سخن روز شماره: ۵۵ (۳۱ مرداد ۱٣۹۷)
نویسنده: احسان
جنبه ی دیگر و پر اهمیت سخن خامنه ای از “جنگ نخواهد شد؛ مذاکره نخواهیم کرد”، در ارتباط قرار دارد با رابطه ی سیاسی بین ایران و کشورهای دیگر که بررسی مشخص آن ضروری به نظر می رسد.
به نظر نمی آید که سخنان پیش در ارتباط باشد با سیاست اقتصادی نئولیبرالی دولت های مطبوع او. اتخاذ چنین سیاستگذاری های اقتصادی را ما در دولت روسیه هم می بینیم. درعین حال این کشور نیز خواستار جنگ نیست. گرچه چندان رابطه خوشی بین آن و آمريکا برقرار نیست.
بررسی علل اتخاذ سیاست اقتصادی نئولیبرالی دولت های ایران و رابطه سیاسی بین ایران با کشورهای دیگر باید به طور مجزا عملی گردد. این نوع اقتصاد تحمیل طبقه سرمایه دار بر دولت هایی که یا خود جزئی از این طبقه اند یا سرمایه آن طبقه آن ها را به قدرت رسانده است، می باشد. یعنی انتخاب و اتخاذ این یا آن سیاست اقتصادی بسته به نوع حکومت در قدرت است، که سیاست هایش منافع طبقات فرادست یا طبقات فرودست را برآورده می کند. به عنوان مثال، دولت فعلی روسیه سیاست اقتصادی نئولیبرال را در کشورش پیاده می کند تا منافع اقتصادی الیگارشی های روسی را تامین کند.
این که چرا سیاستگذاری های اقتصادی ایران می تواند مشابه دیگر کشورها از جمله آمریکا و روسیه، اما متفاوت سیاستگذاری های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی اش با دیگر کشورها باشد، بستگی به بسیاری از مسائل داخلی و منطقه ای و جهانی دارد. چیزی که نباید هرگز در درک سیاستگذاری های سیاسی حاکمیت ایران در داخل و خارج کشور فراموش شود، پیچیدگی نوع خود حاکمیت ایران است. یکی از مهمترین پیچیدگی ها ژست ضدصهیونیستی و ضدامپریالیستی اش در چهار دهه اخیر است، که به ابزار قدرتمندی تبدیل شده است تا ۱) به ماجراجویی هایش در خاورمیانه و آفریقا ادامه دهد تا به خیال خودش انقلاب و ارزش های دینی اش را به سرتاسر دنیا گسترش دهد که در این بین میلیاردها دلار سرمایه، علاوه بر کمک مالی و نظامی به این یا آن گروه یا سازمان خارجی و نیز صرف آموزش خارجی ها و تبلیغات دینی در داخل و خارج کشور میکند که به جیب این یا آن باند مافیایی در داخل کشور می رود؛ ۲) هم نیروهای سیاسی و مترقی داخل کشور و هم هر نوع مطالبه سیاسی و صنفی، .. ایرانیان داخل ایران را به بهانه های مختلفی سرکوب و نابود کند، که مهمترین بهانه همان “جنگ اش با صهیونیسم و امپریالیسم” است؛ و در نهایت ۳) به قدرت بلامنازع سیاسی اش در ایران ادامه دهد تا بتوان منافع اقتصادی خود یا کسانی را تامین کند که نظاما را در قدرت حفظ می کنند.
این که خامنه ای جنگ نمی خواهد، باید پرسید برای چه جنگ نمی خواهد. این خواست از سر میهن دوستی و به منظور حفظ سلامت و هستی مردم میهن ما نیست. علت دارای دو دلیل بسیار ساده است: ۱) جنگ را کسی طلب می کند که بخواهد به قدرت خود بیفزاید یا قدرت از دست رفته یا در حال از دست رفتن را بازیابد، نه که قدرتش را از دست بدهد. این حکومت از هر لحاظ ضعیف چرا باید طالب جنگ با آمریکا باشد که توان نظامی این دو کشور به هیچ وجه قابل قیاس با هم نیستند. ۲) در داخل کشور با بحران های فزاینده ی عدیده ای به ویژه اقتصادی رو به رو است که یک روز جنگ مستقیمش با آمریکا به معنی نابودی کامل او در داخل است به دلیلی نفرتی که در این چهار دهه در دل ایرانیان کاشت.
این که خامنه ای با آمریکا مذاکره نمی کند، نه به خاطر تضاد یا تشابه سیاست های اقتصادی این دو کشور، بلکه به خاطر نرسیدن زمان لازم به مذاکره است. هر وقت زمان مذاکره برای بقای نظام مستبد حاکم ایران فر رسد، آن ها این کار را خواهند کرد، چرا که این تنها راه ادامه حیات جمهوری اسلامی است، نه برآورده کردن مطالبات اجتماعی، فرهنکی، سیاسی و اقتصادی مردم ایران. حاکمیت ولایی می پندارد تنها با کنار آمدن با نیروی برتر خارجی میتواند بقا یابد. در این نقطه حیاتی است که میان نظان سرمایه داری ایران و دولت آمریکا توافق وجود دارد. دولت آمریکا چیزی فراتر از توان این رژیم از او مطالبه نمی کند. چیزی که آمریکا از ایران می خواهد هرگز اجرای عدالت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نبوده و نخواهد بود. خواست آن ها این است: از عربده های سیاسی ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی دست بکشد؛ ادعای قدرت برتر در خاورمیانه نکند و نخواهد جای اسرائیل و عربستان را بگیرد؛ … در نهایت به او اجازه دهد تا یک پایگاه نظامی در ایران مستقر کند.
برای ایران اما دست کشیدن از ماجراجویی ممکن نیست.
میهن ما به یک سیاست خارجی صلح جویانه و در عین حال جانبدار حقوق مردمی و ملی خلق های دیگر است که از توان این رژیم برنمی آید. راهی که جمهوری اسلامی پیش گرفته است، ایران را نابود خواهد کرد.
آمریکا و دولت پنهان آن چیزی که از ایران و تمام کشورهای دنیا از جمله چین و روسیه می خواهد نه اجرای عدالت، بلکه تسلیم به قدرت بلامنازع آنان است.
حاکمیت با اتخاذ این نوع سیاست خارجی با ژست ضدامپریالیستی و ضد صهیونیستی بسیاری را در خارج – از خاورمیانه تا آفریقا – و داخل ایران- از چپ های مذهبی و غیرمذهبی عدالت خواه را فریب داده است. حاکمیت این دام را چنان با استادی پهن کرده است که برخی از توده ای های سابق ولی هنوز عدالت خواه را گرفتار خود کرده است، تا جایی که خواهان رویارویی ایران با آمریکا هستند، چرا که می گویند یکبار مرگ و یکبار شیون و نیز می گویند بالاخره یکی باید جلوی قلدری های آمریکا در منطقه و جهان بایستد.
امیدوارم که توانسته باشم حرفم را برسانم. جمهوری اسلامی تاکنون موفق شده است هر روزنه پیروزی مردم را ببندد. باید به این روند ضد ملی با دفاع از مبارزات در جریان در ایران پایان داد. نباید اجازه داد که همه چیز، حتی محیط زیست به معنای واقعی از بین بروند تا همه نیروهای سیاسی به خاطر ژست مردمی بودن هم که شده دست به دست هم دهند؟