صداقت يا هوچيگري؟ علي خدايي مدافع مواضع پلنوم هفدهم ك م ح ت ا؟ آري، من حزبم، «من، چاوز ام»!

image_pdfPDF-پ دی افimage_printچاپ

مقاله شماره: ١٣٩١ / ٣٦ (٢٤ دي)

واژه راهنما: هماهنگي برنامه نوين حزب توده ايران با ارزيابي مرحله انقلاب ملي- دموكراتيك در سند پلنوم هفدهم كميته مركزي حزب توده ايران. يكپارچه از خط مشي انقلابي حزب توده ايران و برنامه حداقل كارگري آن دفاع كنيم.

علي خدايي با هول زدگي در مقاله ”سخن حكومت از دهان دايه هاي دلسوزتر از مادر“ كه در ”راه توده“ قلابي و دزديده شده توسط او  (شماره ٣٨٩) منتشر شده است،‏ خود را مدافع «خط مشي پلنوم هفدهم» كميته مركزي حزب توده ايران اعلام مي كند. او طلب مي كند كه چنانكه كساني «مشي آن پلنوم را قبول ندارند، بجاي آنكه درباره دلايل نادرستي [مواضع] پلنوم هفدهم و درستي تغيير سياست حزب بحث كنند … ناسزا مي گويند … اگر كسي با اين مواضع و نظرات مشگل دارد، چرا صريح نمي گويد تا جوابش داده شود؟»

آيا موضع علي خدايي صادقانه و يا يك هوچيگريي توخالي و خود افشاگري ناخواسته است؟ ببينيم بررسي موشكافانه مقاله پرطمطراق او، به كدام پرسش پاسخ مثبت مي دهد!

جان مايه و مضمون ماركسيستي- توده اي ارزيابي تاريخي سند تئوريك- سياسي اصلي پلنوم هفدهم كه در تنظيم آن زنده ياد طبري نقش اساسي داشت و آن را در نشست پلنوم ارايه داد، داراي دو نكته محوري بود:

١- ارايه تعريف علمي مرحله انقلاب ملي- دموكراتيك بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما؛

٢- نشان دادن اهرم و راه ادامه و تعميق انقلاب بهمن ٥٧.

هر دوي اين نكات محوري در سند اصلي پلنوم تاريخي هفدهم كه پس از دهه ها باري ديگر در ميهن انقلابي برگزار مي شد، از تحليل «جامعه شناختي علميِ» (طبري) شرايط حاكم بر ايران، به بياني ديگر، از تحليل ماترياليسم تاريخي مبتني بر ديالكتيك ماترياليستي (طبري) نتيجه شده و به دست آمده است.

طبق اين تحليل، انقلاب بهمن با دو صحنه نبرد روبرو بود و مي بايستي براي دستيابي به دو آماج ادامه و تعميق مي يافت. صحنه نبرد ملي- ضد امپرياليستي، حفظ استقلال و حاكميت ملي و تماميت ارضي كشور انقلابي در برابر خطر دشمن امپرياليستي را تشكيل مي داد. به عبارت ديگر، صحنه نخست محور اول سند پلنوم، بيان مضمون نبرد آزاديبخش ملي ميهن ما بود. قطع وابستگي هاي نظامي و به ويژه اقتصادي و اتخاذ مواضع ميهن دوستانه در اين دو جبهه، وظيفه و آماج انقلاب را تشكيل مي داد.

صحنه دموكراتيك- مردمي نبرد انقلابي مردم ميهن ما، صحنه مبارزه براي برقراري آزادي ها و حقوق دموكراتيك، به عبارت ديگر مبارزه براي آزادي و عدالت اجتماعي به سود وسيع ترين لايه هاي محروم كشور را تشكيل مي داد. لايه هايي كه بنا به سرشت مردمي و ميهن دوستانه خود، عليه شرايط حاكم در دوران سلطنتي- ساواكي بپاخاسته بودند و با تجربه زندگي گذشته خود، مخالف بازگشت آن شرايط به شكل هاي جديد بودند. گرايش ضد راه رشد سرمايه داري نزد وسيع ترين لايه هاي زحمتكش و ميهن دوست اجتماعي، در مركز آن طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان يدي و فكري، ناشي از اين تجربه گذشته آن ها و احساس خطري بود كه نسبت به عملكرد مشترك لايه هاي داخلي و خارجي خواستار بازگشت سرمايه داري غارتگر، چه به صورت گذشته سلطنتي و چه به صورت جديد حاكم كنوني، نزد آن ها وجود داشت.

اين خطر، در ارزيابي سندي كه زنده ياد احسان طبري ارايه داشت و هم در سند ارزيابي سياسي پلنوم كه توسط زنده ياد نورالدين كيانوري ارايه شد، جايي خاص و برجسته را به خود اختصاص داده بود. خطري كه در باره آن در اطلاعيه اي كه كمتر از دو ماه ديگر، در اطلاعيه ارديبهشت ماه همان سال از طرف حزب توده ايران انتشار يافت، باري ديگر در همه ابعاد آن گوشزد و نسبت به آن هشدار داده شد.

گوشزد خطر استيلاي نيروهاي راستگرا كه به طور روزافزون ارتباط هاي خود را با نظام سرمايه داري جهاني توسعه مي دادند، همراه بود با توضيح ضرورت مبارزه با ديكتاتوري نيروي راستگرا و خطري كه از آن براي قطع راه رشد انقلاب بزرگ مردم و ممانعت از تعميق انقلاب به سطح تغييرات اقتصادي به سود اكثريت قريب به اتفاق مردم ميهن ما، وجود داشت و در راه بود و اكنون به واقعيت عيني جامعه ايراني بدل شده است. بحث در باره علت هاي متفاوت پيروزي نهايي اين نيروها در اين سطور ممكن نيست، اما بيان اين نكته ضروري است كه ناتواني نيروهاي صادق انقلابي در برپايي ”جبهه متحد خلق“ كه حزب توده ايران خواستار تشكيل آن به مثابه اهرم ملي- مردمي به منظور مبارزه با خطر ديكتاتوري و بازگشت سرمايه داري وابسته به ايران بود، عامل عمده اي را نهايتا در شكست انقلاب ايفا نمود. خطري كه هم اكنون نيز با ناتواني براي برپايي ”جبهه متحد ضدديكتاتوري“ كه برنامه نوين حزب توده ايران خواستار آن است، همانند شمشير دامكلس بر فراز سر مردم ميهن ما آويزان مي باشد!

آيا علي خدايي و ديگر مدعيان مخالفت كننده با خط مشي انقلابي كنوني حزب توده ايران و برنامه حداقل كارگري آن كه براي ارايه به كنگره ششم آماده شده است و كماكان صحنه بحث در باره آن گشوده مي باشد، مي توانند جمله اي عليه سرشت هماهنگ خط مشي انقلابي كنوني حزب با برنامه و خط مشي پلنوم هفدهم ارايه دهند؟

سند تنظيم شده براي كنگره ششم حزب توده ايران، اولاً، مرحله انقلاب را مرحله انقلاب ملي- دموكراتيك تعريف و ارزيابي مي كند. اين ارزيابي واقع بينانه از موضع ماترياليسم تاريخي است. حق حاكميت ملي و تماميت ارضي كشور در برابر خطر دستبرد امپرياليستي قرار دارد. آيا در اين نكته كسي ترديدي دارد؟

حاكميت مجري برنامه اقتصادي امپرياليستي، مجري برنامه نوليبرال ”خصوصي سازي و آزادي سازي اقتصادي“، عملا و به طور عيني به متحد طبيعي نظام سرمايه داري مالي امپرياليستي تبديل شده است. اين به معناي اوج عيني برقراري حاكميت «نيروهاي راستگر» مي باشد كه در سند پلنوم هفدهم كميته مركزي حزب توده ايران نسبت به آن هشدار داده شده بود!

ثانياً، اين حاكميت ضد مردمي مجبور بوده است براي اجراي اين سياست ضدملي خود، آزادي هاي دموكراتيك و قانوني زحمتكشان و توده هاي ديگر ميهن دوست، به عبارت ديگر دستاورد دموكراتيك انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما را پايمال كند. اين استبداد، ناشي از حماقت، ندانم كاري و يا بدتينتي خامنه اي، جنتي و ديگران نيست، از سرشت آن ها ناشي مي شود. آن ها مجبور هستند «ماسك منافع سرمايه» (ماركس) را به چهره بزنند. به بياني ديگر آن ها مجبور هستند آزادي هاي قانوني دموكراتيك و مدني را زير پا بگذارند، اوين، زندان هاي غيرقانوني و … را برپا دارند، موسوي ها، كروبي ها، اسانلوها، رئيس داناها را به بند كشند، تا بتوانند از منافع سرمايه پاسداري كنند!

براين پايه است كه خواست عقب نشيني از آن ها  — ”دولت وحدت ملي“، ”آزادي انتخاب“ و … –، خواستي غيرواقع بينانه و در تضاد با تحليل ماركسيستي- توده اي است! حاكميت سرمايه داري قادر و مايل به عقب نشيني در برابر خواست هاي قانوني مردم نيست!

وحدت ديالكتيكي ماهيت سياست ضدملي و ضدمردمي حاكميت سرمايه داري كنوني از اين سرشت نظام ارتجاعي و استبدادي سرچشمه مي گيرد!

آيا علي خدايي و ع سهند ها و يا ديگراني ادعايي ديگر دارند؟ آيا وابستگي نظام سرمايه داري ولايي- نظامي و …، در سرشت خود، تفاوتي با وابستگي نظام سلطنتي- ساواكي به نظام اقتصادي سرمايه داري امپرياليستي داراست؟

كسي كه به هياهوي حاكميت استبدادي ولايي عليه امپرياليسم و يا سروصداي ”نخبگان“ امپرياليستي از قماش خانم اشتن تا آقاي نتانياهو باور دارد، تنها ظاهرامر را مي بيند. چنين كساني مضمون پديده را نمي بينند و به حساب نمي آورند كه يكي بودن صورتبندي اقتصادي- اجتماعي در ايران با در عربستان، با تركيه، با مصر، با …، چه نقش عمده اي را در اين ميان ايفا مي كند؟ آن ها به اهميت مضمون نظام كه به قول طبري «ماهيت» آن را تشكيل مي دهد، بي توجه هستند!

حيوني خدايي كه خواسته با پرطمطراق نويسي ژورناليستي سينه سپر كند، از آنجا كه شعورش از «پر مگس» (طبري) فراتر نمي رود، در چاله افتاده است! ببينيم مي تواند يك جمله براي تصحيح ارزيابي خط مشي انقلابي حزب توده ايران ارايه دهد؛ كه اگر واقعا هم بتواند استدلالي علمي ارايه دهد، بايستي با تشكر پذيرفت.

 

بايد به هوچيگري پايان داد. تمام نيروهاي صادق توده اي بايد بكوشند با مطالعه سند پراهميت برنامه نوين حزب توده ايران كه در سايت حزب انتشار يافته است، كمبودهاي احتمالي را بر طرف كنند، تدقيق هاي ضروري را گوشزد كرده و به كمك گردان متشكل طبقه كارگر بشتابند. هيچ توده اي صادق نمي تواند و مجاز نيست تماشاگر صحنه سخت نبردي باشد كه بايستي با نيرويي كم و پراكنده به سرانجامي رسانده شود كه هر توده اي بتواند دوباره با طبري فرياد زند: «من سراپاي قبيله ام» (با پچپچه پاييز، ٨)، «مي شناسم او را، پس سال هاي بلند، … با يك پيمان، زدمش پيوند به جان، بنهم جان و جهان، مي شناسم او را، خانه اش قلب من است، آتشش درد من است.» (احسان طبري، ”معشوق“، «نثر موزون شاعرانه» سروده در زندان، مهرماه ١٣٦٥)

آري من حزبم، «من چاوز ام»!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *