كل دولت» است كه مى‏‏‏گويد: «موضوع سهام عدالت را حتما پيگيرى‏‏‏ خواهيم كرد و آن چند درصدى‏‏‏ را كه هنوز سهام عدالت دريافت نكرده‏اند، از ساير بخش‏ها، منابعش را تامين خواهيم كرد …».

٣ روز قبل از سخنان آقاى‏‏‏ رئيس جمهور، «سازمان خصوصى‏‏‏سازى‏‏‏» از زبان يكى‏‏‏ از مسئول‏هاى‏‏‏ خود، اعلام نمود كه در سال ١٣٨٩ از حراج ٥٢٤ واحد از ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏ در بازار بورس اوراق بهادار «١٢ هزار و ٥٠٠ ميليارد تومان … درآمد … به خزانه واريز» خواهد شد. از اين مبلغ قرار است «٨ هزار ميليارد تومان بابت رد ديون اختصاص يابد». و سه روز بعد آقاى‏‏‏ رئيس جمهور در سخنان خود اعلام داشت: «در دولت نهم [؟!] بخش وسيعى‏‏‏ از بدهى‏‏‏هاى‏‏‏ دولت به تامين اجتماعى‏‏‏ [منظور شركت بيمه خدمات اجتماعى‏‏‏ است] پرداخت شد …».

به عبارت ديگر، ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏ ايران برباد داده مى‏‏‏شوند، تا با درآمد ناشى‏‏‏ از حراج آن‏ها، برداشت‏هاى‏‏‏ غيرقانونى‏‏‏ از «تامين اجتماعى‏‏‏ و بانك رفاه» پرداخت شود. بنيادهايى‏‏‏ كه به قول رئيس جمهور در همين سخنان «مال كارگران است و ملك و مال شخصى‏‏‏ كسى‏‏‏ نيست، دولت هم حق ندارد يك ريال از آن بر دارد …». برداشت‏هايى‏‏‏ كه باوجود درآمد نجومى‏‏‏ از فروش نفت با قيمتى‏‏‏ بيش‏تر از ١٥٠ دلار براى‏‏‏ هر بشكه در همين سال‏ها، به طور غيرقانونى‏‏‏ عملى‏‏‏ شده‏اند!

آيا تارنگاشت “عدالت” مى‏‏‏تواند درباره مقدار تقسيم  “سهام عدالت” ميان كارگران نكاتى‏‏‏ را به اطلاع طبقه كارگر ايران برساند، آنطور كه سخنان احمدى‏‏‏نژاد را در همان روز بيان آن‏ها، منتشر ساخت؟ آيا مى‏‏‏تواند اطلاع دهد اين سهام در كدام واحدها تقسيم شده‏اند و چه كسانى‏‏‏ دريافت كنندگان آن بوده‏اند و …؟ آيا چنين منابعى‏‏‏ وجود دارند؟ «چند درصدى‏‏‏» كه عنوان شده است، چند درصد است؟ آقاى‏‏‏ رئيس جمهور هم رقمى‏‏‏ ندارد، عنوان كند؟ و يا اين «درصدها» رازهاى‏‏‏ سر بمهر دولتى‏‏‏ هستند؟

طرح “سهام عدالت” كه در چارچوب نقض غيرقانونى‏ اصل ٤٤ قانون اساسى‏ توسط آيت‏الله خامنه‏اى‏، پس از استعلام آقاى‏ احمدى‏نژاد و موافقت معظم‏اله با اختصاص ٥ درصد از سهام كارخانجات موضوع “خصوصى‏سازى‏” به اين سهام، به رسميت رسيد، چيزى‏ نبود جز نقل و نباتى‏ كه آقايان مى‏خواستند و مى‏خواهند با آن دهان كارگران و زحمتكشان اين كشور را ببندند و روشنفكران جامعه را درگير بحث موافق و مخالف آن كرده، تا خود بتوانند به راحتى‏ در چهارچوب برنامه “خصوصى‏سازى‏”، چوب حراج به ثروت‏هاى‏ ملى‏ كشور زده و حق حاكميت ملى‏ بر اين ثروت‏ها را نقض نمايند.

نقض حقوقى‏‏‏ مالكيت عمومى‏‏‏ بر ثروت‏هاى‏‏‏ ملى‏‏‏، اقدامى‏‏‏ ضدملى‏‏‏ است، زيرا زمينه عينى‏‏‏ حفظ استقلال اقتصادى‏‏‏ كشور را نابود مى‏‏‏سازد. دولت مركزى‏‏‏ در ايران از هزاران سال پيش مالكيت “بلنداى‏‏‏ اقتصاد” كشور را در اختيار داشته است. آب، مراتع، راه‏ها، منابع زيرزمينى‏‏‏ و … در ايران از ديرباز در مالكيت دولتى‏‏‏ بوده است و يكى‏‏‏ از اركان حفظ تماميت ارضى‏‏‏ كشور كثيرالملله در فلات ايران بوده است.

صرفنظر از اين پرسش‏ها، “سهام عدالت”، همانند همتاى‏‏‏ آن در دوران ستم‏شاهى‏‏‏، يكى‏‏‏ از ترفندهاى‏‏‏ نظام سرمايه‏دارى‏‏‏ براى‏‏‏ انتقال سرمايه به سرمايه‏داران در ايران است. اين سهام، همانند “تقسيم سهام كارخانجات دولتى‏‏‏ ميان كارگران” در دوران ستم‏شاهى‏‏‏، توسط سرمايه‏داران از چنگ كارگران بيرون آورده مى‏‏شود. اين يكى‏‏‏ از شيوه‏هاى‏‏‏ انباشت سرمايه در كشور است كه زنده‏ياد جوانشير آن را در كتاب “اقتصاد سياسى‏‏‏”، «كارخانه سرمايه‏دار سازى‏‏‏» مى‏‏‏نامد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *