مقاله شماره١٣٩٤ / ٤٥ (٢٣ آذر)
واژه راهنما: مضمون شفاف اتحادهاي اجتماعي. از طبقات حاكم بياموزيم و منافع و خواست هاي خود را با صراحت مطرح و از آن دفاع كنيم. طرح خواست مردم و منافع قانوني ي زحمتكشان، پيش شرط برپايي اتحادهاي دموكراتيك پايدار و پيگيرِ اجتماعي به منظور «اصلاحات براي تغيير» و گذار از ديكتاتوري است.
بدون روشني و شفافيت مواضع، اتحادهاي اجتماعي پا نمي گيرند! از اين رو مفيد است كه برخي ها كه خود را اصلاح طلب مي پندارند و يا اعتدال گرا مي نامند، «”لب“ مطلب» را با صراحت بيان كرده اند (١). براي نمونه مي نويسند كه به ادامه ”زندگي“ در صحنه تعيين شده توسط رژيم ديكتاتوري قانع هستند و با تن دادن به شرايط ديكته شده آن، يعني حاكميتِ ”نظارت استصوابي شوراي نگهبان“، سلطه ”كميته هاي قوه قضايه“ و غيره موافقند و از دولت مجري برنامه ضد مردمي و ضد ملي ديكته شده توسط سازمان هاي مالي امپرياليستي دفاع كرده و سر تسليم بر آستانِ ديكتاتوري مي سايند!
بدون ترديد براي همه اصلاح طلبان واقعي و به طريق اولي براي زحمتكشان يدي و فكري ميهن ما، زنان و مردان محرومي كه بايد با دستمزدي سه بار زير مرز فقر زندگي كنند، «”لب“ مطلب» اين جريان ها و عناصر نه تنها زمينه اتحاد اجتماعي را براي ”اصلاحات“ تشكيل نمي دهد، بلكه آن را آن طور كه هست، يعني آستان بوسي بر درگاه ديكتاتوري و دنباله روي از حاكميت سرمايه داري ارزيابي كرده و از آن فاصله مي گيرند!
گرچه موضع گيري شفاف عليه مواضع دنباله روان و آستان بوسان ارتجاع ضروري است، اما كافي نيست. اگر ضروري است كه به «پلاتفرم مشترك با نيروهاي سياسي متفاوت» دست يافت، آن وقت، بايد مضمـون اين «پلاتفرم» نيز با صراحت و شفافيت مطرح و مستدل گردد، تا بتواند به كانون تجمع طرفداران و محور خط مشي انقلابي در دوران هاي غيرانقلابي – هنگام مبارزه براي انتخاب آزاد در انتخابات پيش رو – بدل گردد. ترديدي نيست كه پيش شرط برپاييِ اتحاد اجتماعي ي پايدار و پيگير، داشتن «پلاتفرم مشتركِ» اقتصادي- اجتماعي و برنامه اي براي سازماندهي هستي اقتصادي و اجتماعي- سياسي جامعه به سود اكثريت مطلق آن است.
مضمون اين «پلاتفرم»، بايد بازتاب صريح و روشن نيازهاي روز مردم بوده و پاسخي واقع بينانه به «خواست هاي اكثريت مردم و براي ايجاد تغييرات جدي در كشور باشد» (٢). به سخني ديگر، مضمون اين «پلاتفرم» بايد خواست هاي عيني اكثريت مردم را در برگيرد و با به كارگيري همه ي اشكال مبارزه مخفي و علني و با استفاده از همه امكان هاي داخل و خارج از ايران، به ميان توده مردم برده شود. تنها با چنين پشتوانه واقع بينانه براي مضمون «پلاتفرم» و انتقال هشيارانه آن به درون لايه هاي توده ي مردم مي تواند اتحاد اجتماعي ي مبارزه جو در دوران هاي غيرانقلابي پا قرص كند و به بسيج توده ها و كوشش براي سازماندهي آن ها دست يابد.
برخي از شعارهايي كه مي تواند مضمون پيش گفته را به درون لايه هاي توده ي زحمتكش منتقل سازد، در بخش اول بحث هاي كنوني مطرح شد (اخبار روز ٤ آذر) و نياز به تكرار از اين رو نيز ندارد كه در واقع نهايتاً خود زحمتكشان آن ها را تعيين كرده و به انتشار آن ها خواهند پرداخت.
آنچه كه اما بايد در اين سطور بار ديگر مورد تاكيد قرار گيرد، اين نكته است كه بايد از طبقات حاكمه كه منافع خود را با صراحت مطرح مي سازند و مصممانه اجراي آن ها را به توده ها تحميل مي كنند، آموخت و منافع طبقاتي زحمتكشان را با صراحت مطرح ساخت.
طبقات حاكم با همه دستگاه هاي فشار و تبليغي خود، با دو بازوي «دولت بي اراده» و «قوه قضايه با اراده» و همچنين با تهديد «فرمانده كل سپاه» كه «مي گويد ”انتخابات براي نظام دردسر است“» (٣)، به طور مصمم از منافع خود دفاع و حفاظت مي كند. آن ها براي دفاع از منافع طبقاتي خود، مدافعان علني و پوشيده خود را با شعار، بحث و پرسش هاي انحرافي به صحنه تبليغات مي فرستند. مداحاني كه بايد طيف آن را تا درون روشنفكران نظريه پردازي توسعه داد كه شايد حتي با حسن نيت، تن دادن به شرايط حاكم كنوني را به مردم از اين رو توصيه مي كنند، زيرا گويا «روش هاي قهرآميز به شكست» ختم مي شوند! كه اما منظور، روش هاي قهرآميز طبقات حاكم كنوني نيست! بلكه انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ماست! (٤)
تنها با شيوه ي ارايه مستقل و شفاف خواسته هاي دموكراتيك و ملي مردمِ ميهنمان مي توان قطب بندي منافع متضادِ طبقاتي را در جامعه شفاف ساخت و نشان داد و آن را به اهرم تصاحب قلب و ذهن زحمتكشان و محرومان براي تغيير واقعي شرايط حاكم تبديل نمود!
تغييري كه شرايط انقلابي انجام آن در دوران كنوني آماده نيست، مي تواند تنها با جلب همه متحدان به دور «پلاتفرم خواست هاي اكثريت مردم و براي ايجاد تغييرات جدي در كشور» آن هنگام عملي گردد كه مضمون آن، دستيابي به آزادي و دموكراسي در مبارزه براي آزادي انتخاب در انتخابات پيش رو و همچنين دفاع از منافع ملي در برابر يورش سرمايه مالي امپرياليستي و تعديد يورش نظامي آن باشد!
مخالفت انواع انديشه سوسيال دموكرات، از جنس كلاسيك برنشتيني، يا مذهبي و يا سكولار آن، دانسته يا ندانسته، در جهت حفظ و تداوم شرايط حاكم كنوني عملي مي كند. لذا انديشه اي پوزتويستي و ارتجاعي از كار در مي آيد.
مخالفت آنان با خط سرخ تاريخ مقاومت و علمداري انديشه و خط مشي انقلابي از نوع كاوه آهنگر، مزدك بامدادان، بابك ها و … و نمونه هاي امروزي آن، مخالفت آنان با دستاوردهاي پيروزي و آموزش از شكست هاي آن ها، تكرار به انتظار نشستن براي ”بهشت موعود“ در طول زمان، به جاي كوشش آگاهانه و واقع بينانه با استفاده از همه امكان ها و اشكال مبارزه انقلابي به منظور تغيير شرايط حاكم، عملي مي گردد. آري! اينست هدف آگاهانه و يا ناآگاهانه آنان!
آن ها كه ديگر نمي توانند توده زحمتكشان را با شعار ”مشيت الهي“ به قناعت و رضامندي نسبت به شرايط سلطه گرانه حاكمان قانع سازند، مي كوشند با تكرار مضمون مشابهه ”الزامات جهاني سازي امپرياليستي“ به اين هدف خود نايل گردند. مدعي اند كه توده مردم محروم و زير سلطه مي توانند گويا با تن دادن به ادامه اجري برنامه اقتصادي امپرياليستي كه «دولت بي اراده» اجراي آن را متعهد شده است و به آن نامِ ”اقتصاد اسلامي“ يا «اقتصاد مقاومتي» داده است، مردم را به دستيابي به هدف ”دموكراسي“ راهنما گردند!
علت مخالفت آنان با سياست مستقل زحمتكشان و طرح خواست هاي قانوني ي دموكراتيك، از قبيل ”حق انتخاب آزاد“ در انتخابات پيش رو، از چنين سرچشمه ي پوزيتويستي و تسليم طلبانه ي سوسيال دموكرات سيرآب مي شود!
مبارزه براي خواست هاي اكثريت مردم، مبارزه براي منافع قانوني ي زحمتكشان، به برپايي اتحادهاي دموكراتيك پايدار و پيگيرِ اجتماعي به منظور «اصلاحات براي تغيير» و گذار از ديكتاتوري كمك مي كند و آن را ممكن مي سازد. ارايه برنامه اقتصاد ملي- دموكراتيكِ جايگزين براي ايران (٥)، به جاي برنامه ديكته شده توسط سازمان هاي سرمايه مالي امپرياليستي كه آن را «اقتصاد مقاومتي» مي نامند، شرايط را براي فرازمندي ملي- دموكراتيك جامعه ايراني آماده مي سازد و ”اصلاحات“ در چارچوب انتخابات پيش رو را از ابزار تحكيم نظام غارتگر سرمايه داري ي وابسته ي حاكم، به اهرم شكوفايي اقتصادي- اجتماعي ايران و دستيابي به عدالت اجتماعي نسبي براي توده مردم بدل مي گرداند!
از خطرات جدي برنامه هاي ديكته شده از طرف سازمان هاي مالي امپرياليستي، از قبيل «اقتصاد مقاومتي»، «بسته تحرك اقتصادي» و غيره، حتي سردمداران رژيم با خبر هستند. فريبرز رئيس دانا، اقتصاددان ايراني، اين واقعيت را در مقاله اي (٦) چنين توصيف مي كند: «رئيس جمهور (و همه اعضاي دولت و نيز گروه سه نفري سياست گذاري) اقتصاد مقاومتي را چراغ راه خود مي دانند و به هر حال همانند مقام رهبري از اين كه ناگزير از پذيرش آن شده اند، متاسفند.»
١- ”نگاهي به مصاحبه علي خاوري …“، ”راه توده“ قلابي شماره ٥٢٥، ٣٠ مهر ١٣٩٤.
٢- ”شركت در انتخابات با كدام هدف؟“، رحيم سپهري، اخبار روز ١٤ آذر ١٣٩٤.
٣- ”خط مشي انقلابي حزب توده ايران و ”راه توده“ قلابي!“، توده اي ها www.tudehiha.com ٥ آذر ١٣٩٤.
٤- ”فرصت هاي دموكراسي در ايران (٥)“، حميد آصفي، اخبار روز ١٥ آذر ١٣٩٤.
٥- نگاه شود به مقاله حزب توده ايران و انديشه سوسيال دموكرات و مقاله هاي ديگر در باره برنامه اقتصاد ملي از جمله در سال جاري در صفحه توده اي ها www.tudehiha.com
٦- ”با اين صليب، اين دراكولا نمي گريزد“، فريبرز رئيس دانا، اخبار روز ١٤ آذر ١٣٩٤.